برگزیده های پرشین تولز

بدترین و وحشتناک ترین خاطرات شما از پاکت پی سی

siavash78

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 آگوست 2007
نوشته‌ها
1,162
لایک‌ها
3
محل سکونت
آبادان
جواد جون خداييش از تز من استفاده كردي و اين همه گردگيري كردي اگه استفاده نمي كردي چه ميكردي! (اسمايلي از ترس قورت دادن آب دهان)
اما خداييش اون صحنه كه با پاكت پي سي كوبيدي تو ماشين طرف به عنوان بيرحمانه ترين صحنه در سال 86 بايد انتخاب بشه (به نظر من)
از اين حرف ها گذشته بدبخت بچه هايي (به خصوص دختر) كه زير دست همچين موجود بيشعوري بزرگ ميشن...
واقعا حال آدم گرفته ميشه:hmm:
 

shahram_k-jam

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
976
لایک‌ها
5
سن
37
محل سکونت
Iran, Tehran
از اين حرف ها گذشته بدبخت بچه هايي (به خصوص دختر) كه زير دست همچين موجود بيشعوري بزرگ ميشن...
واقعا حال آدم گرفته ميشه:hmm:

از اونجايي كه خانوم بنده روانشناس كودك هستش، بايد بگم كه بازخورد هاي اين رفتارهاي والدين بر روي دختران، باعث يك نوع نفرت از مردان خواهد بود. در گروهي هم اگر حركات غير از اين رو از مردي ببينند آن شخص رو يك مرد واقعي نمي دونن. گروه دوم اكثرا شرايطي رو براي اون بدبخت ايجاد مي كنن كه ازش همچين رفتارهايي رو ببينن. در صورتي كه يه همچين رفتاري رو نبينن كاره مرده ساختس... گروه اول هم معمولا توسط افراد خوش سر و زبون اقفال شده و به بي راحه خواهند رفت. :wacko: البته احتمالا گروه هاي سوم و چهارم و الي آخري هم وجود داره. من تا همينجا سر كلاس بودم!!! وقتي بحث روانشناسي مي شه، بحث رو خيلي حرفه اي به سمت، Ajax، Oracle، StoreProcedue،Database، PHP و غيره هدايت مي كنم. خلاصه كم نمي يارم... :p;)
 

GracIouS

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
852
لایک‌ها
6
محل سکونت
Teh
@سیاوش عزیز

عارضم که سیاوش جان این تز شما غریزیه و تو همه هست
منم منظورم همینه دیگه تا این گوشی ها دستمونه باید خونسرد تر باشیم(اسمایل حسرت یه زندگی ساده و یه دعوای خشک و خالی)

راستش منم به خاطر همون بچه هاش ناراحت شدم
همچین منو نگاه میکردن که انگار دارن یه قاتل بی رحم زنجیره ای رو میبینن
خدا کمکشون کنه

خوشبختانه یا شور بختانه اصلا زیاد اهل مشاجره و دعوا کردن نیستم
ولی خوب بعضی وقتها هم هست که چه دوست داشته باشی یا نداشته باشی میبینی خودت یه پایه دعوا هستی
نمیتونی اینجا رو دیگه با خونسردی رفع کنی
این جریان ما هم از این قائده مثتسنا نبودش

ولی خدا رو شکر (گوش شیطون کر) گوشیم مثل یه کمری 2007 داره کار میده! :lol:

@شهرام عزیز
میگم شهرام جان
قبل از شروع زندگی خوب راه پیچوندن رو یاد گرفتی ها!
 

imate_pda2k

PocketPC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 دسامبر 2005
نوشته‌ها
1,957
لایک‌ها
18
سن
37
محل سکونت
در آينه my name is : مهرداد
عارضم این جریانی که میخام براتون تعریف کنم شاید باورتون نشه
یعنی هنوز خودمم باورم نمیشه، که یه همچین حرکتی انجام دادم :(
(شرمنده یکم زیادی طولانیه)

...........
همین یکی دو هفته ای پیش بود (دقیقا اواخر هفته ای که حسین عزیز مهمون صندلی داغ بود)
داشتیم یه سری خرت و پرت و با یکی از رفقا که وانت بار داشت میبردیم به انباریمون
دور برگردون زیر پل میرداماد این رفیقمون یکم فرمون و شکوند و یه بی ام دبلیو (از این زپرتی های زمان گروهبانی هیتلر) که توش خونواده بود سپر به سپر مالید به ماشین ما
رانندش پیاده شد اومد یکم با ماشینش ور رفتن یهو جلو خونوادش شروع کرد به این رفیق بد بخت تر از ما فحش دادن (البته در حد همون گاو و گوسفند گفتن) این رفیقمون هم بنده خدا نه زبون درست حسابی داره برای جواب دادن داره نه زور بازوی درست حسابی برای کتک زدن
این بابا هی داشت فحش میکشید این رفیمقمون هم پت پت میکرد
در و واز کردم که مثلا تیریپ ریش سفیدی بیام که این بنده خدا از خر شیطون پیاده شه بره پیش خونوادش
گفتم عزیز چیزی نشده که اینطوری داری جلو زن و بچه ای مردم فحش میدی
با همون لحنش گفت شما کدوم خری هستی؟
یکم جا خوردم، دیدم یکم دیگه رو بدم فحشاشو بار منم میکنه
یکم تن صدامو بالا بردم (البته با پیروی از تز سیاوش جان که سر این پی پی سی مجبوریم چیزی نگیم) گفتم، مرد حسابی زن و بچه همراته، به احترام اونا هیچی بهت نمیگم برو تو ماشین و برو
زنش اومد پایین و گفت :"بس کن امیر چیزی نشده که بیا بریم"
یهو برگشت به زنش داد زد "گمشو بتمرگ " و یهو رو به من داد زد : سی...ر بابا فلان کش ، مثلا چه ... میخاستی بخوری!؟ (دیگه جاشو با فحشایه ارازل اوباشی پر کنین)
راستش از اینجا به بعدش دیگه جلو چشمام خون گرفت گوشی دستم بود پرتش کردم رو شیشه ماشین طرف
یهو دیدم یه صدای اروده کشی میاد اونم با چه تن وحشتناکی که یکم به خودم اومدم، جا خوردم دیدم بههع این منم که دارم اینطوری ارورده میکشم
(جاتون خالی از اون صحنه های که همه دوست دارن جایه شخصیت اول فیلم باشن :lol:)دیدم رفیقم و یه نفر دیگه منو گرفتن ولی منم داشتم بولدوزری دنبال یارو دور ماشین میچرخیدیم این دونفر هم با خودم میکشیدم خود یارو هم چسبونده بود
ملتی که داشتن نگاه میکردن بهش گفتن بیا برو تو ماشینت، بدو رفت سمت در ماشین اومد در ماشین و ببنده خودم و خرکی رسوندم به در ماشین و بازش کردم یقش و گرفتم که بکشمش پایین یه تک آف کشید سریع گذاشت رفت، وقتی داشتم ماشینشو نگاه میکردم دیدیم دختر بچه هاش داشتن منو نگاه میکردن و از ترس میلرزیدن و گریه میکردن
وقتی به خودم اومدم دیدم یکی داره گوشیمو میاره یکی هم رم گوشی رو یکی هم در باطریشو
دیدم گوشیم هیچیش نشده و فقط خاموش شده بودم وقتی روشنش کردم دیدم در صحت سلامت کامل بسر میبره
فقط سر این ضربه ای که به ماشین طرف خورده بود یکی از گیره های بدنه ای در باطریش شکسته
و در باطری یکمی بازه

کلی به رفیقم سر این بی عرضه گیش توپیدم
وقتی که ماجرا تموم شد، بهم گفت جواد یعنی اصلا باورم نمیشه یه همچین برخوردی کرده باشی!
خودمم وقتی یادم میافته هم یکمی خوشحال میشم (به قول پارسابابت اینکه بچه های پاکت پی سی سوسول نیستن ) هم کلی ناراحت که یه همچین حرکتی انجام دادم

واقعا زيبا بود ... :rolleyes: اي ول داش جواد رو اي ول ... راستي بچه ها يه كم هر موضوع رو كمتر كش بدين ( از نظر كوييت كردن ) و كوييت هاي اضافه رو ببرين توي بخش آزاد .:happy:
داش جواد رو اي ول :lol:
 

Hossein505

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,157
لایک‌ها
14
سن
35
محل سکونت
Tehran

mohsen_h

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2008
نوشته‌ها
127
لایک‌ها
1
سن
39
محل سکونت
tehran
سلام بدترین خاطره من با پاکت پیسیم بر میگرده به دوران اول نامزدیم خانومم اومده بود با خانوادش خونمون منم پای کامپیوتر بودم چنتا برنامه جدید پیدا کرده بودم هی می خواستم زودتر اونارو نصب کنم بعد برم تو پذیرایی خلاصه انقدر لفت دادم تا کاسه صبر خانومم سر اومد و از عصبانیت فنجان پایی را کوبید رو تاچ گوشی خلاصه یه 200 تومنی پیادم کرد الانم تنها رقیبش تو رندگی با منو پاکت پیسی هام میدونه
 

Hossein505

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
3 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,157
لایک‌ها
14
سن
35
محل سکونت
Tehran
سلام بدترین خاطره من با پاکت پیسیم بر میگرده به دوران اول نامزدیم خانومم اومده بود با خانوادش خونمون منم پای کامپیوتر بودم چنتا برنامه جدید پیدا کرده بودم هی می خواستم زودتر اونارو نصب کنم بعد برم تو پذیرایی خلاصه انقدر لفت دادم تا کاسه صبر خانومم سر اومد و از عصبانیت فنجان پایی را کوبید رو تاچ گوشی خلاصه یه 200 تومنی پیادم کرد الانم تنها رقیبش تو رندگی با منو پاکت پیسی هام میدونه

خیلی جالب بود
رقیب سر سختی هم داره :lol:
 
بالا