• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

دیالوگ های ماندگار سینمای ایران

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
images (1).jpg

داش‌آکل: کمر مردو هیچی تا نمی‌کنه، جز زن. من بودم و یه طوطی. حالا هم باز منم و یه طوطی. اما دیگه نه اون طوطیه و نه من داشی.
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
خسرو شکیبایی خطاب به شهاب حسینی:

قدیما بهش میگفتن یقه آخوندی
الان بهش میگن یقه دیپلمات
حالاشما بگو: آخوندامون دیپلمات شدن یا دیپلماتامون آخوند؟

(دیالوگ فیلم "دل شکسته")

98bec8b50aa02bc519a90fd9b9d06012.jpg
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
بهمن مفید -- قیصر
7b1259144ba177ef3ab021bea8d49db4.jpg

------------------------------------

«من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامونم بود. (کریم آب‌منگل. می‌شناسیش.)


آره، از ما نه، از اونا آره، که بریم دوا خوری. تو نمیری، به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم. آره، نه، گاز، دنده، دم هتل کوهپایۀ دربند اومدیم پایین. یکی چپ، یکی راست، یکی بالا، یکی پایین، عرق و آبجو جور شد؛ رو تخت نشسته بودیم داشتیم می‌خوردیم.


اولی‌ رو رفتیم بالا به سلامتی رفقا، لولِ لول شدیم. دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع، پاتیل پاتیل شدیم. سومی رو، اومدیم بریم بالا، آشیخ علی نامرد ساقی شد. گفت: برین بالا؛ مام رفتیم بالا. گفت: به سلامتی میتی [مهدی]، تو نمیری، به موت قسم خیلی تو لب شدم. این جیب نه، اون جیب نه، تو جیب ساعتی، ضامن‌دار اومد بیرون. رفتم و اومدم، دیدم کسی رو زمین خوابیده‌اس.


پریدم تو اُتول. اومدم دم کوچه مهران، بغل این نُرقه‌فروشیه. [نقره‌فروشی] اومدم پایین، یه پسره هیکل میزونه ـ اینجوریه ـ زد به‌هم، افتادم تو جوب. گفتم: هته‌ته گفت: عفت. یکی گذاشت تو گوشم. گفتم نامردا. دومی‌شم زد؛ از اولی‌ش قایم‌تر زد.


دست کردم جیبم که برم و بیام؛ چشامو وا کردم دیدم مریض‌خونه روسام.
[مریض‌خانۀ روس‌ها = بیمارستان شوروی]


حالا ما به همه گفتیم زدیم. شومام بگین زده. آره! خوبیت نداره؛ واردی که. . .»
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
picture.php



خسرو شکيبايی: مردم منو ميديدن ميگفتن مخش تکون خورده. ولی من به مامانم ميگفتم من دلم تکون خورده نه مخم. مادرم ميگفت گور بابای مخ، تو دلت قد صدتا مخ ميارزه, به خدا گفت, به همين زمين قسم گفت.
انديشه فولادوند: مادرت نپرسيد عاشق کي شدی؟ نپرسيد اسمش چيه؟
خسرو شکيبايي: مادرا که از آدم چيزي نميپرسن. همه چيو خودشون ميدونن.
 
Last edited:

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
Picture


دختر: چه سربالایی سختی، باز خوبه آدم مطمئنه یکی منتظرش هس وگرنه به چه عشقی این سربالایی رو میره بالا؟

استاد: وقتی هم مطمئنی کسی منتظرت نیست، راحت می ری بالا.
دختر: پس به نظرت چرا من سخت می رم بالا؟
استاد: برای این که مطمئن نیستی، مرددی .


هانیه توسلی و مهدی احمدی
شب های روشن --- فرزاد موتمن
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
"گنج قارون"

"علی بزن تو سرش بیارش"

- ظهوری: بابا بیا غذا بخور. آبگوشته. خوب چیزیه. ننه علی درست کرده.
-قارون: نمی تونم. آخه زخم معده دارم
علی (فردین): زخم چی چی؟!
ظهوری: علی این داره چی میگه؟
علی: هیچی، میگه تیر خورده به معده ام سوراخ شده!!
علی و تقی: ها ها ها ها ... عجب آدم هالویی هست این، بابا بیا غذاتو بخور اینقدر اراجیف نگو ...
قارون: آخه نمی تونم. قند دارم. اوره دارم. چربی دارم!
ظهوری: مرد حسابی تو که این همه چیز داری پس وضع ات باید خوب باشه. چرا می خواستی خود کشی کنی؟!


166936_232580526803254_169203296474311_654558_755294969_n.jpg
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
هامون: تو میخوای من اونی باشم که واقعا تو میخوای من باشم؟
اگه من اونی باشم که تو میخوای، پس دیگه من، من نیست، یعنی من خودم نیستم.


خسرو شکیبایی
هامون -- داریوش مهرجویی
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
[h=2]تو جوونی صادق هدایت یه چیزی بهم گفت که هنوز اویزه گوشمه
گفت:هرانسانی توزندگیش یه سرمایه بزرگ داره به اسم خودکشی
اگه دلت گرفت....اگه تنها شدی.....اگه کسی سراغت نیومد............برو سراغ سرمایه ات

عزت الله انتظامی / فیلم حکم[/h]
hokm%202.jpg
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
kandelous%205.jpg


زن ها زود پیر میشن میدونی چرا؟ چون عروسک بازیشونم جدیه، روی عمرشونم حساب میشه، از دو سالگی مادرن، بعد مادر برادرشون میشن، بعد مادر شوهرشون میشن، باباشون که پا به سن میزارن ازش پرستاری می کنن، گاهی وقتا حتی مادر مادرشونم میشن. من شوهر نکردم، اما مادر مادرم بودم، مادر پدرم بودم، مادر برادرم بودم، تازه به همه ی اینا بچه های به دنیا نیاورده ام رو حساب کنین مادر اونا هم بودم

بهناز کریمی
باغ های کندلوس،ایرج رحیمی
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
- ناخدا خورشید همونه که یه دست نداره؟

- نه، همونه که یه دست داره!!

ناخدا خورشید / ناصر تقوایی

IMAGE634180670553906250.jpg
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
25854_876.jpg


تلخی با قند شیرین نمیشه. شب رو باید بی چراغ روشن کرد.


مادر -- علی حاتمی
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
download (1).jpg

سگ کشی (بهرام بیضایی)



گلرخ کمالی (مژده شمسایی): با زخم باید ساخت؛ طول می‌کشه ولی خوب می‌شه!
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
10_881127_L600.jpg


مصاحبه گر: طرفدار چپی یا راست؟


رفتگر: وسط آقا

م: وسط دیگه کدومه؟ بی تفاوتی؟

ر: نه آقا من طرفدار کارم. میخوام زندگی بکنم. هر کی هم خوب باشه خب دوسش دارم

م: چپ یا راست؟

ر: والا اقا من نمیدونم.اخه این چپ و راست هی جاشون عوض میشه.اونایی که دیروز چپ بودن امروز راستن بعد فردا دوباره چپ میشن. اونا که امروز راستن فردا چپ میشن. آقا من نمیدونم. راست؟

نگاه مصاحبه کننده


- نه آقا چپ. آقا به خدا من نمیدونم کدوم درسته. راست درسته چپ درسته. گیج میشم

م: ما اینجا احتیاج به آدمای گیج نداریم. رفوزه شدی. برو بیرون


رفتگر بلند میشه تا دم در میره. بعد برمیگرده و میگه: معذرت میخوام آقا. هر وقت چپ خوب بود من چپم. هر وقت راست خوب بود من راستم. میشه الان به من بگین راست خوبه یا چپ؟
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
شاعر و تاجر كه با هم فرق نداره، تاجر ورشكسته شاعر ميشه، شاعر پولدار ميره تاجر ميشه!

[ حسن کچل - علی حاتمی ]

0d64f65d872339b151d3f30722fc9ea6.jpg
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
FullImage.aspx



فراش باشی: «عکاس باشی» چرا مِی نمی نوشد؟

عکاس باشی: «عکاس باشی» با نگاتیو مست می شود و با پوزیتیو به هوش می آید!!

(ناصرالدین شاه آکتور سینما/ محسن مخملباف)
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
2flrgx5jkj1num3rhv.jpg


حامد (محمدرضا فروتن) در فیلمِ شب یلدا (کیومرث پوراحمد)

خطاب به مامور پلیس:
چیه برادر؟! جشن تولده. ممنوعه؟ زن بی‌حجاب نداریم. زن با حجابم نداریم. مرد بی‌غیرت نداریم. مرد با غیرتم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم. حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکن و بالابنداز نداریم. شرمنده‌تونم هیچ چیز ممنوعه کلاً نداریم. نداریم. مهمونیه ولی مهمون هم نداریم ... جشن تولد یه بچه‌س ولی بچه هم نداریم.
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
mother2.jpg


----مادر (علی حاتمی) 1369 :

مادر (رقيه چهره آزاد) مرگ را به خود نزديك ديده. فرزندان را در خانه پدري گرد هم آورده و مرگ آگاه تدارك روز عزا مي بيند.

-مادر سر شام گريه نكنين، غذا رو به مردم زهر نكنين. سماور بزرگ و استكان نعلبكي هم به قدر كفايت داريم، راه نيفتين دوره در و همسايه پي ظرف و ظروف. آبرو داري كنين بچه ها، نه با اسراف. سفره از صفاي ميزبان خرم مي شه نه از مرصع پلو. حرمت زنيت مادرتون رو حفظ كنين. محمد ابراهيم، [گوشت قيمه را] خيلي ريز نكن مادر، انوقت ميگن خورشتشون فقط لپه داره و پياز داغ.

محمد ابراهيم: لغز بخونن طعنه رو پهنه مي كنم مي كوبم تو ملاجشون. دكي اينو.

-مادر مي مونه يه حلوا، هديه صاحبان عزا به اهل قبور. اين تنها شيريني ضيافت مرگ، عطر و طعمش دعاست. روغن خوبم تو خونه داريم، زعفرونم هست، اما چربي و شيريني ملاك نيست، اين حرمتيه كه زنده ها به مرده هاشون مي ذارن.

ماه طلعت و ماه منير از شنيدن حرفهاي مادر به گريه مي افتند.

مادر اجرشم نزول صلوات و حمد و قل هوالله ست. فقط دلواپس آردم. خاطر جمع نيستم. مي ترسم مونده باشه.
محمد ابراهيم: آرد هشتر خان مي خرم برات، فرد اعلا، حلوا مي پزم، تر حلوا.
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
tvkq1277211730.jpg


فروشنده: این روزا کسی واسه کتاب پول نمیده...

مردم روزنامه شم به زور میخونن چه برسه به کتاب...
اونم یه همچین کتاب عتیقه ای که شما دنبالش میگردی... نبش قبر کردی؟!.. گفتی موضوع کتاب چی بود؟
آقا سید: اخلاق حاج آقا.. در باب اخلاق نظری..
فروشنده: اخلاق، بگرد؛ بگرد همون بالا مالاها شاید پیداش بکنی.


بهروز شعیبی
طلا و مس -- همايون اسعديان
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
تو رفتی، ما وایسادیم... تو خوندی، ما نخوندیم... ته جفتشم که بگیری یعنی زرشک...

بهروز وثوقی
(گوزن ها/ مسعود کیمیایی)

200px-Gavaznha.jpg
 

anArchist

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2012
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
104
آقای مجری: شما برای سال جدید چه برنامه ای داری؟
ببعی: صبح کاهو ظهر کاهو شب دیکشنری!

_4762003_n.jpg
 
بالا