کيروش يه مربي بين المللي با کارنامه روشن و اعتبار مشخصه.
... سيستمهاي نظارتي قوي و بدون تعارف هم وجود داره که به موقع، از کم کاريها و سوء مديريتها حساب بکشه.
کیروش ... نه وضعيتش اونقدر بده که کل ماجرا رو رها کنه و استعفا بده و نه اونقدر مناسب هست که با خيال راحت به هدف اصليش (طبق گفته خودش) يعني ارتقاء سطح فوتبال ايران بپردازه.
در نتيجه با وصله و پينه و استفاده حداکثري از اين حداقل امکانات تلاش ميکنه تا بخاطر حفظ اعتبار خودش هم که شده در جام جهاني نتيجه آبرومندي بگيره ...
و قطعا بعد از جام جهاني از ايران خواهد رفت.
همين اتکا به بازيکنان دومليتي (با واژه دورگه براي همه اونها مخالفم) بخاطر رسوندن ريسک کار در تيم ملي ايران به پايين ترين حد ممکن هست. از نظر کيروش فرهنگ فوتبال بين المللي در اين دسته از فوتباليستها بالاتر از بازيکنهاي مستعد اما داخلي ايران هست.
... اين يک شمشير دولبه است...
فوتبال ما به هر حال بعد از جام جهاني به تعويض نسل اساسي نياز خواهد داشت.
... با وجود اين شرايط، در مجموع فوتبال ايران در بهترين حالت اگر ضرر نکرده باشه، استفاده اي هم از وجود کارلوس کيروش نبرده.
در همين راستا و با پذيرش اين واقعيت که بسترهاي لازم براي تحقق خواسته هاي کيروش در ايران فراهم نيست
... اون ناچار ميشه براي بدست آوردن حداقل نتيجه از حضورش در ايران که همون کسب نتايج آبرومند در برزيل باشه، دست به هر کاري بزنه، تعارض مهمي پيش مياد بين منافع تيم ملي تحت نظر کيروش با منافع باشگاههاي ايران.
... از يک طرف باشگاهها حق دارن براي منافع خودشون از همه پتانسيلشون استفاده کنن و از طرف ديگه با فدراسيوني مواجه هستيم که براي موفق نشون دادن کارنامه اش، از هيچ پيچ و خم قانوني و فراقانوني منصرف نميشه. بنابراين با تبليغ اين نظريه که همه بايد در خدمت تيم ملي باشن، درنهايت کار رو به نفع تيم ملي به پايان خواهد برد (هرچند نسبي) و اين وسط دست باشگاهها کوتاه خواهد موند.
... بايد بپذيريم که فوتبال باشگاهي ما به دلايل متعدد که جاي بحثش اينجا نيست از قافله باشگاههاي آسيا بسيار عقبه.
يک فرض جدي براي مديران نتيجه گراي باشگاهي که از هيچ تلاشي براي توجيه عملکرد احيانا ناموفقشون کوتاه نميان اينه که بار عدم کاميابي احتماليشون رو به گردن ديگران (اينجا تيم ملي) بندازن.
از سوي ديگه فدراسيون اونقدر هميت و ابهت نداره که براي آينده فوتبال ايران (که احتمالا مديران فعلي در اون جايي نخواهند داشت) جلوي ورود بي رويه دومليتي ها رو بگيره و يا دست کم راه رو براي جوانهايي که جام جهاني بهترين انگيزه و ويترين براي اونهاست باز کنه.
... همين "در" اگر براي پيام صادقيان و امثالهم باز بشه شايد براي بالابردن وزن بين المللي تيم مليمون در آينده ناچار نباشيم در دنيا دنبال بازيکن دومليتي بگرديم.
در نهايت... کيروش منطبق با واقعيت حرف زده... اما نه همه واقعيتها...
... فصل آينده فوتبال ايران بعد از جام جهاني آغاز ميشه.
اميدوارم در وهله اول تکليف فدراسيون روشن بشه و کساني روي کار بيان که دغدغه فوتبال ملي (که باشگاهها رو هم شامل ميشه) داشته باشن.
بحث های خیلی خوب و مهمی است، اجازه بدهید چند کلامی در این باره با هم بیشتر گپ بزنیم:
بله، کارلوس کیروش یک مربی با کارنامه و اعتبار مشخص هست. من روی همین کلمه
"اعتبار" می خواهم قدری مکث کنم:
تا همین الان هم ما (ما یعنی فوتبال ما) از اعتبار این مربی نامدار بهره زیادی برده ایم و به عنوان "نمونه" در همین مراسم قرعه کشی جام جهانی نگاه های اهالی فوتبال به سمت و سوی ایران
توام با احترام بود. این دستاورد مهم و با ارزشی است. وقتی رقبای شما، شما را با دیده یک رقیب قابل احترام نگاه می کنند، بار روانی منفی روی کل تیم کم شده و به همین نسبت و شدت بار روانی مثبت و انگیزه نمایش بهتر ایجاد می شود. این در حالی است که یک اسم ولو مشهور در ایران ولی غیر معتبر در عرصه بین المللی، چنین فیدبکی را نمی توانست و نمی تواند همراه خود با تیم ملی داشته باشد.
اما در اینجا باید به این پرسش مهم پاسخ بدهیم که آوردن یک مربی اسم و رسم دار مثل کیروش با چه هدفی بوده؟
من به جنبه هایی از این پرسش پاسخ می دهم:
- ما در مقدماتی جام جهانی قبل وداعی تلخ داشتیم و نمی خواستیم مجددا این تلخی و به تبع آن دور شدن 4 سال دیگر از فوتبال روز دنیا را بچشیم. (گرچه در عمل این دور شدن به لحاظ فاصله گرفتن از واقعیت های فوتبال خیلی طولانی تر از 4 سال می شد)
- ما پذیرفته بودیم که مربیان داخلی ما در کسب نتیجه دلخواه موفق نبوده اند و نیاز داشتیم که یک اسم قوی سرپوش بگذارد بر ناکامی های قبلی.
-
ماموریت اصلی که برای سرمربی جدید در نظر گرفتیم
"راه یابی به جام جهانی" بود.
- ماموریت فرعی سرمربی نامدار مورد نظر، تحول ساختاری و اشکال زدایی از آن با ارایه راه حل هایی کوتاه مدت و یا میان مدت بود.
اینها به اعتقاد من از مهم ترین وجوه جذب یک سرمربی با اعتبار همچون کارلوس کیروش بوده.
حالا باید بررسی کنیم در حدود 3 سال حضور این سرمربی سرد و گرم چشیده فوتبال در ایران چه دستاوردهایی داشته ایم و او چه کرده و ما در برابرش چه کرده ایم و در واقع تا چه اندازه همراهش بوده ایم؟
کیروش در این مدت به اندازه کافی روی فوتبال داخلی ما، هم فکر کرد و هم وقت گذاشت. همین بازیکنان لیگ را در تیم ملی به دفعات مورد آزمایش قرار داد و انواع آرایش ها را آزمایش کرد. اما او از کیفیت این فوتبال و این بازیکنان
اقناع نشد. او می خواست از یک مسیر کوتاه تر ایران را دوباره در کورس توجه مجامع بین المللی فوتبال قرار بدهد. چون هم فرصتش محدود و کم بود هم ابزار در اختیارش کافی نبود.
او نهایتا با یک سری بازیکن های جدید (دو ملیتی/ دو رگه یا هر عبارت دیگر!) موفق شد تیم ملی ما را به جام جهانی برساند و در انجام ماموریت اولش موفق بود.
اما ماموریت دوم که ارتقای سطح فوتبال باشد به این سادگی ها به دست نمی آید و کاری بسیار سخت تر و زمان بر تر است.
او تلاش می کند تا ایران در بازی های پیش رویش در جام جهانی آبرومند بازی کند و حتی اگر بتواند نیم نگاهی هم به صعود داشته باشد.
حالا دوباره سوال کنیم: آیا او ابزار کافی و مناسب برای این مقصود مهم در اختیار دارد؟
پاسخ من منفی است! ما سال ها در خواب خرگوشی بوده ایم و محصول قابل اعتنایی نداشته ایم (بازیکن با کیفیت/فوتبال باشگاهی قوی و خوب/ امکانات سخت افزاری مناسب) و علاوه بر اینها فرصت کافی هم برای ساختن نداشته ایم و اگر هم قصد و عزمی در کار بوده (که بعید می دانم!) پول و سرمایه کافی نبوده تا اهداف از پیش تعیین شده را محقق کند.
حالا کیروش چه باید بکند؟ او هنوز بر این عزم هست که در "کوتاه ترین زمان" و "با حداقل امکانات"
بیشترین آورده را برای فوتبال کم جان ما داشته باشد.
او ناچار می شود برود سراغ ابزارهایی خارج از فوتبال داخلی. البته این یکی از راه های کوتاه مدتی است که می توانسته به آن فکر کند و از آن بهره ببرد. این یکی از جملات اخیر کیروش در باره علیرضا جهانبخش است: "راهی که علیرضا می خواست در فوتبال ایران در مدت 5 سال کسب کند در این 6 ماه یاد گرفت چون آنجا می فهمد فوتبال یعنی چه!" این نکته خیلی حرف دارد! به نظر من که عین واقعیت هست، این فوتبال ما بسیار ساکن و ایستا بوده و آن جمله معروف را هم باز به خاطر داریم که گفت: "در زمان تماشای این فوتبال می شود به راحتی رفت و قهوه خورد و برگشت!" بعد هم که دوربین ها یک بار او در حال چرت دیدند و نهایتا هم به او حق دادند که از تماشای این فوتبال ضعیف و به درد نخور! خوابش ببرد.
این حقیقت فوتبال ماست. خواه قبول داشته باشیم خواه نه. بنابراین من کاملا به کیروش برای جذب بازیکنانی مثل دژاگه، قوچان نژاد و این اواخر بیت آشور، داوری و نهایتا این گزینه جدید: آریا جسورو هاساگاوا! حق می دهم. شاید شما مرا به اجنبی پرستی محکوم کنید و بگویید دچار سندروم کیروش پرستی شده ام! اما نه، من بر این باور هستم که کیروش
ناچار بوده و هست که برای این فوتبال درب و داغان ما از سایر سرمایه هایش و
هر نوع پتانسیلی که دارد! استفاده کند.
اما مطلب بعد منافع باشگاه هاست.
باید ببینیم منفعت کدامیک در اولویت است و توجه ببشتر به کدام برای فوتبال ما مفیدتر هست؟
من می گویم هر دو مهم هستند ولی بدون شک توجه بیشتر به تیم ملی
"میان بر" است. الان فرض کنید که تیم ملی و کیروش بازیکنان ملی پوش را رها کردند و در اختیار باشگاه قرار دادند که بروند در آسیا مقام کسب کنند! شما کسب اعتبار در جام باشگاه های آسیا را با جام جهانی فوتبال با آن پوشش خبری عجیب و غریب و بیننده صدها میلیونی با جام باشگاه های آسیا یکی می کنید؟! همین جام جهانی که ما الان در آن حضور پیدا کرده ایم، امثال زلاتان ابراهیموویچ نتوانسته اند راه پیدا کنند! این خیلی واضح هست که جام جهانی حتی اگر در آنجا ببازیم ارزشش بیشتر از جام باشگاه های آسیاست! تازه ما هیچ معلوم نیست که همین جام باشگاه های آسیا را با این پتانسیل و ظرفیت فعلی بتوانیم موفق ظاهر بشویم، نمونه عینی و دم دستی اش استقلال بود که سال گذشته قهرمان لیگ برتر شد و جزء 4 تیم نهایی آسیا هم قرار گرفت ولی در نهایت از کسب مقام قهرمانی باز ماند. اما تیم چینی که قهرمان شد در جام جهانی حضور ندارد و در حقیقت فرصتی برای عرضه اندام در این شوی بین المللی ندارد!
اما شما در نظر بگیرید و تصور کنید: اگر باشگاه ها همکاری کنند و همه عوامل داخلی، تمرکز و نیروهایشان را برای تیم ملی خرج کنند و بعد ما توانستیم در جام جهانی از گروه خود صعود کنیم یا حداقل یک نمایش درخور و قابل قبول داشته باشیم، این فوتبال ما را بیشتر جلو می برد یا کسب کاپ قهرمانی باشگاه های آسیا؟!
الان هم اگر دقت کرده باشید کیروش در کنفرانس خبری اش گفته من چیزی را به شما تحمیل نمی کنم، من فقط
پیشنهاد می دهم، اجرای پیشنهادات من به خود شما بستگی دارد.
من بر این عقیده ام که اگر دنبال پیشرفت در کوتاه مدت هستیم (چاره ای هم جز این نداریم!)، باید برنامه های کیروش را بپذیریم.
نکته ای که به درستی اشاره شد:
وضعیت فوتبال ما بعد از جام جهانی و بعد هم تکلیف کیروش برای ادامه کار یا فسخ قرار دادش است.
بله، فوتبال ما بعد از جام جهانی می تواند پوست اندازی کند و فصل دیگری از تاریخ خود را ورق بزند. این موضوع فوق العاده مهم است. درهای فوتبال دوباره به روی ما باز می شود و ما باید تا این در باز شده و هنوز مجددا بسته نشده! از آن استفاده کنیم. ساختار فوتبال باید در یک پروسه حساب شده اصلاح بشود. که مهم ترین رکنش روی کار آمدن یک مدیر فوتبالی لایق هست، به علاوه تزریق پول و سرمایه کافی.
ما باید بپذیریم که در چند سال اخیر با توجه به مشکلات اقتصادی مهم ناشی از تحریم ها و غیره نتوانسته ایم در توسعه و جذب امکانات دیگر خوب عمل کنیم.
همین الان یکی از دغدغه های کیروش انجام بازی های تدارکاتی و اردوهای مناسب هست که عملا با این بودجه امکان زیادی نداشته ایم. ما تا امروز چند فیفا دی از دست داده ایم، همین کره جنوبی که گاهی ازش نام می بریم تا الان 11 بازی تدارکاتی خوب انجام داده و 7 بازی دیگر در پیش رو دارد و ما
اگر بتوانیم فقط 4 بازی تدارکاتی مناسب خواهیم داشت.
اینها را باید یک به یک در نظر گرفت. همین طوری کتره ای و بدون پشتوانه نمی شود نظر داد که کیروش چه گلی به سر ما زده؟ (منظورم مخاطب خاصی نیست، کسی بد برداشت نکند) سوال این هست که ما چه کرده ایم برای موفقیتش؟!
ما یک زمان ایویچ را آوردیم که او هم زر ناب بود ولی خیلی بد با او تا کردیم و از دستش دادیم و بعدها تک تک جملاتش و برنامه هایش برای ما در حکم نسخه شفابخش و مرده زنده کن! درآمد. امروز هم در دوران کیروشی قرار داریم که خیلی ها چشم دیدنش را ندارند یا او و برنامه هایش را قبول ندارند. مانند خداداد عزیزی یا منصور پورحیدری که می گویند چرا اینهمه اختیار به او باید بدهیم و ... در حالی که من تا الان دروغی از کیروش به خاطر نمی آورم و ندیده ام که بی احترامی هم به مربیان باشگاه ها کرده باشد، او دارد با
تدبیر برنامه هایش را جلو می برد، این با ماست که از زمان باقی مانده از حضور کیروش چه استفاده ای بکنیم. مثل این می ماند که به بنده یک لپ تاپ بسیار پبشرفته و حرفه ای بدهند برای یک هفته و بعد بخواهند آن را پس بگیرند، حالا با من هست که در این یک هفته با این لپ تاپ چه کنم؟ بگذارم یک گوشه خاک بخورد، یا چند تا گیم رویش بریزم و سرگرم شوم یا از حداکثر امکاناتش بیشترین استفاده را ببرم؟
"زمان" همه چیز را مشخص خواهد کرد. این نوشته در این فوروم ثبت می شود، تا بعدها مشخص شود که امروز چه دیدی درباره فوتبال مان داشته ایم.
در نهایت:
دوباره تاکید می کنم که مهمترین اتفاق برای فوتبال ما مدیریت جدید و شایسته فوتبالی و به عبارتی
منابع انسانی لایق در بدنه فوتبال همراه با
بودجه و امکانات مالی کافی است. اگر این دو اتفاق افتاد، می شود به روغن کاری شدن چرخ های فوتبال و همینطور حرکت سریع ترش امیدوار شد، در غیر این صورت ما همان لاک پشتی خواهیم بود که تا حالا بوده ایم، فقط فرقش این هست که گاهی یک چرخ زیر این لاک پشت گذاشته اند و چند متری جلو رفته و دوباره آن را برداشته اند و مانده بین راه ...