roje_aria79
Registered User
فروغی بسطامی
1213- 1274
میرزا عباس بسطامی متخلص به «فروغی» فرزند آقا موسی، متولد 1213 در عتبات(کربلا یا نجف) است. او در ساری اقامت داشت. روزگاری نیز در خدمت فتحعلیشاه بود. فروغی، فتحعلیشاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه را مدح كرد و در چند غزل نیز ابیات ناصرالدین شاه را تضمین كرد.
وی مدتی را نیز در كرمان در خدمت حسنعلی میرزا شجاع السلطنه– كه حامی «قاآنی» نیز بود– گذراند و همین شاهزاده تخلص «فروغی» را، به مناسبت لقب فرزندش، فروغالدوله، به او داد.
فروغی به مجلس عرفا گرایش داشت و قسمت بزرگ عمر خود را به ریاضت و درویشی و گوشهنشینی گذراند. هنر فروغی در غزلسرایی است و روش حافظ و سعدی را در غزل برگزیده است. غزلیات او در نزد معاصرانش نیز زبانزد بود. دیوان فروغی را تا بیست هزار بیت گفتهاند.
از اشعار اوست:
خدا خوان تا خدا دان فرق دارد
كه حیوان تا به انسان فرق دارد
موحد را به مشرك نسبتی نیست
كه واجب تا به امكان فرق دارد
موحد را مقلد كی توان گفت؟
كه دانا تا به نادان فرق دارد
مناجاتی خراباتی نگردد
كه سرّ جسم تا جان فرق دارد
مخوان آلوده دامن هر كسی را
كه دامان تا به دامان فرق دارد
من و ابروی یار و شیخ و محراب
مسلمان تا مسلمان فرق دارد
من و میخانه، خضر و راه ظلمات
كه می با آب حیوان فرق دارد
مخوان دور فلك را دور ترسا
كه دوران تا به دوران فرق دارد
مكن تشبیه زلفش را به سنبل
پریشان تا پریشان فرق دارد
مبر پیش دهانش غنچه را نام
كه خندان تا به خندان فرق دارد
رخش را مه مگو هرگز فروغی!
كه خور با ماه تابان فرق دارد
1213- 1274
میرزا عباس بسطامی متخلص به «فروغی» فرزند آقا موسی، متولد 1213 در عتبات(کربلا یا نجف) است. او در ساری اقامت داشت. روزگاری نیز در خدمت فتحعلیشاه بود. فروغی، فتحعلیشاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه را مدح كرد و در چند غزل نیز ابیات ناصرالدین شاه را تضمین كرد.
وی مدتی را نیز در كرمان در خدمت حسنعلی میرزا شجاع السلطنه– كه حامی «قاآنی» نیز بود– گذراند و همین شاهزاده تخلص «فروغی» را، به مناسبت لقب فرزندش، فروغالدوله، به او داد.
فروغی به مجلس عرفا گرایش داشت و قسمت بزرگ عمر خود را به ریاضت و درویشی و گوشهنشینی گذراند. هنر فروغی در غزلسرایی است و روش حافظ و سعدی را در غزل برگزیده است. غزلیات او در نزد معاصرانش نیز زبانزد بود. دیوان فروغی را تا بیست هزار بیت گفتهاند.
از اشعار اوست:
خدا خوان تا خدا دان فرق دارد
كه حیوان تا به انسان فرق دارد
موحد را به مشرك نسبتی نیست
كه واجب تا به امكان فرق دارد
موحد را مقلد كی توان گفت؟
كه دانا تا به نادان فرق دارد
مناجاتی خراباتی نگردد
كه سرّ جسم تا جان فرق دارد
مخوان آلوده دامن هر كسی را
كه دامان تا به دامان فرق دارد
من و ابروی یار و شیخ و محراب
مسلمان تا مسلمان فرق دارد
من و میخانه، خضر و راه ظلمات
كه می با آب حیوان فرق دارد
مخوان دور فلك را دور ترسا
كه دوران تا به دوران فرق دارد
مكن تشبیه زلفش را به سنبل
پریشان تا پریشان فرق دارد
مبر پیش دهانش غنچه را نام
كه خندان تا به خندان فرق دارد
رخش را مه مگو هرگز فروغی!
كه خور با ماه تابان فرق دارد