سوال در مورد خرافه آمد نیامد سرکه انداختن؟

[abdolrahim1]

منم میگم اینا کرسی شعره ، اما چند اتفاق هست که هیچ وقت نتونستم هضمشون کنم فی المثل
ما یه دوستی داشتیم بهمون بدهکار بود ، می دونستیم زیاد وضعش خوب نیس آ ولی گفتیم یه مقدار از پول ما رو برگردون ، اولیه بار که برگردوند مین برد کامپیوتر من رفت رو هوا ، دوستم مذهبی دارم که می گفت از تاثیرات شوم اونه : دی اما من می گفتم چرنده ، حالا همین دیروز دوستم به اون زنگ زده گفته پول بیار ! مانیتور همین دوستی که زنگ زد سوخت ..
تو دانشگاه کار می کردم DVD نیاز داشتم ، مسول اونجا گفت تو که این همه زحمت می کشی بیا 5 و 6 تا از dvd های دانشگاه رو ببر ، منم یه حسی بهم گفت این کارو نکن ولی به خودم گفتم این جور ترس ها ریشه علمی نداره ، ضمن اینکه حقمه اما از ته دل هم شک داشتم این کار درستی باشه - دی ودی ها رو بردم اما رایترم داستان دار شد !..

یک بار بدهکار شده بودم ، هیچی راهی به ذهنم نمی رسید که چه کنم ، دانشجو بودم و پول شهریه ام هم به دور از چشم پدر حیف و میل کرده بودم اونم تو یک شهر غریب ، تنها کاری که می تونستم بکنم این بود که هفت ساعت تمام یک جمله از کتاب " کلام تو تو عصای معجزه گر توست " در مورد بدهی بود تکرار کردم و اون بدهی به شکلی ناخوشایند حل شدند ..

قبلا" به مدت یک سال خواب ها یاداشت می کردم ، یکی از اون خواب ها این بود : یه بار خواب دیدم سرم به جنین خانمی خورد و صدای شکستن اومد ، اون موقع اون دختر حامله هم نبود ، چند سال بعد اون خانم با دشواری بسیار بچه اشو به دنیا اورد ، یا تو اون دفتر یاداشت کرده بودم که دوستم از سربازی معاف شد در حالی که اون سالها هیچ دلیلی برا معافی اش نبود اما زمان احمد نژادی با جریان چند برادری معاف شد ..



شخصا" به علم بیشتر اعتقاد دارم تا .... ولی حس می کنم مواردی مث اعتقادات حتی اگر خرافی باشه روی ما و زندگی امون تاثیر می زاره ..به خصوص اگه اون خرافات رو والدین ما به ما منتقل کرده باشن ، در مواردی که ضروری است دلیلی نداره به اون خرافات اهمیت بدیم و از کار زندگی خودمون بزنیم ، اما در مواردی که تاثیری تو زندگی ما ندارن مث همین جریان سرکه بهتره که امتحان نکنیم ( نظر شخصی منه - شاید هم اشتباه باشه )

فکر کنم بهش رویای صادقه می گن برای خود من 2 بار اتفاق افتاد هنوزم یادمه!

 

[gheysar.]

باو دم عیدی جون هر کی دوس داری تو یکی شعر نگو

آخه عزیز من هیپنوتیزم که جیز عجیب غریبی تیست و دلیل علمی اون هم که هست! واقعا میفهمی چی میگی؟ یعنی یه چیزی گفتی من براش جواب ندارم.فقط بگو کی گفته دلیل علمی نداره هیپنوتیزم؟

حاجی من به اینا که شما بهش کرسی شعر میگی یکم اعتقاد دارم.:general601:

 

[ArashMiniStar]

حاجی من به اینا که شما بهش کرسی شعر میگی یکم اعتقاد دارم.:general601:

Sent from my C6903 using Tapatalk

 

[hdsd]

همانگونه که پس از پرتاب بومرنگ باید منتظر بازگشت آن بود "اسکاول شین" معتقد است : «پندار، گفتار و کردار انسان نیز دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز می گردد ». (1)وی این رابطه را تابع یکی از قانون های شگفت انگیز حاکم بر جهان هستی به نام " قانون کارما" می داند. «کارما» واژه ای سانسکریت به معنای «بازگشت» است که در معانی دیگری چون کردار، تقدیرو مکافات عمل نیز به کار رفته است .(2)

از آنجایی که برای همسو شدن با نظم یا به عبارتی دیگر اجرا کردن قانون های حاکم بر جهان آفرینش نخست باید آنها را شناخت این نویسنده ساده و صمیمی که هرگز نخواست قراردادی و ادیب معاب باشد به منظور شناساندن قانون کارما و تفهیم هرچه بهتر نحوه عملکرد آن از شیوه آموزش شتابنده (یادگیری سریع و ماندگار) بهره جسته و با آوردن مثالی به جای، زندگی را به بازی بومرنگ ها تشبیه کرده است چنانچه پیشتر گفته شده وقتی بومرنگ ها را پرتاب می کنیم ، پس از رها شدن از دستان ما و طی مسافتی مشخص در یک بازه زمانی منطقی، دوباره به سوی ما باز می گردد. «اندیشه» انسان همان بومرنگ است به محض آنکه به مرحله «عمل» رسید یعنی به صورت رفتار یا سخن و... چه خوب و چه بد نمود یافت در واقع به سان بومرنگی است که پرتاب شده و دیگر از کنترل خارج است . این بومرنگ به سرعت خود را به «نقطه هدف» خواهد رساند و پس از آزاد سازی انرژی پتانسیل خود و تاثیر گذاری لازم بر آن نقطه، ابتدا آن را وادار به آنالیز کنش و سپس بروز واکنش می کند و در نهایت پس از دریافت پاسخ به نقطه اولیه پرتاب خود باز می گردد .

بنابراین در بازی زندگی؛ انسان با خودش داد و ستد می کند و به نظر می رسد پی بردن به این راز تازه آغاز «وحشت » از بومرنگ هایی باشد که با حیله و نیرنگ پرتاب شده اند . البته در این وحشت 2«حکمت »نهفته است اول آنکه: از آن پس یاد می گیریم چنانچه از قدیم الایام گفته اند پیش از هر اقدامی در خوب و بد آن نیک بیندیشیم تا کارمای پندار، گفتار و کردارمان نیک باشد و دوم آنکه : باور می کنیم که نمی توان نظم حاکم بر جهان هستی رفتار کرد و «تنها اندیشه و آرمان های انسانی الهی دوام می آورد و هر گونه شرارت به هلاکت خویشتن می انجامد ». (3)

لازم به توضیح است که «ظلم » را لزوما نباید نتیجه کارما دانست چراکه ظلم عبارت است از حقی که پایمال می شود و آنگاه برای «ظالم» کارما ایجاد می کند .

به خاطر داشته باشیم که این دنیا و عمر محدود انسان ظرفیت کامل کارما را ندارد از این رو بخشی از کارمای اعمال و رفتار انسان در حیات پس از مرگ به او خواهد رسید.

امام علی (ع) می فرماید : « مواظب اندیشه ات باشکه به گفتار تبدیل می شود و مواظب گفتارت باش که به کردار تبدیل می شود و مواظب کردارت باش که به عادات تبدیل می شود و مواظب عادتت باش که به شخصیتت تبدیل می شود و مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت را رقم خواهد زد پس اول درست اندیشه کن تا سرنوشت تو نیک باشد ».