برگزیده های پرشین تولز

زیباترین اشعار عاشقانه

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
هرگز از بی کسی خویش مرنج
هرگز از دوری این راه مگو
و ازاین فاصله ها که میان من و توست
و هر آنگه که دلت تنگ من است
بهترین شعر مرا قاب کن و پیش نگاهت بگذار
و بدان که دل من با دل توست
و همین نزدیکی است
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
قلبم لرزه خیز ترین شهر دنیا می شود
وقتی که چشمانت را بر آن می اندازی...
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
پیراهن نگاه مرا مکش از پشت
که بر میگردم
و بی خیال عزیزهای مصری و یعقوبهای چشم به راه
چنان به خودم می فشارمت
که هفتاد و هفت سال تمام
باران ببارد و گندم درو کنیم...
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
لبت «نه» می گوید و پیداست می گوید دلت «آری»
که این سان دشمنی، یعنی که خیلی دوستم داری

دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را، همیشه بر زبان رانی

نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیّاری

تو را چون آرزوهایت همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی ِ خویش نگذاری

چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی
تو از آنی که هستی، ای معما ! پرده برداری
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
حضور تو کافی است تا همه جا بی مکان شود
آمدن تو کافی است تا همه ی لحظه ها بی زمان شود...
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت/
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت/
همه قبیله ی من عالمان دین بودند/
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت/
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
ما عهد از آن با همه بستن نتوانیم
کان عهد که بستیم شکستن نتوانیم

هر رشته که بر گردن ما بسته محبت
چون رشته جان است، گسستن نتوانیم

کنج قفس ارزانی ما زانکه چو مرغان
هر لحظه به یک شاخه نشستن نتوانیم

صدبار ز جان دست بشستیم، ولیکن
دست از تو و از عشق تو شستن نتوانیم
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
خاکم نکنید ، بذارید اونم برسه خاکم نکنید ، بذارید اونم برسه بذارید اونو ببینم وقتی به حرفم می رسه خاکم نکنید هنوزم عشقم رو ندیدم این همه آماده شدم ، یه کفن دورم کشیدن تابوت منو بذارید اونم بگیره حس کنم عاشقمه وقتی که گریش می گیره اشکای اونو کی به جای من کنه پاک خداحافظ عشقم که منو بردن زیر خاک خاکم نکنید ، بذارید اونم ببینه پیکر آشفته ی من بی رمق روی زمینه خاکم نکنید ، بش بگید حالا که مردم تو این جشن خشک و خالی ، اونو به خدا سپردم (اونو به خدا سپردم) بعده رفتن من دو سه روز تنهاش نذارین روی سنگ قبرم آینه و شمعدون بذارین می بینی چی شد عشق ما دو تا عاشق تو مرد...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم
باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو می‌کشم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت
نخستین سلامی که در جان ما شعله انداخت

نخستین کلامی که می کرد دلهای ما را
به بوی خوش آشنایی سپردو به مهمانی عشق برد
پر از مهر بودی پر از مهر بودم
پر از شوق بودی پر از شوق بودم
چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم
نگاهی ربودیمو رازی نهفتیم
چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را
به شرمو خموشی نگفتیمو گفتیم
در آوای تنهایی سر گشته بودیم
رها در گذرهای هستی
به سوی هم از دورها پرگشودیم
چه خوش لحظه هایی که در پرده ی عشق
چو یک نغمه ی شاد باهم شکفتیم
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
دلم به جای تو اسم تو را بغل کرده
میان خواب دو تا واژه را غزل کرده
یکی تو -قافیه های غزل تویی-
بعدی -منم که مثل ردیفی تو را بغل کرده-
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
چقدر دزدیدن نگاه
از چشمان تو
لذت بخش است
گویی
تیله ای
از چشمم به دلم می افتد
بانو
با مردی که تیله های بسیار دارد
می آیی؟
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
صبر کن
هنوز اول کار شاعری ست
شعری خواهم نوشت
که شاعران تاریخ
به آن غبطه خواهند خورد
هزار کلمه
جمله ی آن ها
تکرار نام تو…
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
دوستت دارم و با تو لج بازی نمی کنم
مانند کودکان سر ماهی ها با تو قهر نخواهم کرد
ماهی قرمز مال تو ماهی آبی مال من
هر دو ماهی مال تو باشد و تو مال من
دریا و کشتی و سرنشینانش مال تو باشد و تو مال من
ضرر نخواهم کرد تمام دار و ندارم زیر پای تو
من شاعرم و تنها ثروتم دفتر شعرهایم و چشمان زیبای توست!!
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
من ساده‌ام و معصوم
و الفبای عشق‌ام محدود به چند حرف ساده است
تا با آن‌ها بتوانم بگویم "دوستت دارم"
همین!
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
نگاهت که می کنم
هزاران پروانه در دلم بال می زنند
شیرینی التهاب بودنت را
و من اوج می گیرم تا آسمان تا تو...
و از شوق دیدنت
فرو می ریزم باز
مثل باران جایی روی خاک
تا شاید گلی بروید بسان عشق...
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هماواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
 
بالا