• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر براي مادر

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
با نگهي گمشده در كهنه خاطرات
پهلوي ديوار ترك خورده اي سپيد
بر لب يك پله چوبين نشسته ام
با سري آشفته ، دلي خالي از اميد
مي گذرد بر تن ديوار ، بي شتاب
در خط زنجير ، يكي كاروان مور
نامتوجه به بسي يادگارها
مي شود آهسته ز مد نظاره دور
گويي بر پيرهن مورثي به عمد
دوخته كس حاشيه واري نخش سياه
يا وسط صفحه اي از كاغذ سپيد
با خط مشكين قلمي رفته است راه
اندكي از قافله ي مور دورتر
تار تنيده يكي عنكبوت پير
مي پلكد دور و بر تارهاي خويش
چشم فرو دوخته بر پشه اي حقير
خوشتر ازين پرده فضا هيچ نيست ، هيچ
بهتر ازين پشه غذا عنكبوت گفت
نيست به از وزوز اين پشه نغمه اي
عيش همين است و همين : كار و خورد و خفت
از چمن دلكش و صحراي دلگشا
گفت خوش الحان مگسي قصه اي به من
خوشتر ازين پرده فضا هيچ نيست ، هيچ
جمله فريب است و دروغ است آن سخن


پنجره ها بسته و درها گرفته كيپ
قافله ي نور نمي خواندم به خويش
بر لب اين پله چوبين نشسته ام
قافله ي مور همي آيدم به پيش
پند دهندم كه بيا عنكبوت شو
زندگي آموخته جولاهگان پير
كه ت زند آن شاهد قدسي بسي صلا
كه ت رسد از ناي سروشي بسي صفير
من نتوانم چو شما عنكبوت شد
كولي شوريده سرم من ، پرنده ام
زين گنه ، اي روبهكان دغل ! مرا
مرگ دهد توبه ، كه گرگ درنده ام
باز فتادم به خراسان مرگبار
غمزده ، خاموش ، فروخفته ، خصم كامل
دزدي و بيداد و ريا اندر آن حلال


پهلوي ديوار ترك خورده اي كه نوز
مي گذرد بر تن او كاروان مور
بر لب يك پله ي چوبين نشسته ام
با نگهي گمشده در خاطرات دور
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
فروغ فرخزاد





طفلي غنوده در بر من بيمار
با گونه هاي سرخ تب آلوده
با گيسوان در هم آشفته
تا نيمه شب ز درد نياسوده
هر دم ميان پنجه من لرزد
انگشتهاي لاغر و تبدارش
من ناله ميكنم كه خداوندا
جانم بگير و كم بده آزارش
گاهي ميان وحشت تنهايي
پرسم ز خود كه چيست سرانجامش
اشكم به روي گونه فرو غلطد
چون بشنوم ز ناله خود نامش
اي اختران كه غرق تماشاييد
اين كودك منست كه بيمارست
شب تا سحر نخفتم و مي بينيد
اين ديده منست كه بيدارست
يادم آيد كه بوسه طلب ميكرد
با خنده هاي دلكش مستانه
يا مي نشست با نگهي بي تاب
در انتظار خوردن صبحانه
گاهي بگوش من رسد آوايش
ماما دلم ز فرط تعب سوزد
بينم درون بستر مغشوشي
طفلي ميان آتش تب سوزد
شب خامش است و در بر من نالد
او خسته جان ز شدت بيماري
بر اضطراب و وحشت من خندد
تك ضربه هاي ساعت ديواري
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
اگر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان.
به گاهواره مادر بسی خفت
سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان.
در آن سرایی که زن نیست،انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرد،مرده است روان
به هیچ مبحث و دیپاچه ای قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بوده رکن خانه هستی
که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان




پروين اعتصامي
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
از جنّت خداى چه مى پرسى اى پسر *** جنّت بدان كه خاك كف پاى مادر است
فرمان ببر زمادر ضعيق از آنك *** فرمان مادر تو چو فرمان داور است
در پروردنت قد سروش شده كمان *** اكنون مبين كه قدّ تو نخلى تناور است
شبها به پاس خواب تو چشمش نشد بخواب *** همچون منجمى كه دو چشمش بر اختر است
در پاى گاهواره بسى خواند لاى لاى *** از لاى لاى اوست كه گوش فلك كر است
در جثّه ضعيف و تن لاغرش مبين *** بحرى است كش چنان تو گرانمايه گوهر است
مويش كه همچو نافه چين بود پر ز چين *** آن چين ز راه رنج تو بر چهرش اندر است
رويش كه بد بخوبى چون لاله فرنگ *** از زحمت شبان تو زرد و مصفّر است
ناگاه گر بپاى تو خارى خلد به راه *** در ديدگان مادرت آن خار نشتر است
فرض است اى پسر به تو احسان مادرت *** اندر نُبى است اين سخن و از پيمبر است
جز مهربان خداى رحيمت به هر دو كون *** مادر زهركه مى نگرى مهربان تر است
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
مادرم روى مهت روح و روان است مرا *** مهر تو قوّت تن قوّت جانست مرا
در دل انديشه تو گنج نهان است مرا *** يك نگاه تو به از هر دو جهان است مرا
فارغم با تو زهر خوب و بد اى پاك سرشت *** زير پاى تو نهادست خدا باغ بهشت
مهرت اى ماه بمن نفخه جان مى بخشد *** سخنانت به روان تاب و توان مى بخشد
راى پير تو به من بخت جوان مى بخشد *** آنچه دل مى طلبد لطف تو آن مى بخشد
اى مهين مادرم اى خاك رهت افسر من *** سايه لطف تو كوتاه مباد از سر من
آنچه دارم همه از دولت پاينده تست *** ديده ام نور ور از چهره تابنده تست
تا نهان در دل من مهر فزاينده تست *** هرچه باشم دل و جانم بخدا بنده تست
جان چه باشد كه به از جان و جهانم باشى *** زانچه پندارم صدره به از آنم باشى
دل ز رخساره تابان تو روشن دارم *** خاطر از گلبن خندان تو گلشن دارم
جان ز يُمن نفس پاك تو در تن دارم *** از تو دارم همه نعمت ها كان من دارم
همه آثار وجودم ز وجود تو بود *** بخدا بود من از پرتو بود تو بود
فارغم از غم ايّام چو غمخوار توئى *** نشوم خسته بكارى كه مدد كار توئى
نيستم رنجه زتنهائى چون يار توئى *** دور تو گردم تا مركز پرگار توئى
كوشش روز و شبم از پى آسودن تست *** نى كه من هيچ نيم بودنم از بودن تست
هر زمان كز غم ايام جگر خون باشم *** در خط از خوى نكوهيده گردون باشم
سخت در شش درِ غم بسته و مسجون باشم *** خاطر آشفته و دلخسته و محزون باشم
چون برويت نگرم جمله فراموش آيد *** لبم از شكوه فرا پيش تو خاموش آيد
اين چه لطفى است كه در چهره ماه تو بود *** وين چه حالى است كه در چشم سياه تو بود
وين چه رمزى است كه در حال نگاه تو بود *** از خدا خواهم پيوسته پناه تو بود
تا كه همواره دلم را به نگه شاد كنى *** وز غم و رنجش وارسته و آزاد كنى
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
كسى كه ناز مرا مى كشيد مادر بود *** كسى كه حرف مرا مى شنيد مادر بود
كسى كه گنج بدستم سپرده بود پدر *** كسى كه رنج به پايم كشيد مادر بود
كسى كه شيره جان مى مكيد من بودم *** كسى كه روح به تن مى دميد مادر بود
كسى كه در دل شب از صداى گريه من *** سپندوار زجا مى جهيد مادر بود
كسى كه خارى اگر پيش پاى من مى ديد *** چو غنچه جامه به تن مى دريد مادر بود
كسى كه دور اگر مى شدم ز دامانش *** برهنه پا ز پيم مى دويد مادر بود
ز دست دشمن هستى در اين سيه بازار *** كسى كه جان مرا مى خريد مادر بود
كنار بستر بيماريم پرستارى *** كه تا به صبح نمى آرميد مادر بود
بروزگار جوانى كسى كه قامت او *** به زير بار محبت خميد مادر بود
كسى كه در غم و اندوه و در پريشانى *** به دردهاى دلم مى رسيد مادر بود
گهى خشونت و تندى گهى عطوفت و مهر *** نشان و مظهر بيم و اميد مادر بود
گهى دعا و ثنا گاه ناله و نفرين *** بهشت و دوزخ و وعد و وعيد مادر بود
غرض كسى كه ز دنيا و آرزوهايش *** براى خاطر من دل بريد مادر بود
كشيد رنج ز آغاز زندگى تا مُرد *** كسى كه خير ز عمرش نديد مادر بود
يكى شكسته قفس ماند و خسته مرغى زار *** كه از ثَرى به ثريا پريد مادر بود
چو درگذشت نگارنده با تأسف گفت *** كه آن براه محبت شهيد مادر بود
 

سیامک

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 سپتامبر 2006
نوشته‌ها
303
لایک‌ها
0
بهروز راست میگه.
من هم فکر نکنم شعری تاثیر گذارتر از "ای وای مادرم" استاد شهریار باشه.
من فایل صوتیش رو هم دارم که اگر خواستید حتما قرار میدم.

پیروز باشید
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
بهروز راست میگه.
من هم فکر نکنم شعری تاثیر گذارتر از "ای وای مادرم" استاد شهریار باشه.
من فایل صوتیش رو هم دارم که اگر خواستید حتما قرار میدم.

پیروز باشید
مرسي سيامك جان

دكلمه شعر با چه كسي است ؟؟؟؟

همان كه يك خانوم اين افتضاح را به بار آورده است .

ايكاش اينكار را نكرده بود . من به جاي ايشان شرمنده شدم .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
در گذری از مادری تابناک

اندوهناک،تازه وقتی نگاه میکردم ،هنوز کودک بودم،
مادرم بود که در خانه کاهگل از نور لبریز صدایم میکرد:
دیر شد پسر ،چرا نمیری،
انگار نمیفهمیدم چه میگوید، نمیدانستمش،کودک بودم هنوز ،
شبها در خانه ای از جاودانگی پر،صدای لا لایی مادرم را به گوش کوچک خواهرم گویا می شنیدم،
مرا دیگرگونه لا لایی میداد،
شب را تمام میکردیم،
صبح مرا با نفسهای جنبش وار خودش، به سان رویایی در خوابی عمیق بیدار میکرد
هنوز نمی فهمیدمش، کودک بودم
و حال دیگرگونه شدم،گویا سالهایی بی جاودانه رقم خورد
راه میرفتم با صدای او،می نشستم برای او،مینوشتم برای دستهای سرد او،میگریستم برای نگاه شکسته در آغاز پایان او،می مردم هر روز برای گفتن یک بار لا لایی زیبای او،
دیگر میدانستم، بزرگ شده بودم
و انگار خسته تر در قصه ای بی گریز ،پایان را لمس میکردم،
مادرم در بستر خاکستری بیمارگونه ای آشفته ،با مرگ ملاصق بود
انگار دیگر ،تنها در شب بی آغازی دیگر ،صدایی نبود،
لا لایی نبود ،
انگار همه در سوگ غمناک شکستن صدایی مادرگونه ،سخت می گریستند
مادر من هم نبود
او هم به قصه ای در سرزمین پرپر یادی واژگون از سرخی بی دلیل،شب و روز را ترک گفته بود،
مادر من هم به سایه ای بی آغاز، ما را ترک گفته بود
او دیگر نبود تا که طنین نازک صدایش مرا بلرزاند به یادی ناب گونه،
دیگر نبود که شکسته ترین و ناب ترین نگاهش را به دست تاریک و شک وار مردکی پر کینه و نفرت زا بیندازد ،تا که تحقیر شود
دیگر نبود که بگوید: با زهم گفتند باید خیاطی کار کنیم
دیگر نبود تا که بگوید:باباتون رفته سفر،براتون سوغاتی میاره
و هنوز فلسفه گریه اش را هنگام گفتن این حرفها نمیدانم
و خودم هم میگویم:بابامون رفته سفر،برامون سوغاتی میاره
و انگار در غریبانه ای تاریک، دوباره مسخ میشوم
دیگر هیچ نیست
به فریادی سرخ وار از آتشی در درون ،فریاد میزنم:مادرم را میخواهم
میخواهم برایم بگوید،مرا بزند،مرا با زور غذا دهد
من مادرم را میخواهم
میخواهم بگوید : دیر شد پسر،چرا نمیری
انگار زمان دیگر با من قهر است
هیچگاه نخواهد شد
نخواهد شد که باغ سبزوار مادرم را دیگر بار ببینم
نخواهد شد که دستهای سرد ش را آرام ببوسم
نخواهد شد که در زمستان از خیال لبریز،آرام لباس تنم کند
نخواهد شد که مرا ببوسد
نخواهد شد که مرا در شب تاریخ ساز از دیروز خوش تر ، بغل کند و نگاهش را به من هدیه دهد
دیگر هیچ هم نخواهد شد هیچ وار
من مادرم را میخواهم
مادرم خواب است
آرام حرف بزنید
مادرم خواب است
مادرم خواب است...
 

parsa

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
19 مارس 2006
نوشته‌ها
1,318
لایک‌ها
102
سن
45
مرسي سيامك جان

دكلمه شعر با چه كسي است ؟؟؟؟

همان كه يك خانوم اين افتضاح را به بار آورده است .

ايكاش اينكار را نكرده بود . من به جاي ايشان شرمنده شدم .
عالی بود بهروز جان ...!
83.gif

از قدیم گفتن دود از کُنده بلند میشه، فرهنگ و هنر از بهروز ...! :p

ضمنا در مورد اون خانومه هم فکر کنم منظور شما فایلی هست که حقیر کمتر از پنیر ( اینجا ) آپلود کردم ...! :blush:
خب وقتی جناب بهروز خان بفرمایند افتضاح، آدم باید از خجالت آب بشه دیگه ...!
270.gif


البته من تونستم مشخصات این خانم رو هم پیدا کنم ...! خانم " گیتی مهدوی " که البته نمیشناسمشون!
اطلاعات بیشتر در مورد ایشون رو در ( اینجا ) ببینید ...!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
عالی بود بهروز جان ...!
83.gif

از قدیم گفتن دود از کُنده بلند میشه، فرهنگ و هنر از بهروز ...! :p

ضمنا در مورد اون خانومه هم فکر کنم منظور شما فایلی هست که حقیر کمتر از پنیر ( اینجا ) آپلود کردم ...! :blush:
خب وقتی جناب بهروز خان بفرمایند افتضاح، آدم باید از خجالت آب بشه دیگه ...!
270.gif


البته من تونستم مشخصات این خانم رو هم پیدا کنم ...! خانم " گیتی مهدوی " که البته نمیشناسمشون!
اطلاعات بیشتر در مورد ایشون رو در ( اینجا ) ببینید ...!
ممنون پارسا جان

ميداني جريان چيست ؟؟؟

وقتي يك نفر مي خواهد شعر مشهوري از يك شاعر را بخواند بايد لاقل يكبار خودش بخواند و ضبط كند و گوش كند ببيند شان آن شعر را ادا كرده است يا نه .

يكبار يكي از اين خواننده هاي پر طرفدار ، چند شعر از شاملو را خوانده بود . ( مانند در اين بن بست و پريا ) البته اين را هم بگويم كه در دكلمه شعر " در اين بن بست " 2 جا اشتباه فاحشي مرتكب شده است كه مفهوم شعر را نابود مي كند .
همه فكر مي كردند كه شاملو از اين اتفاق خوشحال مي شود . اما شاملو در واكنش به اين اقدام گفت " اين مردك الدنگ كاباره اي هي در ديوان من آفتابه بر مي دارد "

اين اتفاق فقط در مورد كساني كه شعر ديگر شاعران را مي خوانند نمي افتد . شما برخي اوقات شعرهاي مشهور شاعري را با صداي خود شاعر مي شنويد و آنگاه است كه حس مي كنيد كاش صداي شاعر را نمي شنيديد تا عظمت شعر در ذهن شما از بين نمي رفت . براي مثال شعر زمستان را با صداي اخوان ثالث گوش كنيد .

از طرفي شما يكبار كافيست تا به شعرخواني هاي خسرو شكيبايي گوش كنيد . چنان مجذوب قدرت و تبحر اين هنرمند مي شنويد كه گويي داستان شعر در مورد خود شما اتفاق افتاده است و شما در آن مكان و زمان حضور داشته ايد .
براي مثال شعر " سلام " از سروده هاي آقاي سيد علي صالحي و شعر " مسافر " سروده آقاي سهراب سپهري را با صداي خسرو شكيبايي گوش كنيد . شايد شما هم با هم هم عقيده شويد .


اين خانوم هم چنان اين شعر را به فضاحت خوانده كه من صداي لرزيدن استخوانهاي استاد شهريار را به گوش شنيدم .
 

Mahmoud58

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2005
نوشته‌ها
882
لایک‌ها
7
بیمارم ،مادر جان!
من دردم بی ساحل.
تو رنجت بی حاصل.
ساحر شو،جادو کن
درمان کن،دارو کن
بیمارم،بیمارم،بیمارم،مادر جان!

مهدی اخوان ثالث

دستت درد نکنه بهروز جان !

من خیلی وقت بود دنبال این شعر بودم نمی دونستم باید از کجا پیداش کنم !!!

خیلی ممنونم ...

بهروز جان از اخوان ثالث توی کتابخانه مجازی PT چیزی پیدا میشه ؟!!!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
دستت درد نکنه بهروز جان !

من خیلی وقت بود دنبال این شعر بودم نمی دونستم باید از کجا پیداش کنم !!!

خیلی ممنونم ...

بهروز جان از اخوان ثالث توی کتابخانه مجازی PT چیزی پیدا میشه ؟!!!
در كتابخانه يادم نيست

اما در تاپيكي به نام ايشان اغلب شعرهاي ايشان را من و دوستان قرار داده ايم .

از راهنماي انجمن ادبيات مي تواني لينك تاپيك را پيدا كني .
 

Hadi Sedaghat

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2006
نوشته‌ها
220
لایک‌ها
41
با سلام خدمت یاران
اینم شعری به زبان ترکی استامبولی با ترجمه اش.
این شعر رو زنده یاد استاد نامی اوازه خوانهای ترکیه احمد کایا به شکل زیبایی اجرا کرده است،که جزو ماندگارترین آثار ترکی است.
باشد که مورد توجه قرار بگیرد.


Beni Bul
Ahmet Kaya
Album: DİNL
Beni Bul Anne

Dün gece gördüm düşümde
Seni özledim anne
Elin yine ellerimde
Gözlerin ağlamaklı
Gözyaşlarını sildim anne

Camlar düştü yerlere
Elim elim kan içinde
Yanıma gel yanıma anne
İki yanımda iki polis
Ellerim kelepçede
Beni bul beni bul anne

Dün gece gördüm düşümde
Seni özledim anne
Gözlerinden akan bendim
Düştüm göğsüne
Söyle canın yandımı anne
Camlar düştü yerlere
Elim elim kan içind
Yanıma gel yanıma anne

ترجمه به فارسی:

مرا پیدا کن مادر

دیشب در خوابم دیدم
دلم برایت تنگ شده مادر
باز دستت در دستم
چشمهایت گریان
اشکهایت را پاک کردم مادر

شیشه ها به زمین افتاد
دستهایم خونی است
نزدم بیا نزدم مادر
دوطرفم دو پلیس
دستهایم دستنبند خورده
پیدا کن من را مادر

دیشب در خوابم دیدم
دلم برایت تنگ شده مادر
من بودم که از چشمت بر سینه ات افتادم
بگو مادر آیا جگرت سوخته مادر؟
شیشه ها به زمین افتاد
دستهایم خونی است
نزدم بیا نزدم مادر
 

parsa

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
19 مارس 2006
نوشته‌ها
1,318
لایک‌ها
102
سن
45
... شما يكبار كافيست تا به شعرخواني هاي خسرو شكيبايي گوش كنيد . چنان مجذوب قدرت و تبحر اين هنرمند مي شنويد كه گويي داستان شعر در مورد خود شما اتفاق افتاده است و شما در آن مكان و زمان حضور داشته ايد .
براي مثال شعر " سلام " از سروده هاي آقاي سيد علي صالحي و شعر " مسافر " سروده آقاي سهراب سپهري را با صداي خسرو شكيبايي گوش كنيد . شايد شما هم با هم هم عقيده شويد ...
حق با شماست بهروز جان! از قدیم گفتند: هرکسی را بهر کاری ساختند ...!
ضمنا، از کجا میشه آثار خسرو شکیبایی رو پیدا کرد؟ من یه سرچی زدم ولی خیلی به نتیجه نرسیدم!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
حق با شماست بهروز جان! از قدیم گفتند: هرکسی را بهر کاری ساختند ...!
ضمنا، از کجا میشه آثار خسرو شکیبایی رو پیدا کرد؟ من یه سرچی زدم ولی خیلی به نتیجه نرسیدم!
پارسا جان

شعرخواني هاي آقاي شكيبايي توسط نشر دارينوش منتشر مي شود و مديران فهميده اين انتشارات به دليل اينكه بتوانند فرهنگ حمايت از توليد كنندگان آثار هنري را در جامعه منتشر كنند اين آثار را با بهترين كيفيت و قيمت تمام شده براي انتشارات مي فروشند . براي مثال سي دي هاي اورجينال و با كيفيت خود را به قيمت هزار تومان مي فروشند و براي جلوگيري از سو استفاده دلالان آثار هنري قيمت را بر روي محصولات چاپ كرده اند .

به نظر من بايد به اينكار احترام گذاشت و سي دي هاي اصل را تهيه كرد .

با مراجعه به تمام فروشگاههاي فروش سي دي مانند بتههون مي توانيد آنها را تهيه كنيد .

برخي از اين آثار را كه آقاي شكيبايي بازخواني كرده اند و من خريده ام به اين شرح است .


2 سي دي از آثار اقاي سيد علي صالحي با نامهاي نامه ها و نشاني
1 سي در اي از فروغ فرخزاد
1 سي دي از محمدرضا عبدالملكيان به نام مهرباني
2 سي دي از سهراب سپهري با نامهاي سهراب و مسافر
1 سي دي از محمد علي بهمني با نام غزل
و . . .


موفق باشيد .
 

سیامک

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 سپتامبر 2006
نوشته‌ها
303
لایک‌ها
0
مرسي سيامك جان

دكلمه شعر با چه كسي است ؟؟؟؟

همان كه يك خانوم اين افتضاح را به بار آورده است .

ايكاش اينكار را نكرده بود . من به جاي ايشان شرمنده شدم .

بهروز جان درست حدس زدی.

دکلمه با همان بانوی گرانقدر ایرانی است که با تمام وجود بر این شعر آفتابه برداشته است!

البته چه کنم که خودم نیز نمی توانم کاری بکنم.

لهجه و بی سوادی بد دردی است!
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
تنت شـــمـــیـــم گــل یاس و نسترن دارد // نـشانـی از گــل شــب بــو و یـاسمن دارد
تو آن گـلی کـــه به دور وجود پر مهرت // چـه بـلــبـلان خوش الحان نغمه زن دارد
دلت ســـرای وفـــا در سرت امید و صفا // چـه رنجـهـا که وجودت ز دست مـن دارد
تو کــوه صبر و یم عشق و بحر احسانی // نمـــودِ صـــبــر تــو فــرهاد کوهکن دارد
تنت به گرمی خورشید عالم افروز است // تــــنــــم نـــیـــاز بـه گرمای آن بــدن دارد
توپـــروریـــده ای در بـاغ عاطفه صد گل // وجــــود گـــــل زتـــن بــاغبان ثَـمـن دارد
هــزار خــار اگــــر بـــر دلــت نشیند، باز // دلـت دو بــــاره تــمـنـای ایــن محـن دارد
خدا به قــلب تو از مهر خود عطا بخشید // چه شکوه ها دلت از خار این چــمن دارد
تو مــهـربـانی «جاویــد» هر زمان باشی // هـنـــوز دیـــــده ام امــیــــد پـیـرهـــن دارد


از کتاب گلستان جاوید
 

yas_hfb

Registered User
تاریخ عضویت
16 می 2011
نوشته‌ها
508
لایک‌ها
42
محل سکونت
karaj
تا دیده ام به روی جهان باز شد، زشوق
لبخند مهربان تو جا در تنم دمید
فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو
دست نوازش تو به فریاد من رسید
.
Postal-Card-Mother_-2.jpg

.
مادر
نمیتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزم
فقد از خداوند میخواهم که
خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟
برای زیر پای مــــــــادرم می خواهم
روز مادر مبارک
.
Postal-Card-Mother_-14.jpg

.
مادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت است
مادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت است
فـردوس را بــــه زیر قدمهـــاش مانده رب
کـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت است
.
Postal-Card-Mother_-15.jpg

.
مادر خوبم ، روزت مبارک
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . .
.
Postal-Card-Mother_-16.jpg

.
مادر ، تک‌واژه‌ای‌ست زیبا
مادر ، عین زیبایی‌ست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست
قلب بزرگ خدا در سینه‌ی مادران می‌تپد
مادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا
آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد
.
Postal-Card-Mother_-18.jpg

.
مادر قسم بجان عزیز ات که هیج گاه
یاد شکوه مند تو از دل نمی رود
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود
.
59650622989832342677.jpg

.
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش
که مهریش تا ابد در دلم جای دارد
تو بهترین گل ، میان شهر گلهایی
تو رنک آفتابی ، شب که می رسد
مسل ستاره گوییا مهتابی ، مادر خوبم
روزت مبارک
.
kart-postal-roz-zan1-43.jpg

.
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم از سر خط ای معنی بودن
منیویسم تا همیشه توی لایق ستودن
.
kart-postal-roz-zan1-20.jpg

.
خدایا هرکه هستم هرچه هستم
به یک لحظه فدای مادرم کـــــــــن
.
Postal-Card-Mother_-5.jpg

.
خدا از خاک عشق تو رو سرشته
فـرســتـاده از آســمـون فـرشته
تـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرم
کـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته
.
Postal-Card-Mother_13.jpg

.
مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادر
در پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مــــادر
کانون زندگـــانی گـــــرم از محبت تـــــوست
آغوش گــــرم خـــود، از مـــا مگیـر مـــــادر
.
کارت پستال تبریک روز مادر | اس ام اس جدید روز مادر ۹۳
.
کیست مادر؟ نقشه ایجاد ما
کیست مادر؟ بانی بنیاد ما
قلب او سرچشمه امید هاست
سینه او مشرق خورشیدهاست
.
.
.
مادر ای والاترین رویا ی عشق
مادر ای دلوا پس فردای عشق
مادر ای غمخوار بی همتا ی من
اولین و آخرین معنای عشق
.
.
.
زیبا ترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،
آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،
کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد
وزیبائی است.مادر همه چیز ماست
مادر آن روح جاودانی است که
لبریز از عشق و
زیبائی است
.
.
.
زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابــروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بــوی مادر
.
.
.
تو نمایانگر الطاف خدایی مادر
مروه و حج و صفایی مادر
زیر پای تو بهشت است بهشت
باز هم طفل توام ،هرچه کردم ، چه زیبا و چه زشت
.
.
.
مادر تابلوی آفریدگار است . تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته اند.
عشق مادر هدیه بزرگ خدا به انسان. پس قدر این هدیه بزرگو ار را بدانیم .
.
.
.
هر لحظه در برابر من اشک ریختی
از چشم پر ملال تو خواندم شکایتی
بیچاره من، که به همه ی اشکهای تو
هرگز نداشت راه گناهم نهایتی
.
.
.
بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم
سجده پس از خدا برم بر کف پای مادرم
اتش پاک عشق را دامن شوق می زند
در دل خام-سوز من حمد و نثای مادرم
.
.
.
تمام عالم امکان فدایت ای مادر
تمام عمر میکنم دعایت ای مادر
تمام روزی من از دعای خیر تو بود
وحاضرم که دهم جان برایت ای مادر
.
.
.
ای مادر مقدس و ای مهربان من
ای روشنی قلب من و دیده گان من
عشق و صفا و مهرومحبت نشان تست
ای پرتو امید به دل ناتوان من
.
.
.
تو گوهری که در کف طفلی فتاده ای
من، ساده لوح کودک گوهر ندیده ام
گاهی بسنگ جهل، گهر را شکسته ام
گاهی بدست خشم بخاکش کشیده ام
.
.
.
الهی من بمیرم جایِ مادر
به چشمانم بمالم پایِ مادر
بیاد لای لایِ بچگی ها
منم با هی هیِ هیهای مادر
.
.
.
سایه لطف خدایی مادر
معنی عشق و وفایی مادر
شعر من درخور تفسیرت نیست
اوج مهری و صفایی مادر
.
.
.
اى مـادر عـــزیــز کـــه جـان داده اى مــرا
سـهـل است اگر که جان دهم اکنون براى تو
گـر جـان خــویـش هــم ز بــرایـت فـدا کـنم
کـارى بزرگ نیست ، کـه بـاشـد سـزاى تـو
.
.
.
بعد از خدا ، خدای دل و جان من توئی
من،بنده ای که بار گنه می کشم به دوش
تو، آن فرشته ای که زمهرت سرشته اند
چشم از گناهکاری فرزند خود بپوش.
.
.
.
قسم بر اولین واژه ی هستی
که عشق ودین ومظهرم تو هستی
قسم بر دیدگانت شمع روشن
که هستی- گلی سرور به گلشن
 
بالا