lordkabir
Registered User
- تاریخ عضویت
- 6 جولای 2012
- نوشتهها
- 360
- لایکها
- 6
شب آخر (2)
ای شب آخر، ز سر واکن مرا
محو در لبخند فردا کن مرا
شعرهای ناتمامم را بخوان
در سکوت خانه نامم را بخوان
یاد کن از این گسسته یاد کن
بینی از شعر مرا فریاد کن
ابر پوشیدست روی ماه را
مست مستم کن، ببینم راه را
دست غیبی می زند تیغ هلاک
قطره اشکی میچکد بر روی خاک
سایه ای افتاد بر روی قفس
ور تکاپو باز می ماند نفس
شعله خالی می کند فانوس را
موج پوید راه اقیانوس را
یاد گنگی با فضا آمیخته
نام دوری در فضا آیخنه
ای شب آخر، ز سر واکن مرا
محو در لبخند فردا کن مرا
شعرهای ناتمامم را بخوان
در سکوت خانه نامم را بخوان
یاد کن از این گسسته یاد کن
بینی از شعر مرا فریاد کن
ابر پوشیدست روی ماه را
مست مستم کن، ببینم راه را
دست غیبی می زند تیغ هلاک
قطره اشکی میچکد بر روی خاک
سایه ای افتاد بر روی قفس
ور تکاپو باز می ماند نفس
شعله خالی می کند فانوس را
موج پوید راه اقیانوس را
یاد گنگی با فضا آمیخته
نام دوری در فضا آیخنه