• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شل سیلورستاین

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
چراغ زیر شیروانی
خانه تاريك است و پرده ها كشيده اند،

اما چراغي زير شيرواني روشن است،
من مي دانم آن نور چيست،
شوقيست كه بي تاب سوسو مي زند
حتي مي توانم آنرا از بيرون ببينم
و مي دانم كه تو آن بالايي و بيرون را نگاه مي كني
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
هديه سال نو از خدا


خدايا
براي سال نو
ازت شيريني مي خوام
با يه لباس قشنگ
يه عروسك گنده
و اگه ممكنه "يه ذره عشق"،
حتي اگه فقط،
يه ذره كوچولو مونده باشه!
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
جرج گفت:خدا چاق و قد کوتاهه.

نیک گفت:نخیرم.لاغر و درازه.

لن گفت:یه ریش سفید بلند داره.

جان گفت:نه.صورتش سه تیغه س.

ویل گفت:سیاه پوسته.باب گفت:سفید پوسته.

رونداروز گفت:دختره.

من خندیدم و عکسی رو که خدا از خودش گرفته و برام فرستاده بود،

به هیچ کدومشون نشون ندادم.
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
از وقتی که عاشق شدم
فرصت بیشتری پیدا کردم برای این که پرواز کنم
فرصت بیشتری برای این که پرواز کنم و بعد زمین بخورم
و این عالی است
هر کسی شانس پرواز کردن و به زمین خوردن را ندارد
تو این شانس رو به من بخشیدی
متشکرم
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
اين پلنگ چه مغرور به نظر مي رسد
چه كلاهي سرش گذاشته!
با آن خالهاي تنش ،
فكر مي كند خيلي قشنگ است،
حتماً از زندگي اش كاملاً راضي است!
بيچاره پلنگ!
نمي داند كه من او را با مدادم روي كاغذ كشيده ام
و هر وقت بخواهم مي توانم او را پاك كنم ...
اما واي ...
قبل از اين كه پاكنم را پيدا كنم،
حس مي كنم حالم دارد به هم مي خورد ...
نكند يك نفر هم دارد مرا پاك مي كند!
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
اگر پرنده ای
صبح زود از خواب بیدار شو
و برای صبحانه ات کرمی شکار کن .
اگر پرنده ای سحرخیزترین پرنده باش ،
اما اگر کرمی صبح تا دیروقت بخواب
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
مثل شیرینی

اون آدم خيلي خوبيه
انقدر شيرينه كه نگو
هميشه مي خنده، با همه مهربونه
همه دوستش دارن
منم بايد عاشقش مي شدم...
اما مشكل اينجاست
كه همه عمر نميشه شيريني خورد!
كاش با اين همه مهربوني،

بعضي وقتها هم عصباني مي شد
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
بچه خفاش
نوزاد خفاش ،
با ترس فریاد زد :
کلید تاریکی را بزن !
من از روشنایی میترسم
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
اختراع
موفق شدم، موفق شدم!
حدس بزنین موفق به چه کاری شدم!
یه چراغ اختراع کردم که پریزش به خورشید می خوره.
خورشید خودش به قدر کافی پر نوره
لامپ هم به کفایت قدرتمنده
ولی، ای وای
فقط یه چیز کار رو خراب کرده ...
سیم به اندازه کافی بلند نیست.
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
آيا ماجراي عمه مرا شنيده ايد؟
عمه من هميشه تنها بود،
خيلي هم زياد گريه می کرد
همه مي گفتند علتش اين است که هيچ وقت عاشق نشده!

بعد عمه ام عاشق شد،
اما حالا بازهم گريه مي کند!
چون مي ترسد معشوقش ترکش کند،
حالا نمي دانم عاشق بودن بهتر است يا عاشق نبودن؟!
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
شعری از شل سیلوراستاین

ترجمه:چیستا یثربی

بیست و پنج دقیقه مهلت

بیست و پنج دقیقه مهلت

برای اینکه دوستت بدارم

بیست و پنج دقیقه مهلت

برای اینکه دوستم بداری

بیست و پنج دقیقه مهلت برای عشق

زمان کوتاهی است ...

با این همه

من بیست و پنج دقیقه از عمرم را کنار می گذارم،

تا به تو فکر کنم

تو هم اگر فرصت داری

بیست و پنج دقیقه

فقط بیست و پنج دقیقه به من فکر کن !...

بیا بیست و پنج دقیقه از عمرمان را برای همدیگر پس انداز کنیم ...
 

بـا ر ا ن

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 می 2008
نوشته‌ها
1,156
لایک‌ها
4,026
سن
32
وقتي چمدانش را به قصد رفتن بست،
نگفتم : عزيزم ، اين كار را نكن .
نگفتم : برگرد
و يك بار ديگر به من فرصت بده .
وقتي پرسيد دوستش دارم يا نه ،
رويم را برگرداندم.
حالا او رفته
و من
تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
نگفتم : عزيزم متاسفم ،
چون من هم مقّصر بودم.
نگفتم : اختلاف ها را كنار بگذاريم ،
چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است.
گفتم : اگر راهت را انتخاب كرده اي ،
من آن را سد نخواهم كرد.
حالا او رفته
و من
تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشك هايش را پاك نكردم
نگفتم : اگر تو نباشي
زندگي ام بي معني خواهد بود.
فكر مي كردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد.
اما حالا ، تنها كاري كه مي كنم
گوش دادن به چيزهايي است كه نگفتم.
نگفتم :باراني ات را درآر...
قهوه درست مي كنم و با هم حرف مي زنيم.
نگفتم :جاده بيرون خانه
طولاني و خلوت و بي انتهاست.
گفتم : خدانگهدار ، موفق باشي ،
خدا به همراهت .
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چيزهايي كه نگفتم ، زندگي كنم.
 

بـا ر ا ن

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 می 2008
نوشته‌ها
1,156
لایک‌ها
4,026
سن
32
خورشيد را مي‌دزدم

خورشيد را مي دزدم

فقط براي تو!

ميگذارم توي جيبم

تا فردا بزنم به موهايت

فردا به تو مي گويم چقدر دوستت دارم!

فردا تو مي فهمي

فردا تو هم مرا دوست خواهي داشت . مي دانم!

آخ ... فردا!

راستي چرا فردا نمي شود؟

اين شب چقدر طول كشيده...

چرا آفتاب نمي شود؟

يكي نيست بگويد خورشيد كدام گوري رفته؟
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
فقط من فقط من

مري عزيزم فقط مرا دوست دارد

(‌ او موريس را هم دوست دارد )

نه دوست ندارد او فقط مرا دوست دارد

( او درختان دشت را هم دوست دارد )

نه دوست ندارد او فقط مرا دوست دارد !

( بيچاره ، احمق بيچاره چرا نمي تواني بفهمي

كه او مي تواند هم تو را دوست داشته باشد و هم ديگران را )‌
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
قرار ملاقات با يك قاتل محكوم به اعدام


من و دوستم امروز با يك قاتل محكوم به اعدام قرار ملاقات داريم

قراره كه با اون مصاحبه كنيم

اگه اين مصاحبه رو چاپ كنيم، هر دو پولدار مي شيم،

اما مشكل اينجاست كه نمي دونيم وقتي وارد سلول شديم،

بايد به قاتل سلام كنيم يا نه؟

بايد حالش رو بپرسيم يا با اون دست بديم؟

اگر چيزي تعارفمون كرد چي؟

بخوريم يا نخوريم؟

به چشمهاش نگاه كنيم يا به ميكروفن؟

نزديكش بشينيم يا دور ؟

اگه نزديكش باشيم كه خطرناكه،

اگر هم فاصله بگيريم، ممكنه ناراحت بشه!

اي كاش كتاب آداب معاشرت با قاتلا رو پيدا مي كرديم

مي گم اصلاً چطوره فعلاً از مصاحبه با قاتل محكوم به اعدام ، صرف نظر كنيم!

براي شهرت و ثروت، هميشه فرصت هست!
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
لطفاً دوستم نداشته باش


براي اينكه دوستم داشته باشي،

هر كاري بگويي مي كنم،

قيافه ام را عوض مي كنم،

همان شكلي مي شوم كه تو مي خواهي،

اخلاقم را عوض مي كنم،

همان طوري مي شوم كه تو مي خواهي،

حتي صدايم را عوض مي كنم،

همان حرفهايي را مي زنم كه تو مي خواهي،

اصلاً اسمم را هم عوض مي كنم،

هر اسمي كه مي خواهي روي من بگذار!

خب حالا دوستم داري؟

نه، صبر كن!

لطفاً دوستم نداشته باش

چون حالا انقدر عوض شده ام كه حتي حال خودم هم از خودم به هم مي خورد!
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
وقتي بزرگ شدم


وقتي بزرگ شدم،

ميخواهم هركسي باشم

به جز يك پدر بد اخلاق،

يك راننده اتوبوس بي حوصله،

يك آدم عصباني،

يا يك آدم نااميد كه با همه دعوا دارد،

و يا آدم گنده اي كه بيهوده باد توي دماغ مي اندازد،

خب مثل اينكه ديگر آدمي نمانده...

پس بهتر است فعلاً بزرگ نشوم،

تا ببينم بعد چه مي شود!
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
با مردم قهرم !!!


انقدر از مردم لجم گرفته است

كه امروز تصميم گرفته ام با هيچ كس حرف نزنم!

از صبح تا حالا، نه به هيچ كس سلام داده ام،

نه احوالپرسي كرده ام،

نه كسي را نگاه كرده ام،

حالا هم كه در اين خيابان گم شده ام،

از هيچ كس آدرس را نمي پرسم،

آنقدر اينجا مي مانم تا علف زير پايم سبز شود،

اگر فكر كرده ايد كه با شما حرف مي زنم، كور خوانده ايد!
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
قوانين من


اگر مي خواهي با من ازدواج كني، اين چيزها را بايد انجام دهي:

بايد يادبگيري چطوري سوپ مرغ عالي درست كني

بايد جورابهايم را وصله كني

بايد نازم را بكشي

بايد خوبي ياد بگيري چطوري پشتم را بخاراني

بايد كفشهايم را برق بياندازي

وقتي من استراحت مي كنم حياط را جارو كني

وقتي برف و تگرگ مي آيد جلو در را پارو كني

وقتي حرف مي زنم ساكت باشي

وقتي ... هي ... كجا داري مي ري؟
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است
تب می کنم عرق می کنم میلرزم
جان می دهم هزار بار
می میرم وزنده می شم پیش چشمهای تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم
خیلی سخت است
اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است
و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی
 
بالا