• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

تشنه ي عشق

hamidrs

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2007
نوشته‌ها
298
لایک‌ها
0
زندگی خوردن و خوابیدن نیست انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست.
زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف.
یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند.

دکتر علی شریعتی
 

hamidrs

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2007
نوشته‌ها
298
لایک‌ها
0
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست
 

hamidrs

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2007
نوشته‌ها
298
لایک‌ها
0
عاشقی را شرط اول ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
عاشقی مقدور هر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست
 

hamidrs

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2007
نوشته‌ها
298
لایک‌ها
0
کاش مي شد با تو بودن را نوشت
تا که زيبا را کشم بر هر چه زشت
کاش مي شد روي اين رنگين کمان
مي نوشتم تا ابد يا من بمان
 

hamidrs

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2007
نوشته‌ها
298
لایک‌ها
0
اي كه مي پرسي نشان عشق چيست!
عشق چيزي جز ظهور مهر نيست
عشق يعني مهر بي چون و چرا ؛ عشق يعني كوشش بي ادعا
عشق يعني مهر بي اما اگر ؛ عشق يعني رفتن با پاي سر
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
ختری به مادر گفت: مادرم عشق چیست؟ مادر اندکی رفت به فکربا نگاهی پرمِهر گفت: دخترم عشق؛ فریاد شقایق هاست. عشق؛ بازگشت پرستوهاست. عشق؛ نوید تَداوم است. مادرم عشق؛ تپش قلب آدمی تنهاست. عشق؛ عروس حِجله تنهایی انسانهاست. عشق؛ سرخی گونه های آدمی رسوا است. دخترم تو چه می دانی عشق؛ لذت انسان بودن است. تو نمی دانی عشق؛ نغمه های قلب قناری ها است. راستی دخترم تو چرا پرسیدی؟ دخترک با گونه های سرخ با کمی لبخند گفت: آخر پسر همسایه با نگاهی عاشقانه گفت: دوستت دارم. بی درنگ مادر یاد بی مهری شوهر افتاد . یاد آن سیلی سرخ. یادآن عشق حقیر. یاد آن قلب بی مهر ووفا . گفت: دخترم عشق؛ سرابی در دل دریا هاست
16.gif
 

saeid.z

Registered User
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2005
نوشته‌ها
2,073
لایک‌ها
3
محل سکونت
آمستردام
عشق جانست عشق تو جانتر ...................... لطف درمان وز تو درمانتر
کافری​های زلف کافر تو ........................ گشته ز ایمان جمله ایمانتر
جان سپردن به عشق آسانست ......................... وز پی عشق توست آسانتر
همه مهمان خوان لطف تواند ........................ لیک این بنده زاده مهمانتر
بی​تو هستند جمله بی​سامان ........................ لیک من بی​طریق و سامانتر
عشق تو کان دولت ابدست ...................... لیک وصل جمال تو کانتر
تیغ هندی هجر برانست ..................... لیک هندی عشق برانتر
هر دلی چارپره در پی توست .................... دل ما صدپرست و پرانتر
دیدن تو به صد چو جان ارزان ....................... عوض نیم جانم ارزانتر
گر چه این چرخ نیک گردانست ...................... چرخ افلاک عشق گردانت
همه ز افلاک عشق در ترسند ...................... وان فلک در غم تو ترسانتر
شمس تبریز همتی می​دار...................... تا شوم در تو من عجب دانتر​
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
ما که اين همه براي عشق
آه و ناله ي دروغ مي کنيم
راستي چرا
در رثاي بي شمار عاشقان
که بي دريغ
خون خويش را نثار عشق مي کنند
از نثار يک دريغ هم
دريغ مي کنيم؟
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
هر وقت كلمه ها مي خوابند, صداي دلشوره جهان را مي شنوم. بايد حرف بزني تا كبوتر ها عشق را فراموش نكنند. بايد شعر بخواني تا من هميشه عاشق بمانم. بايد نگاه كني تا ستاره ها همچنان جوان بمانند.
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
كاش قلبم درد پنهاني نداشت

چهره ام هرگز پريشاني نداشت

كاش مي شد دفتر تقدير عشق

حرفي از يك روز باراني نداشت

كاش مي شد راه سخت عشق را

بي خطر پيمود و قرباني نداشت
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
زیبا ترین حرفت را بگو
چرا که ترانه ما ترانه بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
 

LONA

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 اکتبر 2006
نوشته‌ها
343
لایک‌ها
0
سرگشته ز یک گناه باید بودن

بهر دگری تباه باید بودن

هر چند عشق اشتباه است ولی

پیوسته در اشتباه باید بودن...
 

hamedy82

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
12 فوریه 2008
نوشته‌ها
3
لایک‌ها
0

مهرورزان زمانهای کهن
هرگز از خویش نگفتند سخن
که در آنجا که تویی
بر نیاید دگر آواز از من
ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد
هر چه میل دل دوست. بپذیریم به جان
هر چه غیر دل اوست. بسپاریم به باد
آه
باز هم این دل سرگشته من
یاد آن قصه شیرین افتاد
آزمون بود و تماشای دو عشق
بیستون بود و تمنای دو دست
در زمانی که چو کبک خنده می کرد شیرین. تیشه میزد فرهاد
نتوان گفت به جانبازی فرهاد افسوس
نتوان کرد ز بی دردی شیرین فریاد
کار شیرین به جهان شور برانگیختن است. عشق در جان کسی ریختن است
کار فرهاد برآوردن میل دوست
خواه با شاه در افتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه درآویختن است
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
آنکه آموخت به ما درس محبت می خواست:
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
تب و تابی بودت هر نفسی
به وصالی برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد
 

l'avocat

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
865
لایک‌ها
27
محل سکونت
Sur la chaise
عشــق که بازار بتــان جـــــــای اوست............سلسـله بر سلســـله سودای اوست
گرمی بازار خــــــراب اســـت ،عشـــق...........آتش جـان های کبــــاب است ،عشــق
گفت به مجـــنون صـــنمی در دمشـــق..........کای شـده مســــتغرغ دریـای عشـــق
عشق چــه و مرتبه ی عشق چیســت.........عـــاشق و معشوق درین پرده کیســت؟
عاشــــق یکرنگ و حقیقـت شــــــناس..........گــــــفت کـــــای بحر امیـــد و هــــراس
نیســـت بجـــز عشق درین پرده کــــس..........اول و آخر همه عشـــــق است و بـــس

جامی
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
شب سیاه ، همانسان که مرگ هست
قلب امید در بدرومات من شکست
سر گشته و برهنه و بی خانمان ، چو باد
آن شب ،‌رمید قلب من ، از سینه و فتاد
زار و علیل و کور
بر روی قطعه سنگ سپیدی که آن طرف
در بیکران دور
افتاده بود ،‌ساکت و خاموش ، روی گور
گوری کج و عبوس و تک افتاده و نزار
در سایه ی سکوت رزی ، پیر و سوگوار
بی تاب و ناتوان و پریشان و بی قرار
بر سر زدم ، گریستم ، از دست روزگار
گفتم که ای تو را به خدا ،‌سایبان پیر
با من بگو ، بگو ! که خفته در این گور مرگبار ؟
کز درد تلخ مرگ وی ، این قلب اشکبار
خود را در این شب تنها و تار کشت ؟
پیر خمیده پشت ؟
جانم به لب رسید ، بگو قبر کیست این ؟
یک قطره خون چکید ، به دامانم از درخت
چون جرعه ای شراب غم ، از دیدگان مست
فریاد بر کشید : که ای مرد تیره بخت
بر سنگ سخت گور نوشته است ، هر چه هست
بر سنگ سخت گور
از بیکران دور
با جوهر سرشک
دستی نوشته بود
آرامگاه عشق
 

pedram88

Registered User
تاریخ عضویت
15 ژوئن 2010
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
0
سلام
واقعا عذر می خوام که محفل شاعرانه شما رو به هم می زنم فقط یه سوال داشتم اگه کسی تونست کمکم کنه سپاسگزار میشم:
کسی لینک دانلود کتاب " هوا را از من بگیر خنده ات را نه" از پابلو نرودا رو نداره؟
 
بالا