• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

دانشکده فني دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب

Elfin

Registered User
تاریخ عضویت
9 جولای 2006
نوشته‌ها
798
لایک‌ها
4
تو آدرساش یکیش تو تهران پارس بود اونو بریم چون نزدیکه بقیه اکثرشون یا دور بودن یا خیلی دور بودن(خارج شهر بودن) باز شماهام یه نگا بندازین ببینین کدوم بیتره
به کجا نزدیکه ؟به خونتون ؟:D
هر کی یک 3-4 مورد از توی اون لیست مشخص کنه تا ببینیم کجا بریم بهتره!
 

D@RY@

Registered User
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
1
والا من تجربی یاد گرفتم!یعنی کسی کار میکرد من نگاه میکردم و یاد گرفتم ولی یه کتاب آموزش ds catia هست که بدک نیست اسمش که همون آموزش کتیا هست ولی نویسنده هاش رو نیدونم .یه کتاب مشکیه(کاملا مشکی).

ممنون از راهنماییتون .
 

Belgheis

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2011
نوشته‌ها
163
لایک‌ها
9
تا اینجا :
خودم
smfgol
خود Belgheis هم که بحثش رو مطرح کرد احتمالا میاد.
nana92
4 نفر ...زودتر اعلام آمادگی کنید تا یک روز یک جای مناسب قرار بذاریم بریم به دیدنشون:)

اصلاح میکنم 3نفر چون من نمیام.
 

ramtin21

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2010
نوشته‌ها
590
لایک‌ها
23
ضمن تقدير از حركت قشنگ شما .. اميدوارم لحظات خوبي داشته باشيد ... البته من چون نميام اجازه اظهار نظر هم قاعدتا ندارم اما حتما يه وسيله موسيقيايي ببريد .. يه بار ما با برخي از دوستانمون رفتيم .. اجازه گرفتيم گيتار و باقي الات موسيقي رو برديم داخل ... ميزديم و بعضي از پيرمرد و پيرزن هايي كه اونجا بودن و هنوز هوش و حواسي داشتن حركات موزون انجام دادن البته خود ما هم همين كار و كرديم :دي.. البته ما به يك خونه ي سالمندان در اصفهان رفتيم ... چون اغلب دوستانمون ساكن اصفهان بودن
ضمنا يه بار شيرخوارگاه هم رفتيم .و پول گذاشتيم و رنگ و باقي وسايل مورد نياز رو خريديم و ديوارهاي شيرخوارگاه رو چند تا عكس ميكي موز و تام و جريو ... كشيديم ( يكي از بچه ها مون بلد بود ) البته در شيرخوارگاه اجازه عكس برداري يا فيلم برداري نداريد( به خاطر اينده بچه هاي اونجا ) .. اگه بدونيد يه بادكنك ساده رو كه به يكي از بچه هاي دو سه ساله اونجا ميدادي چه ذوقي ميكرد ... يه ضابطه هاي خاصي كلن دارن قبل رفتن حتما با مديريت اونجا هماهنگ كنيد ...
 
Last edited:

ramtin21

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2010
نوشته‌ها
590
لایک‌ها
23
البته يكي از تلخ ترين صحنه هاي زندگيم رو هم در همون شيرخوارگاه در اصفهان رقم خورد .. وقتي دوستام داشتن با بچه هاي اونجا بازي ميكردن يه بچه اي بود كه نميدونم چرا به شكل مادرزادي پاهاش از زانو به پايين قطع بود و يه دستش هم انگشت نداشت و ظاهرا پدر و مادرش هم معلوم نبود كي هست يه چيزي تو مايه هاي سر راهي و اينا ... خدائيش قيافش خيلي ناز بود .. اما نميدونم رو چه حسابي از دوستام كسي با اين بازي نميكرد و همه بادكنك داشتن غير اين كوچولو و يه شكل بغض الودي به بقيه نگاه ميكرد ... البته ظاهرن دوستانم اين كوچولو رو نديده بودن ... راستش من تو زندگيم اصلا بلد نيستم با بچه ها ارتباط برقرار كنم با وجود اينكه خيلي دوسشون دارم اما بلند نيستم مثلل بعضيا باهاشون بازي كنم :( اون روز هم بيشتر مشغول رنگ كردن ديوارها و كشيدن نقاشي ها بودم تا بازي با بچه ها اما وقتي اون صحنه رو ديدم نتونستم طاقت بيارم .. براي اولين بار تو زندگيم يه بچه رو بغل كردم و باهاش كلي بازي كردم :( .. نميدونيد چه ذوقي كرد وقتي براش يه بادكنك باد كردم .انگار دنيا رو بهش دادن ... سهم اون هم از اين دنياي نامرد همون بادكنك فيروزه اي رنگي بود كه بهش دادم و با همون دست بدون انگشتش و اون يكي دستش محكم نگهش داشته بود و نميدونست بايد باهاش بازي كنه يا اينكه مراقب باشه نتركه ... هنوزم وقتي اون صحنه ها رو يادم مياد نميتونم جلوي اشك خودم رو بگيرم ...... :(:(:(:(
 

Belgheis

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژانویه 2011
نوشته‌ها
163
لایک‌ها
9
البته يكي از تلخ ترين صحنه هاي زندگيم رو هم در همون شيرخوارگاه در اصفهان رقم خورد .. وقتي دوستام داشتن با بچه هاي اونجا بازي ميكردن يه بچه اي بود كه نميدونم چرا به شكل مادرزادي پاهاش از زانو به پايين قطع بود و يه دستش هم انگشت نداشت و ظاهرا پدر و مادرش هم معلوم نبود كي هست يه چيزي تو مايه هاي سر راهي و اينا ... خدائيش قيافش خيلي ناز بود .. اما نميدونم رو چه حسابي از دوستام كسي با اين بازي نميكرد و همه بادكنك داشتن غير اين كوچولو و يه شكل بغض الودي به بقيه نگاه ميكرد ... البته ظاهرن دوستانم اين كوچولو رو نديده بودن ... راستش من تو زندگيم اصلا بلد نيستم با بچه ها ارتباط برقرار كنم با وجود اينكه خيلي دوسشون دارم اما بلند نيستم مثلل بعضيا باهاشون بازي كنم :( اون روز هم بيشتر مشغول رنگ كردن ديوارها و كشيدن نقاشي ها بودم تا بازي با بچه ها اما وقتي اون صحنه رو ديدم نتونستم طاقت بيارم .. براي اولين بار تو زندگيم يه بچه رو بغل كردم و باهاش كلي بازي كردم :( .. نميدونيد چه ذوقي كرد وقتي براش يه بادكنك باد كردم .انگار دنيا رو بهش دادن ... سهم اون هم از اين دنياي نامرد همون بادكنك فيروزه اي رنگي بود كه بهش دادم و با همون دست بدون انگشتش و اون يكي دستش محكم نگهش داشته بود و نميدونست بايد باهاش بازي كنه يا اينكه مراقب باشه نتركه ... هنوزم وقتي اون صحنه ها رو يادم مياد نميتونم جلوي اشك خودم رو بگيرم ...... :(:(:(:(

منم چند وقت پیش به واسطه یکی از آشناهامون رفته بودم آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک ؛رفتم قسمت معلولین جسمی حرکتیش........... واقعا نمیدونم در وصفش چی باید بگم..... مدتها بهم ریخته بودم...........
اما پیشنهاد میکنم اگر کسی میخواد اینجور جاها بره از قبل روی افکار و ذهنش کار کنه.....
 

ramtin21

Registered User
تاریخ عضویت
7 جولای 2010
نوشته‌ها
590
لایک‌ها
23
منم چند وقت پیش به واسطه یکی از آشناهامون رفته بودم آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک ؛رفتم قسمت معلولین جسمی حرکتیش........... واقعا نمیدونم در وصفش چی باید بگم..... مدتها بهم ریخته بودم...........
اما پیشنهاد میکنم اگر کسی میخواد اینجور جاها بره از قبل روی افکار و ذهنش کار کنه.....

حقيقتش اينه كه الان هم كه نزديك به چهار سال از اون روز ميگذره وقتي يادم مياد اون روز و همين طور اون فرشته هاي كوچولو رو و به نوع زندگيشون هويت احتمالا گمشده ي اونها و ... فكر ميكنم و بعد مقايسه ميكنم با خودم كه خوشي زده زير دلم بد جور ميريزم به هم .. اغلب اونايي كه اونجا بودن خود شيرخوارگاه براشون اسم انتخاب كرده بود .. اما يكشون بود كه مسئول اونجا ميگفت يه نامه همراهش بوده ( حالا چطوري و كجا و كم و كيفيش رو نميدونم ) اما ميگفت توي نامه مادرش نوشته بوده تو رو خدا مواظب نرگس من باشيد .. بهش بگيد اين كارم به صلاح خودش بود چون نميخواستم سرنوشتي شوم مثل مادرش داشته باشه
راستي كسايي كه ميرن اگه تمايل داشتن كمك غير نقدي داشته باشن قبلش از مسئولين اونجا يه پرس و جويي كنن معمولا غير از پول نقد به چيزهايي مثل پوشك ( چه براي بزرگسالان چه براي نوزادان ) و شيرخشك و از اين جور چيزا نياز هست
 

nini-joon

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2011
نوشته‌ها
410
لایک‌ها
0
منم چند وقت پیش به واسطه یکی از آشناهامون رفته بودم آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک ؛رفتم قسمت معلولین جسمی حرکتیش........... واقعا نمیدونم در وصفش چی باید بگم..... مدتها بهم ریخته بودم...........
اما پیشنهاد میکنم اگر کسی میخواد اینجور جاها بره از قبل روی افکار و ذهنش کار کنه.....

کاملا موافقم! خیلی روحیه آماده ایی باید داشته باشیم اینجور جاها!
من یه مدت برای کارآموزی بیمارستان میرفتم! البته من بخش خشنی بودم! ارتوپدی مردان!
دوستم توی بغلم بیهوش میشد!!! اینجاها به اعصاب آدم خیلی فشار میاره! (البته خیلی هم بد نیست! آدمو شاکر می کنه! تکون میده!)
 

zibayeh.penhan

Registered User
تاریخ عضویت
3 مارس 2011
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
0
محل سکونت
هر كجا هستم باشم ، آسمان مال من است
امروز هم نيامدي اي گل نرگس ...
...


شـایـد آن روز که ” ســهـراب” نوشـت :

تـا شقـایق هست زنـدگـی بایـد کــرد …

خـبـری از دل پـر درد گــل یـاس نـداشــت.

بایـد اینـطـور نـوشــت :

هر گلـی هسـت …

چــه شـقــا یــق چــه گــل پـیـچــک و یــاس

تــا نیــایــد آقــا

زنـدگـی دشـــوار اســـت............


اللهم عجل لولیک الفرج ....
 

nana92

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
579
لایک‌ها
0
محل سکونت
shahreh Moghadase man ..Kerman:-)
کاملا موافقم! خیلی روحیه آماده ایی باید داشته باشیم اینجور جاها!
من یه مدت برای کارآموزی بیمارستان میرفتم! البته من بخش خشنی بودم! ارتوپدی مردان!
دوستم توی بغلم بیهوش میشد!!! اینجاها به اعصاب آدم خیلی فشار میاره! (البته خیلی هم بد نیست! آدمو شاکر می کنه! تکون میده!)

آقا من روحیشو ندارم
خواهشا یه جایی انتخاب کنید که من بتونم بیام:eek:
 

nini-joon

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2011
نوشته‌ها
410
لایک‌ها
0
چه جالب! من هرچی سر میزنم می بینم که تعداد کسایی که آن هستند کم نیستن! اما از شدت بی موضوعی ایی هیچ پستی نوشته نمیشه!:D
 

dma

Registered User
تاریخ عضویت
18 جولای 2010
نوشته‌ها
836
لایک‌ها
57
محل سکونت
tehran
این تاپیک که جلو نمیره گفتم تو این شب تیره ساعت 2.20 دقیقه بامداد یه اسپم بدم دلم باز شه!


ای شب جدایی که چون روزم سیاهی ای شب
کن شتابی آخر ز جان من چه خواهی ای شب
نشان زلف دلبری، ز بخت من سیه‌تری
بلا و غم سراسری، تیره همچون آهی ای شب
کنی به هجر یار من، حدیث روزگار من
بری ز کف قرار من، جانم از غم کاهی ای شب
تا که از آن گل دور افتادم خنده و شادی رفت از یادم
سیه شد روزم
بی مه رویش دمی نیاسودم، به سیل اشکم گواهی ای شب
او شب چون گل نهد ز مستی بر بالین سر
من دور از او کنم ز اشک خود بالین را تر
خون دل از بس خوردم بی او، محنت و خواری بردم بی او
مُردم بی او
بی رخ آن گل دلم به‌جان آمد، دگر از جانم چه خواهی ای شب

تو خاموشی، خونه خاموشه، شب آشفته، گل فراموشه

بخواب که امشب پشت این روزن، شب کمین کرده روبروی من

تب آلوده، تلخ و بی کوکب، شب، شب غربت، شب، همین امشب



لای لایی، من بجای تو شکستم، تو نبودی، من به سوگ غم نشستم

از ستاره تا ستاره گریه کردم، از همیشه تا دو باره گریه کردم



لالا لالا آخرین کوکب، لباس رؤیا بپوش امشب

لالا لالا ای تن تب دار، اشکهام رو از روی گونه هام بردار

لالا لالا سایه بیدار، نبض مهتاب رو دست من بسپار

لای لایی، من بجای تو شکستم، تو نبودی، من به سوگ غم نشستم

از ستاره تا ستاره گریه کردم، از همیشه تا دو باره گریه کردم



تو خاموشی، خونه خاموشه، شب آشفته، گل فراموشه

بخواب که امشب پشت این روزن، شب کمین کرده روبروی من

تب آلوده، تلخ و بی کوکب، شب، شب غربت، شب، همین امشب
 
Last edited:

nini-joon

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2011
نوشته‌ها
410
لایک‌ها
0
این تاپیک که جلو نمیره گفتم تو این شب تیره ساعت 2.20 دقیقه بامداد یه اسپم بدم دلم باز شه!


ای شب جدایی که چون روزم سیاهی ای شب
کن شتابی آخر ز جان من چه خواهی ای شب
نشان زلف دلبری، ز بخت من سیه‌تری
بلا و غم سراسری، تیره همچون آهی ای شب
کنی به هجر یار من، حدیث روزگار من
بری ز کف قرار من، جانم از غم کاهی ای شب
تا که از آن گل دور افتادم خنده و شادی رفت از یادم
سیه شد روزم
بی مه رویش دمی نیاسودم، به سیل اشکم گواهی ای شب
او شب چون گل نهد ز مستی بر بالین سر
من دور از او کنم ز اشک خود بالین را تر
خون دل از بس خوردم بی او، محنت و خواری بردم بی او
مُردم بی او
بی رخ آن گل دلم به‌جان آمد، دگر از جانم چه خواهی ای شب

تو خاموشی، خونه خاموشه، شب آشفته، گل فراموشه

بخواب که امشب پشت این روزن، شب کمین کرده روبروی من

تب آلوده، تلخ و بی کوکب، شب، شب غربت، شب، همین امشب



لای لایی، من بجای تو شکستم، تو نبودی، من به سوگ غم نشستم

از ستاره تا ستاره گریه کردم، از همیشه تا دو باره گریه کردم



لالا لالا آخرین کوکب، لباس رؤیا بپوش امشب

لالا لالا ای تن تب دار، اشکهام رو از روی گونه هام بردار

لالا لالا سایه بیدار، نبض مهتاب رو دست من بسپار

لای لایی، من بجای تو شکستم، تو نبودی، من به سوگ غم نشستم

از ستاره تا ستاره گریه کردم، از همیشه تا دو باره گریه کردم



تو خاموشی، خونه خاموشه، شب آشفته، گل فراموشه

بخواب که امشب پشت این روزن، شب کمین کرده روبروی من

تب آلوده، تلخ و بی کوکب، شب، شب غربت، شب، همین امشب
خیلی قشنگ بود!
یعنی من فقط الان برم! استادی نیومده باشه!!!
.
.
.
.
.
.
هیچ اتفاقی نمی یوفته! حالم گرفته میشه برمیگردم خونه!!!
 
Last edited:

masoud7

Registered User
تاریخ عضویت
15 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
209
لایک‌ها
6
سلام، امروز یه چیزی دیدم دود از کله ام بلند شد، پیش بینی آیت الله بهجت از آینده امام موسی صدر (منبع ویکیپدیا)

گمانه زنی درباره زنده بودن وی

پیرامون زنده بودن و یا کشته شدن موسی صدر و سرنوشت وی پس از سفر به لیبی گمانه زنی های فراوانی مطرح گردیده است و این روزها در رسانه های نوشتاری و غیر نوشتاری با استناد به نقلهای گوناگون و به شکل ویژه از آیت‌الله محمدتقی بهجت مبنی بر حیات و بازگشت وی، نقل گردیده که امام موسی صدر ذخیره ای الهیست و در شرایط حساس واقعه در منطقه باز خواهند گشت و آنگونه که خواست خدا بر این قرار گرفته بر بسیاری از معادلات واقعه در جهان اسلام و منطقه تاثیر خواهند گذاشت.[۲]


از جمله محمدعلي مهتدي محمد علی مهتدی کارشناس مسائل خاورمیانه، درباره نظر محمدتقی بهجت در این زمینه گفته است:
« زماني در خدمت آيت‌الله بهجت بوديم. با توجه به جايگاه اعتقادي و تسلط وي به مباحث فوق مادي از ايشان در مورد امام موسي صدر پرسيديم.ايشان تاكيد كردند امام موسي صدر زنده است و حوادثي در آينده رخ خواهد داد و وي باز خواهد گشت. آيت‌الله بهجت اين جمله را گفتند كه امام موسي صدر ذخيره الهي است و خداوند خواسته ايشان را در آنجا ذخيره كند تا زماني برگردند و نقش مهمي در رابطه با مسائل جهان اسلام ايفا كنند.
 

nini-joon

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2011
نوشته‌ها
410
لایک‌ها
0
سلام، امروز یه چیزی دیدم دود از کله ام بلند شد، پیش بینی آیت الله بهجت از آینده امام موسی صدر (منبع ویکیپدیا)

گمانه زنی درباره زنده بودن وی

پیرامون زنده بودن و یا کشته شدن موسی صدر و سرنوشت وی پس از سفر به لیبی گمانه زنی های فراوانی مطرح گردیده است و این روزها در رسانه های نوشتاری و غیر نوشتاری با استناد به نقلهای گوناگون و به شکل ویژه از آیت‌الله محمدتقی بهجت مبنی بر حیات و بازگشت وی، نقل گردیده که امام موسی صدر ذخیره ای الهیست و در شرایط حساس واقعه در منطقه باز خواهند گشت و آنگونه که خواست خدا بر این قرار گرفته بر بسیاری از معادلات واقعه در جهان اسلام و منطقه تاثیر خواهند گذاشت.[۲]


از جمله محمدعلي مهتدي محمد علی مهتدی کارشناس مسائل خاورمیانه، درباره نظر محمدتقی بهجت در این زمینه گفته است:
« زماني در خدمت آيت‌الله بهجت بوديم. با توجه به جايگاه اعتقادي و تسلط وي به م�احث فوق مادي از ايشان در مورد امام موسي صدر پرسيديم.ايشان تاكيد كردند امام موسي صدر زنده است و حوادثي در آينده رخ خواهد داد و وي باز خواهد گشت. آيت‌الله بهجت اين جمله را گفتند كه امام موسي صدر ذخيره الهي است و خداوند خواسته ايشان را در آنجا ذخيره كند تا زماني برگردند و نقش مهمي در رابطه با مسائل جهان اسلام ايفا كنند.

به قول سعدی:
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد!
از اونجایی هم که مرحوم آیت الله بهجت مدعی نبودند، در نتیجه احتمال اینکه اینگونه اخبار جعلی باشه هست!(ولو کم!) و باز هم میگم! آنرا که خبر شد خبری باز نیامد!
همون جور هم که در زمینه ظهور بارها شاهد بودیم که اخباری رو از این بزرگواران نقل کردند و بعد هم تکذیب شده!
 

DORDORI

Registered User
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
5,902
لایک‌ها
2,370
محل سکونت
EvRvere Ex3pt Ur Hrt
harki raft uni bebine emrooz cheghad kelasa tashkil shode

be nazaretoon chand% 2shanbe kelasa mitashkile?
 

dma

Registered User
تاریخ عضویت
18 جولای 2010
نوشته‌ها
836
لایک‌ها
57
محل سکونت
tehran
harki raft uni bebine emrooz cheghad kelasa tashkil shode

be nazaretoon chand% 2shanbe kelasa mitashkile?

از نظر من کلاسا دیگه تعطیله!یعنی من که تعطیل کردم!

شماها هفته قبل باید چونه میزدید!ما که نه تنها این هفته رو پیچیدیم بلکه هفته بعد عید هم چونشو زدیم که نریم!!!
 
بالا