سلام/
خب بازم که دیوار ته کوچه کشیده بودند و عروس خانم گیر کرد تو کوچه بن بست///
باید زحمت کشید و کار کرد تا موفق شد/ ندید بدید بازی در میاریم/ ژست حرفه ای میگیریم/ باند بازی میکنیم/قرارداد خدا تومنی برا ستاره کاغذی میبندیم/ بادش میکنیم/ باد میشیم و بعد بنگ/ میترکیم/ مثل ماهی ای که تو یه کیسه پر آب باشه و کیسه بترکه و بیافته وسط حیاط. در حالی که دست پا میزنیم / گیج هم هستیم که الان ما کجاییم. / داشتیم از تو آب دنیا رو میدیدیم / چرا خشک شد همه جا؟ و ..... قصه همینه: مزد آنگرفت جان برادر که کار کرد.
اصلا کاری نداریم حریفامون عربه/ کاری نداریم اینها تو همه زمینه ها از اقتصاد تا سیاست و نژاد با ما دشمنند و...
بابا اگه ما خوبیم/ اگه بهتریم / پس کو؟؟؟
همه ما حرف از پتانسیل میزنیم و خبری از عمل کردن نیست. ادم ضایع کردن تفریحمونه.
قطبی یه روز خداست فردا چرک
فدراسیون و فوتبال این مملکت صاحب نداره که
از بزرگ تا کوچیک آدم میارند رو این نیمکت و فدا میکنند تا خودشون رها نشوند. کسی دلش برای کار نمیسوزه. فوتبال شده زور/ تو سر باشگاه میزنند/ تو دهن مربی میزنند/ بازیکن رو خراب میکنند/ ای بابا ولش کن
این فوتبال جاش تو شرایط خوب و رسیدگی و نظم و کار عالی خداییش بین ده تای اول دنیاست. اما این وضعی که ما داریم خداییش لیاقتمون دهم شدن تو آسیاست.
من شخصا عادت ندارم از کسی تعریف کنم / از کار خوب باید تشکر کرد/ اصلا کار خوب کردن تو این آب و خاک وظیفه هست و هیچ شخصی هم اگه خوب باشه نباید منت سر کسی بگذاره چون اندازه این حرفها نیست.
اما کار بد رو باید نقد کرد. باید انتقاد کرد. باید توپید. اینکه انتقاد مخربه و تیم داره میره بازیهای فلان و... حرف مفته. سوسولبازیه. چرنده
این تیم مشکل داره/ نقاط قوت هم داره. تا وقتی که بخواند این نقطه ضعف ها رو قایم کنند و پشت نقاط قوت قایم بشند کار همینه.
من دیشب بازی رو تا لحظه ای دیدم که عمران زاده یه توپ رو که پژمان سوتی داده بود جمع کرد و بعد آقای خرس فرمودند که ....
گل اول طرف هافبک و دفاع بقل ما رو دور زده پاس بیرون میده / میگن ایراد از ضعف خط دفاع و خصوصا قلب دفاع هست. / انگاری روش نشد بگه ایراد از حنیفه که نبود/
اصلا کاری ندارم که کی کدوم تیم بازی میکنه و کی قرمزه و کی ابی و سبز و زرد و..../ درد اینه که مغزها بیماره/ طرف تریبون دستشه داره مسیر غلط و دلخواهش رو به ملت میده/ ملت احساسی هم همینو از کارشناس فیزیکی برجسته یاد میگیرند و جو سازی همینه/ باند شدن/ حزب شدن.
بابا مشکل ما نفر و مربی و ... نیست. مشکل ما فکرمونه/ خودخواه بودنمونه/ کج نظر بودن/ زیر کار در رفتن/ تیز بازی در آوردن/ زرنگی رو با نامردی یکی کردن.
افسوس
اینو تو سایت گل دیدم و فکر کردم شما هم بخونید. با بعضی حرفهاش موافقم و بعضیش هم نه.
یادداشت ویژه:چند نکته پس از یک شکست تلخ
کاش ما به سهم خودمان دو کار را به درستی انجام بدهیم. یکی پذیرفتن مقولهای به نام شکست و باخت است؛ بدون هیچ توجیه و ترسی. دیگری اینکه پیشاپیش باخت تیممان را آرزو یا پیشبینی نکنیم. همین دو کار را اگر انجام بدهیم، کم کمش این است که کارمان را درست انجام دادهایم
انگار چیزی تحت عنوان باخت در فرهنگ حضور و وجود ندارد. وقتی برایمان اتفاق میافتد، یا توجیهاش میکنیم یا به عنوان ابزار ***** از آن بهره میبریم. باخت که برای هر کسی و هر گروه و تیم و هر کشوری رخ میدهد، برای من اتفاق غریبهایست که یا اصلن قبولش نمیکنیم و در موضع انکار میمانیم، یا با استفاده از آن تمام تاریخ و کارنامهیمان را زیر سوال میبریم و دچار فقدان و خلاء عجیبی میشویم که اعتماد به نفسمان را میگیرد و ما را در موقعیتی متزلزل قرار میدهد.
١. ما به کویت باختیم.
مرحلهی اول پذیرفتن همین جملهی ساده است؛ بدون هیچ اما و اگری. بدون هیچ دلیل و توجیهی. به خاطر همین حرفهای جواد خیابانی مبنی بر اینکه بازیکنان از ترس مصدومیت و از دست دادن بازی برزیل، خوب بازی نمیکنند، مضحک است. باخت در فوتبال وجود دارد و برای هر تیمی اتفاق میافتد.
٢. نبود میداوودی؛ بودن عمرانزاده
ما همیشه دنبال مقصر میگردیم. یک زمانی مقصران باخت دایی و میرزاپور بودند و حالا متهم ردیف یک، حنیف عمرانزاده است. یک زمانی دلیل باختمان غیبت علی کریمی بود و حالا فیکس نبودن میلاد میداوودی. اما ما هم با دایی و میرزاپور و عمرانزاده برد را تجریه کردهایم، هم با کریمی و میداوودی باختهایم.
مسلمن عمرانزاده مثل هر بازیکن دیگری اشتباه میکند اما اینکه باختمان را انقدر ساده کنیم که انگار اگر عمرانزاده در ترکیب نبود، ما برنده میشدیم، سادهانگاری کردهایم.
٣.قطبی قهرمان؛ قطبی در قهقرا
بعد از برد مقابل کرهجنوبی و چین و عراق، کلاسیکترین و ثابتقدمترین مخالفان قطبی هم تبدیل به موافق شدند و حالا با مساوی مقابل عمان و باخت جلو کویت، دوباره همه ساز ناامیدی کوک کردهاند. باخت مقابل کویت برای ما طبق معمول فراتر از یک باخت است. با این باخت ما متوجه شدهایم که در جام ملتها قهرمان نمیشویم- این حقیقت دهشتبار را گزارشگر عاشق خاک ایران یعنی جواد خیابانی صریح اعلام کرد- و از این واهمه داریم که جلو برزیل ده-دوازده تا گل بخوریم.
حالا قهرمان دیروزی در چنان قهقرایی گرفتار شده که دوباره آرزوی برکناریاش را داریم. اما مسئله این است که بین قطبی دیروز- خواه قهرمان، خواه در قهقرا- با قطبی امروز هیچ تفاوتی نیست. این نگاه نامطمئن ماست که هر روز تغییر میکند.
٤.یادآوری
ایران قبل از اعزام به بازیهای جام ملتهای ٩٦، در آخرین بازی تدارکاتیاش در تهران و در حضور تنها ١٠ هزار نفر، یک به صفر مغلوب تیم درجه چندم ترکمنستان شد. طبق معمول با یک باخت، ما به این نتیجهی قاطع رسیدیم که در جام ملتها از گروهمان بالا نمیآییم و فضاحتبار شکست میخوریم. اما همان تیم، بدون هیچ تغییری، در جام ملتها به عربستان سه گل و به کره شش گل زد و مقام سومی بازیها را کسب کرد.
٥.ژانر؛ جواد خیابانی
جواد خیابانی آینهی تمامنمای ماست. کسی که ابتدای بازی در جو و فاز قهرمانی بود. کمی بعد و با خوردن اولین گل، شروع به توجیه کرد. بعد شروع کرد به غر زدن و ایراد گرفتن و آخر هم کارش رسمن داشت به یقهگیری میرسید و گفت بالاخره یک کسی باید جواب این همه انتقاد را بدهد! انگار نه انگار که این تیم، همانیست که منتقدانی نظیر حسن حبیبی، مجید جلالی و حتا روزنامه هارا تبدیل به موافق و هوادار کرده بود. وقتی میلاد میداوودی گل زد، دوباره جواد ناامید و شاکی و یقهگیر، تبدیل شد به یک هوادار سینهچاک که به معجزهای بعید یعنی زدن گل دوم و به تساوی کشاندن بازی فکر میکرد و چون چند ثانیه بعد صدای سوت پایان را شنید، ناگهان بادش خالی شد و دوباره یادش آمد که چهقدر تیم ملی ما بد و ناامیدکننده و به درد نخور است. ما متاسفانه چیزی که زیاد داریم، جواد خیابانی است. یادتان نرفته که؟ در فروردین پارسال، وقتی ایران از عربستان یک به صفر جلو افتاد، علی دایی سرور همه بود و وقتی دو گل خورد، باید حیا میکرد تا تیم ملی رها بشود.
٦.بازی تکراری حیا کردن و رها کردن
ما خیلی وقت است که نسبت به تیم ملی کشورمان، آدمهای بدبین و عیبجو و ایرادگیری شدهایم. برانکو به خاطر سردی و نتیجهگرا بودنش، نظرمان را جلب نکرد. علی دایی برایمان زیادی لجوج و یکدنده و تند بود. امیر قلعهنویی، پازل تاکتیکیاش سنتی و قدیمی بود. افشین قطبی هم که یک رویافروش ِ کلاهبردار است که قرار است تیم ملی را حذف کند و بعد از انجام ماموریت به آمریکا برود.
صفاییفراهانی آدم سیاسیای بود که چیزی از فوتبال نمیفهمید. دادکان فوتبالی بود اما در همهی کارها دخالت میکرد و به برانکو خط میداد. علی کفاشیان هم که ربطی به فوتبال ندارد و بله قربانگوست و فقط میخندد.
شاید بخشی از این حرفها، ایرادهای واقعی و موجود باشد. اما این چیزی از بیفایده بودن حرفهای ما کم نمیکند. چون از یک طرف بخش عمدهای از این نظرات، صرفن عیبجویی و غر زدن است و از طرف دیگر، ما هیچ راهکاری برای درست شدن این نابهسامانیها جز همان حیا کن، رها کن معروف ارائه نمیدهیم.
از برانکو تا قلعهنویی و دایی، از صفایی تا دادکان، همهگی و جملهگی، حیا کردند و رها کردند اما چرا باز در موقعیتی هستیم که همین شعار را برای قطبی و کفاشیان سر میدهیم و احتمالن در ذهنمان همین شعار را برای نفرات بعدی تمرین میکنیم؟
7. پیشگویان فروتن شکست
ممکن است به برزیل ببازیم. بعد در مقابل نیجریه هم بازی را واگذار کنیم. به مسابقات جام ملتها برویم و کرهشمالی، عراق و امارات هم ما را شکست بدهند. اما کاش ما به سهم خودمان دو کار را به درستی انجام بدهیم. یکی پذیرفتن مقولهای به نام شکست و باخت است؛ بدون هیچ توجیه و ترسی. دیگری اینکه پیشاپیش باخت تیممان را آرزو یا پیشبینی نکنیم. همین دو کار را اگر انجام بدهیم، کم کمش این است که کارمان را درست انجام دادهایم و بعد لازم نیست حسرت چیزی یا کسی یا زمان از دست رفتهای را بخوریم؛ مثل حالا که برانکو و تیم طرد شدهاش همهی خواست و آرزویمان شده است.