• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بعد از بازی چه شد؟ قلعه نویی چه خواهد شد؟

Benyaminj

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2005
نوشته‌ها
4,530
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
Tehran
بخدا غيرت ندارن اينا...
يادمه مربی ملوان انزلی که الان اسمش يادم نيست..فکر کنم فصل پيش سرمربی ملوان بود
و خيلی هم شوخ طبع بود هميشه وقتی میباخت میيامد جلو دوربين وقتی ازش علت شکستو
می پرسيدن با جسارت و مردونگی کامل که اين مردونگی تو کمتر مربی ديده میشه گفت
من تو بازی اشتباهايی رو مرتکب شدم..يارای خوديرو بد تعويض کردم ..اونجا که بايد تعويض میکردم ، نکردم تيمم باخت !!!
به اين میگن مردونگی کامل و به تمام معنا..اگه يه همچين مربی بياد سرمربی ایران بشه ، بخدا اگه ایران 10 تا گلم از يه تيم بخوره
من ناراحت نمیشم..چون میدونم حقيقتو داره میگه...
نه اين که امير قلعه نوعی بياد بازی با کره رو بهترين بازی تاريخ بازيهای ایران و کره اعلام کنه.....
آخه يکی نيست بگه مرتيکه ايينو ديگه الاغم میدونه که بازی 4-3 و 6-2 ما در مقابله کره
بهترين نتيجه و در واقع بهترين بازی ما در مقابل کره بوده
اين با اين حرفش خيلی ببخشيد مردم ایران رو مردم نفهم فرض کرده.....
 

برادر لين حو

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 جولای 2007
نوشته‌ها
44
لایک‌ها
0
دوست عزيز Benyaminj, قلعه نوئي نه اينكه نمي خواد دليل اشتباهاتشو بگه بلكه ابتدا جواب كارشناسا مي داد كه جواب پاسخ شما اينه و ايني كه شما مي گي دليل و نقص تيم ملي نبود!.. بعبارتي مي خواست اونارو ابتدا حالي كنه كه بابا مشكل اصلي تيم ملي اين جزئيات كه شما مي گين نيست!...مثلا" عدم احتساب پنالتي در كيفيت بازي توهين به مردم نيست و اينو همه مي دونن!! و نيز گفت كه من نگفته ام" ايران بهترين بازي تاريخشو!"... بلكه گفتم يكي از بهترين بازيش رو"... كه بالاخره معيارهاي بهترين بازي هم فرق مي كنه يكي گلهاي زده رو حساب مي كنه يكي زيبايي بازي انجام شده رو حساب مي كنه و يكي وضعيت مقابل هر دو تيم و ضعيف بودن تيم مقابل رو هم حساب مي كنه و الا آخر...بالاخره منظورش اين بود كه اينايي كه شما مي پرسين (و در واقع چيزي هم نمي پرسيدن و فقط حمله شخصيتي بود!) , مشكل اصلي تيم نيست و متسفانه از بس بفكر سوالات حملات شخصيتي خودشون بودند كه هيچ كدوم اين سوال ساده به ذهنشون هم نرسيد ازش بپرسن كه خيلي خوب پس مشكل اصلي و ضعف اصلي تيم ملي از زبان شما چيه؟؟؟!!!..:) و در نهايت بهتره شما هم خيلي حساس به بازي تاريخي و تعداد گلهاي زده و ناراحت اين چيزا هم نباشين براي قلبتون هم خوب نيست:happy:
 

nemessisor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2007
نوشته‌ها
485
لایک‌ها
4
سن
32
1. انسان‌‌‌های بزرگ، وقتی پیروز می‌شوند، هرگز مغرور و خود‌باخته نمی‌شوند. بزرگی ِ آنان، از پیروزی‌شان، بزرگ‌تر است. انسان‌های بزرگ، پیش از پیروزی نبز، بزرگ‌اند و بعد از پیروزی، بزرگ‌تر. و وقتی شکست می‌خورند، هرگز پرخاش‌گری و فرا‌فکنی و توجیه نمی‌کنند. ویژگی ِ بزرگ ِ انسان‌های بزرگ این است که بعد از شکست، کمتر در نظر، و بیشتر، در عمل، در پی ِ بلند‌شدنی دوباره‌اند. و اگر کسانی هم در پی ِ تخریبشان باشند، سکوت می‌کنند و بیش و پیش از هرکار، در میدان ِ عمل، پاسخی دندان‌شکن به آنان می‌دهند. بزرگان، اگر شکست هم بخورند، بزرگ هستند و بزرگ باقی می‌مانند. و دقیقاً به همین علت، بزرگ‌اند. به سخنی دیگر، شکست ِ انسان‌های بزرگ نیز، از نوعی دیگر، پیروزی است. انسان‌های بزرگ، بزرگی‌شان، دقیقاً و اصولاً، در نحوه‌ی برخورد با شکست و پیروزی، اثبات می‌شود...و آیا آقای قلعه‌نوعی، در این مدت، چنین بود و چنین کرد؟!

2. انسان‌‌های بزرگ، چندان در بند ِ اثبات ِ خود نیستند. به سخنی دیگر، خیلی زور نمی‌زنند که زود، خود را با هزار حرف و ادعا و فرافکنی و توجیه، اثبات کنند و بنمایانند. انسان‌های بزرگ، خود، نمایاندنی‌اند؛ خود، تماشایی‌اند؛ خود، اثبات شده‌اند. انسان‌های بزرگ، هرگز "بزرگی" را گدایی نمی‌کنند. چرا که گدا، طالب ِ چیزی است که ندارد. و بزرگان، بزرگی را در درون دارند (چه شکست بخورند و چه پیروز شوند)؛ برای همین، نه فرافکنی می‌کنند، نه پرخاشگری و هارت و پورت دارند، و نه حرف‌های شگفت‌انگیز و بی‌سابقه می‌زنند. آیا آقای قلعه‌نوعی، در این مدت ِ کوتاه، با این‌همه مصاحبه و حرف و فرافکنی و حمله به این و آن و عصبانیتی که داشت، این‌گونه بود که گفته شد؟! آیا شکست و حذف ِ تیم ملی، این‌همه توجیه و مصاحبه و عصبانیت و حرف‌های عجیب و غریب دارد؟! آیا حذف ِ تیم ملی، نیاز به این دارد که تمام ِ لحظات ِ بازیکنان را، چه در تمرین، چه در اردو، و چه در وسط ِ زمین و بازی، توجیه کنیم و بگوییم هیچ و هیچ اشکالی وجود نداشت؟! آیا پذیرفتن ِ مسئولیت ِ باخت، فقط یک تعارف است؟! پس لابد مسئول ِ بی‌تعارف ِ شکست، جن‌ها و شیاطین بوده‌اند!!

عده‌ای می‌گویند که این دیگران بودند و هستند که قلعه‌نوعی را با تخریب ِ خود، به لج انداخته‌اند، و‌گرنه، خودش، در باطن ِ خودش، به تقصیراتش معترف است!! عجب سخنی!! مگر قلعه‌نوعی، بچه است؟! مگر ایشان بازیکن است که لج کند؟! بازیکنان، ممکن است از روی جوانی و عصبانیت، و اینکه به‌هر‌حال، بازیکن‌اند، لج کنند. اما و هزار اما، ایشان مربی ِ تیم ِ ملی ِ ایران ِ بزرگ، با مردمی بزرگ است!! آقای قلعه‌نوعی، بیاید و مصاحبه کند؛ حرفی نیست. اما این‌گونه؟؟!! با حمله‌های تند و شدید به این و آن؟؟!! با تحقیر ِ دیگران؟؟!! با حرف‌های عجیب و غریب؟؟!! [بازی کره و ایران، بهترین بازی تاریخ رقابت دو تیم بود!!!]. یک مربی ِ بزرگ، که بر سر ِ یک تیم ِ بزرگ، در کشوری بزرگ است، باید این‌چنین یقه پاره کند و این‌گونه، بی‌صبر و بی‌ظرفیت باشد و به این و آن، پاسخ‌های تند و تیز بدهد و آنان را تحقیر کند؟!!

3. انسان ِ بزرگ، در بحث و جدل و گفتگو و دعوایی که با کسی دارد، ممکن است تند و عصبانی شود، اما هرگز طرف ِ مقابل را تحقیر نمی‌کند. تحقیر‌کردن، مال ِ انسان‌های حقیر است. کسی تحقیر می‌کند که خود، حقیر است. این سخن، یک تعارف نیست؛ قانون ِ روانشناسی است. اصلاً انسان ِ بزرگ، نمی‌تواند تحقیر کند؛ نیازی ندارد تحقیر کند. او، خود، بزرگ است و بزرگ بین. هم‌چنان که مسخره است که انسانی بزرگ، حسادت کند. اصلاً او نمی تواند حسادت کند. حسادت و تحقیر، ذاتاً، از آن ِ انسان‌های کوچک است. حال، وقتی مربی ِ تیم ملی ِ کشوری بزرگ و اصیل و ریشه‌دار، در یک رسانه‌ی ملی، دست به تحقیر ِ مجری می‌زند، بی‌هیچ‌گمانی، نشانه‌ی آن است که او، برای جایگاه ِ بزرگ ِ مربی‌گری ِ تیم ملی، کوچک است. وقتی در بین ِ بحث و جدل و دعوا و درگیری، آقای قلعه‌نوعی ناگهان با لحنی زشت و لبخندی تمسخر‌آمیز، به مجری می‌گوید: "شما که کارشناس نیستید، شما فقط یک مجری هستید. این بحث رو بگذارید که کارشناسان بکنند" (نقل به مضمون)، این فقط و فقط، نشان از کوچکی ِ روح ِ او دارد. مجری، اگر شیطنت هم بکند، (که می‌کند)، مربی ِ تیم‌ملی ِ کشور ِ بزرگ و با‌عظمتی چون ایران، نباید تحقیرش کند. یک مربی ِ بزرگ، شیطنت ِ یک (به‌قول خودش) مجری را باید با متانت، پاسخ دهد نه با تحقیر! چرا‌که (تکرار می‌کنم) او، اولاً، مربی است؛ ثانیاً، مربی ِ تیم ِ ملی است؛ ثالثاً، مربی ِ تیم ِ ملی ِ کشوری بزرگ است. مگر حق دارد واژگان و ادبیات و لحن و نحوه‌ی برخوردش، تحقیر‌آمیز و پرخاشگرانه و سطح ِ پایین باشد؟! یک مربی ِ تیم ِ باشگاهی، و یا یک مجری و یک نویسنده، اگر چنین کند، باز شاید جای توجیهکی داشته باشد (هر‌چند که آن نیز، در‌جای خود، غلط است)، اما مربی ِ تیم ِ ملی ِ یک کشور ِ بزرگ و با‌عظمت، چی؟!!

4. انسان‌های‌ بزرگ نیز، گاهی، موج سواری می‌کنند؛ اما چگونه؟! و کدام موج؟! یک انسان ِ بزرگ، نخست اینکه، خود، موج‌سواری ماهر است و بار‌ها و بار‌ها، موج‌سواری کرده‌است و بر موج‌هایی بزرگ و موج‌های بزرگی، نشسته‌است؛ دوم اینکه، تنها و تنها، بر موجی سوار می‌شود که، یا خود نیز در ایجادش نقش داشته‌، و یا اگر موجی نا‌خواسته ایجاد بوده، خودش، با لیاقت ِ خودش، سوار بر آن می‌شود، نه اینکه سوار بر موجش بکنند!!!! آیا آقای قلعه‌نوعی، این‌گونه عمل کرد و این‌گونه بود؟! آیا آقای قلعه‌نوعی، وقتی در ابتدای مسئولیت ِ مربی‌گری ِ تیم ملی گفت که آقای دایی باید ریکاوری شوند و نیاز به استراحت دارند (یعنی مثلاً دایی را دعوت نکرده!!!)، صادقانه چنین گفت؟! یعنی آیا واقعاً دایی را، خود، با اراده‌ی خود، دعوت نکرد یا به علت ِ موج ِ سنگین علیه ِ دایی، جرأت کرد دعوتش نکند؟! آیا اگر شرایط، عادی بود، جرأت ِ دعوت‌نکردنش را داشت؟! آیا اصلاً اگر شرایط، عادی بود، کسی جرأت می‌کرد قلعه‌نوعی را مربی کند؟! آری؛ نحوه‌ی مربی ِ تیم ملی شدن ِ قلعه‌نوعی نیز بی‌گمان، موج‌سواری بود؛ اما و هزار اما، در‌این موج‌سواری، نه موج‌سوار ِ آن، موج‌سواری بزرگ بود، نه موج، موجی کوچک بود که موج‌سوار ِ کوچک ِ خود را به زمین نزند، و نه خود، با اراده‌ی خود، سوار بر موج‌ شد. به سخنی دقیق‌تر: این دیگران بودند که موج‌سوار ِ کوچکی را بر موجی بزرگ نشاندند!

5. از این نکته غافل نشویم که آقای قلعه‌نوعی نیز مربی‌ای است که در حد ِ خود، محترم و بزرگ است. وی نیز مثل ِ همه‌ی آدم‌ها، اشتباه می‌کند. من هر‌چه در این مقاله آوردم، تنها و تنها، از سر ِ تحلیل بود و حقیقت‌گوی. من، تنها و تنها، در مقام ِ تحلیل هستم و بس؛ و قضاوتم در‌باره‌ی کوچکی یا بزرگی ِ ایشان، قضاوتی نسبی است. یعنی، ایشان، نه به طور ِ کل، بلکه نسبت به تیم ملی، خیلی کوچک‌ است. کاش ایشان همان موقع که بر موجی بزرگ، سوارش کردند، می‌فهمید که لقمه‌ی بزرگ ِ تیم ملی، برایشان خیلی بزرگ است! و‌گرنه، نه هرگز برآنم که ایشان، از هر‌لحاظ ، کوچک‌است، و نه معتقد به خدایی‌نکرده، تخریب ِ ایشان هستم. آقای قلعه‌نوعی، جا دارد و می‌تواند دوباره بلند شود و سر ِ پا بایستد و از این مرتبه که هست، بالا‌تر رود؛ به شرطی که روز‌به‌روز، خصلت‌های انسان‌های بزرگ و بزرگ‌تر از خویش را، بیشتر و بیشتر، جذب ِ روح و ضمیر و جان ِ خویش کند.

6. مقصود از "بزرگ" و "بزرگی" در این نوشته، لزوماً، بزرگوار نیست. هر بزرگواری، البته، بزرگ است، اما، هر بزرگی، لزوماً بزرگوار نیست. به سخن ِ دیگر، بحث ِ من، اصلاً بحثی اخلاقی نیست؛ هر‌چند اخلاق را نیز در‌بر می‌گیرد. تعبیر ِ "بزرگوار"، یک تعبیر ِ اخلاقی است، و تعبیر ِ "بزرگ"، یک تعبیر ِ روانشناختی و انسان شناختی.

سید هادی جعفری

منبع: www.parsfootball.com
 

nemessisor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2007
نوشته‌ها
485
لایک‌ها
4
سن
32
فرافکنی عوام فریبانه

1- امیر قلعه نویی کلمه جدیدی را وارد دایره لغات خود کرده است که می تواند آنرا در هر مصاحبه و گفتگویی بگنجاند و از آن در مواقع لزوم و حتی غیر ضروری استفاده کند. سرمربی تیم ملی ایران چند وقتی است که اصرار عجیبی دارد تا واژه «فرافکنی» را به کار برد و از آن اهرمی برای مقابله سود جوید. بد نیست در همان ابتدا معنی واژه فوق را اندکی برای سرمربی تیم ملی باز کنیم تا شاید بداند این واژه مصداق چه افرادی را دارد. فرافکنی در لغت به معنای «از توضیح گریختن و مشکلات را به گردن دیگران انداختن» است و این برای سرمربی تیمی که همه مشکلات را به گردن می گیرد اما کوچکترین اشتباهی را نمی پذیرد مصداق دارد.

2- اولین فرافکنی سرمربی تیم ملی را فارغ از همه جملات و عکس العمل های قبل از جام، می توان به گفتگویش پس از بازی با چین اشاره نمود که گفت:« مشکل تیم ملی در شرایط فعلی وضعیت آب و هوا، زمین و شبکه سوم است» عجیب ترین نقل قولی که می تواند بازی بد تیم را تحت تاثیر قرار دهد و توپ را به زمین منتقدین بیندازد. اطلاعات بصورت دسته بندی و البته نادرست به مالزی مخابره می شود و قلعه نویی و مناجاتی تمامی کارشناسان را زیر سئوال می برند و آنها را مغرض می خوانند. واقعاً می توان چیدمان بسیار سئوال برانگیز و بازی های پر از فراز و نشیب تیم ملی را به کارشناسانی ربط داد که در تهران تحلیل فنی ارائه می دهند و هیچ نقشی در چیدمان ترکیب و پازل تاکتیکی تیم ملی ندارند؟

3- دومین فرافکنی پس از عزیمت به تهران اتفاق افتاد و در شبکه دوم تلویزیون، این بار رییس کمیته انتقالی را هدف قرار داد و عامل حذف تیم ملی و مشکلات پیش آمده را صفایی فراهانی خواند. قلعه نویی که تمام افتخارات سرمربیگری تیم ملی (!) را مدیون داریوش مصطفوی است با چشم بستن بر همه امکاناتی که در ایران در اختیار داشت همانند دوست قدیمی به صفایی تاخت و همه مشکلات تیم ملی را از زمانی دانست که «کمیته انتقالی» وارد فوتبال شد. اینکه صفایی فراهانی با پرواز چارتر تیم ملی را به مسابقات ببرد و یا در افتتاحیه جام ملتها باشد و به کشور محل بازی نرود، از اشکالات بزرگ اوست.

4- سومین فرافکنی هم به «مطبوعات» بازمی گردد و قلعه نویی آنان را عامل شکست می داند. خبرنگارانی که در دیار غربت از تیم ملی دور می شوند و آنها را به تمرین و هتل راه نمی دهند چگونه بایستی تعامل سازنده ای با تیم ملی داشته باشند؟ مطمئناً سرمربی تیم ملی همه را مطیع خود می خواهد و اینگونه می پسندد که هرچه او می خواهد را به چاپ برسانند، همانند آن خبرنگار خارجی که از صحنه درگیری عکس گرفت و کادرفنی او را به پلیس تحویل داد(!) و یا عکاس روزنامه شرق که فریم به فریم اعتراض صادقی به قلعه نویی را به تهران فرستاد و آنها ناراحت شدند. امروز هم شنیده می شود که سرمربی تیم ملی بدنبال خبرنگارانی است که ترکیب تیم ملی را «لو» دادند و قبل از بازی در اختیار مردم قرار گرفت.

5- و آخرین فرافکنی هم در برنامه شبکه سوم اتفاق افتاد. سرمربی تیم ملی هنوز نمی داند یک مجری تلویزیونی خود بعنوان کارشناس و «ریزبین» تمامی اتفاقات را اعلام می کند تا دعوت شدگان پاسخ دهند. او نمی داند که عادل فردوسی پور فراتر از مجری گری تلویزیون، یک منتقد جدی و کارشناس و تهیه کننده ورزشی است و از پرسیدن و توضیح خواستن ابایی ندارد. اینکه امیر حاج رضایی در دایره ادبیات و انتقاد گل و بلبلی بدنبال چیست اهمیتی ندارد چون او همیشه نیمه پر لیوان را می بیند و چشمانش را بر اشکالات همیشگی می بندد اما فردوسی پور سئوالاتی می پرسد که کارشناسان می پرسند، پرسش هایی که بیشتر از آنکه کلی و مبهم باشد به تصمیم و ترکیب باز می گردد و برای همین سرمربی تیم ملی را برآشفته می کند و آرامشش را بهم می زند.

6- ساختمان ذهنی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران اشکالات اساسی دارد و شاید «کل یوم» (واژه ای که در اولین شوی تلویزیونی به زبان آورد) تمام «فوندانسیون» (بله، با «ن» اضافه که در آخرین شوی تلویزیونی اعلام کرد) آن مشکل داشته باشد! سرمربی تیم ملی بیشتر از آنکه «بزرگ» باشد باید «پاسخگو» گردد و مهمتر از آنکه «داشته های فنی» را به رخ بکشد بایستی «محترم» و «وارسته» باشد. بهمن فروتن می گوید:«غریب گیر آورده اید؟» و معتقدست «کاپلو هم نتیجه نمی گرفت» اما محض اطلاع باید گفت که کاپلو «بلد» بود به اشتباهاتش اعتراف کند و سرمربی تیم ملی «نمی توانست»، کاپلو با نظم و انضباط «ساختار» ذهنی و فکری در بازیکنانش بوجود آورد –همانند سرمربی عراق- اما سرمربی ما نتوانست و همه اینها نتیجه تجربیاتی است که مربیان در مدت های بسیار بدست می آورند. مطمئناً فرافکنی ها ادامه دارد.

منبع: www.parsfootball.com
 

mehrdad201

همکار بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
10 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
15,874
لایک‌ها
17,805
محل سکونت
ایران
امروز تو روزنامه خوندم که کمیته انتقالی گفته تمدید قرارداد قلعه نویی غیر قانونیه و وجاهت قانونی نداره
 
بالا