• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

متن های خواندنی

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
سرزمینم بغض دارد

آفتاب بیاورید

یا مرفین!

گاهی

"مرفین

در هوای تازه" * می چسبد....
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
از يه جايي به بعد به خودت ميگي...

اصلن چه دليلي داره به كسي بگم حالم بده ؟اونا چيكار ميتونن واسم كنن...

جز گفتنِ يه الهي بميرم ،جز گفتنِ يه ناراحت نباش ميگذره ...در روز اونقد مي خنديو ميگي واي ...

من چقد خوشحالم كه خودتم باورت ميشه

واقعن حالت خوبه اما شبا

وقتي سرتو ميذاري رو بالش ميگي نه !!

اونقدرا هم خوب نيستم .كم كم گريه كردن يادت ميره ،

ميريزي تو خودت ؛غمه دوريشو ، اينكه رفت با كـَسه ديگرو ...

ميگي به من چه !!چند وقت بعد ميبيني ديگه نميتوني ... سره يه موضوعِ كوچيك گريه ميكني ،

داد ميزني ،

ميگي چه بلايي داره سرم مياد ؟به خودت فُحش ميدي ، ميكوبي به درو ديوار ، همه بهت ميگن چته ؟

تو كه اينقد ضعيف نبودي !!توو دلت ميگي ...!

اونقد قوي بودم كه ديگه ته كشيده ...تمومِ افكارم ، باورام ، احساسم ،

حتا خودمم ديگه ته كشيده ...
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
گاهی دلم میخواد, وقتی بغض میکنم,

خدا از آسمان به زمین بیاد,

اشک هامو پاک کنه, دستم را بگیره و


بگه: اینجا آدما اذیتت میکنن؟!!!

بــیـــا بــــــریــــــــم
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
هی تو...


نمیدانم اسمت را چه بگذارم...

مخاطب خاص...

تمام زندگی...

دلیل نفس کشیدن...

همه ی وجود...

یا تنهاعشقم...

به هر نامی که باشی...

آرام...

برایت جان میدهم...
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
عادت میکنم به داشتن چیزی وسپس نداشتنش...

به بودن چیزی و سپس نبودنش...

تنها عادت میکنم...

اما فراموش نه!!


شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را

درحالی که همه میگویند...

خوش به حالش!!!

چه زود فراموش میکند.!..
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آغوشت چه آرامشی است که وقتی نیستی این آرامش به یکباره پر میکشد...

و من مبهوت و مات گم میشوم در شهر خاکستری غم...

گویی خورشید هم دیگر مثل همیشه نمی تابد...

خنکای سحر تازه ام نمیکند...

اشکهایم فقط میسوزانند و خطی از روزمرگی را بر جا میگذارند...

زمان پیر میشود...

ثانیه ها لنگ لنگان...گویی جان میکنند برای رسیدن به دقیقه ها...

زخمهای کهنه سر باز میکنند...

اما خونابه ای که میچکد فقط دردهایم را تشدید میکند و بس...

نه لبخندی برای تسکین...نه آغوشی برای پناه...

تنها عکس تو که مینگرد و چه جدی نمیخندد...

میدانم که زمان بازگشتت نیست اما...

با هر صدای پایی دلم با امیدی واهی میلرزد و با خود میگویم نکند...

نکند تویی که بی خبر آمده ای...

و لحظه ای بعد...

آنگاه که صداها محو می شوند و از تو خبری نیست...

یک نفر در درونم به سادگی و خیالبافیم قهقهه ای سرد سر میدهد...

و من خسته از این تنهایی به گوشه ای کز میکنم ...

این حال من بی توست...
 

leily_17

محروم از فعالیت تجاری
محروم از فعالیت تجاری
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2011
نوشته‌ها
667
لایک‌ها
82
در زندگی نه هدفی دارم نه مسیری، نه منظوری و نه حتی معنایی اما شادم و این نشان می دهد که یک جای کار ایراد دارد . . . (چارلز شولز)
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
آدمـهـآیی کـه شمآ رآ ترک میکـنند غریبـه هآیی هسـتند که یـک روز بـآ شمـآ آشـنآ مـیشوند!
بآ افکـآرِ شـُمآ! بآ حـرف هآی شـُمآ ! بآ دستهآی شـُما !
بآ رویآهآی شـُمآ ! بآ تک تک لحظه هآی شـُمآ !
یک روز ناگهآن حوصله شآن سر میرود !
دلـشـآن رآ و دستهآشآن رآ و حرفهآیشان رآ و خوآبشآن رآ پـس میگیریند !
و غریـبه هـآیی میـشوند بـآ خـآطـرآتـی که پـُر میکنند :
افـکارتـآن رآ دستهآیـتآن رآ خـوآب هـآیتـآن رآ رویـآ هآ و تـک تـک لـحـظـه هـآیـتـآن رآ
یک روز نـآگهآن حوصـله ی شـُمآ سـر میـرود غریـبه هآیی میشوید کـه خودتـآن رآ تـَرک مـیکـنیـد
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
هر انساني ﻋﻄﺮ ﺧﺎصی ﺩﺍﺭﺩ !
ﮔﺎﻫﯽ ، ﺑﺮﺧﯽ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻮﯼ ﺧـــﺪﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻣﺜﻞ ﻣــــــــــــــﺎﺩﺭ …
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دستی از میان سیاهی ها مرا از اینجا برد.

به جایی از جنس آبی آسمان. شاید الف.لام.میم زندگی من این است: یافتن نور سبز میان دستان پیرزنی با چشمان بارانی.

احساسش کردم. انگار کسی قلبم را با چیزی از جنس نور گره زذه باشد. صدایش کردم . غریبه آشنای سال های دیروز و امروزم می شناسمت.
 

equinoxx

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
8 ژانویه 2014
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
173
سن
34
محل سکونت
اصفهان
قلب ، مهمانخانه نيست که آدم‌ ها بيايند دو سه ساعت يا دو سه روز توي آن بمانند و بعد بروند .. قلب، لانۀ گنجشک نيست که در بهار ساخته بشود و در پاييز باد آن را با خودش ببرد .. قلب، راستش نمیدانم چيست ؟ اما اين را میدانم که فقط جای "آدمهای خیلی خیلی خوب" است..!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تمام “امن یجیب” های دلم را
گره زده ام به کلماتت
و روانه ی آسمان کرده ام
.
خاتون ِ خوب ِ خواب و خاطره!
من مطمئنم
خدا تو را برای دلم نگه میدارد....
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گاهی با "یک" قطره , لیوانی لبریز می شود ,
گاهی با "یک" کلام , قلبی آسوده و آرام می گردد ,
گاهی با "یک" کلمه , یک انسان نابود می شود ,
گاهی با "یک" بی مهری , دلی می شکند ,
مراقب بعضی " یک ها " باشیم !!!
در حالی که ناچیزند , همه چیزند .
..
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زمان! به من آموخت که دست دادن معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت تنها نشدن نيست ..... هيچ وقت دل به کسي نبند چون اين دنيا اين قدر کوچيکه که توش دو تا دل کنار هم جا نميشه ... اگر هم دل بستي هيچ وقت ازش جدا نشو چون اين دنيا اين قدر بزرگه که ديگه پيداش نمي کني .... هر وقت احساس کردي در اوج قدرتي به حباب فکر کن.... بهتره اهالي رويامونو بدون توقعي ، جواب كنيم نبايد حتي رو بهترين كسا توي بدترين جاها ، حساب كنيم
 

ufomax

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 نوامبر 2012
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
89
محل سکونت
Virtual world
کاش مرا درست ترجمه می کردی..
اما مرا از آن جماعتی دیدی که می شناختی...
من نبودم! من نبودم.....
من یک شاعر معمولی ام، یک مردهء منطقی...
بعضی حرف ها را نمی توانم هضم کنم..
به سادگی حباب کم رمقی...
با کوچکترین اشاره ای می شکنم...
همیشه سعی کرده ام همه را درک کنم...
خودم را بجای دیگران فرض کنم...
به همین دلیل هرگاه درک نشدم، فراموش کردم...
هر چقدر هم سخت، اما فراموش کردم!!
 

ufomax

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 نوامبر 2012
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
89
محل سکونت
Virtual world
هنگامی که در زندگی اوج میگیری،
دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی.
اما هنگامی که در زندگی، به زمین می خوری،
آنوقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند یا هستند ...
آری گاهی شکست از پیروزی مفیدتر است ...
 

ufomax

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 نوامبر 2012
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
89
محل سکونت
Virtual world
بیـــا بـــاران
زمین جای زیبایست
کوچه ها دلتنگ تو هستن
غباری سیاه بر دل مردم نشسته
اینجا همه چشم انتظار بوسه ی خدایند
بیـــا بـــاران
پیاله های ما خالیست
اینجا تمام حس ها مرده اند
ببر با خود این غبار گناه را
بیـــا بـــاران
من از جنس زمینم
سیاهی روی من گواه نیست
سنگی دل های مان
از طوفان وسوسه هاست
بیـــا بـــاران
تنها هوس شیرین ما
بوی نم خاکست
بوی تازگی
بوی رحمت خدا
بیـــا بـــاران
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم

نه لبخند می زنیم

نه شکایت می کنیم
فقط سکوت می کنیم
 
بالا