برگزیده های پرشین تولز

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
با نگات واسم نوشتی دیگه از عشق خبری نیس
قبل اون فهمیده بودم توی چشمات اثری نیس
روز سرمای نگاهت، داغه مثل روز برفی
نه اشاره ای، نه مکثی، نه تبسّمی، نه حرفی
چشم تو نه تنها با من با تموم دنیا بد بود
اون که قلب تو رو دزدید کارشو چه خوب بلد بود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ای صمیمی ای دوست!
گاه بیگاه
لب پنجره ی خاطره ام می آیی
ای قدیمی ای خوب!
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
آرزویم همه سرسبزی توست
دامنت پر گل باد...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
توی یک دیوار سنگی
دوتا پنجره اسیرن
دوتا خسته دو تا تنها
یکیشون تو یکیشون من
دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی
به لبای خسته ی ما
نمی تونی که بجنبی
زیر سنگینی دیوار
همه ی عشق من و تو
قصه هست قصه ی دیوار
همیشه فاصله بوده
بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزای من وتو
راه دوری بین ما نیست
اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربون باده
ما باید اسیر بمونیم
زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه
تا رها بشیم می میریم
کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیای دیگه
دستای همو بگیریم
شاید اونجا توی دلها
درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون
دیگه دیواری نباشه
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو مث بادبادک من که یه روز رفت پیش ابرا

بی خبر رفتی و خواستی بمونم تنهای تنها


تو مث دفتر مشقم پر خطای عجیبی

مث شاگردای اول , کمی مغرور و نجیبی


دل تو یه آسمونه , دل تنگ من زمینی

میدونم عوض نمی شی , تو خودت گفتی همینی


تو مث اون کسی هستی , که می ره واسه همیشه

التماسش میکنی که بمون , اون میگه نمی شه


مث یه تولدی تو , مث تقدیر , مث قسمت

مث الماسی که هیچ کس , واسه اون نذاشته قیمت


مث نذر بچه هایی , مث التماس گلدون

مث ابتدای راهی , مث آینه مث شمعدون


مث قصه های زیبا , پری از خوابای رنگی

حیفه که پیشم نمونن , چشای به این قشنگی


پر نازی مث لیلی , پر شعری مث نیما

دیدن تو رنگ مهره , رفتن تو رنگ یلدا


بیا مث اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد

دید یادش داره میره , موندش و صرف نظر کرد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
به نام کاتب کتیبه عشق

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نيست

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بين من و عشق تو ولی فاصله ای نيست
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گفتی که نه بايد بروم حوصله ای نيست
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گفتی که کمی فکر خودم باشم و ان وقت
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نيست
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بگذار بسوزد دل من مسئله ای نيست
[/FONT]
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دلتنگی را گریه می کنم
و وسعت تنهایی را لمس
و خاطر منتظرت را
فریاد ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
امــــروز . . . دوبار دلتنگ شدم !

یک بار برای تو
.
یک بار برای تو !!!
اول برای نداشتنت . . . . . . دوم برای نداشتنم. . . .
دوستت دارم و نداری ام ! .
باید رفت . . . .
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من همونم که یه روزی واسه چشمات خونه ساختم
واسه بوسیدن دستات همه زندگیمو باختم
توی رود خونه ی قلبت قایق من رفتنی بود
کاش از اول می دونستم قایقم شکستنی بود...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اگر چشمان من دریاست
تویی فانوس تو شبهاش
اگر حرفی زدم از گل
بدون تویی معناش
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
2nlrfc1.gif

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
2nlrfc1.gif

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
2nlrfc1.gif


من جدا گریه کنم ابر جدا یار جدا
2ai4yg7.gif

من که یکبار به وصلت نرسیدم همه عمر
2ai4yg7.gif

چون توانم که شوم از تو به یکبار جدا
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد
تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند
سایه در سایه این ثانیه ها خواهم مرد
شعله های بی تو ز بی رنگی دریا گفتند
موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد
گم شدم در قدم دوری چشمان بهار
در غم دوری چشمان بهار خواهم مرد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سكوت مي كنم ،
سكوتم را مي شنوي
سكوتم را مي پذيري
و در سكوتم
با من همصدا مي شوي
_ما هر دو ساكتيم _
و مي مانيم
با باور هاي خودمان
و نزديك مي شويم
نزديك و نزديك تر
ما باور داريم
نزديك مي شويم
و ساكت مي مانيم




براي او كه سكوت را پلي براي نزديكي دانست
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من از بودن در این هستی،از این دنیا گریزانم
اسیرم در بیابان و ره رفتن نمیدانم
ز رنج زندگی نالان،سوار قایق یاسم
به سوی هیچ میرانم

من آن بیهوده بارانم که باریدم به شورستان
در این بارش چه شد حاصل به جز خار بیابانم...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نه ستاره ها شعری دارند برایم

نه دریا

گل ها تمامی شعر هایشان را

به شاعران پیش از من

فروخته اند

می نشینم لب پنجره

نگاه می کنم

به گنجشکی که می خواند

واز او می پرسم

از کجا می خرد آواز هایش را

که همیشه
تازه تازه اند ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
همیشه خسته از روزای برفی
عشقپریشون شده یدو حرفی


گفته بودم اگه دلت گرفته است
کنج دلم جا واسه ی دلت هست


شاید دلت خواست و پاهات نیومد
یا شاید هم دلت باهات نیومد


هرچی که بود بذار که گفته باشم
هرجا که هست دلت منم باهاشم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ارزو دارم شبی عاشق شوی

ارزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخورد های سرد را

می رسد روزی که بی من سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی


 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
عشق با روح شقايق زيباست عشق باحسرت عاشق
زيباست عشق با نبض دقايق زيباست عشق با زهر
حقايق زيباست عشق با در حسرت ديدار تو بودن
زيباست
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سفر بخیر....
مسافر من ....
مسافر خسته از تمامی جاده های پر پیچ و خم این روزگار ....
تو را به اندازه تمامی نا مهربانی هایت دوست می دارم ...
[/FONT]
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
مرگ من روزی فرا خواهد رسید

در بهاری روشن از امواج نور

در زمستانی غبار آلود دور

یا خزانی خالی از فریاد و شور



مرگ من روزی فرا خواهد رسید

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روز پوچی همچو روزان دگر

سایه ایی زامروزها دیروزها!



دیدگانم همچو دالان های تار

گونه هایم همچو مرمرهای سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد و درد



خاک می خواند مرا هردم به خویش

می رسند از ره که در خاکم نهند

آه، شاید عاشقانم نیمه شب

گل به روی گور غمناکم نهند!



می رهم از خویش و می مانم ز خویش

هرچه بر جا مانده ویران می شود

روح من چون بادبان قایقی

در افقها دور و پنهان میشود



میشتابد از پی هم بی شکیب

روز ها و هفته ها و ماه ها

چشم تو در انتظار نامه ای

خیره میماند به چشم راهها!



لیک دیگر پیکر سرد مرا

می فشارد خاک دامنگیر خاک!

بی تو دور از ضربه های قلب تو

قلب من می پوسد آنجا زیر خاک



بعدها نام مرا باران و باد

نرم می شویند ازرخسار سنگ

گور من گمنام می ماند به راه

فارغ از افسانه های نام و ننگ!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
وسعت تنهائیم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد . . .
 
بالا