• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شادروان احمد کسروی بزرگ مرد تاریخ ایران

وضعیت
موضوع بسته شده است.

seymour

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
3 آگوست 2005
نوشته‌ها
6,209
لایک‌ها
84
محل سکونت
Tehran
ای آژی دهاک نوجوان!

ملت ایران به سان پینوکیو بوده اند و متصوفه و دراویش و پیرها , همانند گربه نره و روباه مکار بوده اند.
آژی ! زود باش فرار کن ...
head_hurts_kr[1].gif
دوستت اومد ...
sharky.gif
 

sia_torkeh

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 جولای 2006
نوشته‌ها
106
لایک‌ها
0
محل سکونت
حلبی آباد
شرمنده دوست عزيز
فقط مي تونم بگم پاسخ شما كوچكترين ارتباطي با ادعاي من نداشت...در واقع بيشتر بيانگر سليقه و پسند شخصي شما بود...اين ديكتاتوري شما كه هزار بار از ساير ديكتاتوري ها خطرناكتره؟:wacko:
کدام خطر دوست عزیز دینیان به نام دین به نام و با نقل جنگ های پیامبر و علی و عایشه و غیره آدم رو همچین میکشند که انگار مورچه می کشند
پس دیکتاتوری من خطرناکتره یا دینیان
من هر جانوری باشم آدم کش نیستم من ملتم رو دوست دارم دوست دارم مانند همون زمان دیکتاتوری که فرانسویان
به ریال ایران قسم می خوردند برگردم
دیکتاتوری دیروز به از جمهوری امروز


چرا فكر مي كنيم هر چيزي رو كه شما نپسنديدي يا هر چيزي رو كه شما مضر تشخيص دادي بايد از ريشه كنده بشه؟

من گفتم که باید بدی ها از بین بره و خوبی ها باقی بمونه اگه کیشی مثل بهایی گری هم که ازش دفاع می کنید
بدی داشته باشد باید تصفیه شود نه از بین رود
دین و کیش چیزی است در خدمت انسان نه انسان در خدمت اینها

چرا فكر مي كني اگر از نظر شما تمدن اروپايي چيز والايي بود, همه عالم و آدم بايد اين رو قبول داشته باشن؟
فكر مي كنم به جاي مطالعه تك محوري بد نباشه هر انساسي كمي هم در مورد عقايد مخالف اطلاعات كسب كنه تا راه رو روشن بينانه تر ببينه.....
:)

من کی گفتم که همه عالم و آدم باید گوش به فرمان من باشند
من گفتم که می خواهم از کارهای درست اروپاییان پند گرفته و زندگی خودم رو کشورم رو بهتر کنم
اما مگه اسلامگرایان می گذارند
تا می خواهیم کمی به خودمان بیاییم فتواهایی می دهند که خودشون هم خندشون می گیره
آیا حرام بودن فلسفه و موسیقی و علم و داشتن اعتقادات ضد دینی چیزهایی هستند که باید بگوییم چون کسانی هستند که اونها رو قبول می کنند پس باید ما هم قبول کنیم
حالا جهنم دوست داریم مانند اروپاییان ریاضی و فیزیک و فلسفه و غیره یاد بگیریم و وطن عزیزمون رو به گونه ای کنیم که کشورهای منطقه جرات چپ نگاه کردن بهش رو نداشته باشند اما چون کسانی کیششون میگه که اینها حرام هستند پس ما هم باید خونه نشین شویم یا بریم موهامون رو دراز کنیم و یک کتاب خیام هم بزنیم زیر بغلمون و بریم
تو خرابه های وحشتناک و چله نشینی کنیم تا اینها از بین نروند
 

sia_torkeh

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 جولای 2006
نوشته‌ها
106
لایک‌ها
0
محل سکونت
حلبی آباد
شما نه، انديشه‌يتان !

تصور ساقط كردن يك ديكتاتوري مذهبي و ايجاد يك ديكتاتوري نژادگرايانه‌ي ضد مذهبي آن‌قدر ناجور هست كه بتوان « خطرناك » ناميدش. نابودي مذهب يا « ايران آباد و يك پارچه » نيز خطرناك است. هرچه رنگ و بوي ملي‌گرايي، مذهب‌گرايي، نژادپرستي و باستان‌گرايي داشته باشد براي جامعه‌ي ايران در بعد كوچك و براي بشريت در بعد وسيع‌تر خطرناك و ويرانگر است، آنهم بصورت تجربي. ديكتاتوري ضد مذهبي نيز پيشتر تجربه شده و سر از اردوگاه‌هاي كار اجباري سيبري و سلاخ‌خانه‌هاي استاليني درآورده.

من نگفتم که باید دیکتاتوری دینی ساقط بشه و دیکتاتوری نژاد پرستانه جایگزین اون بشه من وجود دیکتاتوری برای ایران 80 سال قبل حمایت کردم یعنی زمانی که گذشته
حالا اگر قرار باشد یکی به زور توپ و تانک دیکتاتوری نژاد پرستی رو برما حاکم کند من بیشتر از این دیکتاتوری حمایت می کنم تا اون دیکتاتور هایی که به نام دین آدم می کشتند و مردم ساده لوح هم برای این که کافر نشوند هیچ اعتراضی نمی کردند
نا سلامتی دیکتاتوران دینی از طرف خدا اومدند نمیشه که با هاشون مخالفت کرد
ولی اگر نژاد پرستان برما حاکمیت کنند و برای پیشبرد اهدافشون انسانها رو به سیبری تبعید کنند و به خاطر اعتراض
آدم بکشند اونوقت دیگه مردم عادی هم بیدار میشن و می فهمند که با چه کسانی طرفند
اما من با دیکتاتوری در ایران قرن 21 امی کاملا مخالفم
چون ابر قدرت دنیا در سایه دموکراسی توانست اقتصادش رو چندین برابر کند
میدانم که نتونستم حرفم رو برسونم اما امیدوارم درک کنید
 

AzhyDehAk

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 آپریل 2006
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
2
Sia جان كسي منكر پالايش اديان و مكاتب فكري مختلف از خرافات و پيشرفت همه جانبه نيست...حداقل من كه نيستم

اما بايد به چند مورد هم توجه داشت...ابتدا اينكه اينجا داشتيم در مورد عقايد كسروي و درست و نادرست اين ديدگاه صحبت مي كرديم و نه اعتقادات و مطلوب شخصي خودمون....:glasses:
مثلا همين مسئله كه شما فرموديد ديكتاتوري غير مذهبي رو به ديكتاتوري مذهبي ترجيح مي دين.....باور كنيد كه اين فقط يك سليقه فردي هست...و بر فرض از نظر من فرقي مابين اين دو نوع ديكتاتوري نيست....هر كدام بر پايه مكتب فكري خود شيوه حكومتي رو بهترين و برترين مي دونن.....:king:
مشكل اصلا مذهبي بودن يا نوبدن نيست....مشكل از جايي آغاز مي شه كه شخصي يا گروهي تصور كنه به تنهايي حقيقت رو در چنگ داره و باقي چيزي نيستن جز يك عده كودن و كوته فكر و فقط تا جايي حق دارن كه سخنشون به سخن من نزديك باشه.....:party:
مشكل كسروي و ديگر روشنفكران ايراني اين بود كه به ديكتاتوري فكري خودشون توجه نداشتن....در واقع چنين پنداشته بودن كه حقيقت مطلق همون چيزي هست كه اين حضرات به حسب مسلك فكري خودشون از ليبرال دموكرات ها يا ماركسيست ها گرفتن و جز اين هم حقيقت ديگري وجود نداره:cool:
همونطور كه در پست قبلي هم عرض كردم كتاب سوزي آقاي كسروي نمونه كاملا بارزي از چنين طرز تفكري هست....آيا اين آقاي كسروي اگاه بر تمام حقايق هستي بودن كه فكر مي كردن صلاح همگان رو بهتر از خودشون تشخيص مي دن...آيا جامع علوم عالم بودن كه تصور مي كردن مي تونن مفيد بودن يا نبودن هر انديشه اي رو تشخيص بدن؟ هيچ به شباهت رفتار اين اقا و انگيزاسيون دقت كرديد؟:f34r:
بزرگترين آفت و بلاي انسان چيزي جز غرور و خود بزرگ بيني نيست...اينكه كسي خودش رو برتر از سايرين تشخيص بده...
مگه كم هستن ادعاي پوچ و تو خالي اين اقا در كتاب بررسي زبان تركي....يا در كتاب حافظ؟

متاسفانه ادعاهاي مذهبي ايشن به شدت مورد توجه قشر سكولار جامعه ايران قرار مي گيره كه بدون توجه به اينكه ببينن اصلا كي چي گفته, به صرف مخالفت هركسي با دين با اون از در همخواني در ميان!
البته اين چيز غريبي نيست...در اين مملكت هميشه عده اي مخالفت با جود خدا و دوري از فرهنگ زندگي ايراني و طرفداري از غرب رو نشانه شخصيت و فرهنگ و ترقي تلقي كردن و از هرچيزي كه بويي از فرهنگ چندين هزارساله ايراني داشته با اخ اخ و تف تف پذيرايي كردن.:puke:
اقاي كسروي هم چندان از اين دسته جدا نيست.....جدا جاي تعجب داره كه برخي چه ساده اين مسائل رو بدون كوچكترين تحقيقي در صحت سقم اونها باور مي كنن.....

البته از كساني مثل اقاي كسروي كه تنگ نظرانه جز علم و دانش مادي وسيله ديگري رو براي شناخت هستي قبول ندارندارن, تعجبي هم نداره كه در اوهام و خيالات خودشون فكر كنن هر چيزي كه با علم توجيه شد درست و اگر علم ناقص اين حضرات نتونست به حقيقت چيزي پي ببره پس قطعا اون حقيقت چيزي جز ياوه گويي نيست.
اشكال كسروي و امثالهم اين هست كه چنان در دام استبداد, خود بزرگ بيني و جمود فكري خودشون گرفتار شدن كه ديگه اين امكان براي اونها فراهم نيست تا بدون غرض و كينه به عمق حقايق هستي پي ببرن...:)

در پايان باز هم قسمت كوتاهي از سخنان آقاي كسروي:

با اين كار وزارت فرهنگ, باين صوفي شناختن حافظ, دو شوند توان انديشيد, يكي آنكه خراباتيگري را كه خود گمراهي جداگانه مي بوده نشناخته و چون حافظ با همه دشمنيش با صوفيان در قافيه بافيهايش گاهي نيز سود جويي از انديشه هاي صوفيانه مي كند و آنها را در شعرهايش مي گنجاند از اينرو او را صوفي پنداشته اند. ديگري آنكه خراباتيگري يا بهتر گويم شعرهاي حافظ بسيار رسواست چه خراباتيگري ست كه بسيار زشت است. از اينرو پرده پوشي بروي بدآموزي هاي پست حافظ كرده و آنهمه شعرهايي را كه درباره باده نوشي و مستي ست ناديده انگاشته و او را صوفي نشان داده اند.
 

Amir_2591

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2006
نوشته‌ها
60
لایک‌ها
0
اينكه درك من درباره يكسان پنداشته شدن سه مكتب فوق از طرف آقاي كسروي درست هست يا نه رو نمي دونم...اما به تمام دوستان سفارش دارم كتاب حافظ چه مي گويد رو مطالعه كنن تا به حق مطلب پي ببرن.
اتفاقا برخلاف نظر شما اين سه فرقه به هيچ عنوان از ريشه مشتركي نيستن...شايد همين مطلب به خوبي بيان كنه كه چه كسي در اشتباه هست و چه كسي مطالب رو سطحي تر مطالعه كرده. تصوف ايراني ريشه در آيين مهرپرستي ايران باستان داره در حالي كه خراباتي گري بر مبناي مكتب شكاكيت پديد اومده و عرفان هم تلفيقي از تصوف و مذهب بوده...حالا اين وسط يا تعريف من از اين سه مكتب نادرست هست و ي شما اطلاع دقيقي از اونها نداريد. پس تا اينجا من با شما در اينكه اين سه مكتب ريشه و مرجع مشتركي دارن مخالفم.
اما چيزي كه باعث حيرت من شدن جمله بعدي شما بود كه ادعا كرديد عرفان ايراني ريشه در فرهنگ علوي و تشيع داره...اگر كمي در اين باره مطالعه كنيد متوجه خواهيد شد كه ريشه عرفان ايراني چيزي نيست جز ميتراييسم...البته در شاخه هاي اين مكتب عرفان عربي هم رواج داشته...اما به هر حال ريشه عرفان در اين رو همون آيين هاي ايراني پيش از زرتشت تشكيل مي دن.....قطعا اگر فقط به نام عرفاي بزرگ ايراني توجه داشتيد متوجه مي شديد كه برخلاف نظر شما كه دنيا ستيزي علوي رو ريشه عرفان دونستيد, اكثر عرفاي بزرگ اين سرزمين از جمله حافظ, سني مذهب هستن و نه شيعه.
هيچ دقت كرديد كه چرا در طول تاريخ حكومت هاي ايراني و البته فقهاي اين سرزمين چنين دشمني عظيمي با عرفان و تصوف داشتن؟ اتفاقا عرفاي اين سرزمين تنها كساني بودن كه با تكيه بر فرهنگ كهن ايراني سعي داشتن دين رو از يك امر ظاهري و نمادين به مسئله اي عاطفي و دروني تبديل كنن....
متاسفانه سطوري مانند اينكه

اين جمله ديگه حقيقتا عجيب هست......يعني جدا شما تفاوت جمله دين افيون ملت هاست رو با اينكه ياد خدا مايه آرامش دل هاست تشخيص ندادي كه چه چنين حرفي زدين؟

در مورد كتاب حافظ چه مي گويد تنها مي تونم بگم اين كودكانه ترين نقدي بود كه تا به حال در مورد اين شخصيت ادبي و اصولا شعر و شاعري شنيده بودم. عبارت دوپهلو بودن شما رو هم چندان وقعگرايانه نمي دونم...دو پهلو بودن يعني جمله اي دو معناي كاملا متضاد و متخالف داشته باشه...در حالي اكثر اشعار حافظ چند لايه هستن و نه دو پهلو.

خیر. مهرپرستی(میترائیسم)اصلا مذهب نبوده که بخواهد ریشه ی یک فرقه ی مذهبی شناخته شود. خورشید پرستی آئینی بوده(مجموعه ای از سنن _مثل جشنها و نمادها_ درکنار هم)که با برآمدن مذاب کاملتر کمرنگ و دست آخر نابود شده(مانند چند خدایی یونانی و رومی). بعضی از این سنن تا دوران اسلامی باقی مانده اند و بعدتر در شکل گرفتن فرقه ی ایرانی تشیع نقش داشته اند, همین نقش احتمالا تاثیر ناچیزی هم بر تصوف(شیعه گری مسیحی مآبانه!)گذاشته.

منظور شما از بکار بردن کلمه ی عرفا روشن نیست.

دین افیون توده هاست یعنی چه؟ توهم آرامش که از باور و ایمان به خدا به شخص باورمند دست می دهد, باعث اعتیاد او به این آرامش می شود. در مصائب بجای چاره جویی به خدا پناه می برد, به وقت شادی خدا را سپاس می گوید و بطوری, به ایمانش و به خدایش معتاد می شود و با اینکار در جهت منافع دینداران و سرمایه داری حرکت می کند. دین حقیقتا افیون توده هاست, یعنی دارای خاصیت فوق العاده قدرتمند افیونی ست. این مسئله بحث ناپذیر است. از این گذشته من نمی دانم کسروی کجا به چنین مسئله ای اذعان کرده؟ من برخلاف شما باور ندارم که می توان با دین به جنگ دین رفت, باور ندارم که ایران دارای فرهنگ کهن قابل بازپروری بوده باشد, باور ندارم که صوفی گری می توانسته کوچکترین کمکی به برچیدن بساط خرافه در این سرزمین بکند.

من قصد پدافند از دیدگاه های کسروی را ندارم, اینرا بروشنی در همان پست اول خود عنوان کردم. فقط می خواهم نشان بدهم انتقادهای شما بی اساس است. دست آخر گفته های شما در پستهای 45 و 38 نقد خود کسروی است, بجای آنکه نقد اندیشه های وی باشد(همانطورکه بجای نقد پست من دائم به گستره ی دانش و درک من هجوم می برید !).

هيچ از خودتون سوال كرديد چرا به سرعت به ياد محمد غزالي افتاديد اما از منصور حلاج و مولا جلاالدين و بايزيد بسطامي و ابوسعيد ابوالخير و باباطاهر عريان و عطار نيشابوري ياد نكرديد؟

بدیهی است! چون محمد غزالی برجسته ترین فقیه مذهبی عالم اسلام بوده !
 

AzhyDehAk

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 آپریل 2006
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
2
من به دانش و اطلاعات شما حمله ور نشدم...اين خود شما هستيد كه با ادعاهاي بي پايه دانش خودتون رو زير سوال مي بريد:
شما ادعا كرديد عرفان ايراني تحت لواي دروي از دنيا و مكتب علويان پديد آمده.....من به شما توصيه كردم به اسم بزرگان عرفان ايراني توجه كنيد كه اكثرا سني هستن و نه شيعه..پس حق با من بود...
شما ادعا كرديد ريشه عرفان و تصوف خرباتيگري يكي هست كه باز هم براي شما توضيح دادم كه يكي نيست...پس اينجا هم حق با من بود....
من در مورد عرفا و متصوفه صحبت كردم...شما رفتيد سراغ غزالي كه به قول خودتون فقيه بزرگي بود و نه عارف و صوفي بزرگي و اتفاقا از دشمنان صوفيه هم بود...پس اينجا هم حق با من بود
در پست آخرتون هم ميتراييسم رو صرفا چند نوع جشن و نماد مي دونيد كه متاسفانه نشون مي ده اطلاعات شما از آيين هاي ايران پيش از زرتشت بسيار اندك هست....
منظور من از كلمه عرفا روشن نيست؟ يعني جدا در تمام عمرتان نام سعدي و مولوي و منصور حلاج و باباطاهر عريان و بايزيد بسطامي و شمس تبريزي رو نشنيدين؟ حيرتا!!

پس به جاي اتهام زدن به ديگران اول اطلاعات خودتون رو افزايش بدين...يا حداقل مطالب رو انقدر سرسري نخونيد كه فراموش كنيد خودتون چي گفتيد و الان چي مي گيد.


مي شه بفرماييد من در كدوم پستم به شخصيت اقاي كسروي بدون توجه به رفتار ايشون قضاوت كردم؟ اصلا شما قضيه اين كتاب سوزان رو كه من چندين بار در پست هاي خودم تكرار كردم مي دونيد؟

شما هنوز معناي اين شعار روشنفكرانه ماركس رو كه گفته دين افيون ملت هاست به درستي نمي دونيد و فكر مي كنيد اين به معناي نوعي آرامش رواني هست...اونوقت چطور به خودتون اجازه مي ديد ديگران رو به ناداني متهم كنيد؟
اين پست هم آخرين پستم تو اين تاپيك هست..تمام چيزي رو كه بايد مي گفت,م گفتم....به سادگي و روشني...عاقلان را اشارتي كافي ست..حالا اگر كسي دوست داره حرفهاي من رو تحريف كنه...به خودش مر بوطه...من لطمه نخواهم خورد
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
متاسفانه اين تاپيك از مسير اصلي خود خارج گشته است و مجبور هستم آنرا مسدود كنم . ( كاري كه بر خلاف عقيده شخصي من است ) اما خب دوستان هم بايد همكاري كنند و بحث ها را بر خلاف مرامنامه فروم كه همه ما ملزم به رعايت آن هستيم ادامه ندهند .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا