در عصری که هم از اساتید مدیریت تمجید میشود و هم انتقاد، به نظر میرسد مایکل پورتر یکی از معدود کسانی است که هم توانسته خود را به اثبات برساند و هم این که در جهان کسب و کار تقریباً بدون انتقاد باقی بماند. پورتر، از زمان چاپ نخستین کتاب به نام استراتژی رقابتی در سال 1980، به یکی از بزرگترین متفکران استراتژیک تبدیل شد.
1947 تولد
1969 اخذ مدرک مهندسی هوانوردی از دانشگاه پراینستون
1971 دریافت مدرک فوق لیسانس مدیریت بازرگانی از دانشکده بازرگانی هاروارد
1973 دریافت مدرک دکترا از دانشگاه هاروارد. عضویت در هیات علمی دانشکده بازرگانی هاروارد.
1980 انتشار کتاب استراتژی رقابتی که او را به یکی از متفکرین استراتژیک بدل ساخت.
1994 تاسیس مرکز رقابت و انتصاب به عنوان رییس هیات مدیره و مدیر عامل آن
زندگی و دوره شغلی
پورتر که در سال 1947 به دنیا آمده، در سال 1969 موفق به اخذ مدرک مهندسی هوانوردی شد و در سن 26 سالگی به عضویت هیات علمی دانشکده بازرگانی هاروارد درآمد. همانند بسیاری دیگر از دانشگاهیان، او یک شرکت مشاوره به نام مانیتور تاسیس کرد که در حوزه استراتژی، به شرکتهای برتر و مؤسسات دولتی مشاوره میداد.
تفکر او در قبال استراتژی به کمک تحقیقات او در صنایع و شرکتها مورد تایید قرار گرفتهاند. طی یک دوره تقریباً 20 ساله، تفکر او مستمر و رو به توسعه باقی مانده و این جریان که پس از انتشار کتاب او تحت عنوان استراتژی رقابتی در اوایل دهه 1980 ایجاد شد، هنوز هم از حرکت باز نایستاده است.
اندیشه کلیدی
قبل از کتاب استراتژی رقابتی، بخش اعظم تفکرات استراتژیک یا بر منابع داخلی سازمانها و شرکتها و سازگاری آنها برای رفع شرایط خاص در محیط بازار متمرکز بودند و یا توسعه قدرت رقابتی سازمان از طریق کاهش قیمتها و افزایش سهم در بازار. این رویکردها برگرفته از کار ایگور آنسوف و سیستمها و فرآیندهایی بودند که استراتژی را بخشی مکمل برای یک سازمان میدانستند.
در کتاب استراتژی رقابتی، پورتر ضمن تایید این رویکردها، روشی تازه را برای نگریستن به استراتژی در اختیار مدیران قرار میدهد که نه بر اساس نگرشهای موجود در بازار یا توانمندیهای سازمانی بلکه بر اساس نگرش موجود در خود صنایع میباشد.
توانمندی درونی برای رقابت – زنجیره ارزشی
پورتر دو نوع فعالیت مهم در حوزه کسب و کار را توضیح میدهد و آنها را اولیه و ثانویه مینامد. فعالیتهای اولیه در خصوص انتقال دادهها (مواد خام) به ستادهها (محصولات) و همچنین تحویل و خدمات پس از فروش هستند. معمولاً این فعالیتها، جزء اقدامات اصلی «مدیریت صف» هستند و عبارتند از:
• خدمات پشتیبانی درونی – پردازش و انبارسازی مواد؛
• عملیات – تبدیل مواد خام به محصولات نهایی؛
• خدمات پشتیبانی برونی – انجام سفارشات و توزیع؛
• بازاریابی و فروش – ارتباطات و قیمتگذرای؛
• خدمات – نصب و خدمات پس از فروش.
فعالیتهای ثانویه عبارتند از:
• تدارکات – خرید و عرضه؛
• توسعه فنآوری – تخصص، رویکردها و مهارتها؛
• مدیریت منابع انسانی – استخدام، ارتقا، ارزشیابی، تشویق و توسعه؛
• زیرساختارها – مدیریت عمومی و مدیریت کیفی، تامین بودجه و برنامهریزی.
برای بقا در رقابت و عرضه آنچه که مشتریان تمایل به خریدن آنها دارند، شرکت باید تضمین نماید که تمامی این فعالیتهای زنجیره ارزشی حتی اگر بخشی از فعالیتها در خارج از سازمان انجام میشوند، با یکدیگر مرتبط هستند. ضعف در هر یک از این فعالیتها بر کل زنجیره و قدرت رقابتی شرکت تاثیر خواهد گذارد.
پنج عامل
پورتر استدلال مینماید که به منظور ارزیابی توانایی رقابتی در محیط بازار، یک سازمان باید یکی از این سه استراتژی عمومی را انتخاب نماید:
• ***** هزینه – تبدیل شدن به کمهزینهترین تولیدکننده بازار؛
• تنوعسازی – ارایه محصولات به شکلی متفاوت یا ویژه؛
• تمرکز – دستیابی به برتری در یک بازار پر رونق.
مهارت مهم، انتخاب صحیح در زمانی صحیح است. این استراتژیهای عمومی برگرفته از پنج نیروی رقابتی هستند که سازمان باید آنها را مد نظر قرار دهد. این عوامل عبارتند از:
• قدرت مشتریان برای تاثیر گذاردن بر قیمتها و کاهش حاشیه سود؛
• قدرت عرضهکنندگان برای تاثیر گذاردن بر قیمتگذاری سازمان؛
• تهدید محصولات مشابه برای محدود کردن آزادی بازار، کاهش قیمتها و در نتیجه کاهش سود؛
• سطح رقابت موجود که بر سرمایهگذاری در زمینه بازاریابی و پژوهش تاثیر گذارده و سود را محدود میسازد؛
• تهدید شرکتهای تازه وارد به بازار که رقابت را شدید ساخته و بر قیمتگذاری و سودآوری تاثیرگذار است.
در سالهای اخیر، پورتر کار اولیه خود را مورد تجدیدنظر قرار داده است. این امر به دلیل تغییرات سریع در بازار است زیرا شرکتها فقط نمیتوانند در یک جبهه استراتژیک رقابت کنند بلکه باید وارد رقابت در تمامی جبههها شوند. پورتر میگوید که این نوعی سوء تعبیر از مفهوم او در قبال شرکتهایی است که میخواهند در ارتباط با این پنج عامل، به یک جایگاه خوب استراتژیک دست یابند. تعیین جایگاه کافی نیست. آنچه که شرکتها باید انجام دهند این است که ببینند این پنج عامل چگونه به آنها در تبدیل قواعد صنعتی به نفع سازمانشان کمک میکنند.
تنوعسازی
به جای تنها عمل کردن، یک سازمان میتواند از طریق تنوعسازی و اکتساب، رشد خود را سرعت ببخشد. در حالی که شرکتهای مشاور همچون گروه مشاوره بوستون (توسعه بازار/ ماتریس سهم بازار) و مککینسی (چارچوب 7-S) به عنوان الگوهای تحلیلی برای یافتن علل صعود و سقوط شرکتها به وجود آمدهاند اما پورتر سه آزمون را برای سنجش موفقیت، ترجیح میدهد:
• آزمون جذابیت. صنایعی که برای تنوعسازی انتخاب میشوند باید دارای ساختاری جذاب باشند. سود سرمایهگذاری یک صنعت جذاب، بالا است اما موانع ورود هم زیاد هستند؛ قدرت چانهزنی مشتریان و عرضهکنندگان در حد متوسط است؛ و تنها چند محصول جایگزین وجود دارند. مشخصه یک صنعت فاقد جذابیت، وجود طیفی از محصولات جایگزین، رقابت شدید، هزینههای ثابت بالا است.
• آزمون هزینه ورود. اگر هزینه ورود آن قدر بالا باشد که باعث ایجاد تعصب در قبال سود حاصل از سرمایهگذاری شود، آنگاه سودآوری قبل از شروع بازی از بین رفته است.
• آزمون بهتر شدن. آیا اکتساب، مزیتی را برای اکتسابکننده یا اکتساب شوند در پی خواهد داشت؟ یکی از طرفین باید مزیت مهمی را برای طرف دیگر به دنبال داشته باشد.
پورتر هفت روش را برای پرداختن به این موضوعات پیشنهاد مینماید:
• همچنان که رقابت در سطح واحدهای کسب و کار شروع میشود، باید روابط میان واحدهای فعلی کسب و کار شناسایی شود.
• شناسایی کسب و کار اصلی، مبنایی برای استراتژی است. کسب و کارهای اصلی و محوری، صنایعی جذاب هستند که امکان استمرار مزیت رقابتی آنها وجود دارد.
• ایجاد ساز و کارهای سازمانی افقی برای تسهیل در روابط میان کسب و کارهای اصلی.
• پیگیری فرصتهای تنوعسازی که امکان انجام فعالیتهای مشترک و گذراندن سه آزمون فوق را میسر میسازند.
• پیگیری تنوعسازی از طریق انتقال مهارتها در صورتی که فرصت انجام فعالیتهای مشترک کم شده یا از میان رفته است.
• پیگیری استراتژی بازسازی در صورتی که متناسب با مهارتهای مدیریتی باشد یا در صورتی که فرصتهای خوبی برای مشارکتهای سازمانی وجود نداشته باشد.
• پرداخت سود سهام به گونهای که سهامداران بتوانند به مدیران سبد سهام تبدیل شوند.
جوهره ملی
چرا برخی شرکتها که به پیشرفتهای مستمر در زمینه نوآوری دست مییابند، به دنبال منبعی بهتر برای مزیت رقابتی خود هستند؟ از نظر پورتر، پاسخ این پرسش، ریشه در چهار موقعیت دارد که بر صنایع تاثیر میگذارند. این موقعیتها عبارتند از:
• شرایط عمومی – مهارتهای ملی و توانمندیهای زیرساختاری که امکان دستیابی به جایگاهی رقابتی را رفراهم میآورند؛
• شرایط تقاضا – طبعیت تقاضای بازار داخلی؛
• صنایع وابسته و مکمل – وجود یا عدم وجود صنایع عرضهکننده/ تغذیهکننده؛
• استراتژی سازمانی، رقابت و ساختار – شرایط ملی که تحت آن شرکتها خلق میشوند، رشد میکنند، اداره میشوند و مدیریت میگردند.
اینها شاخصههایی مهم هستند که باعث خلق محیطی میشوند که در آن شرکتها رشد کرده و دست به رقابت میزنند. این موارد یک سیستم کارآمد را خلق میکنند که در آن سیستم تاثیر یک طرف به شرایط طرف دیگر بستگی دارد و هر ضعفی در یکی از طرفین تاثیر منفی بر کل توانایی رقابتی آن صنعت خواهد داشت.
موج نوین استراتژیک
بین سالهای 1980 و 1990، موجی جدید از دیگر انواع تفکرات استراتژیک – گری هامل با «استراتژی به مثابه یک انقلاب» و مینتزبرگ با «ظهور و سقوط برنامهریزی استراتژیک» – ایجاد و جایگزین کتب قدیمی شد. اثر مهم پورتر تا آن زمان یعنی استراتژی رقابتی، در این زمینه بحث میکرد که برنامهریزی استراتژیک از مسیر خود منحرف شده زیرا مدیران نتوانستهاند میان کارآیی استراتژیک و کارآیی عملیاتی تفاوت قایل شوند و هر دو را دچار سردرگمی کردهاند.
الگوی قدیم استراتژیک مبتنی بر بهرهوری، افزایش سهم بازار و کاهش هزینهها بود. از این رو، مدیریت کیفیت جامع، معیارسنجی، تامین منابع از بیرون، و مهندسی مجدد، همگی در خط مقدم تغییرات دهه 1980 قرار گرفتند و به عوامل کلیدی پیشرفتهای عملیات تبدیل شدند. اما این شرایط به جای تنوعسازی باعث شد که همه عاملان به یک شکل عمل کنند. بنابراین، دستیابی به تنوعسازی بدان معنا است که:
• استراتژی ریشه در فعالیتهایی منحصر به فرد دارد که مبتنی بر نیازهای مشتریان، دسترسی به مشتریان، یا تنوع محصولات و خدمات یک شرکت هستند؛
• فعالیتهای شرکت باید متناسب و مرتبط با یکدیگر باشند. در شرایط زنجیره ارزشی، باید از یک حلقه تقلید کرد اما در یک زنجیر، تقلید کردن کار دشواری است؛
• مهم است که توازن ایجاد نماییم. انتخاب برخی عناصر به معنای عدم توجه به سایر عناصر است. این موضوعی است که میتواند در سطح کلان، آسیب زیادی را برای کسب و کار به همراه داشته باشد. البته ایجاد توازن، آنچه که شرکت ارایه میکند را محدود میسازد.
مایکل پورتر در یک نگاه
مهمترین اثر مایکل پورتر یعنی کتاب استراتژی رقابتی، دربرگیرنده تحقیقات او در دهه 1970 است و هنوز هم کتابی ارزشمند به شمار میرود و جریان فکری اصلی در قبال رقابت و استراتژی را تشکیل میدهد.
در حالی که کار او به لحاظ آکادمیک بسیار ارزشمند است، توانایی او برای تبدیل ساختن تفکرش به یکی از اصول مهم کسب و کار باعث شده که او هم در جوامع دانشگاهی و هم در جوامع کسب و کار احترام زیادی بیابد. هماکنون، این روشی استاندارد برای سازمانها است تا درباره زنجیره ارزشی خود و پنج عاملی که وارد برنامهها و دورههای آموزش مدیریت شدهاند، بیاندیشند و بحث کنند.
آثار مهم پورتر
کتب
استراتژی رقابتی – 1980
نمونههای استراتژی رقابتی – 1983
مزیت رقابتی – ایجاد و حفظ عملکردی برتر – 1985
رقابت در صنایع جهانی – 1986
مزیت رقابتی ملتها – 1998
مقالات
«استراتژی سازمانی: شرایط تفکری استراتژیک» اکونومیست – 23 مه 1998
«مزیت رقابتی ملتها»، هاروارد بیزینس ریویو – مارس/ آوریل 1990
«از مزیت رقابتی تا استراتژی سازمانی»، هاروارد بیزینس ریویو – مه/ ژوئن 1987
«استراتژی چیست؟» هاورارد بیزینس ریویو – نوامبر/ دسامبر 1996
سایر مطالب
کتب
«عقاید کلیدی مدیریت: تفکری که جهان مدیریت را تغییر داد.» نوشته استیوارت کراینر – 1998
مقالات
«جسارت متفاوت بودن»، نوشته تونی جکسون ، تایمز مالی – 19 ژوئن 1997
«رفاه ملی و اقتصادی خلق میشود نه این که به ارث برسد.» مایکل پورتر
«بزرگ بودن حجم و اندازه، ربطی به مزیت رقابتی ندارد.» مایکل پورتر
منبع
1947 تولد
1969 اخذ مدرک مهندسی هوانوردی از دانشگاه پراینستون
1971 دریافت مدرک فوق لیسانس مدیریت بازرگانی از دانشکده بازرگانی هاروارد
1973 دریافت مدرک دکترا از دانشگاه هاروارد. عضویت در هیات علمی دانشکده بازرگانی هاروارد.
1980 انتشار کتاب استراتژی رقابتی که او را به یکی از متفکرین استراتژیک بدل ساخت.
1994 تاسیس مرکز رقابت و انتصاب به عنوان رییس هیات مدیره و مدیر عامل آن
زندگی و دوره شغلی
پورتر که در سال 1947 به دنیا آمده، در سال 1969 موفق به اخذ مدرک مهندسی هوانوردی شد و در سن 26 سالگی به عضویت هیات علمی دانشکده بازرگانی هاروارد درآمد. همانند بسیاری دیگر از دانشگاهیان، او یک شرکت مشاوره به نام مانیتور تاسیس کرد که در حوزه استراتژی، به شرکتهای برتر و مؤسسات دولتی مشاوره میداد.
تفکر او در قبال استراتژی به کمک تحقیقات او در صنایع و شرکتها مورد تایید قرار گرفتهاند. طی یک دوره تقریباً 20 ساله، تفکر او مستمر و رو به توسعه باقی مانده و این جریان که پس از انتشار کتاب او تحت عنوان استراتژی رقابتی در اوایل دهه 1980 ایجاد شد، هنوز هم از حرکت باز نایستاده است.
اندیشه کلیدی
قبل از کتاب استراتژی رقابتی، بخش اعظم تفکرات استراتژیک یا بر منابع داخلی سازمانها و شرکتها و سازگاری آنها برای رفع شرایط خاص در محیط بازار متمرکز بودند و یا توسعه قدرت رقابتی سازمان از طریق کاهش قیمتها و افزایش سهم در بازار. این رویکردها برگرفته از کار ایگور آنسوف و سیستمها و فرآیندهایی بودند که استراتژی را بخشی مکمل برای یک سازمان میدانستند.
در کتاب استراتژی رقابتی، پورتر ضمن تایید این رویکردها، روشی تازه را برای نگریستن به استراتژی در اختیار مدیران قرار میدهد که نه بر اساس نگرشهای موجود در بازار یا توانمندیهای سازمانی بلکه بر اساس نگرش موجود در خود صنایع میباشد.
توانمندی درونی برای رقابت – زنجیره ارزشی
پورتر دو نوع فعالیت مهم در حوزه کسب و کار را توضیح میدهد و آنها را اولیه و ثانویه مینامد. فعالیتهای اولیه در خصوص انتقال دادهها (مواد خام) به ستادهها (محصولات) و همچنین تحویل و خدمات پس از فروش هستند. معمولاً این فعالیتها، جزء اقدامات اصلی «مدیریت صف» هستند و عبارتند از:
• خدمات پشتیبانی درونی – پردازش و انبارسازی مواد؛
• عملیات – تبدیل مواد خام به محصولات نهایی؛
• خدمات پشتیبانی برونی – انجام سفارشات و توزیع؛
• بازاریابی و فروش – ارتباطات و قیمتگذرای؛
• خدمات – نصب و خدمات پس از فروش.
فعالیتهای ثانویه عبارتند از:
• تدارکات – خرید و عرضه؛
• توسعه فنآوری – تخصص، رویکردها و مهارتها؛
• مدیریت منابع انسانی – استخدام، ارتقا، ارزشیابی، تشویق و توسعه؛
• زیرساختارها – مدیریت عمومی و مدیریت کیفی، تامین بودجه و برنامهریزی.
برای بقا در رقابت و عرضه آنچه که مشتریان تمایل به خریدن آنها دارند، شرکت باید تضمین نماید که تمامی این فعالیتهای زنجیره ارزشی حتی اگر بخشی از فعالیتها در خارج از سازمان انجام میشوند، با یکدیگر مرتبط هستند. ضعف در هر یک از این فعالیتها بر کل زنجیره و قدرت رقابتی شرکت تاثیر خواهد گذارد.
پنج عامل
پورتر استدلال مینماید که به منظور ارزیابی توانایی رقابتی در محیط بازار، یک سازمان باید یکی از این سه استراتژی عمومی را انتخاب نماید:
• ***** هزینه – تبدیل شدن به کمهزینهترین تولیدکننده بازار؛
• تنوعسازی – ارایه محصولات به شکلی متفاوت یا ویژه؛
• تمرکز – دستیابی به برتری در یک بازار پر رونق.
مهارت مهم، انتخاب صحیح در زمانی صحیح است. این استراتژیهای عمومی برگرفته از پنج نیروی رقابتی هستند که سازمان باید آنها را مد نظر قرار دهد. این عوامل عبارتند از:
• قدرت مشتریان برای تاثیر گذاردن بر قیمتها و کاهش حاشیه سود؛
• قدرت عرضهکنندگان برای تاثیر گذاردن بر قیمتگذاری سازمان؛
• تهدید محصولات مشابه برای محدود کردن آزادی بازار، کاهش قیمتها و در نتیجه کاهش سود؛
• سطح رقابت موجود که بر سرمایهگذاری در زمینه بازاریابی و پژوهش تاثیر گذارده و سود را محدود میسازد؛
• تهدید شرکتهای تازه وارد به بازار که رقابت را شدید ساخته و بر قیمتگذاری و سودآوری تاثیرگذار است.
در سالهای اخیر، پورتر کار اولیه خود را مورد تجدیدنظر قرار داده است. این امر به دلیل تغییرات سریع در بازار است زیرا شرکتها فقط نمیتوانند در یک جبهه استراتژیک رقابت کنند بلکه باید وارد رقابت در تمامی جبههها شوند. پورتر میگوید که این نوعی سوء تعبیر از مفهوم او در قبال شرکتهایی است که میخواهند در ارتباط با این پنج عامل، به یک جایگاه خوب استراتژیک دست یابند. تعیین جایگاه کافی نیست. آنچه که شرکتها باید انجام دهند این است که ببینند این پنج عامل چگونه به آنها در تبدیل قواعد صنعتی به نفع سازمانشان کمک میکنند.
تنوعسازی
به جای تنها عمل کردن، یک سازمان میتواند از طریق تنوعسازی و اکتساب، رشد خود را سرعت ببخشد. در حالی که شرکتهای مشاور همچون گروه مشاوره بوستون (توسعه بازار/ ماتریس سهم بازار) و مککینسی (چارچوب 7-S) به عنوان الگوهای تحلیلی برای یافتن علل صعود و سقوط شرکتها به وجود آمدهاند اما پورتر سه آزمون را برای سنجش موفقیت، ترجیح میدهد:
• آزمون جذابیت. صنایعی که برای تنوعسازی انتخاب میشوند باید دارای ساختاری جذاب باشند. سود سرمایهگذاری یک صنعت جذاب، بالا است اما موانع ورود هم زیاد هستند؛ قدرت چانهزنی مشتریان و عرضهکنندگان در حد متوسط است؛ و تنها چند محصول جایگزین وجود دارند. مشخصه یک صنعت فاقد جذابیت، وجود طیفی از محصولات جایگزین، رقابت شدید، هزینههای ثابت بالا است.
• آزمون هزینه ورود. اگر هزینه ورود آن قدر بالا باشد که باعث ایجاد تعصب در قبال سود حاصل از سرمایهگذاری شود، آنگاه سودآوری قبل از شروع بازی از بین رفته است.
• آزمون بهتر شدن. آیا اکتساب، مزیتی را برای اکتسابکننده یا اکتساب شوند در پی خواهد داشت؟ یکی از طرفین باید مزیت مهمی را برای طرف دیگر به دنبال داشته باشد.
پورتر هفت روش را برای پرداختن به این موضوعات پیشنهاد مینماید:
• همچنان که رقابت در سطح واحدهای کسب و کار شروع میشود، باید روابط میان واحدهای فعلی کسب و کار شناسایی شود.
• شناسایی کسب و کار اصلی، مبنایی برای استراتژی است. کسب و کارهای اصلی و محوری، صنایعی جذاب هستند که امکان استمرار مزیت رقابتی آنها وجود دارد.
• ایجاد ساز و کارهای سازمانی افقی برای تسهیل در روابط میان کسب و کارهای اصلی.
• پیگیری فرصتهای تنوعسازی که امکان انجام فعالیتهای مشترک و گذراندن سه آزمون فوق را میسر میسازند.
• پیگیری تنوعسازی از طریق انتقال مهارتها در صورتی که فرصت انجام فعالیتهای مشترک کم شده یا از میان رفته است.
• پیگیری استراتژی بازسازی در صورتی که متناسب با مهارتهای مدیریتی باشد یا در صورتی که فرصتهای خوبی برای مشارکتهای سازمانی وجود نداشته باشد.
• پرداخت سود سهام به گونهای که سهامداران بتوانند به مدیران سبد سهام تبدیل شوند.
جوهره ملی
چرا برخی شرکتها که به پیشرفتهای مستمر در زمینه نوآوری دست مییابند، به دنبال منبعی بهتر برای مزیت رقابتی خود هستند؟ از نظر پورتر، پاسخ این پرسش، ریشه در چهار موقعیت دارد که بر صنایع تاثیر میگذارند. این موقعیتها عبارتند از:
• شرایط عمومی – مهارتهای ملی و توانمندیهای زیرساختاری که امکان دستیابی به جایگاهی رقابتی را رفراهم میآورند؛
• شرایط تقاضا – طبعیت تقاضای بازار داخلی؛
• صنایع وابسته و مکمل – وجود یا عدم وجود صنایع عرضهکننده/ تغذیهکننده؛
• استراتژی سازمانی، رقابت و ساختار – شرایط ملی که تحت آن شرکتها خلق میشوند، رشد میکنند، اداره میشوند و مدیریت میگردند.
اینها شاخصههایی مهم هستند که باعث خلق محیطی میشوند که در آن شرکتها رشد کرده و دست به رقابت میزنند. این موارد یک سیستم کارآمد را خلق میکنند که در آن سیستم تاثیر یک طرف به شرایط طرف دیگر بستگی دارد و هر ضعفی در یکی از طرفین تاثیر منفی بر کل توانایی رقابتی آن صنعت خواهد داشت.
موج نوین استراتژیک
بین سالهای 1980 و 1990، موجی جدید از دیگر انواع تفکرات استراتژیک – گری هامل با «استراتژی به مثابه یک انقلاب» و مینتزبرگ با «ظهور و سقوط برنامهریزی استراتژیک» – ایجاد و جایگزین کتب قدیمی شد. اثر مهم پورتر تا آن زمان یعنی استراتژی رقابتی، در این زمینه بحث میکرد که برنامهریزی استراتژیک از مسیر خود منحرف شده زیرا مدیران نتوانستهاند میان کارآیی استراتژیک و کارآیی عملیاتی تفاوت قایل شوند و هر دو را دچار سردرگمی کردهاند.
الگوی قدیم استراتژیک مبتنی بر بهرهوری، افزایش سهم بازار و کاهش هزینهها بود. از این رو، مدیریت کیفیت جامع، معیارسنجی، تامین منابع از بیرون، و مهندسی مجدد، همگی در خط مقدم تغییرات دهه 1980 قرار گرفتند و به عوامل کلیدی پیشرفتهای عملیات تبدیل شدند. اما این شرایط به جای تنوعسازی باعث شد که همه عاملان به یک شکل عمل کنند. بنابراین، دستیابی به تنوعسازی بدان معنا است که:
• استراتژی ریشه در فعالیتهایی منحصر به فرد دارد که مبتنی بر نیازهای مشتریان، دسترسی به مشتریان، یا تنوع محصولات و خدمات یک شرکت هستند؛
• فعالیتهای شرکت باید متناسب و مرتبط با یکدیگر باشند. در شرایط زنجیره ارزشی، باید از یک حلقه تقلید کرد اما در یک زنجیر، تقلید کردن کار دشواری است؛
• مهم است که توازن ایجاد نماییم. انتخاب برخی عناصر به معنای عدم توجه به سایر عناصر است. این موضوعی است که میتواند در سطح کلان، آسیب زیادی را برای کسب و کار به همراه داشته باشد. البته ایجاد توازن، آنچه که شرکت ارایه میکند را محدود میسازد.
مایکل پورتر در یک نگاه
مهمترین اثر مایکل پورتر یعنی کتاب استراتژی رقابتی، دربرگیرنده تحقیقات او در دهه 1970 است و هنوز هم کتابی ارزشمند به شمار میرود و جریان فکری اصلی در قبال رقابت و استراتژی را تشکیل میدهد.
در حالی که کار او به لحاظ آکادمیک بسیار ارزشمند است، توانایی او برای تبدیل ساختن تفکرش به یکی از اصول مهم کسب و کار باعث شده که او هم در جوامع دانشگاهی و هم در جوامع کسب و کار احترام زیادی بیابد. هماکنون، این روشی استاندارد برای سازمانها است تا درباره زنجیره ارزشی خود و پنج عاملی که وارد برنامهها و دورههای آموزش مدیریت شدهاند، بیاندیشند و بحث کنند.
آثار مهم پورتر
کتب
استراتژی رقابتی – 1980
نمونههای استراتژی رقابتی – 1983
مزیت رقابتی – ایجاد و حفظ عملکردی برتر – 1985
رقابت در صنایع جهانی – 1986
مزیت رقابتی ملتها – 1998
مقالات
«استراتژی سازمانی: شرایط تفکری استراتژیک» اکونومیست – 23 مه 1998
«مزیت رقابتی ملتها»، هاروارد بیزینس ریویو – مارس/ آوریل 1990
«از مزیت رقابتی تا استراتژی سازمانی»، هاروارد بیزینس ریویو – مه/ ژوئن 1987
«استراتژی چیست؟» هاورارد بیزینس ریویو – نوامبر/ دسامبر 1996
سایر مطالب
کتب
«عقاید کلیدی مدیریت: تفکری که جهان مدیریت را تغییر داد.» نوشته استیوارت کراینر – 1998
مقالات
«جسارت متفاوت بودن»، نوشته تونی جکسون ، تایمز مالی – 19 ژوئن 1997
«رفاه ملی و اقتصادی خلق میشود نه این که به ارث برسد.» مایکل پورتر
«بزرگ بودن حجم و اندازه، ربطی به مزیت رقابتی ندارد.» مایکل پورتر
منبع