• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

سیلویا پلات

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
سلام
بعد از مدتها دوری :دی اومدم که یه تاپیک جدید داشته باشم :دی

اینجا درباره سیلویا پلات شاعر و نویسنده آمریکایی ، افکارش ، زندگیش ، شعر هاش و ... بحث خواهیم داشت

sylvia-portrait.jpg
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
سیلویا پلات در بیست و هفتم اکتبر 1932 از پدر و مادری به نام های اتو و اورلیا پلات ، در ماسا چوست آمریکا به دنیا آمد ، هشت ساله بود که پدرش را از دست داد . پس از آن خانواده ی او به شهر دانشگاهی ولزلی نقل مکان کرد . استعداد و نبوغ پلات در دبیرستان شکوفا شد .

در 1950 وارد کالج اسمیتش شد و به پیشرفت های چشمگیری در زمینه تحصیلی دست یافت ، در عین حال همچنان به نوشتن ادامه داد . و در سال 1951 توانست جایزه مسابقه قصه نویسی مجله مادموازلرا از آن خود کند .

تجربیاتش در مقام سردبیر میهمان در تابستان 1953 در مجله فوق الذکر و افسردگی شدیدش در بازگشت به خانه ، زمینه ساز نوشتن رومان شیشه شد .

در پایان تابستان همان سال دست به خودکشی زد اما جان سالم به در برد . بعد از درمان با شوک الکتریکی به تلاش های آکادمیک و ادبی اش ادامه داد .
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
در 1955 از اسمیت فارغ التحصیل شد و با دریافت بورس فولبرایت به کالج نیون هم (newnham) کمبریج راه پیدا کرد .

همانجا برای اولین بار تد هیوز ، شاعر انگلیسی را ملاقات کرد . آنها یک سال بعد با هم ازدواج کردند و بعد از دو سال تدریس در کالج اسمیت و پشت سر گذاشتن مشکلات مالی در بوستون به انگلستان مراجعت کردند .

در انگلستان صاحب دو فرزند شدند .
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
پلات موفق شد در انگلستان برخی از آثارش را در نشریات مختلف چاپ کند ، اما از اینکه تلاش هایش در راه چاپ کتاب بی ثمر مانده بود اجساس سرخوردگی میکرد . سرانجام کتاب بچه غول را در انگلستان چاپ کرد . و در پاییز 1960 اولین رمانش به همت ویلیام هین مان (william heinman) ناشر چاپ و منتشر شد . در ژوئن 1962 به سرودن اشعاری روی آورد که در مجموعه آریل به چاپ رسید . اواخر همان سال از تد هیوز جدا شد و
زندگی اش را وقف دو فرزندش فریدا ربکا و نیکولا فارار کرد .

شیشه را یه پایان برد وچند شعر سرود
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
چند روز پیش از کریسمس 1962 به آپارتمانی در لندن نقل مکان کرد .
شیشه را با نام مستعار ویکتوریا لوکاس در اوایل 1963 به چاپ رساند . در همین زمان در وضعیت روحی آشفته ای قرار داشت . زندگی مشترکش از هم پاشیده بود ، بچه هایش مریض بودند و زمستان سرد و بدی را میگذراندند .

پلات در ساعات اولیه صبح ازدهم فوریه در سن 30 سالگی با باز گذاشتن شیر گاز آشپز خانه خود کشی کرد .




Plath.jpg
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
به نوشته ساندی تایمز ، فمنیست ها پلات را شهید قلمداد میکنند و مرگ او را نتیجه مستقیم خیانت شوهرش می دانند . به همین دلیل نام خانوادگی هیوز را بازها و بازها از روی سنگ مزار پلات کنده اند . همراه با گلایه مستمر که بنیاد هیوز در کار پژوهشگران و کسانی که بر سر مزار پلات می آیند اخلال می کند .

وی در یکی از یادداشتهای آن زمانش نوشته است : مردن هنر است ... و من آن را به بهترین شکلی انجام می دهم

plath%202.JPG
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
آثار پلات :
اشعار :

کلوسوس و اشعار دیگر (۱۹۶۰)
غزال(۱۹۶۵)
گذر از آب (۱۹۷۱)
درختان زمستانی (۱۹۷۲)
مجموعه اشعار (۱۹۸۱)
بچه غول
رومان :
حباب شیشه
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
وقایع نگاری :

1932 - در 27 اکتبر در جامائیکا پِلین ماساچوست از پدر و مادری به نامهای اوتو و اورلیا پلات به دنیا آمد .
1935 - برادرش وارن به دنیا آمد .
1937 - خانواده پلات به وینتراپ ماساچوست می رود .
1940 - اتو پلات در پی قطع شدن پایش ، بر اثر باتلا به دیابت می میرد .
1942 - خانواده پلات به وسلی ماساچوست می رود .
1950 - دانشجوی سال اول کالج اسمیت با استفاده از بورسیه .
1952 - اوت : قصه ای چاپ میکند که برنده جایزه می شود "یکشنبه در خانه میلتون ها" در مجله مادموازل .
1953 - تابستان : در مجله مادموازل سردبیر میهمان می شود ، نیویورک
1954 - زمستان : برای ترم دوم به اسمیت باز می گردد .
تابستان : در مدرسه تابستانی هاروارد حضور می یابد .
1955 - می : با جوایز متعدد برای سرودن شعر هایش از اسمیت فارغ التحصیل می شود .
اکتبر : با بورس فولبرایت وارد کالج نیونهام دانشگاه کمبریج می شود .
1956 25 فوریه : تد هیوز را می بیند .
آوریل : با گوردون لامه یر سفری به آلمان و ایتالیا می کند.
16 می : با تد هیوز ازدواج می کند .
تابستان : ماه عسل طولانی در بنی دورم اسپانیا
1956 - 1957 - سال دوم فولبرایت - زندگی در کمبریج .
1957 - ژوئن : بازگشت به آمریکا همراه تد هیوز و گذراندن تعطیلات در کیپ کد ماساچوست .
1957 - 1958 - در کالج اسمیت معلم انگلیسی می شود .
1958 - 1959 - نوشتن و شغل ثبت یادداشت های بیماران روانی در بوستون ، تحت درمان جدی ، حضور در کلاس شعر رابرت لوول .
1959 - تابستان : سفری به دور آمریکا
پاییز : نوشتن شعر در یادو ، ساراتوگا اسپرینگز
دسامبر : رفتن به سوی انگلستان
1960 - اول آوریل : تولد دخترش فریدا ربکا در خانه لندن
اکتبر : بچه غول در انگلستان چاپ می شود .
1961 فوریه : سقط جنین
مارس : عمل جراحی آپاندیس
اوت : رفتن به دوون
1962 /B] - 17 ژانویه : تولد پسرش نیکولاس فارار
می : بچه غول و شعر های دیگر ، چاپ آمریکا
اکتبر : جدایی از تد هیوز
1963 - ژانویه : شیشه با نام مستعار ویکتوریا لوکاس در انگلستان چاپ می شود .

11 فوریه : خود کشی در لندن .
 

seymour

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
3 آگوست 2005
نوشته‌ها
6,209
لایک‌ها
84
محل سکونت
Tehran
یه فیلم هم از زندگی اش ساختن به نام Sylvia ... گوئینت پالترو بجاش بازی می کرد و دنیل کرگ (جیمز باند فعلی) هم تد هیوز بود ...

sylvia.jpg

sylvia_movie_wallpaper.jpg
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
یه فیلم هم از زندگی اش ساختن به نام Sylvia ... گوئینت پالترو بجاش بازی می کرد و دنیل کرگ (جیمز باند فعلی) هم تد هیوز بود ...

sylvia.jpg

sylvia_verdvd.jpg
مرسی که اومدی
yes.gif

ایول ، نمیدونستم . فیلمش قدیمیه ؟ الان گیر میاد ؟ خیلی دوست دارم ببینمش .
pardon_mini.gif
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
ممنونم اقا رومین!تاپیک پر محتوایی زدین !

مثل تاپیک رومین !خیلی خوب شده اگه میشه ادامش بدید !بازم مرسی!
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
طبق کتاب خاطرات پلات :

اول سپتامبر : آنچه در پی می آید اولین غزل من است که بین ساعت نه تا یک بعد از نیمه شب شنبه ، زمانی که با سرخوشی ، بارداری کودکم را در ذهن تصور میکردم سروده ام . از این حس و موسیقی کلمات لذت بردم ، کلمات و رنگ ها را آنطور که دوست داشتم برگزیدم ، اکفا و تنافر آوایی و تاثیر موسیقایی واژه ها را آنطوری که دلم خواست تنظیم کردم با "ل" های انعطاف پذیر و " آ " و " ا " های کشیده و ناملفوظ برای خودم لالایی خواندم . خدایا خوشحالم - این اولین چیزی است که امسال نوشته ام و همه چیز آن مطابق سلیقه ام بوده و به چشم ، گوش و تفکرم خوش آمده .

غزل : به بهار

ای بهار تو مارا می فریبی ، با سبزی تاب دار ستارگان جوانت
و با ماه وانیلی بی تفاوتت که از شیره افرا درست شده :
ما را با دروغ آوریل هم گول می زنی ،
سال پیش با جرینگ جرینگ کودکانه ی باران پرزرق و برقت گولمان زدی ،
باز هم سعی می کنی و ما را بار دیگر دست می اندازی .
با بارش اهریمنی و یکباره بارانت ، ما فریاد میزنیم و میخواهیم
تا نور سپید و مطبوع صبح را
روی چمن خیس نظاره گر باشیم .
گرچه سال دیگری از عمرمان روی زمین آزمند هدر شد ،
اما تو همچنان ما را وسوسه می کنی
ما دوباره فریب میخوریم و در می یابیم
که یک جوری جوانتر از آنچه بودیم هستیم .
 

AppleScruff

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
22 فوریه 2006
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
Blue Jay Way
راستش من تنها چیزی که از پلات میدونستم این بود که سرشو کرده تو اجاق گاز! (عرق شرم) احتمالا شبیه احساس کسیه که راجع به ونگوگ چیزی جز گوش بریدنش رو نمیدونه! تاپیک خیلی جالبیه رومن عزیز. حتما ادامه بده، منم علاقمند شدم برم کتابهای سیلویا رو بخونم (نگین Racist!ام من ولی اکثرا ادبیات آمریکا رو به اروپا ترجیح میدم)
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
راستش من تنها چیزی که از پلات میدونستم این بود که سرشو کرده تو اجاق گاز! (عرق شرم) احتمالا شبیه احساس کسیه که راجع به ونگوگ چیزی جز گوش بریدنش رو نمیدونه! تاپیک خیلی جالبیه رومن عزیز. حتما ادامه بده، منم علاقمند شدم برم کتابهای سیلویا رو بخونم (نگین Racist!ام من ولی اکثرا ادبیات آمریکا رو به اروپا ترجیح میدم)
نه بابا ، ناراحتی نداره که ، خوشحال شدم مورد توجهت بود
30upn9j.gif


قصد دارم شعر هاش رو به مرور زمان توی این تاپیک قرار بدم
yes.gif
 

seymour

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
3 آگوست 2005
نوشته‌ها
6,209
لایک‌ها
84
محل سکونت
Tehran
کیا معتقدن تقصیر تد هیوز بوده ؟ من که میگم مقصر بوده ...
296.gif

مرسی که اومدی
yes.gif

ایول ، نمیدونستم . فیلمش قدیمیه ؟ الان گیر میاد ؟ خیلی دوست دارم ببینمش .
pardon_mini.gif
فکر کنم 2003 .... پس باید گیر بیاد ...
 

Romain_Gary

Registered User
تاریخ عضویت
23 فوریه 2005
نوشته‌ها
1,801
لایک‌ها
6
سن
39
کیا معتقدن تقصیر تد هیوز بوده ؟ من که میگم مقصر بوده ...
296.gif


فکر کنم 2003 .... پس باید گیر بیاد ...
منم میگم مقصر بوده ، البته پلات زنی بوده که میخواسته آزاد باشه ، آزادی ای در حد مردان .

ولی کلا من هم میگم هیوز مقصر بوده ... در ضمن هیوز یک سری از یادداشت های پلات رو از بین برده به این بهانه که نمیخواسته بچه هاش اونا رو بخونن ! معلوم نیست چی نوشته بوده که هیوز از بین بردتشون ...

مرسی پس میرم دنبالش :)
 

DIXIE CHICKS

Registered User
تاریخ عضویت
8 می 2007
نوشته‌ها
1,124
لایک‌ها
661
منم می گم مقصر بوده.
تد هیوز در مورد خیانتش این شکلی می گه
مرد رویایی درونم / بر او عاشق شد

می گم کتاب عاشقانه هایی برای سیلویا پلات اثر تدهیوز رو خوندین؟
ترجمه استاد امرایی انتشارات نگاه

یه سوال رومن جان سیر تاپیک قرار چه جوریا باشه؟
 

Arianna

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 ژوئن 2006
نوشته‌ها
1,017
لایک‌ها
11
کیا معتقدن تقصیر تد هیوز بوده ؟ من که میگم مقصر بوده ...
296.gif

منم میگم مقصر بوده ، البته پلات زنی بوده که میخواسته آزاد باشه ، آزادی ای در حد مردان .

ولی کلا من هم میگم هیوز مقصر بوده ... در ضمن هیوز یک سری از یادداشت های پلات رو از بین برده به این بهانه که نمیخواسته بچه هاش اونا رو بخونن ! معلوم نیست چی نوشته بوده که هیوز از بین بردتشون ...

كاملا تاييد مي شود! :hmm:

من كلا معتقدم اين تد هيوز مشكل رواني داشته ! چرا كه باعث خودكشي Assia Wevill ، زني كه به خاطر او به سيلويا خيانت كرد، نيز شد! :(

HTML:
Hughes was devastated by her death and didn't write poetry for some time afterwards.

He had a daughter, Shura, with Assia Wevill, but this relationship also ended tragically when Wevill killed herself and four-year-old Shura. Wevill took a load of pills - and also gave some to Shura, before turning on the gas stove.

That was in 1969, and in the following year Hughes married his second wife, Carol Orchard.

Hughes tried to keep a low profile, and he was vilified by some people, who blamed his behaviour for the suicides of the two women.
 
بالا