• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بحث و تبادل نظر در مورد اتفاقات روز فوتبال و حواشی ِ آن

میزان اطلاعات فوتبالی صدا سیما؟

  • عالی

    Votes: 4 6.2%
  • خوب

    Votes: 16 24.6%
  • کم

    Votes: 10 15.4%
  • فضاحت

    Votes: 35 53.8%

  • Total voters
    65

moeinfans

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
8 دسامبر 2009
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
31
محل سکونت
در دههٔ ۸۰ میلادی
تیم فوتبال کم توانان ذهنی ایران در رقابت های المپیک مربوط به این دسته ورزشکاران(آیناس/inas) به مقام قهرمانی دست یافت.
این رقابت ها هر 4 سال یکبار و یک سال قبل از پاراالمپیک برگزار می شود.

تیم فوتبال ایران در دور گروهی سه برد پیاپی بدست آورد. در دیدار ابتدایی خود برزیل را 3-5 شکست دادند و در دیدار دوم خود موفق به شکست مجارستان با حساب 4-2 شدند. در دیدار پایانی گروه نیز لهستان را با حساب 8-4 مغلوب خود ساختند.
در دور حذفی و نیمه نهایی تیم پرتقال را با حساب 4-0 شکست دادند و در نهایت فینال را در برابر ایتالیای میزبان دو بر یک به سود خود به پایان رساند تا قهرمان این رقابت ها شوند.


تکمیلی میتونم اینو خدمتتون عرض کنم که وقتی این تیم از ایران میرفت فدارسیون مربوطه و سازمان بهزیستی نهایت توقعشون صعود از گروه بود و اینم باید بگم که تدارک بسیار بسیار ضعیفی برای این تیم دیده شده بود که واقعا تاسف برانگیز بود.

از بازیکنهای این تیم میتونم به محسن بیدار. یاسر. مهدی ملایاری.مصطفی فروزی.علی مختوت اشاره کنم.
سرمربی این تیم هم آقای جواد فلفلی بودند که سال گذشته نیز در بازیهای آسیایی گوانگجو تیم فوتبال نابینایان رو به مقام دوم رسانده بودند.

درود به همشون خیلی‌ حال کردم جواد جون دمت گرم
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
50
محل سکونت
تهران
پرده‌برداري از زندگي ورزشي شاعر نقاش
گل‌هاي پرپر «سهراب سپهري» در امجديه


سهراب سپهري نقاش و شاعر پرآوازه‌ي ايراني است كه شهرتش در «شعر» ايران‌گير و در «نقاشي» عالم‌گير شده است. شعرهاي لطيف او چند دهه است كه بر زبان هزاران ايراني جاري شده و زينت‌بخش محافل ادبي و دست‌نوشته‌هاي فارسي بوده است و تابلوهاي بديعش در نمايشگاه‌هاي پاريس و لندن تا 600هزار دلار به فروش رسيده‌ا‌ند. سهراب سپهري را كه پس از هم‌نامش در «شاهنامه»، معروف‌ترين «سهراب» ايران‌زمين است، همه به نقاشي و شعر مي‌شناسند؛ اما در پس پرده‌هاي زيبا و نوشته‌هاي دلنشينش، او يك «ورزشي» تمام‌عيار بوده و هنوز جاي قدم‌هايش در ورزشگاه پير امجديه (شيرودي) سبز است.

به مناسبت سالگرد تولد سهراب سپهري، مروري خواهيم داشت بر جنبه‌ي ورزشي زندگي اين شاعر و نقاش.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مهدي قراچه‌داغي خواهرزاده سهراب سپهري است كه 19 سال پس از او، يعني در سال 1326 در كاشان به دنيا آمد. قراچه‌داغي به عنوان يكي از اعضاي نزديك خانواده سپهري‌ها، بيش‌تر اوقاتش را در دوران نوجواني و جواني با دايي‌اش گذراند تا به نزديك‌ترين دوست سهراب تبديل شود. مهدي در دوران جواني، علاقه‌ي ويژه‌اي به ورزش پيدا كرد و در دووميداني دانشگاه‌هاي ايران و پس از آن در تيم ملي به نتايج ارزشمندي دست يافت. در اين دوران بود كه از سال‌هاي 1342 و 43 گره‌هاي ورزشي اين دو بيش‌تر شد و هفته‌اي نبود كه سهراب و خواهرزاده‌اش در امجديه حاضر نشوند و بازي‌هاي عقاب و پاس را از دست بدهند. شنيدن خاطرات مهدي قراچه‌داغي كه امروز يكي از مترجمان آثار انگليسي‌زبان است و سال‌ها در فدراسيون دووميداني سمت‌هاي مختلف داشته، نه تنها خالي از لطف نيست؛ بلكه پرده‌هايي جديد از زندگي سهراب سپهري را به نمايش مي‌گذارد. به اميد اين‌كه اين گزارش در روز تولد سهراب - البته به روايت خواهرش (16 مهرماه) - مورد قبول علاقه‌مندان اين هنرمند معاصر ايران واقع شود. در ادامه، متن گفته‌هاي مهدي قراچه‌داغي را در گفت‌وگو با ايسنا به صورت كامل خواهيد خواند.
حركات آكروباتيك سهراب براي بچه‌هاي فاميل

سهراب هم مانند بسياري از مردم ايران از دوران كودكي، نوجواني و جواني، ورزش مي‌كرد و اخبار آن را دنبال مي‌كرد؛ اما هيچ‌گاه قهرمان ورزشي نبوده است. او البته در هنرستان و در دانشسراي مقدماتي، ورزش مي‌كرد. سهراب در ابتدا ژيمناستيك كار مي‌كرد و به ژيمناستيك علاقه‌ي زيادي داشت؛ به طوري كه بعدها وقتي كه من 10 يا 12 سالم بود، برخي اوقات جلوي ما مي‌آمد و نمايشي انجام مي‌داد. دستش را روي زمين مي‌گذاشت و به طوري كه گويا روي خرك قرار داشت، پاهايش را دراز مي‌كرد و ما را مي‌خنداند و يا اين‌كه روي بارفيكس بارها بالا و پايين مي‌رفت و ژست‌هاي خنده‌دار مي‌گرفت و اين كارها را انجام مي‌داد.

به غير از اين مسأله، سهراب بيش از همه اين‌ها، مسائل ورزشي را موشكافانه پي‌گيري مي‌كرد؛ بويژه آن‌چه در ورزش ايران مي‌گذشت. در ورزش ايران هم بيش از همه به فوتبال علاقه داشت. كشتي و وزنه‌برداري را هم پي‌گيري مي‌كرد و قهرمانان آن‌ها را دوست داشت.

من از بچگي خودم كه سهراب را به ياد دارم، يادم هست كه هميشه با هم براي ديدن مسابقه‌هاي فوتبال به ورزشگاه امجديه مي‌رفتيم و فوتبال تماشا مي‌كرديم؛ اين كاري بود كه تمام روزهاي پنج‌شنبه و جمعه انجام مي‌داديم، مگر اين‌كه مسابقه‌اي برگزار نمي‌شد و ما به استاديوم نمي‌رفتيم. بدون استثنا ما به استاديوم مي‌رفتيم. يادم هست وقتي به استاديوم مي‌رفتيم، قهرمان باشگاه‌ها و دانشگاه‌هاي كشور در دووميداني بودم. حدود 17 يا 18 سالم بود. با هم قرار مي‌گذاشتيم جلوي كوچه نامجو كه ضلع شمالي ورزشگاه امجديه بود و از آن‌جا به استاديوم مي‌رفتيم. با توجه به اين‌كه من قهرمان بودم، نيازي به بليت نداشتم؛ اما سهراب اصرار داشت كه براي من بليت بخرد و هميشه براي من بليت مي‌خريد. هميشه هم او براي من مي‌خريد؛ اما هيچ‌گاه نشد كه من پول بليت بدهم. با هم مي‌رفتيم در صف، سهراب دو بليت زير جايگاه براي من و خودش مي‌خريد و به ورزشگاه مي‌رفتيم. اين به سال‌هاي 43 به بعد بازمي‌گردد كه بيش از 10 سال اين روند در زمان‌هايي كه با هم در ايران بوديم، ادامه داشت. يادم هست كه تا سال 56 و يا 57 به ورزشگاه مي‌رفتيم؛ هر هفته و بدون وقفه.

طرفدار پر و پا قرص عقاب

ما دو مسابقه را هر طور بود، بايد به امجديه مي‌رفتيم و تماشا مي‌كرديم و شايد هم سه مسابقه را. يكي مسابقه‌اي بود كه تيم عقاب داشت و با توجه به اين‌كه سهراب تيم اول مورد علاقه‌اش عقاب بود، هميشه بازي‌هاي عقاب را بايد به استاديوم مي‌رفتيم. او خيلي از اميني‌خواه، وفاخواه و دروازه‌بان‌شان مالكي، خوشش مي‌آمد و از بازيكنان مورد علاقه‌اش بودند. البته در آن زمان من طرفدار تيم پاس بودم. او از پاس هم خوشش مي‌آمد و اين به خاطر اين بود كه واقعا ديدگاه‌هاي ورزشي من و سهراب خيلي به هم نزديك بود. هيچ موقع ما با هم بر سر ورزش كل كل نمي‌كرديم. سهراب به طور كلي از ورزش و ديدن مسابقه‌هاي فوتبال لذت مي‌برد. او مي‌گفت من عقاب و يا پاس را دوست دارم؛ اما عقاب را در اين ميان بيش‌تر دوست داشت. اما وقتي با من بود و پاس بازي داشت، كمي رعايت حال من را مي‌كرد. در آن زمان تنها پاس، استقلال و پرسپوليس جام قهرماني مي‌گرفتند و عقاب هميشه چهارم مي‌شد و او هم به چهارم شدن تيمش عادت داشت و اين قضيه را قبول كرده بود. دلش به همين چهارمي تيمش راضي مي‌شد.

سهراب به تاج و پرسپوليس ارادتي نداشت

سهراب به هيچ وجه طرفدار تيم پرسپوليس نبود. سهراب پرسپوليس را به دلايل مختلف دوست نداشت. سهراب در نامه به مجله «كيهان ورزشي» به اين موضوع اعتراض كرده بود كه چرا همايون بهزادي در بازي‌اي كه در مسجد سليمان انجام داده بود و تيمش شكست خورده بود، بعد از مسابقه گريه مي‌كرد. سهراب از اين برآشفته بود كه چطور يك قهرمان ملي به خاطر باخت تيمش گريه كرده؛ او مي‌گفت: «خب برو تيمت را قوي كن و بيا ببر. اين لوس‌بازي‌ها چيست» و معتقد بود كه تماشاگران اين بازيكنان فوتبال را لوس مي‌كنند و او نبايد اين طور گريه مي‌كرد. سهراب هيچ ارادتي به تاج و پرسپوليس نداشت.

فضاي ورزشگاه براي نخبگان سنگين نبود

در آن دوراني كه ما به ورزشگاه مي‌رفتيم، سهراب آن اوايل چندان معروف نبود و يك‌سري افراد نخبه در سيستم فرهنگي او را مي‌شناختند. البته خيلي از اين افراد برجسته فرهنگي نيز به استاديوم مي‌آمدند. فضا به گونه‌اي بود كه همه آن‌ها مي‌توانستند به ورزشگاه بيايند. يادم هست كه آقاي سعيدي به عنوان يكي از مطرح‌ترين نقاشان ايران در زمان سهراب، به ورزشگاه مي‌آمد.

البته سهراب هم خود در ابتدا يك نقاش بود. او نقاش بزرگي بود. حتا در فرانسه چنان معروف شده بود كه وقتي در سفري به فرانسه رفت، روزنامه لوموند در گزارشي نوشت، «بازيگر رنگ‌هاي شرق به پاريس وارد شد» و اين تيتر روزنامه لوموند بود. در آن دوره حتا نزديكان سهراب هم او را به عنوان شاعر نمي‌شناختند؛ بلكه او را به عنوان يك نقاش مي‌شناختند. پس از چاپ كتاب‌هاي «حجم سبز» و مجموعه «هشت كتاب» بود كه شهرتش در شعر، ايران‌گير شد؛ ولي هنوز هم در خارج از ايران نقاشي‌هاي سهراب است كه بسيار مطرح است. به عنوان نمونه در نمايشگاه سالانه لندن، تابلوهاي نقاشي سهراب هر ساله به فروش مي‌رسد و حتا يكي از تابلوهاي او 600 هزار دلار به فروش رسيد و اين نشان مي‌دهد كه آن‌ها چقدر روي سهراب شناخت دارند كه تابلوي او را 600 هزار دلار مي‌خرند.

خوشبختانه در دوران گذشته به هيچ وجه شرايط استاديوم‌هاي ما اين‌گونه كه امروز هست، نبود. استاديوم فقط در روزهايي كه استقلال و پرسپوليس بازي داشتند، يك شعار مي‌دادند و آن شعار هم تنها در حمايت تيم خودشان بود. البته من اكنون چندين سال است كه به استاديوم نمي‌روم؛ به خاطر اين‌كه از فضاي حاكم بر استاديوم‌ها رنج مي‌برم. من 25 سال در استاديوم امجديه دويدم، تمرين كردم، ورزش كردم و مسابقه فوتبال تماشا كردم، اما هيچ‌گاه اين صحنه‌هايي را كه امروز مي‌بينم و مي‌شنوم، نديده و نشنيده‌ام. اصلا در آن دوران هيچ‌كدام از اين مشكلات و اين حرف‌ها نبود. بسياري از انسان‌هاي مطرح در حوزه‌هاي مختلف به استاديوم مي‌آمدند و مسابقه را تماشا مي‌كردند. همه در رده‌هاي مختلف دولتي، علم و ادب، شاعر‌ها، نقاش‌ها، موسيقيد‌ان‌ها، بازيگران همه مي‌آمدند و بازي‌هاي فوتبال را از نزديك مي‌ديدند.

هميشه زير جايگاه مي‌نشستيم

من و سهراب هميشه جاي خاص خودمان مي‌نشستيم؛ زير جايگاه ويژه. او تا حدودي دچار ترس از فضاي باز و جمعيت بود؛ براي همين ما هميشه نزديك‌ترين جا به خروجي استاديوم مي‌نشستيم تا دسترسي به بيرون استاديوم راحت باشد. ما هميشه در امجديه مسابقات را تماشا مي‌كرديم و هيچ مسابقه‌اي هم در استاديوم آزادي برگزار نمي‌شد و هميشه مسابقه‌ها در امجديه بود.

گل‌هاي پرپر سهراب در امجديه

جالب اين بود كه سهراب، يكي از چيزهايي كه خيلي علاقه داشت تماشا كند، مسابقه‌هاي تيم ملي ايران بود. ما تمام مسابقه‌هاي تيم ملي ايران را در امجديه تماشا كرديم. سهراب خانه‌اش در اميرآباد بود و يك اتومبيل جيپ اسكات هم داشت. پيش از آن‌كه به ورزشگاه بيايد، ماشينش را سوار مي‌شد و مي‌رفت جلوي يك گل‌فروشي و مثلا مي‌گفت به من 200 شاخه گل بده. او 200 شاخه گل مي‌خريد و به صاحب گل‌فروشي مي‌گفت همه گل‌ها را پرپر كن. او گل‌ها را پرپر مي‌كرد و داخل كيسه‌ي نايلوني مي‌ريخت و مي‌آمد آن‌جايي كه با هم قرار داشتيم؛ سر كوچه نامجو و مي‌رفتيم در صف بليت مي‌ايستاديم. سهراب آن موقع بليت زير جايگاه را 5 تومان مي‌خريد. يك بليت براي خودش و يك بليت براي من مي‌خريد و بعد به فروشنده بليت 50 تومان مي‌داد و مي‌گفت 10 نفر بعدي هم مهمان من هستند و مي‌گفت به هر كدام از آن‌ها يك بليت مجاني بده؛ هيچ‌كدام از آن 10 نفر را هم نمي‌شناخت. بليت‌فروش هم سهراب را نمي‌شناخت. اين مورد در زماني بود كه هيچ‌كس سهراب را نمي‌شناخت و بنابراين او نمي‌خواست براي خودش هم تبليغ كند. ما مي‌رفتيم و در استاديوم مي‌نشستيم و به محض اين‌كه ايران يك گل مي‌زد، سهراب از داخل كيسه گل‌هاي پرپرشده را با مشت درمي‌آورد و به آسمان و روي جمعيت مي‌پاشيد. اين صحنه بسيار زيبايي بود كه در ورزشگاه هميشه موقع بازي تيم‌هاي ملي مي‌ديديم. البته همه را در همان گل اول نمي‌ريخت. يك مقدار را نگه مي‌داشت و مي‌گفت كه ايران باز هم گل مي‌زند. اين يكي از زيباترين خاطره‌هاي من و سهراب از بازي‌هاي تيم ملي بود.

گزارش‌هاي هفتگي از ورزش ايران براي نيويورك

وقتي كه او براي برپايي چند جشنواره نقاشي به نيويورك رفت، من از ايران موظف بودم هفته‌اي يك نامه براي او بفرستم و شرايط ورزش ايران را براي او توضيح مي‌دادم. نتايج مسابقه‌ها، وضعيت تيم ملي، نفراتي كه به تيم ملي دعوت مي‌شدند و همه چيزها. اين نامه يك هفته بعد به دست سهراب مي‌رسيد و او بلافاصله جواب مي‌داد. در آن دوران من احساس وظيفه مي‌كردم كه جريان كامل ورزش ايران را براي او توضيح بدهم، بويژه آن‌كه در آن دوران در يكي از بازي‌هاي المپيك نتايج بسيار بدي آورديم و من براي او نوشتم كه فاجعه از اين بيش‌تر نمي‌شود كه در مجموع ما دو مدال در المپيك گرفتيم. او هم از اين بابت بسيار ناراحت بود كه چرا كاروان ورزشي ايران در المپيك خوب كار نكرده بود. او خيلي اظهار تأسف مي‌كرد از اين‌كه چرا ورزشكاران با پارتي‌بازي به عضويت تيم‌هاي ملي درمي‌آيند. آن موقع يادم هست كه تيم ملي فوتبال را سهميه‌بندي مي‌كردند. مثلا مي‌گفتند 5 نفر از تاج باشد و بقيه را بين تيم‌هاي ديگر تقسيم مي‌كردند. شايد 5 نفر تاج بازيكنان چندان خوب نبودند؛ اما با توجه به قدرتي كه تيم تاج به عنوان يك تيم دولتي داشت، بازيكنانش را بالا مي‌بردند و وارد تيم ملي مي‌كردند. سهراب از اين مسأله خيلي ناراحت بود. سهراب مثلا مي‌نوشت چرا فلان بازيكن انتخاب نشد يا چرا فلان بازيكن را انتخاب كردند.

تركيب دلنشين تخمه، تلويزيون و فوتبال

اگر تيم ايران خارج از كشور مسابقه داشت، ما مي‌رفتيم و مسابقه را از تلويزيون نگاه مي‌كرديم. من به خانه سهراب مي‌رفتم؛ چرا كه تلويزيون آن‌ها بزرگ‌تر بود و بهتر مي‌توانستيم مسابقه را ببينيم. يك روز براي ديدن يكي از مسابقه‌هاي فوتبال من به خانه آن‌ها رفته بودم. رفتم آن‌جا. سهراب به مادرش كه مادربزرگ من بود، مي‌گفت «خانم». آن روز گفت خانم يك مقدار تخمه براي ما بياور مي‌خواهيم مسابقه فوتبال ببينيم و مادربزرگم رفت و يك مشت تخمه آورد و ريخت درون ظرفي و گذاشت جلوي ما. سهراب وقتي كه نگاهش به اين تخمه‌ها افتاد، به مادرش گفت ما كه نيامده‌ايم 100 متر المپيك را ببينيم، ما آمده‌ايم مسابقه فوتبال ببينيم كه 90 دقيقه است. براي ما يك كاسه تخمه بياور.

سهراب؛ منتقد ادبي ورزش

سهراب به خاطر شم ادبي ويژه‌اي كه داشت، روي مسائل ادبي فوتبال و ورزش خيلي تأكيد داشت. او در نامه‌اش به گيلانپور، سردبير كيهان ورزشي، نوشت كه فوتباليست يعني چه. او گفت «فوتبال» يك لغت عام است كه براي اين ورزش گذاشته‌اند، اما «ايست» به چه معناست. ايست در زبان انگليسي و لاتين، يك معناي خاص خودش را دارد؛ اما فوتباليست يعني چه؟ در آمريكا و اروپا هم هيچ‌جا نشنيده‌ايم كه بگويند «فوتباليست». او اعتراض مي‌كرد كه شما كلمه فوتباليست را از كجا آورده‌ايد كه در مطلب‌هاي‌تان مي‌نويسد. يا اين‌كه «گلر» يعني چه؟ او به كلمه گلر هم اعتراض داشت. گل كه يعني گل، اما گلر يعني چه و از كجا آمده؟ او به گيلانپور اعتراض كرد كه چرا در گزارش‌هاي‌تان مي‌نويسيد گلر، خب بنويسيد دروازه‌بان و حتا من فكر مي‌كنم در آن زمان تحت تأثير اين نامه سهراب، ديگر گلر را ادامه ندادند و مي‌گفتند دروازه‌بان. خب دروازه‌بان مفهوم داشت؛ اما گلر هيچ مفهومي ندارد. سهراب مي‌گفت اين كلمه‌ها را از كجا آورده‌ايد؟

سهراب بسيار حساس و ريزبين و دقيق‌بين بود؛ به طوري كه وقتي از سهراب مي‌پرسيدي، قهرمان سنگين‌وزن وزنه‌برداري مثلا روسيه كيست؟ او سريع نامش را مي‌گفت و به صورت كامل ركوردهايش را مي‌دانست. اين از هوش بالاي سهراب و علاقه‌اش به ورزش نشان داشت. او همه ورزشكاران خوب دنيا را مي‌شناخت.

عاشق مردمان ساده‌دل روستايي

سهراب جداي ورزش، به مردم و بويژه به مردم ساده‌دل روستايي علاقه بسيار شديدي داشت. او به پاكباخته‌ها و ندارهاي روستا خيلي علاقه‌مند بود و در شعرهايش بسيار به اين موارد اشاره مي‌كرد. سهراب به اين قشر علاقه بسيار زيادي داشت. او روزي چندين ساعت شايد نزديك به 10 تا 12 ساعت از وقتش را صرف كتاب خواندن مي‌كرد. تسلط بسيار زيادي به زبان فرانسوي داشت و زبان انگليسي را هم خوب مي‌دانست و براي همين بسيار زياد مطالعه مي‌كرد به زبان‌هاي مختلف. با اين حساب از خيلي از مسائلي كه در دنيا اتفاق مي‌افتاد، باخبر بود. با اين حال او خيلي خوددار و درون‌گرا بود و شايد يكي از نزديك‌ترين دوستانش من بودم كه با من ارتباط داشت. او چندان راحت نبود كه با مردم ارتباط داشته باشد. فكر مي‌كنم با سهراب يك بار براي تماشاي فوتبال به ورزشگاه آزادي هم رفتيم و به خاطر ترس از فضاي باز، چندان علاقه‌اي به حضور در آزادي نداشت. البته در آن زمان كسي نمي‌دانست كه سهراب دچار اين بيماري است؛ اما با توجه به اين‌كه من در سال‌هاي گذشته كتاب‌هاي زيادي در زمينه روانشناسي ترجمه كردم، مي‌فهمم كه سهراب در آن زمان دچار بيماري آگروفوبيا بوده و از جمعيت و فضاي بسيار باز مي‌ترسيده است.

كاشان، قريه‌چنار، روستاي گلستانه و كوهنوردي

ما يك باغ داشتيم در قريه‌چنار كاشان كه سهراب خيلي وقت‌ها آن‌جا مي‌آمد و آن‌جا همراه با همه بچه‌هاي خانواده، راهپيمايي و كوهنوردي‌مان شروع مي‌شد. 10 كيلومتر يا 15 كيلومتر پياده‌روي مي‌كرديم. از كوه در كنار قريه‌چنار مي‌رفتيم كنار روستاي گلستانه كه شعر معروفي هم از اين روستا دارد، حركت مي‌كرديم و آن طرف كوهستان پايين مي‌آمديم. آن موقع وقتي پايين مي‌آمديم، مي‌رسيديم به دهي به نام نياسر كه امروز شهر شده. سهراب بنيه خيلي خوبي داشت و بسيار قوي بود؛ براي همين در كوهنوردي حسابي توانمند بود. البته او روزها در خانه حسابي نرمش مي‌كرد. او از ورزش كردن من هم بسيار لذت مي‌برد و از مشوق‌هاي اصلي زندگي من بود. من به خاطر او بود كه حسابي درس خواندم و توانستم پيشرفت كنم. انگليسي بخوانم و به دانشگاه بروم. او حتا برخي اوقات براي ديدن تمرين‌ها و مسابقه‌هايم به ورزشگاه امجديه مي‌آمد؛ اما متأسفانه در دوران اوج ورزشي من، او بيش‌تر براي تحصيلات به خارج از كشور رفته بود.

او به ژاپن رفت تا حكاكي روي چوپ را ياد بگيرد و در اشرام هند در كوهستان در خلوت مي‌نشست و خيلي هندي‌ها را دوست داشت.

عاشق تمام‌عيار ايران و ايراني

سهراب وقتي آن گل‌ها را در ورزشگاه امجديه به هوا مي‌ريخت، هيچ چيزي در دلش نبود، جز عشق به ايران. واقعا عاشق ايران بود. او از خوشحالي مردم حسابي خوشحال مي‌شد. وقتي 10 نفر پشت سر خودش را بدون اين‌كه آن‌ها را بشناسد، بليت برا‌ي‌شان مي‌خريد، نشان مي‌دهد كه عاشق اين بود كه مردم را خوشحال كند. او هيچ‌گاه در زندگي‌اش پولدار نبود؛ اما همه آن‌چه را كه داشت، هزينه مردم مي‌كرد. او در محله اميرآباد زندگي مي‌كرد، در كوچه شعاع. وقتي بستني‌فروش محله با چرخ به داخل كوچه مي‌آمد، چيزي در حدود 100 تا بچه دنبال اين بستني‌فروش بودند و داخل كوچه مي‌آمدند تا در خانه سهراب و زير پنجره‌اش. سهراب متوجه مي‌شد كه اين‌ها آمده‌اند و از آن بالا يك پولي پايين مي‌انداخت براي بستني‌فروش و مي‌گفت كه همه آن‌ها مهمان من هستند، به آن‌ها بستني بده. شايد 10 تومان پايين مي‌انداخت و آن موقع بستني قيمت چنداني نداشت و با آن پول مي‌توانست به همه آن‌ها بستني بدهد. بستني‌فروش هم خوشحال مي‌شد كه ته پاتيلش درآمده است.

آغاز شعرگويي از شش‌سالگي

سهراب گرايش شديدي به هنر و ادبيات داشت و خودش از سن 8 يا 9 سالگي و يا حتا پيش از آن شعر مي‌گفت. او با آقايي به نام كي‌منش در كاشان هر روز به هم نامه مي‌نوشتند كه نامه‌هاي‌شان به شكل شعر بود. اين يك روز به او نامه مي‌نوشت و فردا او جواب اين را مي‌داد. البته اين مسأله را بايد در خانواده سهراب جست و بايد ببينيم كه سهراب در چه خانواده‌اي بزرگ شده. خودش از والدينش كه در زمينه علم و دانش فعال بودند، تعريف مي‌كند و در شعرش مي‌گويد كه «باغ ما در طرف كوچه دانايي بود» و به همين مورد اشاره مي‌كند. خانواده سهراب و يا سپهري‌ها مظهر هنر و ادبيات در دوران گذشته در آن منطقه بوده‌اند. شجره‌نامه 400 سال گذشته سپهري‌ها نشان مي‌دهد كه حتا آن‌ها از دوران پيش از صفويه، كاتب دربار بوده‌اند. اين نشان مي‌دهد كه همه آن‌ها اهل علم و ادب بوده‌اند كه چنين مسؤوليتي داشته‌اند يا جد سهراب، نويسنده كتاب «ناسخ‌التواريخ» است كه بزرگ‌ترين و كامل‌ترين تاريخ ايران است و از اين كتاب تاريخ، بزرگ‌تر در ايران نداريم. اين كتاب نزديك به 20 هزار صفحه است. بنابراين او در يك خانواده به شدت فرهنگي به دنيا آمده بود و در تمام اين مدت در خانه بحث از شعر و ادبيات بود. طبيعي است كه در اين شرايط چنين شاهكاري داشته باشد. سهراب هوش بسيار بالايي هم داشت؛ البته خودش مي‌گويد «خرده‌هوشي دارم، سر سوزن ذوقي». خودش هم به اين‌كه آدم باهوشي بود، واقف بود. شما هيچ جا نمي‌بينيد كه سهراب در جايي بخواهد مدح كسي را بگويد و خودش را بزرگ كند.

شعرهاي كلاسيك سهراب از بين رفته است

سهراب بخش مهمي از شعرهاي كلاسيك خود را از بين برده است و آن‌ها ديگر وجود ندارد. دليلش هم اين بود كه از اين شعرها خوشش نمي‌آمد. به نظر من آدم‌ها در يك لحظه از زندگي شكوفا و متبلور مي‌شوند. البته من خودم ترجيح مي‌دادم كه اي كاش آن شعرها هم بود، اما متأسفانه همه آن‌ها را از بين برده است. البته آقاي كي‌منش كه در كودكي با او به صورت شعر در ارتباط بوده، اين شعرها را گويا به صورت كتاب درآورده است. البته آن شعرها چندان پربار نيست؛ چرا كه شعرهاي يك بچه هفت يا هشت‌ساله است. حتا مادربزرگ سهراب، خانم فرشته حميدي، هم يك شاعر بنام بود كه هنوز شعرهاي او هست. فكر مي‌كنم اولين شعرهايي هم كه سهراب گفت، در دوران كودكي و در همان سال اولي بود كه مدرسه مي‌رفت، بود و اشاره داشت به اين‌كه شب دچار تب شده بود و فرداي آن روز نتوانسته به مدرسه برود. اين موضوع را در قالب شعر بيان كرده بود و به خاطر اين مسأله اظهار تأسف مي‌كرد. اين در زمان شش‌سالگي‌اش بود. سهراب عاشق كوير، عاشق تك‌درخت‌ها، عاشق روستاها، عاشق مردم بي‌رياي روستاها و عاشق طبيعت كاشان بود. تمام تابلوهاي مشهور سهراب همه از اطراف كاشان است و از اطراف كاشان كشيده شده است.

فاصله‌گيري سهراب از بحث‌هاي سياسي

سهراب هيچ‌گاه به مسائل سياسي توجه نداشت و از مسائل سياسي فاصله مي‌گرفت. بارها نمايشگاه‌هاي او پيش از انقلاب توسط مسؤولان افتتاح شد؛ اما سهراب حتا در يك جلسه افتتاحيه تابلوهاي خود حاضر نشد. او در مورد شرايط سياسي كشور پيش از انقلاب تنها در جاهاي خصوصي از شرايط موجود اظهار تأسف موجود مي‌كرد؛ اما هيچ‌گاه هيچ‌كس سهراب را در حين بحث‌هاي سياسي نديد.

سهراب مريد مولانا بود

سهراب به غير از شعرهاي خارجي كه بسيار مي‌خواند، در شعرهاي مولانا، حافظ و سعدي نيز استاد به تمام معني بود، بخصوص شعرهاي مولانا را حسابي مي‌فهميد، درك مي‌كرد و تفسير مي‌كرد. حتا مي‌شود گفت كه به نوعي مريد مولانا بود. او از لحاظ فلسفي مريد مولانا بود. البته به اديان شرقي نيز توجه داشت. بودا را خوب مي‌شناخت و فلسفه هندو را مي‌دانست.

سهراب عاشق منچستريونايتد، بابي چارلتون و جرج بست

در طول ماه امكان ندارد يك ماه بگذرد يا 10 شب بگذرد و خواب سهراب را نبينم كه در حال يك فعاليت ورزشي هستيم يا در حال ديدن مسابقه فوتبال هستيم. امكان ندارد خوابش را نبينم. من و او در آن زمان در تيم‌هاي خارجي به شدت منچستريونايتد را دوست داشتيم. هر دوي ما طرفدار منچستريونايتد بوديم. يادم مي‌آيد كه هر وقت بازي منچستر بود، پي‌گيري مي‌كرد. اكنون هم من اگر بازي منچستر باشد، هر طور كه باشد، بايد آن بازي را در راديو يا تلويزيون پيدا و دنبال كنم. حتا اگر بازي را زنده دنبال نكنم، بايد بروم سراغ جايي كه تفسير بازي را مي‌كند و از آن‌جا بازي را دنبال كنم. سهراب عاشق جرج بست و بابي چارلتون بود. او خيلي خوشش مي‌آمد از اين‌ها.

برخي اوقات خودم مي‌نشينم اين‌جا بازي‌هاي منچستريونايتد را تك و تنها تماشا مي‌كنم، با خودم زير لب مي‌گويم «دايي جان حالا مي‌دوني در منچستر چه بازيكناني بازي مي‌كنند؟ بابي چارلتون الآن روي پله‌ها نشسته و پيرمرد شده.» اين‌ها را با خودم مي‌گويم، حسابي دلم مي‌گيرد.

اگر سهراب بود، از هيچ كجاي اين ورزش لذت نمي‌برد

من فكر مي‌كنم اگر سهراب زنده بود، چيزي در اين ورزش نبود كه از آن لذت ببرد. با توجه به شناختي كه من از روحيه‌اش داشتم، فكر مي‌كنم كه دورويي چيزي بود كه او را حسابي آزار مي‌داد. دورويي‌هايي كه امروز در ورزش است. ورزش ما هم مانند اين تلويزيون‌ها رنگي شده، اين ورزش رنگ دارد؛ مانند همان تلويزيون‌هاي سياه و سفيد كه رنگي شد. يك ورزش صادقانه نيست. ورزشي است كه در آن دوز و كلك است. ما مي‌بينيم كه سياست‌هاي دنيا هم در ورزش است. شما ببينيد قراردادي بسته شده بين كشور آذربايجان و فدراسيون جهاني بوكس كه گويا فدراسيون جهاني بوكس تاييد كرده كه آذربايجاني‌ها دو مدال المپيك لندن را مي‌گيرند. البته در آن دوران هم سهراب حسابي از برخي دورويي‌ها ناراحت بود. از اين‌كه آقاي خسرواني (رييس باشگاه تاج) داورهاي فوتبال را پيش از بازي‌هاي تاج در تمرين و جلسه‌ي تيم مي‌آورد و از داورها مي‌خواست كه فردا به نفع تاج سوت بزنند. داور هم حق و حسابش را مي‌گرفت و مي‌رفت.

سهراب هيچ موقع در ورزشگاه هتاكي نمي‌كرد و وقتي كه بازيكني خراب مي‌كرد، برعكس خيلي‌ها كه واكنش تندي نشان مي‌دهند، او درون خودش مي‌ريخت و ناراحت مي‌شد.

و شعري از سهراب از زبان مهدي قراچه‌داغي

«خانه‌ي دوست كجاست؟»

در فلق بود كه پرسيد سوار.

آسمان مكثي كرد.

رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شن‌ها بخشيد

و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:

«نرسيده به درخت،

كوچه‌باغي است كه از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است

مي‌روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ، سر به در مي‌آرد،

پس به سمت گل تنهايي مي‌پيچي،

دو قدم مانده به گل،

پاي فواره جاويد اساطير زمين مي‌ماني

و تو را ترسي شفاف فر مي‌گيرد.

در صميميت سيال فضا، خش‌خشي مي‌شنوي:

كودكي مي‌بيني

رفته از كاج بلندي بالا، جوجه بردارد از لانه نور

و از او مي‌پرسي

خانه دوست كجاست.»

منبع : ایسنا
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
جلسه محمد دادکان با وزیر ورزش

رئیس سابق فدراسیون فوتبال به زودی با محمد عباسی، وزیر ورزش و جوانان جلسه مهمی برگزار می‌کند.

IMAGE634528529438749391.jpg

در شرایطی که 5 ماه تا آغاز انتخابات فدراسیون فوتبال زمان باقی است، برخی اخبار به نقل از منابع نزدیک به رئیس سابق فدراسیون فوتبال حکایت از تماس نماینده وزارت ورزش و امور جوانان با محمد دادکان دارد تا رئیس سابق فدراسیون فوتبال برای حضور در انتخابات آتی نامزد شود. هنوز معلوم نیست واکنش رسمی دادکان به این پیشنهاد چیست اما با توجه به دور بودن چند ساله مدافع اسبق تیم ملی از فوتبال، بعید نیست دادکان برای حضور در این کارزار انتخابی نام‌نویسی کند.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
محتوای جلسه دیشب برای حضورحزب الله‌دراستادیوم‌

به گزارش مشرق، حسین الله كرم شب گذشته در جلسه هماهنگی حضور امت حزب الله در ورزشگاه آزادی گفت: برخی ها به علت ترس یا تبلیغات دشمن مرعوب فضای فعلی شده اند توصیه من به شما این است كه با تبعیت از سیره انبیاء انسان های ترسو را به عنوان دوست انتخاب نكنید.

وی هم چنین تاكید كرد: نمایندگان مجلس بر عملكرد نیروی انتظامی نظارت دارند و در همین راستا برخورد خشن پلیس با نیروهای حزب الله بعید به نظر می رسد.

الله كرم با اشاره به استقبال جبهه پایداری، قرارگاه عماریون و حزب الله از این حركت خود جوش گفت: اصلا این قرارگاه برای حمایت از چنین حركتهایی تشكیل شده است.

وی با اشاره به اهمیت این اقدام خاطر نشان كرد:طرح خط عقب نشینی از استادیوم ها ، حماقت آلود و اشتباه است، چراكه به گفته حضرت امام ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه دست یابی به نتیجه، بنابر این عقب نشینی تنها به معنای وادادگی سیاسی معنی می شود.

الله كرم در پایان از تمامی گروه های مردمی و مذهبی خواست تا با حضور پر رنگ خود در استادیوم فضای سكولاریسم ورزشی را بشكنند و موجب سربلندی حزب الله شوند.
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
محتوای جلسه دیشب برای حضورحزب الله‌دراستادیوم‌

به گزارش مشرق، حسین الله كرم شب گذشته در جلسه هماهنگی حضور امت حزب الله در ورزشگاه آزادی گفت: برخی ها به علت ترس یا تبلیغات دشمن مرعوب فضای فعلی شده اند توصیه من به شما این است كه با تبعیت از سیره انبیاء انسان های ترسو را به عنوان دوست انتخاب نكنید.

وی هم چنین تاكید كرد: نمایندگان مجلس بر عملكرد نیروی انتظامی نظارت دارند و در همین راستا برخورد خشن پلیس با نیروهای حزب الله بعید به نظر می رسد.

الله كرم با اشاره به استقبال جبهه پایداری، قرارگاه عماریون و حزب الله از این حركت خود جوش گفت: اصلا این قرارگاه برای حمایت از چنین حركتهایی تشكیل شده است.

وی با اشاره به اهمیت این اقدام خاطر نشان كرد:طرح خط عقب نشینی از استادیوم ها ، حماقت آلود و اشتباه است، چراكه به گفته حضرت امام ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه دست یابی به نتیجه، بنابر این عقب نشینی تنها به معنای وادادگی سیاسی معنی می شود.

الله كرم در پایان از تمامی گروه های مردمی و مذهبی خواست تا با حضور پر رنگ خود در استادیوم فضای سكولاریسم ورزشی را بشكنند و موجب سربلندی حزب الله شوند.

یا حسین
خدایا ما رو از دست این نادانها نجات بده.

خدا به خیر کنه.
 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
از یک طرف فیلم بازی ایران بحرین و خوشحالی و پرچم عربستان و ... رو شب بازی نشون میدن از یک طرف هم از این کارها میکنن!
واقعا آدم میمونه چی بگه
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
خدا ریشه اینها رو خشک کنه تقریبا 99.9 مشکلات ایران حل میشه.
الانم بی بی سی تو تیتر خبرهاش از همین قضیه گفت.

من میدونستم/ قبلا هم گفتم/ دقیقا کاری رو که تو بازی استقلال و النصر کردن و همینطور تو بازی آسیایی پرسپولیس کردند رو تکرار خواهند کرد.

مطمعنا با پرچم این گروهها و ... میان و در حفاظت این گارد ویژه ها تقریبا دقیقه 65 تا 80 شعار سیاسی میدن و بعدم با محافظ میبرندشون بیرون. بر باعث و بانیش لعنت.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
حمله سه فرد ناشناس به رئیس هیئت مدیره باشگاه سپاهان

به گزارش خبرگزاری فارس، غلامحسین حسینی رئیس هیئت مدیره باشگاه شب گذشته در حال خروج از کارخانه فولاد سپاهان بود که با حمله سه فرد ناشناس روبه‌رو شد. این سه نفر با اسلحه سرد رئیس هیئت مدیره باشگاه سپاهان را تهدید کرده و به سمت وی حمله ور شدند.
در این حادثه اتفاق خاصی برای حسینی رخ نداد اما مراجع امنیتی پیگیر این موضوع هستند. این نفرات تاکنون شناسایی نشده اند.
 

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34
محتوای جلسه دیشب برای حضورحزب الله‌دراستادیوم‌

به گزارش مشرق، حسین الله كرم شب گذشته در جلسه هماهنگی حضور امت حزب الله در ورزشگاه آزادی گفت: برخی ها به علت ترس یا تبلیغات دشمن مرعوب فضای فعلی شده اند توصیه من به شما این است كه با تبعیت از سیره انبیاء انسان های ترسو را به عنوان دوست انتخاب نكنید.

وی هم چنین تاكید كرد: نمایندگان مجلس بر عملكرد نیروی انتظامی نظارت دارند و در همین راستا برخورد خشن پلیس با نیروهای حزب الله بعید به نظر می رسد.

الله كرم با اشاره به استقبال جبهه پایداری، قرارگاه عماریون و حزب الله از این حركت خود جوش گفت: اصلا این قرارگاه برای حمایت از چنین حركتهایی تشكیل شده است.

وی با اشاره به اهمیت این اقدام خاطر نشان كرد:طرح خط عقب نشینی از استادیوم ها ، حماقت آلود و اشتباه است، چراكه به گفته حضرت امام ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه دست یابی به نتیجه، بنابر این عقب نشینی تنها به معنای وادادگی سیاسی معنی می شود.

الله كرم در پایان از تمامی گروه های مردمی و مذهبی خواست تا با حضور پر رنگ خود در استادیوم فضای سكولاریسم ورزشی را بشكنند و موجب سربلندی حزب الله شوند.

واقعا آدم میمونه چی بگه
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40

Mori_137

Registered User
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
51
لایک‌ها
0
محل سکونت
KAKTOOS-PC
عده‌ای خود را صاحب فوتبال ایران می‌دانند که هیچ حقی ندارند

ایلنا: سرمربی تیم فوتبال نفت تهران گفت: جای تاسف است امروز کسانی خود را صاحبان اصلی فوتبال ایران می‌دانند که هیچ حقی از گذشته، حال و آینده آن ندارند.



حسین فرکی در گفت‌و‌گو با ایلنا، در رابطه با صدرنشینی نفت در پایان هفته دهم رقابت‌های لیگ بر‌تر اظهار کرد: به هر حال فکر می‌کنم این صدرنشینی بعد از گذشت یک سوم از رقابت‌های لیگ بر‌تر خود نشان از تلاش بسیار زیاد بازیکنان ما دارد. ما برای رسیدن به اینجایگاه زحمت بسیار زیادی کشیده‌ایم.



سرمربی نفت تصریح کرد: از تمامی فرصت‌ها به بهترین نحو بهره برده‌ایم و همکاری بسیار خوبی در کل مجموعه باشگاه نفت وجود داشته است.



وی افزود: با این وجود ما تازه در ابتدای راه هستیم و از امروز کارمان سخت‌تر شده است. شاید در ابتدای لیگ خود ما هم پیش بینی حضور در صدر جدول را نداشتیم اما من و همه بازیکنانم در تیم نفت اصل را بر سلامت، صداقت، رفاقت و رقابت گذاشته‌ایم و در راستای همین ۴ اصل پیش می‌رویم.



سرمربی تیم نفت تصریح کرد: ما در مجموعه تیم این ۴ اصل را سرلوحه تمام امور خود قرار داده‌ایم و سعی در اجرای باطنی ان داشته‌ایم و امروز می‌بینید در تیم ما آن چیزی که انتظار نبوده، محقق شده است.



وی با تاکید بر اینکه خیلی از تیم‌های لیگ بر‌تر امروز سر جای خود نیستند، گفت: امروز خیلی از تیم‌هایی که بودجه‌های میلیاردی خود را در ابتدای فصل صرف خرید ستارگان لیگ می‌کردند، سر جای خود در جدول رده بندی نیستند. به عبارتی این تیم‌ها با پرداخت مبالغ خلاف قانون بازیکنان چهره شده لیگ را به خدمت گرفتند و امروز حتی از پس حاشیه‌های آن‌ها هم بر نمی‌آیند. این تیم‌ها با توجه به هزینه‌های خود مجبورند جواب توقع بالای هواداران خود را بدهند و چون نمی‌توانند با مشکلات بسیار زیادی مواجه می‌شوند.



فرکی در پاسخ به این سوال که مگر تیم نفت در تامین منابع مالی شما کم و کاستی داشته، اظهارداشت: نمی‌گویم نفت تیم بی‌پولی است اما در باشگاه ما همه چیز تعریف شده و بر اساس موازین خاصی رخ می‌دهد. مثلا بازیکنان ما پذیرفته‌اند با قراردادهای زیر سقف در لیگ حاضر شوند و طبق یک اصول خاص رفتار کنند.



وی ادامه داد: ما بازیکنان بی‌حاشیه و بی‌ادعایی داریم که هر یک فقط به دنبال اثبات خود و تیم نفت هستند. امیدوارم در ادامه راه هم بتوانیم با این انسجام کنونی به اهداف پیش روی خود برسیم.



سرمربی تیم نفت تهران در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه قبول دارید بعد از اتفاقات قبل از آغاز لیگ افراد زیادی انتظار قعرنشینی و مشکلات بسیار زیاد این تیم را داشتند، گفت: ما با وجود فرصت کم همچون سال گذشته سعی کردیم تیم را آماده و راهی لیگ بر‌تر کنیم. خوشبختانه در این راه هم تلاش‌های زیادی صورت گرفت و توانستیم به اهداف خود برسیم. به هر حال قطعا افراد زیادی انتظار این موفقیت بزرگ را نداشتند و امروز از حضور نفت در صدر جدول ناراحت هستند.



وی در رابطه با اظهارات مدیرعامل باشگاه نفت که گفته بود، حسین فرکی در فوتبال ایران به حقش نرسیده، تصریح کرد: آقای قنبرزاده همواره به ما لطف داشته‌اند و در دو سال اخیر هم این را ثابت کرده‌اند اما نمی‌دانم چرا اینگونه ذهنیتی برای ایشان به وجود آمده است.



سرمربی نفتی‌های تهران افزود: من با نفت می‌خواهم ذهنیت‌ها را در مورد خودم عوض کنم. بی‌تردید ۱۲۳ بار حضور روی نیمکت تیم ملی موفقیت کمی نیست و فکر می‌کنم همه مربیان داخلی آرزوی حضور یکبار بر روی نیمکت تیم ملی دارند.



فرکی در ادامه با انتقاد از کسانی که به ناحق وارد این فوتبال شده و وارث آن می‌دانند، گفت: متاسفانه مدیران و آدم‌های غیر فوتبالی زمینه کوچ مربیان بزرگ و با تجربه فوتبال ایران را به خانه‌هایشان فراهم کرده‌اند. ما مربیان بزرگ و خاک خورده‌ای را داریم که خیلی از تیم‌ها با اعتماد به آن‌ها می‌توانند مشکلات خود را حل کنند. متاسفانه امروز افرادی فضای فوتبال را در اختیار گرفته‌اند که هیچ حقی از آن ندارند.



وی در پاسخ به این سوال که چقدر به تداوم صدرنشینی نفت در ادامه لیگ امیدوارید، گفت: به هر حال ما باید با واقعیت‌ها زندگی کنیم و در تمام لحظات پیش رو با فکر پیش برویم. مطمئن باشید اگر شایستگی صدرنشینی این رقابت‌ها را داشته باشیم، در صدر جدول باقی خواهیم ماند.



وی افزود: ما از بازیکنانی بهره می‌بریم که بدون ادعا فقط به فکر مطرح کردن خود و تیم نفت هستند. امیدواریم بتوانیم با ادامه این روند تا پایان لیگ یکی از سهمیه‌های لیگ قهرمانان آسیا را به خود اختصاص دهیم.



سرمربی تیم فوتبال نفت در خصوص دیدار این هفته تیمش در مقابل پرسپولیس هم گفت: متاسفانه ما همچون سال گذشته در شرایط بحرانی پرسپولیس به این تیم خورده‌ایم و کار بسیار سختی داریم. این تیم سال گذشته با شکست ما از بحران خارج شد و امیدوارم این اتفاق تکرار نشود.



وی افزود: برنامه کاملی برای این بازی داریم و سعی داریم با شکست پرسپولیس در استادیوم آزادی به خود و بازیکنانمان اعتبار واقعی ببخشیم و ثابت کنیم حضور نفت در صدر جدول لیگ بر‌تر اتفاقی نبوده است.



پایان پیام

1390/7/25 - 10:12:50
کد خبر : 214174
 

Mori_137

Registered User
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
51
لایک‌ها
0
محل سکونت
KAKTOOS-PC
گزارش جالبی از مهمترین بازیکنان منشوری فوتبال از ۴۰سال قبل تا به امروز منتشر شد .

به گزارش خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام ،همشهری تماشاگر نوشت :مرحوم صفر ایرانپاک از فوتبالیست‌های بااخلاق قدیمی ما بود. سلطان گل داربی، در سال۵۱ روی جلد یکی از نشریات اجتماعی که البته به انجام و اجرای مطالب غیراخلاقی مشهور بود، عکسی با یکی از هنرپیشه‌های زن فیلمفارسی گرفت؛ زنی که آن زمان به بازی در فیلم‌های مبتذل مشهور بود. در سرسرای باشگاه پرسپولیس، علی عبده که البته خودش هم چندان آدم معتبری از لحاظ اخلاقی نبود به گوش ایرانپاک چنان سیلی زد که صدای آن هنوز در خاطر شاهدان هست.


مدیر باشگاه پرسپولیس اعتقاد داشت که یک فوتبالیست، الگوی جامعه است. این الگو باید چنان برخورد کند که در جامعه تاثیرات اخلاقی از خودش به جای بگذارد. عبده می‌گفت از علی پروین به این علت خوشم می‌آید و به او میدان می‌دهم و در تصمیم‌گیری‌های مدیریتی او را دخالت می‌دهم که اهل مشروب‌خوری نیست و در میهمانی‌های باشگاه به جای مشروبات الکلی دوغ می‌خورد.

عزیزی پرسروصدا

علیرضا عزیزی یکی دیگر از فوتبالیست‌های پرحاشیه دهه۵۰ بود. تکنیک او بسیار بالا بود با این حال در بین جمعیت اهالی فوتبال کمتر کسی است که امروز او را بشناسد. دکتر زادمهر در مورد عزیزی می‌گوید: «هر وقت برای مسافرت به یکی از شهرستان‌ها می‌رفتیم به خاطر اعتمادی که به من داشت با من هم اتاقی می‌شد. نیمه‌شب از هتل فرار می‌کرد و سر صبح مثلا ساعت ۵ صبح بر‌می‌گشت. اتفاقا بهترین بازی‌ها را هم انجام می‌داد.» او در مسابقات جام‌ملت‌های۱۹۷۶ یکی از ستارگان تیم ملی بود، با این حال در مسابقات مقدماتی جام‌جهانی حشمت مهاجرانی سرمربی وقت تیم ملی نام او را از فهرست حذف کرد؛ چراکه در بازی ایران-کره‌جنوبی در تابستان۵۶، اردوی تیم ملی را ترک کرده بود تا به قرارهای غیرفوتبالی خود بپردازد. عزیزی تا سال۶۳ در بالاترین سطح فوتبال بازی کرد اما تیم ملی را خیلی زود از دست داد.


اصغر شرفی و ملی‌پوشانش

اصغر شرفی در سال۵۹ و پرویز ابوطالب در ابتدای سال۶۰ سرمربی تیم ملی بودند. آن‌ها یاران تیم ملی را انتخاب کردند اما حراست سازمان ورزش، نام چند نفر از ملی‌پوشان را حذف کرد.



مخالفت با حضور این نفرات تاحدودی بهانه بود و شباهت زیادی به ستاد منشور اخلاقی امروز داشت. آن‌ها با حضور رضا نعلچگر، رضا رجبی، حمید درخشان، حمید علیدوستی و… در تیم ملی مخالف بودند؛ درخشان به خاطر آن‌که اتومبیل بی‌ام‌و به رنگ آلبالویی داشت، حمید علیدوستی به خاطر آن‌که هنرمند بود و گیتار آلبالویی داشت و نعلچگر و رجبی هم به‌خاطر آن‌که فرق موی خودشان را از وسط بازمی‌کردند!

پرویز ابوطالب از مسئولان سازمان ورزش گله کرد. او شکایت را نزد مرحوم بزرگوار شهیدبهشتی برد. شهیدبهشتی گفت من هم در آلمان اتومبیل آلبالویی داشتم؛ من هم باید اخراج می‌شدم؟ وقتی در سال۶۷ امام راحل(ره) اصوات و سازهای موسیقی را به شرط مصداق غنا نبودن آزاد کردند، بهانه بودن خط زدن ملی‌پوشی مثل حمید علیدوستی در آن مقطع زمانی مشخص شد.


بهروز سلطانی ؛ شیطانی آن‌ها را کسی ندید اما…

در مسابقات جام‌ملت‌های۱۹۸۴ آسیا، سه بازیکن تیم ملی مرتکب خلاف شدند. مسئولان حراست بهروز سلطانی، جعفر مختاری‌فر و رضا احمدی را به دلیل صحبت کردن با خانم‌های سنگاپوری مجرم شناختند.


متاسفانه این سه‌نفر که از بهترین فوتبالیست‌های ایران در آن زمان بودند، از سال۶۳ تا ۶۸ دیگر به تیم ملی دعوت نشدند. تیم ملی ما در آن مقطع که ۱۴ستاره ‌اش استعفا داده بودند می‌توانست از وجود این سه نفر حداکثر استفاده را ببرد که متاسفانه از حضور آن‌ها محروم شد.

در سال۶۸ که علی پروین سرمربی تیم ملی شد،‌ پادرمیانی کرد تا ستارگان مورد اشاره باز هم به تیم ملی دعوت شوند اما حیف که سن و سال آن‌ها تا حدودی بالا رفته بود و نمی‌توانستند مثل سابق برای تیم ملی فوتبال ایران مثمرثمر واقع شدند.

رضا وطنخواه ؛ مستعفیان سئول

این‌طوری نبود که ۱۴نفر، همین‌طور بی‌دلیل استعفانامه نوشته و از تیم ملی فوتبال کناره بگیرند. نه،‌ ماجرا اصلا این‌گونه نبود، اذیت و آزار دستیاران دهداری، البته به ظن ملی‌پوشان باعث این ماجرا شد.

دادکان می‌گوید: «به عنوان همراه تیم ملی به بازی‌های آسیایی۱۹۸۶ سئول رفته بودم. عبدالعلی چنگیز را در حال صحبت با یک خانم کره‌ای دیدم، گذشتم و رفتم. ناگهان رضا وطنخواه از راه رسید و به شکل بسیار زشتی دست چنگیز را گرفت و با عصبانیت و پرخاش، او را با خود برد.» محمد پنجعلی می‌گوید برای خرید به یکی از بازارهای سئول رفته بودیم، ناصر محمدخانی جنسی را برداشت تا آن را نگاه کند،‌ ناگهان بهمن صالح‌نیا از راه رسید و محکم به دست ناصر محمدخانی زد و به او گفت هر چیزی که آقای دهداری برداشت شما حق برداشتن و نگاه کردن به آن را دارید.

پنجعلی می‌گوید حتی برای رفتن به فروشگاه ما را مثل سربازخانه‌ها به صف می‌کردند و می‌گفتند پشت گردن همدیگر را نگاه کنیم. حتی بازیکنان حق خوردن بستنی را هم نداشتند.

سیدمهدی ابطحی در حال خوردن یک بستنی بود که ناگهان رضا وطنخواه سر رسید، او بستنی نیمه‌خورده را از دست ابطحی گرفته و به زمین زد. بعدها وطنخواه در توجیه این عملش گفت که به این خاطر چنین کرده که ممکن بوده کره‌ای‌ها توطئه کرده و در بستنی او مواد نیروزا و دوپینگی ریخته باشند تا برای ما پاپوش درست کنند.



وقتی عابدزاده دعوت نشد

در زمستان سال۱۳۶۸، علی پروین ۱۱۰نفر را به اردوی تیم ملی دعوت کرد. برخلاف تصور، اسم عابدزاده و قایقران در فهرست نبود. در مسابقات فوتبال جام صلح و دوستی در آبان سال۶۸، عابدزاده و قایقران مرتکب رفتارهایی شدند که مورد قبول علی پروین نبود.

آن‌ها توجه بیشتری به حاشیه‌ها و خارج از میدان داشتند که این مساله باعث ناراحتی سرمربی شد. البته خیلی زود دل پروین را به دست آوردند و مسائلی را ایجاد کردند که پروین و تیم ملی بار دیگر وابسته و علاقه‌مند به آن‌ها شدند. بعد از پیوس و محرمی، پایه‌های قهرمانی تیم ملی فوتبال در آسیایی۹۰ پکن، عابدزاده و قایقران بودند.


معضلی به نام مجتبی محرمی

مجتبی محرمی، یکی از پرسروصداترین و پرحاشیه‌ترین مردان فوتبال ایران بود. رفتار او در داربی‌های خرداد و دی‌ماه۶۹، با مهدی فنونی‌زاده و عابدزاده تاثر و تاسف جامعه فوتبال را برانگیخت.

هر بار به علت دوستی پروین با نوآموز و مصطفوی (مدیران وقت فدراسیون)، محرمی زیرسبیلی رد شد تا این‌که در پاییز سال۷۱، اتفاق تلخی افتاد و محرمی، کلهر، داداش‌زاده و روزبهانی توسط نیروی انتظامی در یک گشت شبانه دستگیر شدند.



2 نفر آخر توبیخ و محرمی و کلهر یک‌سال محروم شدند. جالب است بدانید که مرتضی کرمانی هم دو، سه‌بار بعد از این‌که تماشاگران استقلال به او توهین کردند با حرکت زشت دست که مفهوم شایسته‌ای در ادبیات محاوره‌ای ما ندارد، آن‌ها را همراهی کرد که این رفتار هم با پادرمیانی علی پروین ختم به خیر شد و کسی برخورد خاصی با او نکرد.

…و باز هم کرمانی!

کرمانی باعث پدید آمدن بدعتی غلط و تلخ در فوتبال ایران هم شد. در داربی سال۷۴ پرسپولیس و استقلال، کرمانی تعویض شد و علی دایی به میدان آمد. علی دایی دوران مصدومیت طولانی‌مدت خود را سپری کرده بود. کرمانی که روی پیراهن تیم پرسپولیس، شعاری مقدس را نقش‌بسته می‌دید، در اعتراض به موضوع تعویضش پیراهن تیم را پاره کرد!

...و چه کسی است که نداند این داستان خصوصا در سالهای اخیر تا چه حد همچنان ادامه دارد!
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34

vahiddddd

Registered User
تاریخ عضویت
4 می 2006
نوشته‌ها
1,048
لایک‌ها
352
این که میخوند کی بود؟!!
نميدونم کی بود ،، آدم و ياد نوحه های ظهر عاشورا ميندازه

خیلی با حال بود
این پیرمرده چقدر اشناس؛کیه؟
واقعا فوتبالمون مزخرفه:دی

طفل 3 ساله=)))

من فقط حسين کعبی رو شناختم اون هم اگه اشتباه نکنم ،،اون جلو هم فکر کنم علی کريمی نشسته بود.

پيرمرده يه لحظه خيلی باحال جوگير شد!:lol:
 

*ZEUS*

Registered User
تاریخ عضویت
20 آگوست 2011
نوشته‌ها
513
لایک‌ها
794

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
گفت‌وگو با دروازه‌بان دوپینگی لیگ برتر/عباس قاسمی:بی‌خبر از همه‌جا، آمپول تقویتی زدم/دوپینگ نکردم
do.php
در این روزهای پرحاشیه باشگاه ذوب اهن که مشکلات مالی و درگیری فیزیکی بازیکنانش تبدیل به مهم ترین اخبار روز شده داستان دوپینگ دروازه بان ذخیره این تیم مشکل دیگری بر دغدغه های منصور ابراهیم زاده اضافه کرده است. بازیکنی که در ابتدا با عنوان م_ ص شناخته می شد ولی در ادامه تبدیل به ع_ ق شد تا عباس قاسمی دروازه بان 29 ساله و با تجربه ذوب اهنی ها دچار محرومیتی دو ساله از سوی کمیته کنترل دوپینگ شود. قاسمی که خودش هم از این اتفاق شوکه شده حرفهای جالبی در این زمینه می زند.
عباس قاسمی و دوپینگ تا چه حد صحت دارد؟
به خدا من خودم هم از این اتفاق شوکه شدم و هنوز باور نکرده ام که دچار این مشکل شده باشم. من 15 سال است که در سطح اول فوتبال ایران حضور دارم و در تمامی رده های تیم ملی و تیم دانشجویان حضور داشته ام اما در این سالها کوچکترین حاشیه ای نداشتم و بی سروصدا مشغول بازی کردن بوده ام
پس ماجرای دوپینگ از کجا کلید خورد؟
فروردین امسال دچار سرماخوردگی شدیدی شدم به طوری که بیش از ده روز در منزل استراحت کردم و حتی برای بازی با تیم الریان قطر نتوانستم ذوب اهن را همراهی کنم. بعد از این مدت آنقدر بدنم ضعیف شده بود که نای حرکت کردن نداشتم و در همان روزها بود که یک پزشک عمومی برایم یک امپول تقویتی تجویز کرد و من هم از همه جا بی خبرآمپول را تزریق کردم که همین مساله باعث شده تست نادرلون در بدن من مثبت اعلام شود
آن روز دکتر حرفی در مورد نیروزا بودن آمپول به تو نزد؟
نه. اگر کوچکترین اشاره ای می کرد که من دچار این اشتباه نمی شدم. حتی خود دکتر حاضر است که برای این اتفاق شهادت دهد که من مقصر نبوده ام. دکتر می گوید هدف من سلامتی بیمارم بوده و قصدی از این کار نداشته ام
همان موقع از تو نمونه گیری شد؟
نه همان هفته اول لیگ یعنی پنجم مردادماه بود که مسئولان کنترل دوپینگ بر سر تمرین ذوب اهن امدند و از چند بازیکن نمونه گرفتند که از بخت بد تست من مثبت درامد و حتی بعد از ان هم دوباره با هزینه خودم نمونه B هم گرفتند که دوباره مثبت شد
پس از پنجم مرداد به مدت دو سال محروم شدی؟
شما خودتان قضاوت کنید اگر من عمدی دوپینگ کرده باشم که بعد از دو ماه استراحت بین پایان لیگ دهم و آغاز لیگ یازدهم که بدنم در استراحت به سر می برد چرا باید این کار را کرده باشم. حتی وضعیت من برای حضور مجدد در ذوب اهن هم مشخص نبود که بخواهم دوپینگ کنم. دوپینگ برای بازیکنی است که بخواهد در هر بازی 12 کیلومتر بدود نه من که دروازه بانم و احتیاجی به این کارها ندارم.من فصل گذشته ذخیره گردان بودم و اصلا بازی نکردم که بدنم احتیاج به دوپینگ داشته باشد
با دکتر هاشمیان صحبت کرده ای؟
بله ایشان کمال همکاری را در این زمینه داشته اند و مسئولان باشگاه هم پیگیر کارهایم هستند. امیدوارم حرفهای من را بشنوند و در این حکم تجدید نظر کنند. عباس قاسمی همیشه پاک زندگی کرده و دوست دارم که بازهم بتوانم کارم را در فوتبال ایران ادامه دهم. آنقدر شوکه شده ام که حتی از خانواده ام هم خجالت می کشم که بعد از این همه سال این بلای عجیب بر سر من آمد.
--------------------------------------------------------------------------------------
فکر کنم محرومیتش دو ساله باشه. :guilty:
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
یادداشت ویژه: اثر« انگشت » مال کیست ؟!

سایت گل - جدا از همه شعارهای اخلاقی ، دور از هرگونه نصیحت ارزشی و پندهای انسانی ؛ من ، به عنوان یک نفر از همین جمعیتی که این روزها سرشماری می شوند ، در خودم ، از خودم و از این تصویر ننگ آوری که ستاره های پرسپولیس در هنگام شادی بعد از گل خلق کردند ، خجالت می کشم . شرم می کنم !

شاید برای همه آنهایی که بیرون از گود ، فوتبال را تفننی دنبال می کنند و از هر چه نگاه و شعار اخلاقی خسته و عاصی هستند این فیلم چند ثانیه ای به اندازه صدها کامنت و لایک در صفحه های اجتماعی شان ارزش داشته باشد اما برای همه آنهایی که تعصب و ارزشی برای حوزه فوتبال قائل هستند و آبروی این ستاره ها و مربیان و مدیران را حتی به میزان اندکی آبروی خود می دانند وقوع چنین اتفاقی و بازتاب گسترده آن بدون تردید ننگ آور است !

شوخی های زشت دوران مدرسه و سربازی و پادگان و کوچه و خیابان یکی دو تا نیست ! آنها که با وجدان خود صادق هستند نفس ماجرا را غیرمنصفانه زیر سئوال نخواهند برد اما همه خجالت من و تو و ما و شما و نه آنها از این است که ایشان ، ملت و تماشاگر و هوادار و دوربین های تلویزیونی را به هیچ خود پنداشته اند ! نادیده گرفته اند و تسویه حساب های شخصی خود را علنی و بدون سانسور در ملاعام اجرا کرده اند !

روزگاری اگر مجتبی محرمی دست به چنین رفتاری زد ، ادعای فرهنگی آموزشی جامعه ما به میزان امروز نبود و نسل محرمی و مربیان او مانند علی پروین در حوزه فنی و غیرفنی در مقایسه با شرایط فعلی آگاه و علامه نبودند !

برای اینکه در این سقوط ، ستاره های فوتبال تنها نباشند نمونه ای هم از خودمان که تماشاگر این فوتبال هستیم عنوان کنیم :

به یاد بیاوریم در ورزشگاههای ما و در مسابقات پرتماشاگر عادت شده که هر گاه تیمی یک فرصت خطرناک روی دروازه حریف ایجاد کرد و البته به گل تبدیل نشد ، هواداران تیم حریف از جا بر میخیزند و با گفتن یک کلمه سه حرفی به صورت هماهنگ و یکصدا پاسخ انتقام گونه ای به آه و حسرت هواداران تیم مقابل می دهند !!

این کلمه سه حرفی را همه آنهایی که در ورزشگاه حضور دارند می گویند و می شنوند و استادیوم رفته هایی که پای تلویزیون نشسته اند هم احساس می کنند و اگر آن تنظیم کننده محترم صدای ورزشگاه آزادی در اتاقک تلویزیونی شبکه 3 صدا را در این هنگام کم نکند به مانند این شادی خجالت آور همه دنیا می فهمند که ما اخلاق را هر لحظه دریبل می زنیم و شعار می دهیم !


تکمله : در مملکتی که دانشجویانش فقط به دلیل مسائل غیرفوتبالی « ستاره دار » می شوند و از ادامه تحصیل محروم ، این ستاره ها با چهار خط قانون من درآوردی منشور اخلاقی هفته به هفته پروژه های منشوری تازه و جدید و 2011 پرده برداری می کنند ، عجب تناقض خجالت آوری !
 
بالا