اینجوری که نمی شه . به لحاظ روانشناسی .دوستی های خیابونی تاثیر بدی رو آدم می زارهیه بار در سن 13 سالگی عاشق یه دختری شدم و تا 16 ، 17 سالگی باهاش بودم و الان ارتباطم باهاش درحد یه دوست خیلی خیلی عادی ، و الان که 20 سالمه فهمیدم که یه حس بچگانه بود و عشق نبود ، وابستگی بود !! دوستان عزیز عشق و وابستگی رو باهم اشتباه نگیرید ، نصف دختر و پسرای ایرانی این دوتارو باهم اشتباه میگیرند که وضع مملکتمون اینجوری شده .
من زیاد دوست دختر داشتم ولی هنوز عشق واقعیم رو پیدا نکردم و اعتقادم اینه که انقدر باید گشت و با این و آن دختر دوست شد تا عشق واقیت رو پیدا کنی !!!
تایید مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودعشق یعنی نرسیدن به معشوق و فنا شدن براش که تو زمین معنایی نداره.عشق واقعی یعنی خدا ....
بههلهههههه
من که هر دختری (البته خوش قیافه ش) بهم لبخند می زنه (منظور همون پا دادن!) چه تو دانشگاه چه خیابون سریع عاشقش میشم، اما یه هفته که باهاش باشم ازشون خسته میشم و رد کردنشون مصیبت میشه! بعضی وقتا جواب اسمسا رو نمیدم تا بی خیال شه، اون وقت هر چی فحش رکیک به ذهنش می رسه، بارم می کنه و خب منم بهش حق میدم!
اما چند وقت پیش دختر دائیم بهم گفت که دوست دارم و منم واسه اینکه ناراحت نشه گفتمش دوست دارم (البته یه جورایی دوستش دارم) و حالا تیریپ ازدواج برداشته! نمی دونم چیکارش کنم! مثل بقیه نمیشه ردش کرد، فامیله! خیلی بهم علاقه نشون میده (عمرا فک نمی کردم همچین دختری از من خوشش بیاد!)، خلاصه اینکه گیر کردم بدجور
کسی راهکاری نداره؟
مال من هم که مال اون اولا بود 18 سالم بود فکر کنم
جونم براتون بگه :blush:
اول از طرف اون یه رابطه شکل گرفت ...فامیل بودیم تقریبا ولی فامیل دور تو یه عروسی دیده بود و ....
خلاصه sms بازی و تلفن و ... شروع شد تا رسید به قرار حضوری و پیشنهاد ازدواج بعد من گفتم الان شرایطش رو ندارم و حالا زوده وو.... ولی اون اصرار داشت که ازدواج واسه چند سال دیگه هم باشه الان مشخصش کنیم بعد ادامه بدیم
خلاصه مای اسکل هم دیگه خیلی تو فکرش بودیم و شب و روز به قولی با هم بودیم اون هم همینجوری بود
حالا من گول خوردم و .. رو نمیدونم
تا اینکه دیدم رفته به خونشون گفته که شهرام عاشم شده و ازم خواستگاری کرده و من هم دارم روش فکر می کنم :blink:
ما هم کله کردیم و همه چیو بهم ز دیم چون شخصیت و غرورم داشت میرفت زیر سوال نه من رابطه رو شروع کرده بودم نه پیشنهاد داده بودم فقط وابستگی شدید داشتم و نمیتونستم جدا بشم و دپرسی شدید چند روز اومده بود سراغم
بعدش مامانش زنگ زد و گفت چرا به دخترم این حرفو زدی هرچی من گفتم نه فامیل که منو میشناسن من شخصیتم اینجوری نیست و..... باور نمیکرد تا اینکه گفتم ثابت می کنم
مسیجاش رو داشتم نشون مامانش دادم و آروم شد :lol:
بعد از اون میگفت تو نباید منو ضایع می کردی جلو مامامنم و میتونستی بپیچونی و ... من هم داشت ابروم میرفت مجبور شده بودم
خلاصه بعد از اون دیگه نه به کسی دل بستم نه عاشق حقیقی شدم
شاید اون هم یه عشق بچگی و زود گذر بوده خلاصه
فقط در نهایت دوستی کوچیک
هر چند الان از اون دوستی کوچیک هم سعی می کنم کمی دور باشم
نتیجه میگیریم 90 درصد دخترا قالتاق تر از این چیزایی هستن که ما فکرشو می کنیم
نظر شما چیه ؟