- تاریخ عضویت
- 10 جولای 2006
- نوشتهها
- 3,856
- لایکها
- 184
اول از همه، ظاهرا به طور ناخودآگاه باعث رنجش شما شدم امیر خان، که معذرت میخوام. هر چند نمیدونم چی گفتم که انقدر ناراحت شدید!
اگه منظورتون این بود:
ولی یاد گرفتم به نظر کساییکه اون 95% رو دوست دارن احترام بذارم. یکی دوبار خواستم مخالفت بکنم (مثلا با جیمز باند) که با صحبت های دوستانمون (بخوانید seymour) پشیمون شدم (چه بسا به جیمز باند علاقه مند هم شدم!) و از اونجا هم دیگه به سلیقه ی شخصی کسی توهین نکردم و سعی نکردم اگه کسی فیلمهای بی ارزش هالیوودی هم میبینه، با دلیل و برهان و بیانیه، نظرش رو ***** کنم.
ببینید ما داریم از "سینما" صحبت میکنیم. "سینمای هنری" خودش یه مقوله ی جداست. یه سبک جداست. یه فرم مجزا ست. ولی همه ی سینما نیست. اگه شما ترجیح میدید فقط فیلمهای ناب هنری اروپایی رو دوست داشته باشید، دلیلی نداره که ما مخالفت داشته باشیم چون به ما مربوط نیست. ولی اینکه میائید و مثلا روی کوبریک و فیلم هاش خط بطلان میکشید، غیرقابل قبول ئه.
شما میگید حضور عناصری مثل داستانگرایی، تکنیک و ... صد در صد باعث "ابتذال" فیلم میشه، من میگم حتی با وجود این عناصر، یه فیلم هنوز هم میتونه با ارزش و هنری باشه.
جالبه که در جدید ترین پست تون فرمودید:
اصلا چطور ممکنه شما دوست عزیز از حرف های من این برداشت رو بکنید:
ببینید امیرخان، شما دانش و تحصیلات و مطالعات زیادی در زمینه هنر دارید. من ندارم. من عقیده ام رو خودم پیدا کردم. تحت تاثیر نظر فلاسفه و دانشمندانی که کتاب هاشون رو هم معرفی کردید قرار نگرفتم و دوست هم ندارم ببینیم ایشون چی رو تایید میکنن و چی رو تکذیب. چون نظریات و حرف های این فلاسفه، "شاید خوب باشد ، شاید نباشد، شاید درست باشد، شاید نباشد، شاید کارآمد باشد، شاید نباشد، شاید ..." درسته؟ آیه آسمانی نازل نشده که صحبت های ماکس اشتیرنر "همیشه" درست ئه. فلاسفه هم مثل ما انسان بودن به هر حال.
من همیشه دوست داشتم دید خودم رو پیدا کنم و مقید محدودیت ها و تحت تاثیر نظرات دیگران نباشم. البته این باعث نمیشه که از نظرات دیگران استفاده نکنم. چرا، گاهی اوقات نظرات دیگران رو سبک سنگین میکنم و اگه چیزی عاقلانه به نظرم اومد قبول اش میکنم. ولی به هیچ کس بیشتر از خودم اطمینان ندارم. من از بار اولی که فیلمی از کوبریک دیدم، از لحاظ فکری، با کارهاش درگیر شدم. یک احساس کاملا درونی. هنوز هم صحنه های شگرف 2001 (با اینکه از نظر شما این ها فیلم های هنری قلابی هستن) اثر خودشون رو روی من حفظ کردن. باور کنید، هم درک اش کردم، هم احساس ژرفی روی من گذاشت هم از نظرم "خلاقیت هنری" داشت (همون فاکتور هایی که به قول شما، تعاریفی از یک اثر هنری هستن). بنابراین قابل توجیه ئه که نمیتونم حرف های شما رو (که شاید حرف چندین فیلسوف بزرگ هم باشه) قبول کنم. مگه اینکه از نظر شما (و طبق تعاریفی که ارائه دادید) یه احمق باشم که به نظرم 2001 فیلم با ارزشی ئه!
ایشان(رادیوهد)سینمای صنعتی و تجاری را نفی می کنند و آنرا مبتذل می دانند(اینکه بر چه مبنی، چرا و چطور؟ هیچ توضیحی نمی دهند)
لطفا اون جمله ی من رو که باعث شده شما چنین برداشت اشتباهی بکنید رو نقل قول کنید. من کجا چنین حرفی زدم؟ من کجا سینمای صنعتی و تجاری رو مبتذل دونستم؟!!! کجا گفتم ساخت فیلم تجاری و سرگرم کننده ایرادمند ئه؟!!او می گوید "ایرادی" ندارد که کسی به قصد سرگرمی سینما را تماشا بکند(ولی طبق نظر ایشان، ساختن چنین فیلمهایی ایرادمند است)
اگه منظورتون این بود:
ببینید من نوشتم "بدم میاد". و با اجازه ی شما، این اختیار رو هم دارم که از یه سری فیلم ها خوشم بیاد و از یک سری بدم بیاد. از اون 5% ای که من خوشم میاد، فکر میکنم میشه سالانه ده ها فیلم خوب کشید بیرون. من آمار ندارم که سالانه چند فیلم در هالیوود ساخته میشه و مثل میگیرم هر سال 500 فیلم. 5% پانصد میشه سالی 25 فیلم خوب از هالیوود!خب معلومه که از سینمای عام هالیوود در 95% مواقع بدم میاد (اون 5% جذاب تر از اونی هستن که بشه نادیده گرفتشون. مثل کارهای تارانتینو)
ولی یاد گرفتم به نظر کساییکه اون 95% رو دوست دارن احترام بذارم. یکی دوبار خواستم مخالفت بکنم (مثلا با جیمز باند) که با صحبت های دوستانمون (بخوانید seymour) پشیمون شدم (چه بسا به جیمز باند علاقه مند هم شدم!) و از اونجا هم دیگه به سلیقه ی شخصی کسی توهین نکردم و سعی نکردم اگه کسی فیلمهای بی ارزش هالیوودی هم میبینه، با دلیل و برهان و بیانیه، نظرش رو ***** کنم.
نه، فقط بیانیه صادر کردید که:آیا من جایی با هر نوع چیزی(فیلم تجاری، سینمای تجاری و ...)در "خود" آن مخالفت کردم؟ آیا گفتم نوعی از سینما ، بهتر از نوعی دیگر است؟ آیا گفتم دیدن یک فیلم به هر انگیزه و دلیلی "بد" یا چیزی شبیه به آن است؟ آیا به جامعه سلسله مراتبی اعتقادی دارم؟ پاسخ تمام این سوالات منفی است، از من نسبی گراتر در این فروم یافت می نشود، من تنها "هنری بودن" را در جایگاه یک مشخصه مستقل تعریف کردم و آنرا بسط دادم به سینما.
قائل شدن هرگونه رسالتی برای هنر هم از آنجاکه به در خدمت درآمدن و ابزار وار شدن آن در جایگاه پیام رسان، تریبون ایدئولوژی و تئوری پرداز تصویری منجر می شود، باطل است.
سینمای داستان گرا، با محوریت قرار دادن یک موضوع و یا داستان که احتمالا چند پیام جانبی ِ طبق برداشت فیلمساز "خوب" هم چاشنی خود دارد، از یک الگوی مشخص غایت گرایانه پیروی می کند که فیلم در آن ، نه هرگز به عنوان یک هنر مستقل و برانگیزاننده(چنانکه شرح داده شد)، بلکه به وسیله ای برای رساندن فیلمنامه به مخاطب تبدیل می شود، تنها تفاوتی که دیدن یک فیلم "داستان محور"(فیلمی که ساخته شده تا داستانی را روایت بکند)با خواندن یک رمان، در اینست که اولی حتی بازسازی فضاها و شرایط و رخدادها به طور ذهنی و تخیلی را هم از مخاطب دریغ می کند !
شما هنری بودن رو به سینما بسط ندادید، شما تمام آنچه که در سینما هنری نیست رو نفی کردید و باطل اعلام کردید. با این وجود باورم نمیشه نسبی گراترین کاربر فروم باشید. در واقع با این بیانیه ها، شما درصد عظیمی از فیلم های صنعتی و تجاری که اصولا داستانگرا و معناگرا و مواقعی هم فیلم-هنری (از نوع (به نظر شما) قلابی اش) هم هستن رو باطل دونستید و نفی کردید. (مثل من نگفتید "بدم میاد" یا حداقل "خوشم نمیاد"، باطل اعلام کردید!)من سینمای هنری و معناگرا را هم، به دلیل خیانت به ذات هنر ِ محض نفی می کنم
ببینید ما داریم از "سینما" صحبت میکنیم. "سینمای هنری" خودش یه مقوله ی جداست. یه سبک جداست. یه فرم مجزا ست. ولی همه ی سینما نیست. اگه شما ترجیح میدید فقط فیلمهای ناب هنری اروپایی رو دوست داشته باشید، دلیلی نداره که ما مخالفت داشته باشیم چون به ما مربوط نیست. ولی اینکه میائید و مثلا روی کوبریک و فیلم هاش خط بطلان میکشید، غیرقابل قبول ئه.
شما میگید حضور عناصری مثل داستانگرایی، تکنیک و ... صد در صد باعث "ابتذال" فیلم میشه، من میگم حتی با وجود این عناصر، یه فیلم هنوز هم میتونه با ارزش و هنری باشه.
جالبه که در جدید ترین پست تون فرمودید:
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=من، شخصا هیچ مخالفتی با وجود ِ داستان، موضوعیت، تکنیک، حتی نگاه به گیشه و ... در فیلم ندارم، این محوریت قرار گرفتن ِ این عناصر در یک اثر هنری است که آن را به ابتذال می کشاند
اصلا چطور ممکنه شما دوست عزیز از حرف های من این برداشت رو بکنید:
ایشان(رادیوهد)سینمای صنعتی و تجاری را نفی می کنند و آنرا مبتذل می دانند(اینکه بر چه مبنی، چرا و چطور؟ هیچ توضیحی نمی دهند)
و seymour این برداشت رو:او می گوید "ایرادی" ندارد که کسی به قصد سرگرمی سینما را تماشا بکند(ولی طبق نظر ایشان، ساختن چنین فیلمهایی ایرادمند است)
من صفحات قبلی رو خوندم و متوجه شدم که رادیوهد مشکلی با سینمای صنعتی که یکی از اهدافش هم سرگرمی هستش نداره ... مثلا هیچکاک ...
نه. باز هم اشتباه. من میگم "ممکنه" بشه از لابلای همین فیلم های تجاری هالیوودی، فیلم های هنری بسیار خوبی هم پیدا کرد. شاید انگشت شمار، ولی به هر حال وجود دارن. اما شما میگید چون عناصری مثل نگاه به گیشه، یا داستان محوری (که از سینمای هالیوود جدانشدنیه) در این سینما وجود دارن، این ها "نمیتونن" فیلم هنری باشن. در واقع تحت تاثیر تعاریف و محدودیت ها و خصوصا "تعصب" هایی که در ذهن شما تعریف شده هستن، یک فیلمی که پرفروش از آب دراومده، نمیتونه در آن واحد هنری هم باشه. کاری هم ندارید که شاید واقعا هنری باشه.این اتهام متوجه من شد که قصد تحقیر علایق و سلایق دیگران را دارم(در واقع این اشتباه بوجود آمد که امیر ، می گوید هرکس از سینمای هالیوود لذت برده، یا آن را دوست دارد، احمق است، یا سطحی است، یا هنری و متفاوت از جمع نیست و ...)!
ببینید امیرخان، شما دانش و تحصیلات و مطالعات زیادی در زمینه هنر دارید. من ندارم. من عقیده ام رو خودم پیدا کردم. تحت تاثیر نظر فلاسفه و دانشمندانی که کتاب هاشون رو هم معرفی کردید قرار نگرفتم و دوست هم ندارم ببینیم ایشون چی رو تایید میکنن و چی رو تکذیب. چون نظریات و حرف های این فلاسفه، "شاید خوب باشد ، شاید نباشد، شاید درست باشد، شاید نباشد، شاید کارآمد باشد، شاید نباشد، شاید ..." درسته؟ آیه آسمانی نازل نشده که صحبت های ماکس اشتیرنر "همیشه" درست ئه. فلاسفه هم مثل ما انسان بودن به هر حال.
من همیشه دوست داشتم دید خودم رو پیدا کنم و مقید محدودیت ها و تحت تاثیر نظرات دیگران نباشم. البته این باعث نمیشه که از نظرات دیگران استفاده نکنم. چرا، گاهی اوقات نظرات دیگران رو سبک سنگین میکنم و اگه چیزی عاقلانه به نظرم اومد قبول اش میکنم. ولی به هیچ کس بیشتر از خودم اطمینان ندارم. من از بار اولی که فیلمی از کوبریک دیدم، از لحاظ فکری، با کارهاش درگیر شدم. یک احساس کاملا درونی. هنوز هم صحنه های شگرف 2001 (با اینکه از نظر شما این ها فیلم های هنری قلابی هستن) اثر خودشون رو روی من حفظ کردن. باور کنید، هم درک اش کردم، هم احساس ژرفی روی من گذاشت هم از نظرم "خلاقیت هنری" داشت (همون فاکتور هایی که به قول شما، تعاریفی از یک اثر هنری هستن). بنابراین قابل توجیه ئه که نمیتونم حرف های شما رو (که شاید حرف چندین فیلسوف بزرگ هم باشه) قبول کنم. مگه اینکه از نظر شما (و طبق تعاریفی که ارائه دادید) یه احمق باشم که به نظرم 2001 فیلم با ارزشی ئه!