Sia جان كسي منكر پالايش اديان و مكاتب فكري مختلف از خرافات و پيشرفت همه جانبه نيست...حداقل من كه نيستم
اما بايد به چند مورد هم توجه داشت...ابتدا اينكه اينجا داشتيم در مورد عقايد كسروي و درست و نادرست اين ديدگاه صحبت مي كرديم و نه اعتقادات و مطلوب شخصي خودمون....:glasses:
مثلا همين مسئله كه شما فرموديد ديكتاتوري غير مذهبي رو به ديكتاتوري مذهبي ترجيح مي دين.....باور كنيد كه اين فقط يك سليقه فردي هست...و بر فرض از نظر من فرقي مابين اين دو نوع ديكتاتوري نيست....هر كدام بر پايه مكتب فكري خود شيوه حكومتي رو بهترين و برترين مي دونن.....:king:
مشكل اصلا مذهبي بودن يا نوبدن نيست....مشكل از جايي آغاز مي شه كه شخصي يا گروهي تصور كنه به تنهايي حقيقت رو در چنگ داره و باقي چيزي نيستن جز يك عده كودن و كوته فكر و فقط تا جايي حق دارن كه سخنشون به سخن من نزديك باشه.....
arty:
مشكل كسروي و ديگر روشنفكران ايراني اين بود كه به ديكتاتوري فكري خودشون توجه نداشتن....در واقع چنين پنداشته بودن كه حقيقت مطلق همون چيزي هست كه اين حضرات به حسب مسلك فكري خودشون از ليبرال دموكرات ها يا ماركسيست ها گرفتن و جز اين هم حقيقت ديگري وجود نداره
همونطور كه در پست قبلي هم عرض كردم كتاب سوزي آقاي كسروي نمونه كاملا بارزي از چنين طرز تفكري هست....آيا اين آقاي كسروي اگاه بر تمام حقايق هستي بودن كه فكر مي كردن صلاح همگان رو بهتر از خودشون تشخيص مي دن...آيا جامع علوم عالم بودن كه تصور مي كردن مي تونن مفيد بودن يا نبودن هر انديشه اي رو تشخيص بدن؟ هيچ به شباهت رفتار اين اقا و انگيزاسيون دقت كرديد؟:f34r:
بزرگترين آفت و بلاي انسان چيزي جز غرور و خود بزرگ بيني نيست...اينكه كسي خودش رو برتر از سايرين تشخيص بده...
مگه كم هستن ادعاي پوچ و تو خالي اين اقا در كتاب بررسي زبان تركي....يا در كتاب حافظ؟
متاسفانه ادعاهاي مذهبي ايشن به شدت مورد توجه قشر سكولار جامعه ايران قرار مي گيره كه بدون توجه به اينكه ببينن اصلا كي چي گفته, به صرف مخالفت هركسي با دين با اون از در همخواني در ميان!
البته اين چيز غريبي نيست...در اين مملكت هميشه عده اي مخالفت با جود خدا و دوري از فرهنگ زندگي ايراني و طرفداري از غرب رو نشانه شخصيت و فرهنگ و ترقي تلقي كردن و از هرچيزي كه بويي از فرهنگ چندين هزارساله ايراني داشته با اخ اخ و تف تف پذيرايي كردن.
uke:
اقاي كسروي هم چندان از اين دسته جدا نيست.....جدا جاي تعجب داره كه برخي چه ساده اين مسائل رو بدون كوچكترين تحقيقي در صحت سقم اونها باور مي كنن.....
البته از كساني مثل اقاي كسروي كه تنگ نظرانه جز علم و دانش مادي وسيله ديگري رو براي شناخت هستي قبول ندارندارن, تعجبي هم نداره كه در اوهام و خيالات خودشون فكر كنن هر چيزي كه با علم توجيه شد درست و اگر علم ناقص اين حضرات نتونست به حقيقت چيزي پي ببره پس قطعا اون حقيقت چيزي جز ياوه گويي نيست.
اشكال كسروي و امثالهم اين هست كه چنان در دام استبداد, خود بزرگ بيني و جمود فكري خودشون گرفتار شدن كه ديگه اين امكان براي اونها فراهم نيست تا بدون غرض و كينه به عمق حقايق هستي پي ببرن...
در پايان باز هم قسمت كوتاهي از سخنان آقاي كسروي:
با اين كار وزارت فرهنگ, باين صوفي شناختن حافظ, دو شوند توان انديشيد, يكي آنكه خراباتيگري را كه خود گمراهي جداگانه مي بوده نشناخته و چون حافظ با همه دشمنيش با صوفيان در قافيه بافيهايش گاهي نيز سود جويي از انديشه هاي صوفيانه مي كند و آنها را در شعرهايش مي گنجاند از اينرو او را صوفي پنداشته اند. ديگري آنكه خراباتيگري يا بهتر گويم شعرهاي حافظ بسيار رسواست چه خراباتيگري ست كه بسيار زشت است. از اينرو پرده پوشي بروي بدآموزي هاي پست حافظ كرده و آنهمه شعرهايي را كه درباره باده نوشي و مستي ست ناديده انگاشته و او را صوفي نشان داده اند.