• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
ﺑــﺪ ﺑــﻮﺩﻥ ِ ﻣـــﺎ ﺍﺯ ﻭﻗﺘـــﯽ ﺷـــﺮﻭﻉ ﺷــﺪﮐــﻪ
ﺧــﻮﺏ ﺑـﻮﺩﻧـﻤـﻮﻥ ﻭﺍﺳــﻪ ﻃــﺮﻑ ﺑﯿــﺶ ﺍﺯﺣــــــــــــﺪ ﺷـﺪ !
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
32
محل سکونت
shangri
کلمات را
دانه دانه به نخ می کشند لب هات
باران بوسه هات را شعر می کند
من هیچ کاره اَم!
*************************
می خواهم به یادِ من باشی ...
اگر تو به یادِ من باشی،
عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند ...
*************************
" خدا "
وقتی گونه هایت را می تراشید ،
لب هایت را می بافتٰ،
پاهایت را بنا می کرد،
دستانش نمی لرزید ؟!
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
32
محل سکونت
shangri
با من از انقلابِ روشنفکرانه حرف نزن
در چشمهای تو استبدادیست
که دوستش دارم!
*************************
مثل راهی که هرچه می‌روی
تمام نمی‌شود
مثل کتابی که هرچه می‌خوانی ...
دوست داشتن تو
بارانی‌ست
که هیچ‌وقت بند نمی‌آید...
*************************
شاید دیگر از مد افتــــــاده باشد
شاید دیگر اندازه ام نباشد
اما همچنان عطر خاطـــره میدهد
پیراهنی که تو روی شانه هایش اشک ریخته ای...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
در جهان غصه کوتاهی دیوار مخور

حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور

گردش چرخ نگردد به مراد دل کَس

غم بی مهری این مردم بی عار مخور
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال

لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را

وقت دلتنگی خود دارم و بس
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تنها ادامه می دهم در زیر باران

حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم

میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم

ببار باران من نه چتر دارم نه یار
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
وقتى آدم يك نفر را دوست داشته باشد بيشتر تنهاست. چون نمى تواند به هيچكس جز به همان آدم بگويد كه چه احساسى دارد...
و اگر آن آدم كسى باشد كه تو را به سكوت تشويق مى كند، تنهايى تو كامل مى شود.

سمفونى مردگان/ عباس معروفى
 

Dark.Knight

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2011
نوشته‌ها
1,276
لایک‌ها
745
سن
33
دلتنگی زمانی اتفاق میفته که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی

پینوشت: میدونم *س شعره خودمم بهش اعتقادی ندارم صرفا فرستادم پست هام زیاد شه : ))
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
تمام مزرعه از خوشه های گندم پُر
و هیچ دست تمنا
دریغ سنبله ها را درو نخواد کرد
دروگران همه پیش از درو
درو شده اند.

.......................... حمید مصدق
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
یادمان باشد
وقتی کسی رابه خودمان وابسته کردیم
دربرابرش مسئولیم…
دربرابر اشکهایش،
شکستن غرورش
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش…
واگر یادمان برود…
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه من است. از بودنت برام عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم! چه خوب شد به دنیا اومدی و چه خوب ترشد دنیای من شدی. با من بمون و بدون تا بیکران عشق عاشقانه دوست دارم.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
قطره قطره


مردن
و شب جمع را به سحر آوردن
روشنانه زیستن
خاموشانه مردن

مردن با لبخند

و پایان بخشیدن
به دود تردیدی تاریخی
بودن یا نبودن ...
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
من از نهایت شب حرف می زنم


از نهایت تاریکی

واز نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه من آمدی ، برای من ای مهربان ! چراغ بیاور

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم ...
زنده یاد فروغ فرخزاد
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
تو میگویی که پرنده ها را دوست داری:
ولی آنها را درون قفس زندان میکنی
تو میگویی که ماهی ها را دوست داری:
اما در روغن سُــرخشان میکنی
تو میگویی که گلها را دوست داری:
و آنها را از ساقه جدا میکنی
میگویی مرا دوست داری :
من آغاز میکنم به ترسیدن!

" ژاک پره ور"
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
896
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
یک بار مردن، جواب نابود شدن های لحظه لحظه ی تو را نمی دهد.

سلوک / محمود دولت آبادی
 
بالا