• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]من منتظرت شدم ولي در نزدي
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]بر زخم دلم گل معطر نزدي[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفتي كه اگر شود مي آيم اما[/FONT]
[FONT=verdana,arial,helvetica,sans-serif]مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي...[/FONT][/FONT]
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
زمستان...
دیر آمده ای اما درست
زمستان سهم من نیست
از تموز چشم های تو !!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
شب بی فردا...

آتشی بیفروز

در این شب بی فردا

که هر صبح یلدایی متولد می کند!!!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اندوه من ...
دلبرکم
اندوه من بی پایان است
آن گونه که چشم های تو ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
هيچ كس ويرانيم را حس نكرد

وسعت تنهائيم را حس نكرد

در ميان خنده هاي تلخ من

گريه پنهانيم را حس نكرد

در هجوم لحظه هاي بي كسي

درد بي كس ماندنم را حس نكرد

آن كه با آغاز من مانوس بود

لحظه پايانيم را حس نكرد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تمام حرف دلم این است
من عشق را به نام تو آغاز کردم
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
به سوی تو قدم برمیدارم شمرده شمرده... نمی دانم مقصد کجاست؟ ولی بی هدف

در کوچه پس کوچه های زندگی قدم بر میدارم... برگهای بید مجنون خانه مان کم کم

رنگ زردی به خود می گیرند... منم خیلی وقته که تو پاییزم ولی خبر ندارم... فصلی

دیگر بدون تو برایم آغاز گشته... و من دیگه هیچی نمیدونم... و یا اینکه نمی توانم

شکست را باور کنم... شاید روزی برایم بهار باشد ولی اون روز هم خیلی دوره حتی

خیلی دورتر از تصوراتم... دیگه کاسه صبرم لبریزتر از همیشه شده... دیگه نیستی

که واسم کاسه بزرگتری بیاری و بهم امید بدی که تحمل کن... میدونم برای همه

عشق اولش زیباست و هر چی بیشتر میگذره بیشتر در این دریا پر تلاطم فرو

میروند... و چه زیباست که تو شناگر قابلی باشی و از پس موجها بربیایی... ولی من

خیلی کوچیکم حتی کوچکتر از یک مورچه که تو بهش ترحم میکنی زیر پات له

نشه... ولی من نا خواسته یا خواسته له شدم...! بگذریم که آیا زیر پای تو له شدم؟

یا زیر پای سرنوشت؟ به هر حال بذار بگم که زیر پای سرنوشت! تا همه نگن تو عشق

واسه زیبایهاش می خواستی و حالا که به آرزوت نرسیدی می خواهی معشوقت را

محکوم کنی...! من تو رو با همه وجودم می خواستم... الانشم این دردها را به جونم

می خرم و میکشم... آره سخته برام بی تو بودن وبی تو موندن... ولی این درد

تنهایی و بی تو بودن را با یاد اون روزهای بهاریمون تحمل میکنم...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو را رها می کنم ای قصه ناتمام من
تا هر روز در آخرین خط تو به آن سه نقطه نگاهم بیفتد
که نشان آن است که تو برخلاف تمام قصه هایی که خوانده میشوند
و با نقطه ای تمام می شوند ، همچنان ادامه داری...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
با خودم گفته بودم كه بعد از رفتنت
بوی بودنت را در آغوش مي‌گيرم
باران آن را هم شست و رفت

حالا من مانده‌ام و
کاسه‌ی آبى كه آورده بودم پشت ِ پایت بريزم!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من دلم تنگ کسی است
که به دلتنگی من می‌خندد
باور عشق برايش سخت است
ای خدا باز به ياری نسيم سحری
می‌شود آيا دل به نازک‌دل من بربندد؟!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من نگاهي را مي‌مانم
که در اندوه غبار آئينه‌ها
خاطرات خستهء خود را مي‌جويد
اما نمي‌يابد.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من تمنا كردم كه تو با من باشي
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو به من گفتي : [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] هرگز هرگز!!!
پاسخي سخت و درشت
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و مرا غصه اين هرگز كشت!!![/FONT]
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصله ی نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشاني تلفظ درها
براي خوردن يك سيب
چه قدر تنها مانديم ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بيتوته ای زيرپلک چشمانت بناکرده ام
وبامردمان چشمت به زندگی نشسته ام
پس تورابه خداسوگندميدهم
هيچ گاه گريه وامدار
که دريک چشم برهم زدن
سقف آرزوهابرسرم آوارخواهدشد.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند٬
ستايش کردم گفتند خرافات است ٬
عاشق شدم گفتند دروغ است ٬
گريستم گفتند بهانه است ٬
خنديدم گفتند ديوانه است ٬
...... دنيا را نگه داريد ميخواهم پياده شوم !
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تنها با گلها گويم غمها را
چه كسي داند ز غم هستي چه به دل دارم
به چه كس گويم شده روز من چو شب تارم

نه كسي آيد نه كسي خواند
ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم
كه سخنها گويد ساز من
تو نداني تنها همه شب باگلها
سخن دل را ميگويم من
چو نسيمي آرام كه وزد بر بستان
همه گلها را ميبويم من
تنها با گلها گويم غمها را
چه كسي داند ز غم هستي چه به دل دارم
به چه كس گويم شده روز من چو شب تارم

چون ابري سرگردان
ميگريد چشم من در تنهايي
اي روز شاديها كي باز آيي
امشب حال مرا تو نميداني
از چشمم غم دل تو نميخواني
امشب حال مرا تو نميداني
از چشمم غم دل تو نميخواني
تنها با گلها گويم غمها را
چه كسي داند ز غم هستي چه به دل دارم
به چه كس گويم شده روز من چو شب تارم[/FONT]
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بی سایه شدم دوباره
سایه ام بار سفر بست و رفت
رفت به سرزمین دوری
به باغ خشکیده تنهایی
به دیار آشنای انتظار
و عقربه های ساعت دوباره از کار افتادند
به دنبال ثانیه ها نمیدوم دیگر
زمان خود از حرکت باز ایستاده است
و باز من ماندم و سردی خاطره ها
من و تلخی لحظه های بی فردا
باد هم از وزیدن ایستاد
او رفته است
به تندی باد
به سبکی سایه
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
زیر رخوت تب آلوده خواب
سنگین از سودازدگی
خسته از مرارت روز
رنجور از بی عدالتی خورشید
پشت همه ناباوریها
در پس همه نا امیدیها
با همه دردها و رنجها
تنها من و تو می مانیم
من و تو و شب
یکی شده با شب
هم آغوش شب
من و تو، به رنگ شب
همراه می شویم با کاروان سرگردان ستاره ها
می پیوندیم به ماه
می رویم تا فرمانروایی بی قلمرو رویاها
تنها من و تو
من و تو و شب
من و تو، به رنک شب ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
لحظه ای در آسمان فراخ رویاها
لحظه ای دیگر در حصار تنگ واقعیتها
اما هنوز هستم ...
گاه به روشنی امید و شیرینی هستی
گاهی دیگر به تاریکی باختن و تلخی خاطره ها
اما هنوز هستم ...
گذری در دیار آشنای مهربانیها
درنگی در سرزمین غریب فراموشیها
اما هنوز هستم ...
با همه وجودم گاهی
از خود بی خود شده زمانی
اما هنوز هستم ...
مملو از بودن گاه
خسته از هستی گاهی دیگر
اما هنوز هستم ...
با همه بی هستیم
هنوز هستم ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
و من پنداشتم
او مرا خواهد برد
به همان کوچه ی رنگین شده از تابستان
به همان خانه ی بی رنگ و ریا
و همان لحظه که بی تاب شوم
او مرا خواهد برد
به همان سادگی رفتن باد
او مرا برد
ولی برد ز یاد...
 
بالا