• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

رضاکاظمی

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
پرستوهاگیج می خورند در آسمانِ شهرو درخت هاپاییز را از یاد نمی برند.کجا مانده ای با بهاری که نیاورده ای هنووز؟!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نمایش تمام شد
پرده را کنار بزن
خودت را میخواهم تماشا کنم حالا!
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
گاهی چتر را باید دست باران داد
روی سر خودش بگیرد
و ما
جایش بباریم
.
.
نگران درهای بسته نیستم
باز می شوند همه شان
نگران توام
که کدام طرف آستانه می ایستی!
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
مادربزرگ - که خدا نور به قبرش ببارد - می‌گفت:
عاشق که باشی
هرگز نخواهی مُرد.
اما، خودش مُرد!
چه پارادوکس بزرگی‌ست عشق!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گناه نکرده
گناه نکرده تعزیر می‌شوم

حال آ‌ن‌که تو

با هزار شیشه‌ی شرابْ در چشم‌هایت

آزادانه در شهر قدم می‌زنی!



رضا کاظمی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تنهایی
تنهایی،


شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم

گاهی لباسِ برگ می‌پوشد

گاهی لباسِ برف

اما...،

همیشه هست!


رضا کاظمی
 
بالا