• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیباترین اشعار عاشقانه

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
تو مثل اون گل سرخی كه گذاشتم لای دفتر
مثل اون حرفی كه ناگفته می مونه دم آخر
تو مثل بارون عشقی روی تنهايی شاعر
تو همون آبی كه رسمه،بريزن پشت مسافر
مثل دو تا چشمی ،توی يه قاب شكسته
مثل پرواز واسه قلبی كه يكی بالاشو بسته
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
دلم عمريه مي گيره بهونه
مي خواد دل بكنه از اين زمونه
تويي فانوس روشن تو شب تار
واسه اين دل سرگشته ی بي يار
ديگه وقتشه كه بارون بباره
بريزه رو سر شبا ستاره
شباي انتظار شباي دلتنگ
كه مي زنه به شيشه ی دلم سنگ
اي تو هستيِ اين دلِ شكسته ي من
ناي نفسهاي خسته ي من
چشماي در خون نشسته ي من
اي جـــــــــــــان
من كه مستِ يه جرعه ي ناز نگاتم
پنجره ي رو به خنده هاتم
ديوونه ي اسم آشناتم
اي جـــــــــــــان
يه روز گل مي كنه غنچه ي رؤيام
اگه پا بذاري رو فرش چشمام
مي شينه رو سرم سايه ي دستات
مي پيچه تو دلم عطرِ نفسهات
خدا، كي ميرسه لحظه ي ديدار
دل از خواب قفس كي مي شه بيدار
هنوز منتظرم خسته و بي تاب
كه شب گم بشه تو، خنده ي مهتاب
اي تو هستيِ اين دلِ شكسته ي من
ناي نفسهاي خسته ي من
چشماي در خون نشسته ي من
اي جـــــــــــــان
من كه مستِ يه جرعه ي ناز نگاتم
پنجره ي رو به خنده هاتم
ديوونه ي اسم آشناتم
اي جـــــــــــــان
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمیدم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم !
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
باران عاشقم می کند
و من هوس جرعه ای از آفتاب را می کنم
خیس شدن از باران
در یک روز آفتابی تماشایی است

و من این دو را در چشمان تو یافتم
چشمانت را ببند
بگذار تا خورشید غروب کند
و باران در زیباترین غروب جهان
از گوشه ی چشمانت سرازیر شود

تا من همیشه عاشق بمانم
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم
به عشقِ پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم
به دین این‌همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین
نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ‌کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانه‌ی این شعرِ خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
چقدر خواب ببينم كه مال من شده اي
و شاه بيت غزل هاي لال من شده اي

چقدر خواب ببينم كه بعد آن همه بغض
جواب حسرت اين چند سال من شده اي

چقدر حافظ يلدا نشين ورق بخورد؟
تو ناسروده ترين بيت فال من شده اي

چقدر لكنت شب گريه را مجاب كنم
خدا نكرده مگر بي خيال من شده اي

هنوز نذر شب جمعه هاي من اينست
كه اتفاق بيفتد حلال من شده اي

كه اتفاق بيفتد كنارتان هستم
براي وسعت پرواز بال من شده اي

ميان بغض و تبسم ميان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترين احتمال من شده اي

مرا به دوزخ بيداريم نيازي نيست
عجيب خواب قشنگي ست مال من شده اي
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
كوه با نخستين سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستين درد
در من زندانی ستمگری بود
كه به آواز زنجيرش خو نمی كرد
و من با نخستين نگاه تو آغاز شدم ...
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
راز این گفته فقط باد صبا میداند
دارمت دوست به قدری که خدا میداند
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
مهم نیست که کی باشیم
کجا باشیم چرا باشیم
مهم این است که با هم باشیم
به یاد هم باشیم و برای هم باشیم
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
رنگ چشمش را چه میپرسی ز من؟
رنگ چشمش کی مرا پابند کرد؟
آتشی کز دیدگانش سر کشید
این دل دیوانه را در بند کرد
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
تماشايي ترين تصوير دنيا مي شوي گاهي
دلم مي پاشد از هم بس كه زيبا مي شوي گاهي

حضور گاه گاهت بازي خورشيد با ابر است
كه پنهان مي شوي گاهي و پيدا مي شوي گاهي

به ما تا مي رسي كج مي كني يكباره راهت را
ز ناچاريست گر همصحبت ما مي شوي گاهي

دلت پاك است اما با تمام سادگيهايت
به قصد عاشق آزاري معما مي شوي گاهي

تو را از سرخي سيب غزل هايم گريزي نيست
تو هم مانند ادم زود اغوا مي شوي گاهي
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
نگاهي کردي و از خود نگرانم کردي
نگران ،پيش نگاه دگرانم کردي
من نظر باز نبودم،تو به يک چشم زدن
در چراگاه نظر، چشم چرانم کردي
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
من عشق را در تو
تو را در دل
دل را در موقع تپیدن
تپیدن را به خاطر تو دوست دارم

من غم را در سکوت
سکوت را در شب
شب را در بستر
بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

من بهار را به خاطر شکوفه هایش
زندگی را به خاطر زیبایی اش
و زیباییش را به خاطر تو دوست دارم

من دنیا را به خاطر خدایش
خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
يك شب تو را به خلوت خود ميهمان كنم.
وز طعم دلرباي لبت٬ نوش جان كنم.
يك شب كه در هيجان تن مني٬
بر آبشار دست تو٬ خود را روان كنم.
وقتي حصار سينه ي من شد دو دست تو٬
من هم تو را به سينه فشارم، همان كنم.
لبهاي من چو به پيشانيت نشست٬
گيسوي خويش را به سرت سايبان كنم.
كم كمك كه رسيدم به گونه هات٬
با داغ سينه ام آن را نشان كنم!
چشم تو را كه آيه ي عشق است و التماس٬
با چشمهاي عاشق خود مهربان كنم!
عشق من! اي اميد من! اي التيام من!
اين گونه مي شود كه تو را٬ جاودان كنم!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
تو اگر دلگيري، لحظه اي چشم ببند،

اندكي اشك بريز، و بخوان نام مرا،


به تو من نزديكم، نام من يزدان است،

لقبم ايزد پاك، تو مرا زمزمه كن،

خواهم آمد سويت، بي صدا يادم كن،

يا كه فريادم كن، كه منم منتظر فريادت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی!

من ای حس مبهم، تو را دوست دارم

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم آواز با ما:

تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

"قیصر امین پور"
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
روزي از راه آمدم اينجا
ساعتش را درست يادم نيست
ديدم انگار دوستت دارم
علتش را درست يادم نيست
چشم من از همان نگاه نخست
با تو احساس آشنايي كرد
خنده ات حالت عجيبي داشت
حالتش را درست يادم نيست
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
عشقبازی به همین آسانیست...
که دلی را بخری

بفروشی مهری

شادمانی را حراج کنی

رنج ها را تخفیف دهی

مهربانی را ارزانی عالم بکنی

و بپیچی همه را لای حریر احساس

گره عشق به آنها بزنی...



"مجتبی کاشانی"
 

CONSTANTLY1317

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2014
نوشته‌ها
1,286
لایک‌ها
2,568
سبز، قرمز، سرمه ای، فرقی ندارد رنگ ها
صورت تو، روسری ها را چه زیبا می کند ...
 
بالا