من خودم رو در سطح كسايي مثل erfan005و Radiohead و بويژه Amir_2591 كه مشخص است داراي مطالعات بالايي در اين زمينه هستند نميبينم و فليمهاي زيادي هم در سطح شما نديدم.
دوست عزيز Amir_2591 من هم با قسمتهايي از حرفهاي شما موافقم اما نه با تمام آن. به نظر مي رسد حوزه تخصصي شما هنر و فلسفه است و يا بگونه اي با آن در ارتباط هستيد (يا حداقل من اينگونه برداشت ميكنم) و من خودم رو اصلاٌ در سطح شما نميبينم. اما بنظر مي رسد در اثر اين ارتباط به نظريات فلسفي خاصي خود را محدود كرده ايد و با نظريات ديگر بشدت مخالفيد.
اما من با اين جمله erfan005 كه
هنر در واقع قابلیت آفرینش هست ! که هیچ موجودی غیر از بشر قادر به اون نیست که انسان اون رو از خداوند به ارث برده !
موافقم و اعتقاد دارم مي توان هنر را در تمام دنيا از يك اتم و حتي ذرات ريزتر از آن گرفته تا كهكشانها ديد و بالاترين هنر را در انسان، آن هنگام كه خداوند ميفرمايد: "فتبارك الله الاحسن الخالقي". البته آن خداوند بود كه همه چيز را به نحو احسن آفريد تا در همه چيز هنر تجلي يابد.
هنر را هر انساني درك مي كند بدون آنكه به آن فكر كند كه آيا اين هنر است يا نه. خداوند آنرا در وجود من و شما قرار داده و هركس احساس گرايش به آنرا در حد ظرفيت روحي خود دارد. چنانكه مولانا در بازار از شنيدن صداي برخورد چكش با سندان به رقص آمد( چنانكه مي دانيد اين ضربات با ريتم خاصي زده مي شود و صداي منظمي را توليد مي كند). اصولاٌ تقسيم بندي هنرها به هنر اول، دوم و ... بي مفهوم است تا اينكه بخواهيم سينما را هم در حوزه هنر قرار دهيم و هنر هفتم بناميم.
هنر در واقع جور ديگر ديدن و جور ديگر گفتن است. هنرمند با برقراري ارتباط دروني و ضمير ناخودآگاهش تجربيات را درك مي كند كه ديگران در اثر غبار عادات قادر به ديدن آن نيستند. به خاطر همين ارتباطات دروني است كه اكثر هنرمندان دچار نوعي روانپريشي مي شوند مانند: ونگوگ، شومان، آلن پو و ... كه حتي دست خود كشي هم ميزنند. چيزي كه من از هنر برداشت مي كنم اينست كه هنرمند با ارائه ادراكات دروني خود آنرا قالب هنر به ديگران عرضه ميكند اما نه بصورت آشكار بلكه بصورت لايه هاي پنهاني كه در اثر نهفته است. با ديدن يا شنيدن يك اثر هنري ابتدا انسان با وجود دروني خودش ارتباط مي يابد و در واقع براي لحظاتي از اين وجود بيروني جدا شده وغرق در آن اثر مي شود. در اثر اين ارتباط مي تواند نگرش جديدي را درك نمايد يا بقول معروف با چشم سوم خود به موضوع بنگرد و اين هنگام است كه لايه هاي پنهان اثر ظاهر خواهند شد. هنگامي كه از طريق اين اثر هنري روح او جلا يافت مي تواند بگونه اي جديد به مسئله فكر كند و اين فكر مي تواند تا مدتها بعد از ديدن اثر ادامه يابد چنانكه بهترين فيلمها (از نظر من) بعد از اتمام فيلم انسان را تازه درگير خويش مي كنند و باعث مي شوند بيننده چندين بار فيلم را در ذهن خود مرور كند و بتواند به لايه هاي پنهان فيلم را كه مد نظر كارگردان بوده است دست يابد. هرچيزي هم كه مستقيماٌ در دسترس قرار گيرد از ارزش مي افتد اما دست يافتن به چيزي كه بسته نگه داشته شده است ارزش آن را جلوه گر خواهد نمود.
هنگام تماشاي فيلم "بهار، تابستان، پاييز، زمستان و دوباره بهار" مي توانم به تفكري كه در پشت موسيقي چهار فصل ويوالدي بوده است دست يابم. در واقع سينما تمام هنرها را در خود يكجا دارد؛ موسيقي، نقاشي، معماري، شعر و ... و به همين دليل مي تواند نسبت به هنرهاي ديگر تاثيرگذارتر باشد.
Radiohead عزيز در مورد جمله
سینما (چه خوشمون بیاد و چه نیاد) تلفیقی هست از هنر و صنعت
با شما موافقم اما با اين نظرتان كه قصد داريد سينما را يك پديده اجتماعي نشان بدهيد و جنبه اجتماعي را از هنر بالاتر ببريد مخالفم. مگر در يك اثر هنري نمي تواند پديده اجتماعي به چالش كشيده شود چنانكه در تعدادي از كارهاي استاد فرشچيان زمينه اجتماعي و حتي تعدادي نيز مسائل سياسي مشاهده كرده ام. علاوه بر اين پديده اجتماعي چيست. مگر غير از زندگي بهتر در كنار يكديگر است. و اين مگر همان تعالي انسان نيست كه بايد به آن دست يابد. و آيا رسالت هنر غير از تعالي و كمال انسان است. مگر در شهر پروين اعتصامي كه خيلي هم زيباست مسائل اجتماعي مورد بررسي قرار نمي گيرند.
هر چيز مي تواند وجود داشته باشد و هنر باشد و يا نباشد. سينما نيز وجود دارد اما مي تواند هنر باشد و يا نباشد. چنانكه موسيقي را در زمره هنرها قرار داده اند اما بسياري از موسيقيها فقط در جهت فروش توليد شده اند و انرژي خاصي براي آن صرف نشده و دو ساعته ضبط و بيرون داده شده است. اما هنر بايد كامل باشد و يا سعي در رسيدن به اين تكامل باشد. بسياري از فيلمهاي سرگرم كننده نيز هستند. خود من هم فيلمهاي سرگرم كننده زياد مي بينم. game هم بازي ميكنم وسرگرم ميشوم. پس با اين جمله تون كه
به نظر من "سرگرم کردن و ایجاد لذت فیلم دیدن برای تماشاچی" خودش یه فرم از هنر ئه.
هنر رو تا حد يك game پايين نياريد. هنر يك وديعه متعالي براي تكامل انسان از جانب خداوند است.
Amir_2591 عزيز با گفتن جمله
معیار اصالت هنری به تاثیری است که به شدت و حدت گوناگون بر احساسات مخاطبش می گذارد نه تکنیک آن، معنای آن، داستان آن، ساختار آن و ...
در اين صورت تمام فيلمهاي هاليوودي خيلي هنري تر از فيلمهاي اروپايي ميشن. چون تو رتبه بندي سايت imdb همه فيلمها مال هاليووده. هنوز هم اگر برويد از طرفداران فيلمهاي هاليوودي بپرسيد حرفهاي شما را
می تواند اثری بسیار ژرف و سترگ بر شما بگذارد، ذائقه شما را تغییر بدهد، زیبایی شناسی شما را شکل بدهد و حتی به برداشت شما از هنر هم اثر گذار باشد.
در مورد خودشان خواهند زد.
اين بحث تا قيامت فكركنم ادامه يابد و به هيچ نتيجه مشتركي نرسيم. اما مي تواند در گسترش سطح فكريمان بسيار موثر باشد و بتوانيم با انواع ديدگاهها آشنا شويم.
اين نظريات من بود و قصد هيچ توهيني ندارم و اگر چنين استنباطي از حرفهاي من كرديد به بزرگي خودتون ببخشيد ومن به نظرات شما احترام ميگذارم چنانكه حضرت مولانا ميفرمايند:
بر انديشه گرفت نيست
درون عالم، آزادي است