برگزیده های پرشین تولز

شعرهاي استاد محمد جاويد ( شاعر فروم )

parsa

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
19 مارس 2006
نوشته‌ها
1,318
لایک‌ها
102
سن
44
سلام. نمیخواستم نظم تاپیک رو به هم بزنم، ولی باور کنید نتونستم خودداری کنم!
خیلی اشعار زیبایی بود! مخصوصا این آخری که راجع به میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر هست!

امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.
281.gif
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
سلام. نمیخواستم نظم تاپیک رو به هم بزنم، ولی باور کنید نتونستم خودداری کنم!
خیلی اشعار زیبایی بود! مخصوصا این آخری که راجع به میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر هست!

امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.
281.gif

ممنو ن از لطفت دوست عزیز
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
برای روز مادر سکه و پول..... ولی روز پدر شورت و عرق گیر
حقوق زن که گفته پایمال است.... هر آن کس گفته باید کرد تعزیر
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
انتظاربیهوده

من امشب تا سحر بيدار خواهم ماند// وبال خواب را ازگردن خود باز خواهم كرد
به او گويم برو امشب نمي خوابم// وچشمان را به بیداری خود دمساز خواهم کرد

برايت از حياط خانۀ دل صد گل احساس خواهم چيد// به باغ آرزوهايم گل امّيد مي كارم
وامشب اختر بختم به من چشمك زنان گويد // كه مي آيي ومن هم اشك شوق از ديده مي بارم

شب آرام و هوا رام ، آسمان پر نور// و قرص ماه هم چون روي تو در آسمان پيداست
دگر حتّی صداي عوعو سگها نمي آيد// تو گويي امشب اين بيدار مانده ، يكّه و تنهاست

شفق سر زد، سياهي رفت و صبح آمد// و قرص ماه جايش را به مهرِ آسمان بخشيد
ومن بيدار و چشمانم به در مانده // براي ديدنت اين قلب ناآرام مي جوشيد

تو گويي انتظار دیدن توباز بيهوده است// نمي آيي و من اين بارهم گول تو را خوردم
ودانستم غم هجران تو ‹‹ جاويد ›› می گردد// شكايت از جفاي تو بَرِ مرغ سحر بردم
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
عید سعید مبعث مبارک


مــحــمّـد آخـريــن پــيــغــــــــمر حـــق // همان ختم رُسل معصوم مطلق
مـــقــــرر شـــد ز ســـوي حــّي اعـلي // به فرمان خداوند تعالي
رهــا ســـازد عـــرب را از تــبـــاهـي // ز رنج ونكبت وجهل و سياهي
چــــو جـبـــرائــيــل آمـد سوي احـمـد // نمود ابلاغ امر حیّ سرمَد
بخوان، چون حق تورا پـيـغمبری داد // تورا در بین امت سروری داد
زتو پر نور این عالم نــمــــــــــوده // تو راپیغمبر خاتم نموده
ز انــوارش دلـــت پــر نـــور گــشتـه // سرت از مهر او پر شور گشته
تـو كـه هــرگز مــــعلــم را نــديـــــدي // به علم و معرفت حق را نويدي
تــو نـــاجــي بــشـر از شرک و پستی // ز جهل و نخوت واز بت پرستي
ز بـُـن بـــر كــن خــدايان درو غــيــن // بزن بر ريشۀ بُتهاي چوبين
بـــشـــر را ســـوي فرمــان الهی // روان کــن تـــا در آیـــد از تــبــاهی
کــتـــاب تـــو فـــــرا راه بــشــر شــد // ز اعجازش همه عالم خبر شد
مــلائــك جــمــله بـا تسبيح وتـكريــــم // به ختم اوصيا كردند تعظيم
مـحــمّـد اين چنين منصـوب حق شــد // رسول خاتم و محبوب حق شد
مــحـــمّــد نـــام «جــاويــد» زمــانــــه // محمّد گوهر و دُرّ يگانه
 

Jingo

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
28
لایک‌ها
0
محل سکونت
On the Earth
:blush: سلام:blush: ..... اشعار واقعا توووپ بودند:happy: ..... حسرت میخورم که چرا زود تر با این تاپیک آشنا نشدم ... :eek:
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
تک سوار

گویند که تک سوار آید جمعه.... آن رایحۀ بهار آید جمعه
درخانۀ امن عشق احرام به تن.... آخِربه سر قرار آید جمعه
تا پوزۀ دجّال بمالد بر خاک.... با دلدُل و ذوالفقار آید جمعه
با سیصد و سیزده نفر همدل و یار.... با موکب راهوارآید جمعه
آن کس که دلش مخزن اسرار خداست.....چون پرده روَد کنار آید جمعه
آن حُسن حصین دین احمد ،مَهدی.... با شوکت واعتبار آید جمعه
«جاوید» به انتظار دل خوش کرده ست.... آن دلبرغمگسار آید جمعه
آن کس که در این هجوم نامردی ها.....آرد به دلش قرار آید جمعه
چون سرمه به چشم می کشد خاک رهش....آن گاه که تک سوار آید جمعه



میلاد نور مبارک
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
چند رباعی

برسنگ زدم شكستم اين جام غرور/ كردم زديار مهر صد بار عبور
گفتم غزلي زباغ سرسبز اميد/ خواندم بر ِِدل تاكه شود اهل شعور
*********************
گلچين زمان بَرَد گل خوشبوتر// قیچی اَجَل بُرَد گل خوشروتر
اين جبرزمان را نَبُوَد راه ِگريز// آماج بلا آنكه بُوَد نيكوتر

*******************************
ای عشق ببین گلو گلو فریادم.//جز نام تو رفته نام ها از یادم
درجان و تنم پنجه در انداخته ای// ترسم بکنی زبیخ وبن بنیادم
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
کاش می شد


کاش می شد می شدم مانند یک باز شکاری.... برفراز آسمان شهر او پرواز می کردم
بعد صید آن خرامان کبک خوش رفتار.... قلب اورا عاشقانه با دلم دمساز می کردم

کاش می شد می شدم یک نو گل زیبا ....تامرا می چید و در گلدان مکان می داد
آب می داد او مرا با شبنم اشکش.... این گل پژمرده را هرلحظه جان می داد

کاش می شد می شدم یک مرغک زیبا....تا مرا دلدار در کنج قفس می کرد
دانه می خوردم زدست مهربان او..می پریدم دربَرَش هرلحظه ای که او هوس می کرد

کاش می شد می شدم بیت الغزل هایش....تا شود « جاوید » نام من به دیوانش
با صدای دلنوازش چون مرا می خواند....سخت می شد بار دیگر عهد و پیمانش
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
قرآن ناطق

در سحرگاهي كه قدر او زهر شب برتر است... ني غلط گفتم كه قدرش از هزاران شب سراست
مظهر ایمان همان ذوالقدر بُستان رسول... كوه صبر و استقامت يارو همراه بتول
مرد نخلستان کوفه جان نثار مصطفی... فاتح خیبر،امیردین علی مرتضی
او که داد انگشتری را موقع راز و نیاز... تیراز پا یش درآوردند هنگام نماز
او که کرده شمع بیت المال را برخود حرام... اوکه گریان بود از هجران محبوبش مُدام
شد به مسجد تا به پا دارد نماز آخرين ... تا کند با یار خود راز و نیاز آخرین
دشمن ناپاك با شمشير كينه در كمين... تا بیاید رو به مسجد مرد حق سلطان دین
مسجد كوفه نمي داند كه امشب محشر است... سجده گاه شيرحق از خون فرق او تراست
تيغ بُرّان، دل هوسناك وعلي غرق نماز... دستهاي نهرواني مانده در زنجير آز
دست جهل از آستين ابن ملجم شد برون... خانۀامن خدا از خون مولا غرق خون
تاكه او سر را زخاك بندگي برداشته... تيره دل شمشير كين را از قفا افراشته
زد به فرق اسوۀ ايمان امیر المومنین ... کرد عالم را عزادار امام المتّقین
سرو آزادي فرو افتاد در محراب خون... دشت سرسبز ولايت شد زخونش لاله گون
در شب تنزيل قرآن فرق مولا شد دوتا... مرز كفرو شرك و ايمان شد در اين مسجد سِوا
بلبل باغ ولایت چَه چَه زد اين نغمه را ... فُزتُ ربِ الكعبه اي درياي رحمت ربنّا
صوت قرآن علي خاموش وكوفه داغدار... توسن رهوار غيرت شد دراين شب بي سوار
او که بُد قرآن ناطق،از جفای ناکثین ... از ریاکاری وظلم قاسطین و مارقین
خواند انالِلّه وانا اِلیه الرّاجعون...گشت خم درپیش حق سرو بلند راکعون
همدم و همراز نخلستان دگر آرام خُفت... ديگرآن شب راز خود با چاه و نخلستان نگفت
دیگر اوانبان بخشش را نمي گيرد به دوش...در دل شب دیگر آوازش نمی آید به گوش
حسرت« جاويد» مانده بر دل طفلان شهر... چون که او خاموش شد با ضربت شمشير وزهر
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
امشب فرو افتاد سرو قامت دین... محراب عشق از خون سرخ سرو رنگین
چون او حسابی پیش یارش قدر دارد... در لیله القدری نمود از یارتمکین
روح و ملک امشب سلامی تازه دارند... تا مطلع الفجرند غمگین گرد بالین
فُزتُ و ربِ الكعبه اش از نای خونین... واداشته خیل ملائک را به تحسین
آسوده شد امشب ز بیداد زمانه... می بارد امشب اشک غم از ماه و پروین
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
غفلت

غافل شد او زعـشق وزبامش پرید و رفت// حیران ومضطرب همه جا چشم دوخته
شــایــد دوبــاره یــابــدش آن نــوگل بـهار // امـا دریـــغ رشتۀ اُلـفـت کــه ســوخـته

روزی که از برش چو کبوتر پرید و رفـت // هرگز گمان نبُرد که مهرش گسیخته
دیشب که رفته بود به کویش به صد امـید // او دیــد مــرغ عشـق زکویش گریخته

هرگاه دل به یاد رُخش ناله کــرده اســت // با سنگ صبر بر دل بیچاره کوفته
«جاوید» طعنه زد که تو ای بی خبر زعشق // او دل زعشق تو دیری است روفته
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
در سوگ قیصر

خسته بود از آرزو های شعاری ، بال های استعاری
صندلی های خمیده ، گریه های اختیاری
زود رفت آن« قیصر» شعر و شعور ودرک و احساس
آن« امین » سال ها ی بی قراری خالی از فکر شعاری
خسته بود از چشم های پینه بسته ، خسته از درهاي بسته
خواست چون دزفول باشد در کمال بردباری
سال ها رُفت از دل مردم غبار غصه و غم
حال بر میزش نشسته در نبود او غباری
خورد شلاق خزان بر قامتش انداخت اورا
حیف شد دیگر نمی بیند زمستان و بهاری
عاقبت آمد همان روزی که خود گفت:
« در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري»
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
باز او مدم

یادته روزایی که یار تو بودم// اون سالا که در جوار توبودم
سقّاخونَت برا من میخونه بود// آخه من مست و خمار تو بودم

چن بهار گذشت تابستونم گذشت// چن خزون چن تا زمستونم گذشت
رفتم از پیشت ومثل برق و باد // اون سالای چون بهارونم گذشت

بیس سال و اندی گذشت از اون روزا // شدم از کنارمرقدت جدا
اومدم باردیگه سلام کنم // بگمت دوست دارم امام رضا

اومدم تا کفتراتو دون بدم// اومدم قفل درت تکون بدم
اومدم زنده کنم خاطره رو // عشقمو به تو کمی نشون بدم

حَرمِت خیلی شلوغ بود به خدا// عاشقات کرده بودن شوری به پا
همه دل خسته تو صحن و حَرَمِت// دستا برداشته بودن رو به دعا

آقا امسال توخونَت غلغله بود// توی سّقا خونه ات ولوله بود
همگی مست و خراب از می عشق// آخه سّقا خونه ات میخونه بود

نتونستم کفتراتو دون بدم// نتونستم قفلتو تکون بدم
ولی ازاون دوردورا بالاخره// تونستم خودمو بهِت نشون بدم

وقتی که« جاوید» تورا صدا می کرد// زیرلب برای همه دعا می کرد
صدایی از دل دیوونه شنید// انگاری رضا رضا رضا می کرد


به یاد دوران دانشجویی در مشهد و زیارت مجدد حرم امام رضا(ع) در فروردین 85
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
ایمیلی از برزخ


متن یک خبر:
رییس جمهور در مراسم اختتامیه نمایشگاه مطبوعات، با اعطای جایزه بهترین و منصف‌ترین منتقد دولت به حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان و کاظم انبارلویی، سردبیر روزنامه رسالت، که منطبق ترین افراد با دولت بودند بار دیگر همگان را شگفت‌زده کرد.


ایمیلی ازمعین که به عنوان دهخداست.. از برزخ آمده ست وهم اینک به دست ماست
برخیز (دهخدا) و بیاندیش اندکی... معنی منتقد شده با منطبق یکی
ما سال ها به بحر ادب غوطه ور شدیم ... در راه سخت کشف معانی پکر شدیم
با واژه ها و معنی آن آشنا شدیم.... با جمله ها به خواب رفته و با حرف پا شدیم
اما ( دخو ) بگویمت این را به سوز وآه.... درمورد دو واژه نمودیم اشتباه
دولت در این زمینه براین اعتقاد هست.... معنی انطباق همان انتقاد هست
پس هرکه گفت منتقدومنطبق دو تاست...اشتب نموده سخت ویقیناً که درخطاست
اصلاً به ما چکار که معنی انتقاد.... نقد است یا که مدح ، بابا هرچه خواست باد
دیگر به فکر معنی هر واژه ای مباش.... یا از برای ثبت معانی نکن تلاش
مداح هرچه گفت به معنای نقد گیر....درقید و بند معنی واژه نشو اسیر
ای (دهخدا) به صحبت من خوب گوش دار.... فرهنگنامه را به در کوزه ای گذار
« آبش بنوش و لعنت حق بر یزید کن».... خود را مثال من زچشم همه ناپدید کن
گر واژه ای دوباره عوض شد زسوی او.... با یک ایمیل می کنم آگاهت ای ( دخو )
از سوی من به روح تو ای(دهخدا) درود.... جز آرزوی دیدن تو مطلبی نبود
« جاوید» چون که خواند زاستاد این ایمیل.... فوروارد کرد سوی همه با کمال میل
تا باخبر شوند «همه طوطیان هند »....« زین قند پارسی که به بنگاله می رود»


با عرض معذرت این شعر باید در تایپیک اشعار طنزم می گذاشتم ولی از دستم در رفت
 

De Monarch

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 آگوست 2007
نوشته‌ها
2,707
لایک‌ها
17
محل سکونت
Minas Tirith
چندی ست من این لحظه ها را می شمارم**در انتظارِ رویش و فصلِ بهارم
چندی ست چون بلبل به روی شاخه ی گل**آوازه خوان ِلحظه های بی قرارم
چندی ست چشمانم به در، در دل هیاهو ست**در انتظار ِلحظه های انتظارم
چندی است همچون آن پرستوی مهاجر**در پهن دشت آسمان ره می سپارم

گفتی که من همواره با فصل بهارم**گفتی که با خود مهرو عشق و شادی آرم
گفتی که با انبوهی از عشق و محبت**با صد سبداز برگ گل آیی کنارم
گفتی که تو شمعی ومن پروانه ی تو **می سوزی وروشن کنی شبهای تارم
گفتی چو بلبل در فراقت نغمه خوانم**باین سخنها فتنه ها کردی به کارم

آمد بهار اما زعشق و گل اثر نیست**مرغ دلم جز مرغکی بی بال و پر نیست
کو آن سبدهای گل و مهر و محبت**از شمع و از پروانه و بلبل خبر نیست
از آن سخنهای قشنگ و عاشقانه **دیگر بجز خونِ دل و آه جگر نیست
باید دهم آن بی وفا را گوشمالی**جاوید دیگر زین سپس فکر خطر نیست

اگه شعرهاي بيشتري مي خواي به اينجا بيا
http://www.golestanejavid.com


جاوید جان. ای مولانای قرن 21. ای ملک الشعرای دوران. ما هی داریم داد می زنیم شعرهای چاپ نشدتون رو ننویسن. بابا به خدا کپی رایت در ایران وجود خارجی نداره.... شعرهات رو می دزدن اونوقت باید تمام عمرت رو بدویی تو سالن های دادگستری.... ببین کی بهت گفتم
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
سلام دوست من از اظهار لطفت ممنونم . ضمن موافقت با نظر شما خوشبختانه اکثر اشعارم بخصوص اشعار طنزم در کتاب گلستان جاوید و مطبوعات کشور چاپ شده است .

عاشقان را چاره ای جز سوختن باشد مگر
 
بالا