برگزیده های پرشین تولز

مروری بر تاریخ باشگاه پرسپولیس

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
24 تیر 1373: دوازدهمین دوره لیگ ایران.
پرسپولیس 10 شاهین بوشهر 1 گلها: فرشاد پیوس 4 گل؛ علی دایی 2 گل، حسن شیر محمدی 2 گل، مجتبی محرمی و جواد منافی هر کدام یک گل. این سنگین ترین و بهترین برد تاریخ لیگ ایران است. دومین برد پیروزی 9-1 ابومسلم بر استقلال رشت بود که سرمربی استقلال رشت را مرحوم حجازی بر عهده داشت. پرسپولیس 85 درصدر مهمترین رکوردهای لیگ ایارن را به نام خود ثبت کرده است که در این مقال نمی گنجد و در پست های آتی دوباره منتشر خواهد شد. در توضیحات کاور این پیج می توانید رکوردها را مطالعه بفرمایید.

541426_616099761776079_2136526994_n.jpg

ایستاده از راست: علی دایی، جواد منافی، امیر موسوی نیا، عبدالله نژاد، افشین پیروانی و محمود خوراکچی.
نشسته از راست: مجتبی محرمی، فرشاد پیوس (ک)، حسن شیرمحمدی، حسین عبدی، محسن عاشوری.

پرسپولیس در این فصل می توانست مقتدر ترین قهرمانی را به دست آورد اما مصطفوی ریس فدراسیون وقت که با عابدینی مدیر عامل وقت پرسپولیس به مشکل خورده بود به راحتی هر چه تمامتر و بی دلیل پرسپولیس را در نیمه نهایی لیگ 3-0 جلوی استقلال بازنده اعلم کرد آنهم در بازی که هر کس می دید هیچ فرقی با بازی ایران و مالدیو نداشت. داستان دهه 1350 و تکرار آن در دهه 1360 و دهه 1370 و حکومت مطلق پرسپولیس بر فوتبال ایران. پرسپولیس پس از فتح 9 قهرمانی در 6 سال از 1365 تا 1371، دهه 1370 را با اقتدار ادامه داد، این تیم قهرمانی لیگ 1371 را در ضربات پنالتی به پاس داد و در سال 1372 که استقلال در دسته سه بود؛پرسپولیس نایب قهرمان لیگ شد؛ در فصل 1373 که رکوردهای تاریخی در لیگ را پرسپولیس به لحاظ تعداد بازی و امتیاز، زدن 35 گل توسط دو مهاجم از یک تیم، میانگین تعداد بازی و گل زده و همه رکوردها ثبت کرد اما مصطفوی قهرمانی را به راحتی آب خوردن از پرسپولیس گرفت و پرسپولیس در 4 دوره بعدی لیگ که در لیگ شرکت کرد هر 4 جام لیگ را فتح کرد. دقیقاً مانند دهه 1360 که فدراسیون 4 بار پرسپولیس را در نیمه اول دهه 60 از قهرمانی دور کرد؛ در ادامه پرسپولیس 5 بار متوالی قهرمان شدو 9 قهرمانی رسمی در 6 سال بدست آورد. 1374 و 1375 قهرمان، لیگ 1376 به دلیل عدم برگزاری بازیهای پرسپولیس توسط فدراسیون بی کفایت، جام به استقلال رسید؛ 1377 و 1378 هم پرسپولیس قهرمان شد و با یکسال وقفه در 1380 نیز قهرمان لیگ شد. تمام دهه 1370 در سلطه مطلق پرسپولیس که دو قهرمانی را فدراسیون از این تیم گرفت.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
15 بهمن 1350 دومین دوره لیگ ایران
پـرسپـولیـس 4 استقــلال 1
شرح تصویر: گل نخست بازی توسط حسین کلانی با تک ضربه ای چکشی و نمایشی در حضور منصور پورحیدری، علی جباری 8 و ناصر حجازی گلها: دقایق 32 و 89 حسین کلانی، دقیقه 55 صفر ایرانپاک، دقیقه 74 محمود خوردبین (برای پرسپولیس) و دقیقه 75 علی جباری (برای استقلال)

998803_617053088347413_1660776516_n.jpg

بازی برگشت کمتر از 2 ما بعد 3 فروردین 1351: پرسپولیس 2 استــقلال0 گلها: صفر ایرانپاک 51 و حسین کلانی 88 .
مجموع رفت و برگشت لیگ 1350: پرسپولیس 6 استقلال 1
دو روز بعد در 5 فروردین پرسپولیس 6-0 سپاهان اصفهان را شکست داد و در مجموع رفت و برگشت سپاهان را 8-1 در هم کوبید.
پرسپولیس یعنی این افسانه های بی تکرار؛ پادشاه رکوردهای فوتبال ایران؛ همیشه قهرمان و فاتح جامها و این همه خیل عاشق. همان هویتی که یونتوس، لیورپول و منچستر در کشورشان دارند. پرسپولیس فاتح لیگ ایران 1350 با اقتدار و شکست دادن پرگل اکثر حریفان 4-1 استقلال (رفت و برگشت پرسپولیس 6 استقلال 1) ، 6-0 سپاهان (رفت و برگشت پرسپولیس 8 سپاهان 1)، 8-0 استقلال نوشهر رفت و برگشت(11-0)، 2-0 پاس رفت و برگشت (4-0)، 3-0 تاج مسجد سلیمان، 3-0 جم آبادان رفت و برگشت (8-1). بله عزیزان همراه. دو ماه بعد پرسپولیس با هامبورگ آلمان در تهران 2-2 مساوی کرد هامبورگ از قدرتهای اروپا ست که جام باشگاههای اروپا را فتح کرد.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
999290_616893618363360_660971410_n.jpg

گل سرنوشت ساز دایی و قهرمانی زودهنگام پرسپولیس در سیزدهمین دوره لیگ ایران. پرسپولیس هر 4 قهرمانی اش در لیگ در دهه 1370 سه 4 و حتی 5 هفته مانده به اتمام لیـگ؛ قطعی شد این هم برای خود رکوردی دست نیافتنی است
22 دی ماه 1374 . پرسپولیس 1 ملوان 0 ..سرمای تهرای. روزی که قهرمانی پرسپولیس در لیگ 1374 تقریباً قطعی شد... گل دقیقه 74 علی دایی.... در بازی بعد 1-0 ماشین سازی را برد و با شکست سنگین 3-0 استقلال اهواز جشن قهرمانی پرسپولیس کامل شد.... این تیم فاصله 15 امتیازی نسبت به بهمن را بصورت لاک پشتی در نیم فصل دوم با نتایج 1-0 و اختلاف یک گل جبران کرد. برد های کم گل اما کارساز استانکو که اولین هدفش نخوردن گل و سپس گل زدن بود... روشی که جواب داد. در تصویر علی دایی بالاتر از محمد حبیبی دروزابان با سابقه ملوان ضربه سر زده است.
پرسپولیس پس از فتح 9 قهرمانی در 6 سال از 1365 تا 1371، دهه 1370 را با اقتدار ادامه داد، این تیم قهرمانی لیگ 1371 را در ضربات پنالتی به پاس داد و در سال 1372 که استقلال در دسته سه بود؛پرسپولیس نایب قهرمان لیگ شد؛ در فصل 1373 که رکوردهای تاریخی در لیگ را پرسپولیس به لحاظ تعداد بازی و امتیاز، زدن 35 گل توسط دو مهاجم از یک تیم، میانگین تعداد بازی و گل زده و همه رکوردها ثبت کرد اما مصطفوی قهرمانی را به راحتی آب خوردن از پرسپولیس گرفت و پرسپولیس در 4 دوره بعدی لیگ که در لیگ شرکت کرد هر 4 جام لیگ را فتح کرد. دقیقاً مانند دهه 1360 که فدراسیون 4 بار پرسپولیس را در نیمه اول دهه 60 از قهرمانی دور کرد؛ در ادامه پرسپولیس 5 بار متوالی قهرمان شدو 9 قهرمانی رسمی در 6 سال بدست آورد. 1374 و 1375 قهرمان، لیگ 1376 به دلیل عدم برگزاری بازیهای پرسپولیس توسط فدراسیون بی کفایت، جام به استقلال رسید؛ 1377 و 1378 هم پرسپولیس قهرمان شد و با یکسال وقفه در 1380 نیز قهرمان لیگ شد. تمام دهه 1370 در سلطه مطلق پرسپولیس که دو قهرمانی را فدراسیون از این تیم گرفت.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
شیران سرخ پارسی؛ فاتحان همیشگی جامها؛ هویتی بسان لیورپول، منچستر، بایرن مونیخ و یونتوس. باشگاهی که قریب به 35 سال برگزاری لیگ ایران و تهران؛ (1348 تا 1382) هیچ مقام زیر سومی نداشت. پادشاه فوتبال ایران.
در کمتر از 48 روز اتفاق افتاد.:
پرسپولیس 6 استـقلال تهران 1
15 بهمن 1350: پرسپولیس 4 استقلال1
3 فروردین 1351: پرسپولیس 2 استقلال 0
در بازی 4-1 پرسپولیس تا دقیقه 74 بازی 4-1 جلو بود پس می توانست در 6 تایی کردن استقلال دوبل کرده باشد . آن تیم افسانه ای بود مانند تیم های دهه 60 و 70.

1379263_617416084977780_1311198421_n.jpg

شرح تصویر: 15 بهمن 1350: گل نخست بازی توسط حسین کلانی و شادی در برابر دورازه استقلال و مرحوم حجازی. از راست به چپ: فریدوم معینی حسین کلانی ، اصغر ادیبی، صفر ایرانپاک و نیم رخ منصور پورحیدری مدافع استقلال و محمود خوردبین دیده می شوند.
 

AMIR TERROREST

Registered User
تاریخ عضویت
17 دسامبر 2011
نوشته‌ها
4,073
لایک‌ها
4,884
24 تیر 1373: دوازدهمین دوره لیگ ایران.
پرسپولیس 10 شاهین بوشهر 1 گلها: فرشاد پیوس 4 گل؛ علی دایی 2 گل، حسن شیر محمدی 2 گل، مجتبی محرمی و جواد منافی هر کدام یک گل. این سنگین ترین و بهترین برد تاریخ لیگ ایران است. دومین برد پیروزی 9-1 ابومسلم بر استقلال رشت بود که سرمربی استقلال رشت را مرحوم حجازی بر عهده داشت. پرسپولیس 85 درصدر مهمترین رکوردهای لیگ ایارن را به نام خود ثبت کرده است که در این مقال نمی گنجد و در پست های آتی دوباره منتشر خواهد شد. در توضیحات کاور این پیج می توانید رکوردها را مطالعه بفرمایید.


ایستاده از راست: علی دایی، جواد منافی، امیر موسوی نیا، عبدالله نژاد، افشین پیروانی و محمود خوراکچی.
نشسته از راست: مجتبی محرمی، فرشاد پیوس (ک)، حسن شیرمحمدی، حسین عبدی، محسن عاشوری.

پرسپولیس در این فصل می توانست مقتدر ترین قهرمانی را به دست آورد اما مصطفوی ریس فدراسیون وقت که با عابدینی مدیر عامل وقت پرسپولیس به مشکل خورده بود به راحتی هر چه تمامتر و بی دلیل پرسپولیس را در نیمه نهایی لیگ 3-0 جلوی استقلال بازنده اعلم کرد آنهم در بازی که هر کس می دید هیچ فرقی با بازی ایران و مالدیو نداشت. داستان دهه 1350 و تکرار آن در دهه 1360 و دهه 1370 و حکومت مطلق پرسپولیس بر فوتبال ایران. پرسپولیس پس از فتح 9 قهرمانی در 6 سال از 1365 تا 1371، دهه 1370 را با اقتدار ادامه داد، این تیم قهرمانی لیگ 1371 را در ضربات پنالتی به پاس داد و در سال 1372 که استقلال در دسته سه بود؛پرسپولیس نایب قهرمان لیگ شد؛ در فصل 1373 که رکوردهای تاریخی در لیگ را پرسپولیس به لحاظ تعداد بازی و امتیاز، زدن 35 گل توسط دو مهاجم از یک تیم، میانگین تعداد بازی و گل زده و همه رکوردها ثبت کرد اما مصطفوی قهرمانی را به راحتی آب خوردن از پرسپولیس گرفت و پرسپولیس در 4 دوره بعدی لیگ که در لیگ شرکت کرد هر 4 جام لیگ را فتح کرد. دقیقاً مانند دهه 1360 که فدراسیون 4 بار پرسپولیس را در نیمه اول دهه 60 از قهرمانی دور کرد؛ در ادامه پرسپولیس 5 بار متوالی قهرمان شدو 9 قهرمانی رسمی در 6 سال بدست آورد. 1374 و 1375 قهرمان، لیگ 1376 به دلیل عدم برگزاری بازیهای پرسپولیس توسط فدراسیون بی کفایت، جام به استقلال رسید؛ 1377 و 1378 هم پرسپولیس قهرمان شد و با یکسال وقفه در 1380 نیز قهرمان لیگ شد. تمام دهه 1370 در سلطه مطلق پرسپولیس که دو قهرمانی را فدراسیون از این تیم گرفت.
اما اینطوری که من یادم میاد پرسپولیس برد 11 -0 یا 11 -1 هم داشت ؟

شاید هم اشتباه میکنم ؟
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
16 اسفند 1377 شانزدهمین دوره لیگ ایران
پـرسپـولیـس 4 صنعت نفت آبادان 1
گلها: افشین پیروانی 2 گل و بهروز ***** فر و علیرضا امامی فر.

1454777_617970324922356_1698865178_n.jpg

پرسپولیس در آبادان هم با همین نتیجه 4-1 به برتری رسید. ای چهاردهمین برد متوالی در لیگ و شانزدهمین برد با جام حذفی بود.
پرسپولیس پس از شکست 1-0 فولاد در تهران خیز بی تکرار خود در تاریخ فوتبال آیران را برای قهرمانی لیگ آغاز کرده بود 14 برد متوالی در لیگ و 2 برد در جام حذفی (16 برد متوالی) و مقتدرانه ترین قهرمانی تاریخ لیگ با اختلاف 12 امتیاز نسبت به تیم دوم جدول را بدست آورد. این دومین برد متوالی پرسپولیس در لیگ ایران بود و در بازی های آتی و شکست 1-0 استقلال و سومین شکست متوالی این تیم در لیگ ایران از پرسپولیس که پس از آن برای چهارمین و پنجمین بار نیز شکست خوردند اما نه کسی لقبی ساخت نه ... پرسپولیس پس از این برد 12 بار دیگر نیز حتی در زمین حریفان سر بلند بیرون آمد و با 14 برد متوالی رکورد دار تاریخ فوتبال ایران شد. پرسپولیس از 30 بازی در این سال با 65 امتیاز رکورد دار میانگین بازی و امتیاز در لیگ نیز گردید. استقلال و سپاهان با 53 امتیاز و 12 امتیاز کمتر دوم و سوم شدند تا در تاریخ لیگ ایران این قهرمانی مقتدرانه ترین قهرمانی باشد که اختلاف تیم قهرمان و نایب قهرمان 12 امتیاز بود. مهدی هاشمی نسب در این سال گلزن ترین مدافع تاریخ لیگ را به نام خود کرد. در این فصل پرسپولیس هم قهرمان لیگ ایران شد و هم قهرمان جام حذفی ایران با شکست استقلال در فینال.
پس از اینکه پرسپولیس 4-1 در آبادان صنعت نفت را برد و در تهران 1-0 ملوان را شکست داد. پرسپولیس 1 بر صفر با گل مهدی هاشمی نسب بازیکن جدید پرسپولیس استقلال حجازی را شکست داد و استقلال که به لطف کناره گیری پرسپولیس با درخواست رسمی فدراسیون از لیگ 1376 قهرمان شده بود آمده بود تا با شکست پرسپولیس به قهرمانی سال 1376 خویش ارزش دهد؛ اما برای سومین بار متوالی از پرسپولیس بی رقیب شکست خورد و ناصر حجازی ساعاتی بعد از بازی دچار نارسایی قلبی شد و در بیمارستان بستری گردید.
پرسپولیس پس از شکست استقلال؛ 4-0 پاس را نیز مقهور قدرت خود کرد و در دیدار بعد با تراکتورسازی را 4-2 در تبریز برد؛ ذوب آهن را نیز 2-0 در تهران شکست داد. پلی اکریل را در اصفهان 2-0 و چوکای تالش را در تهران 4-0 مغلوب کرد. در شیراز 3-2 فجر سپاسی را شکست داد و در تهران 3-1 سپاهان را شکست داد. در دیدار بعدی فولاد در بازی حاضر نشد و 3-0 بازنده اعلام شد. پرسپولیس در بازی با بانک ملی با نتیجه 2-1 سیزدهمین برد متوالی و در بازی با صنعت نفت چهاردهمین برد متوالی را با نتیجه 4-1 و تکرار 4-1 بازی رفت در آبادان دشت کرد که با احتساب دو برد رفت و برگشت با بهپاک بهشر آن هم با برد 4 گله؛ 16 برد متوالی را به دست آورد که رکوردی دست نیافتنی در تاریخ لیگ می باشد. پرسپولیس با 30 بازی و 65 امتیاز قهرمان پانزدهمین دوره لیگ ایران شد. اگر کمی منصف باشیم این بهترین امتیاز تاریخ لیگ است که تاکنون توسط هیچ تیمی تکرار نشده است... میانگین 30 بازی و 65 امتیاز. در لیگ این روزهای ایران تیمها با 34 بازی یعنی 4 بازی بیشتر از پرسپولیس 77 حداکثر 67 امتیازی شده اند که پرسپولیس با 4 بازی امتیازش بدون شک از 70 هر می گذشت. این یک طرفه ترین قهرمانی و شایسته‌ترین قهرمانی در تاریخ لیگ فوتبال ایران در یک فصل نیز بود سرخپوشان در لیگ سال 1377 یعنی درهمین لیگ توانستند 65 امتیاز گرفته و قهرمان شوند. تیم دوم یعنی استقلال و سپاهان با 12 امتیاز کمتر دوم و سوم شدند.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
19 تیر 1366 لیگ باشگاههای تهران
پـرسپـولیـس 6 همـا 0
گلها: فرشاد پیوس 3 گل، علی پروین 2 گل و مرتضی کرمانی مقام.

1458537_617983404921048_1822368896_n.jpg

پرسپولیس در این فصل در یک رکورد تاریخی؛ فراموش نشدنی و تکرار نشدنی؛ هر 3 جام رسمی باشگاهی تهران و ایران که مهمترین مسابقات باشگاهی در سطح ایران بودند را به نام خود کرد. در تصویر فرشاد پیوس دو مدافع هما را بهم گره زده است و آماده یک تک ضربه دقیق مانند همیشه برای گلی دیگر. این آخرین گلهای پروین برای پرسپولیس بود و چند هفته بعد در بازی با دارایی بدون هیچ اطلاعی آخرین بازی اش را با پرسپولیس برگزار کرد. فرشاد در دهه 1360 و اوایل دهه 1370 در تمام مسابقات رسمی که شرکت کرد حتی لیگ کشورهای خلیج فارس؛ آقای گل شد؛ حتی با تیم ملی. فرشاد همیشه آقای گل. اگر لیگ در دهه 1360 و اواخر دهه 50 برگزار شده بود بدون تردید پرسپولیس با بیش از 20 قهرمانی در لیگ دست نیافتنی بود و فرشاد پیوس بدون تردید با بیش از 200 گل رکوردی تاریخی بر جای می گذاشت. او با سن بالا در لیگ 1373 از 20 بازی 20 گل زد که رکوردی است دست نیافتنی در تاریخ فوتبال ایران. اگر در دهه 60 لیگ برگزار شده بود خیلی چیزها ثابت می شد اما پرسپولیس در این قضیه هم ضرر کرد و دهها قضیه دیگر. گرفتن 3 قهرمانی لیگ هم توسط فدراسیون باید به آن اضافه شود و تعطیلی 15 ساله تورنمنت آسیایی که پرسپولیس حداقل می توانست 4 قهرمانی از آن دشت کند میزبانی آسیا در سال 1351 که به پرسپولیس و ایران رسیده بود اما کشورهای عربی بخاطر حضور نماینده اسراییل تحریمش کردند و قهرمانی پرسپولیس به همین راحتی بر باد رفت؛ 3 قهرمانی در حذفی تهران که دست کمی از حذفی ایران نداشت هم دیگر دیده نمی شود و یک قهرمانی و یک فینال در جام حذفی باشگاههای آسیا که در جام باشگاههای آسیا ادغام و لیگ قهرمانان را تشکیل دادند هم با تبلیغ گسترده رسانه های ایران قهرمانی محاسبه نمی شود و اما رسانه های ایران قهرمانی پرسپولیس و نایب قهرمانی اش را نادیده می انگارند؛ که این حقیقت نداشته و در سایت ای اف سی چیز دیگری را می بینید و قهرمانی لیگ قهرمانان تا کنون به هیچ تیم ایرانی نرسیده است. 3 قهرمانی در باشگاههای تهران در نیمه اول دهه 1360 هم با آراء فدراسیون از پرسپولیس سلب شد و یکی به هما و 2 تای آن به استقلال رسید. مظلومیت پرسپولیس به حدی است که در این مقال نمی گنجد با این حساب و این که افتخارات شاهین را هم که حذف کنیم پرسپولیس با 20 سال قدمت کمتر از استقلال لقب پرافتخارترین تیم ایران را سالها با خود داشته است. تاریخ فوتبال ایران را بررسی کنید و ببینید پرسپولیس حتی به 30 درصد حقش در این فدراسیون های بی نظم ایران و کنفدراسیون مسخره آسیا نرسیده است.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
13 اردیبهشت 1378- شانزدهمین دوره لیگ ایران (قهرمان پرسپولیس)
پرسپولیس 1 سایپا 1
گل: علی انصاریان
بازی رفت 1-0 بسود پرسپولیس با گل علی کریمی.

996659_618492014870187_1888510923_n.jpg

حسین عبدی کاپیتان و هافبک پرسپولیس در تصویر با بهنام ابوالقاسم پور درگیر است که او نیز اوایل دهه 1380 به پرسپولیس آمد و یک گل با لباس پرسپولیس به استقلال نیز زد. بهنام گلهای فراوانی با سایپا و حتی پاس به استقلال زد. پرسپولیس سال 1378 در قهرمانی دوبل کرد و لیگ و جام حذفی مربوط به سال 77 را باهم فتح کرد و در سال 1378 در هر سه جام حذفی و لیگ و آسیا بدون باخت ماند و رکوردی تاریخی بر جای گذاشت. اسفند 77 تا اردیبهشت 79 بدون باخت در 43 بازی آسیایی حذفی و لیگ. اوایل دهه 50 پرسپولیس در 43 بازی پی در پی لیگ بی شکست مانده بود.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
8 دی 1373 دوازدهمین دوره لیگ ایران هفته بیست و یکم
پرسپولیس 0 کشاورز 1
این دومین بازی عابدزاده پس از رفع مصدومیت یکساله اش بود که توسط عابدینی صورت گرفت. این بازی برای پرسپولیس تشریفاتی بود چار که صعودش قطعی شده بود با این وضعیت دقت کنید:
1-پرسپولیس 20 بازی 14 برد 5 مساوی یک باخت 53 گل زده 15 گل خورده 33 امتیاز شما تمام تاریخ لیگ ایران را زیر رو رو کنید وتیمی را پیدا کنید که از 20 بازی 53 گل زده باشد 14 برد داشته باشد و حدود 33 امتیاز و دو مهاجمش (پیوس و دایی) 35 گل زده باشند. 20 تا فرشاد 15 تا دایی. استقلال تیم دوم گروه دیگر از 20 بازی تا قبل از دو هفته پایانی صاحب 9 برد 6 مساوی و 5 باخت 23 گل زده 20 گل خورده و 24 امتیاز بود. اما پرسپولیسی که در نیمه نهایی به راحتی می توانست 6-0 سال 52 را رقم بزند اما فدراسیون مصطفوی و دشمنی اش با عابدینی مدیر عامل پرسپولیس قهرمانی لیگ را از پرسپولیس گرفتند و در نیمه نهایی با استقلالی که عین موم در ست پرسپولیس اسیر بود را 3-0 برنده اعلام کردند.

1012772_619224014796987_398346629_n.jpg

ایستاده از راست: علی دایی، احمدرضا عابدزاده، جواد منافی، بهروز ***** فر، مجتبی محرمی و افشین پیروانی، نشسته از راست: فرشاد پیوس، رضا شاهرودی، حسین عبدی، محمود کلهر و بهزاد داداش زاده.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
1393703_619210731464982_884982317_n.jpg

1370: ناصر محمدخانی و محمد پنجعلی. ستارگان تیم ملی، منتخب آسیا و پرسپولیس. پنجعلی چند دوره کاپیتان منتخب آسیا بود. دفاعی که از نزدیکی های هجده قدم دروازه خودی پاس گل می داد و بعد از او دفاع آخر پاسور مانندش فوتبال ایران به خود ندید. ناصر محمدخانی را فقط با دیدن بازیهایش می توان شناخت. در بازی نیمه نهایی 1365 که در آن پرسپولیس 3-0 استقلال را شکست داد؛ پاس رویایی پنجعلی از نزدیکی های عجده قدم و فرار رویایی ناصر محمدخانی منجر به پنالتی و پایه ریزی آن شکست سنگین استقلال شد.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
1393708_460817620693846_1058901325_n.jpg

متولد سال 1320 – خرم آباد – لیسانس ادبیات فارسی – معروف به سرطلایی – بلند پرواز ترین سرزن تاریخ فوتبال ایران – یک مهاجم با قدرت ***** بالا و شخصیتی تاثیر گزار – با 36 بازی رسمی ملی و 16 گل (دومین گلزن برتر تاریخ فوتبال ایران – پیش از انقلاب ) – 2بار تجربه قهرمانی در جام ملتهای آسیا (1968 – 1972 ) یک بار تجربه نایب قهرمانی بازیهای آسیایی (1966 ) – تجربه کاپیتانی تیم ملی فوتبال – بازیکن اسبق تیمهای شاهین و پرسپولیس – تنها هت تریک کننده ایرانی تاریخ دربی در آن بازی 6 تایی معروف - 4 گل زده در تاریخ دربی ها و...

چند نکته از این پیشکسوت بزرگ و قابل احترام فوتبال ایران :
1- بهزادی بزرگ شده مکتب شاهین است . استادان او پرویز دهداری ، امیر عراقی ،دکتر امیر مسعود برومند و دکتر عباس اکرامی بودند. بهزادی می گوید بسیاری از شاهینیهای قدیم نام یکی از فرزندان پسرشان شاهین است .
2- بهزادی به همراه دهداری و شیرزادگان پیش از بازی مقابل تورپیدمسکو(از تیمهای شوروی سابق ) در یک اقدام نمادین خودشان پشت گیشه بلیط فروشی کردند.
3- همایون بهزادی فوتبال را از سن 12 سالگی و با تیم پرستو (تیم نوجوانان شاهین ) آغاز کرد.
4- در خصوص پرشهای همایون بهزادی افسانه های زیادی گفته اند اما پرش بلند او در مقابل تیم هندوستان افسانه نیست !
5- ایشان در باشگاه پرسپولیس مربی بازیکنانی مثل دکتر بیژن ذوالفقار نسب – دکتر محمددادکان- صفر ایرانپاک و علی پروین بودند .
6- داستان مربوط به شایعه دوپینگ در دربی شانزدهم موضوع جالبی است. اگر تمایل داشتید آن را از طریق منابع مختلف دنبال کنید . در آن زمان همایون بهزادی مربی پرسپولیس بودند .
7- برای خداحافظی همایون بهزادی تیم نفتانیک باکو شوروی سابق به ایران دعوت شد تا در غروب روز 2 شنبه 26 آبان سال 1354 امجدیه و 15 هزار تماشاگر با هم از رفتنش غمگین شوند .
8- نتیجه این بازی 2-1 به سود نفتانیک باکو تمام شد گل پرسپولیس را دکتر زادمهر زدند و هر دو گل نفتانیک را بازیکن سرشناس این تیم عباس اف بثمر رساند .
9 – عواید حاصل از بلیط فروشی این بازی حدود 49995 تومان بود که قرار شد به نشانه قدردانی 40 هزارتومان آن تقدیم همایون خان شود .
10- بهزادی دوبار می توانست عضو تیم ایران در دور نهایی المپیک های 1968 و 1972 باشد ولی هر دو بار مسایلی مانع از حضور ایشان شد .
ایشان در حال حاضر از سرشناس ترین پیشکسوتهای باشگاه پرسپولیس هستند .
تصویر لحظه خداحافظی همایون خان بهزادی از فوتبال درورزشگاه امجدیه است . دکتر محمد دادکان نیز در تصویر دیده می شوند.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
599406_620979144621474_746679401_n.jpg

آلن راجرز (سمت راست تصویر)- سرمربی انگلیسی (متولد شهر لیورپول) اوایل دهه 1350 پرسپولیس که رایکوف و تاج را در دو بازی 10 -1 در هم کوبید تا رکوردی ابدی برای خود ثبت کند. تصویر مربوط به سال 1348 زمان حضورش در پیکان باستارگان شاهین است که یاران شاهین سابق و پرسپولیس که طی قراردادی بین پرسپولیس و پیکان یکسال قرضی به پیکان رفتند و هر دو جام را فتح کردند و 2-0 تاج را بردند واقعاً این نتیجه را باید در دربی ها بحساب آورد اما پرسپولیس عملاً در ان سال با تیم دومش به تاج باخت اما یاران پرسپولیس با لباس پیکان 2-0 تارج را شکست دادند و تا جایی که یادم است کلانی زننده یکی از گلها با پاس همایون بهزادی بود.
180 دقیقه بازی با استقلال (پرسپولیس 10 استقلال 1) ... 10 گل حاصل کار آلن راجرز. او در دومین بازی و هشتمین روز سرمربیگری خود در پرسپولیس استقلال را 4 بر 1 دهم کوبید. او از بهمن 1350 تا آذر ماه 1353 سرمربی پرسپولیس بود. 2 قهرمانی لیگ ایران (سومین قهرمانی لیگ (1354 ) با هدایت بهزادی و وطنخواه بدست آمد) توسط پرسپولیس افسانه ای همان سالها که 43 بازی در لیگ بی شکست ماند بدون باخت قهرمان شد و نتایجی را کسب کرد که همگی تاریخی شدند. از جمله برد بر ناسیونال اروگوئه برترین باشگاه جهان در همان سال با تمام قوا و سایر نتایج شگفت انگیزش. بهترین عملکرد رو تو دربی ها داشت 4 برد از 7 بازی. 2 باخت داشت ولی یکی دوستانه بود و یکی هم در جام باشگاههای تهران 1351 که تیم اصلی پرسپولیس اصلاً شرکت نکرد و آماتورهای پرسپولیس شرکت کردند یا همون تیم ذخیره ها در مسابقات حاضر شد.
شباهت لباس پرسپولیس و آرسنال حاصل رابطه علی عبده با باشگاههای انگلیسی بود حتی شنیدم که لباس های پرسپولیس مستقیم از آرسنال فرستاده می شد با طرحی برای پرسپولیس.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
به یاد مروارید سیاه فوتبال آسیا در دهه 1340 (قهرمان جام ملتهای آسیا)؛ ملقب به بمب افکن سیاه پرسپولیس و شاهین. مطلب کمی طولانی است اما بسیار می تواند خواندنی و جذاب باشد توصیه می کنم از دستش ندهید
‫برنامهٔ آفساید با موضوع مربیان لیگ برتر.tmp‬‎ - YouTube

1469957_620973634622025_1092505788_n.jpg

گذشت آن روزها كه محراب وقتي رفت توي وزارت كشاورزي استخدام شود 45‌نفر آدم آس و پاس را هم با خود برد كه الّا و بلّا يا مرا با اين‌ها يكجا استخدام مي‌كنند يا من هم نيستم. دقت كنيد: 45‌نفر! الله‌اكبر!
بچه موفرفري بندر شاپور چه دل گنده‌اي داشت. الله‌اكبر! شايد به خاطر همين زندگي در بندر بود كه اهل كتاب هم شد. كودكي و نوجواني‌اش در شهري فسقلي گذشت كه پر از نظامي‌هاي انگليسي بود و تاثيرش اين شد كه پسرك موفرفري عاشق ياد گرفتن زبان لاتين باشد. چه كسي باور مي‌كند محراب، رمان‌هاي انگليسي ترجمه كند؟
بغض کرد، آتش گرفت، جلوی خودش را اما به سختی گرفت و به جواد الله وردی بازیکن جوان آن روز که در نگاهش چشم دوخته بود و از او سوال می کرد «عمو تو رو به خدا بگو چه شده» گفت؛ هیچی عمو، بعد از این همه سال بازی برای پرسپولیس، یک برگه کاغذ دستم داده اند که رویش نوشته؛ «آقای محراب شاهرخی از زحماتی که برای پرسپولیس کشیده اید تشکر می کنیم. حالا می توانید به هر تیمی که دلتان می خواهد بروید.» عمو محراب با گفتن این چند کلمه انگار که سبک تر شده باشد، ادامه داد؛ «با معرفت ها نکردند حداقل ما را دعوت کنند و یک چای تلخ با دو تکه بیسکویت مادر جلویمان بگذارند تا دل مان نگیرد که بی مراسم تودیع کنارمان گذاشته اند»، عمومحراب این گونه از پرسپولیس رفت اما سه سال بعد به عنوان سرمربی برگشت. وداع او که همراه با وداع هادی طاووسی بود برای جواد الله وردی آنقدر سخت و تلخ بود که او می گوید؛ «از آن روز به بعد بود که ورزش قهرمانی در دل من مرد، دیگر انگیزه یی نداشتم که حرکت کنم و سرم را به آسمان بسایم. با خودم می گفتم در این فوتبال، بزرگ که شوی، آخرش می خواهی بشوی محراب شاهرخی، از او که نمی توانی بزرگ تر شوی. مدام به این مسائل فکر می کردم، با خودم می گفتم آیا حق محراب شاهرخی همین بود؟»محراب شاهرخی یکی از بااستعدادترین فوتبالیست ها و یکی از بامعرفت ترین پهلوان های ورزش ما بود. روز 12 بهمن سال 1322 در خوزستان به دنیا آمد. فوتبال را از همان خطه شروع کرد و با کلوپ شنای اهواز به فوتبال ایران معرفی شد. سال 1342 پیراهن تیم ملی را برای اولین بار تنش کرد. این پیراهن به او خیلی می آمد. هر کدام از قدیمی های فوتبال می خواهند تیم ملی دهه چهل را در ذهن شان مرور کنند پیراهن سبز تیم ملی را با حروف بزرگ لاتین «IRAN» بر قامت محراب و دو، سه نفر دیگر بیش از دیگران تداعی می کنند. محراب شاهرخی، ناظم گنجاپور و اکبر افتخاری سه یار دبستانی بودند که همزمان به تهران آمدند. محراب و ناظم شاهینی شدند و اکبر پیراهن تیم فوتبال دارایی را بر تن کرد. تقدیر چنان کرد که سال 1351، این سه دوست قدیمی در کنار هم و در یک مقطع پیراهن پرسپولیس را بر تن داشته باشند. اما محراب از دو دوست دیگر، صمیمی تر و تا حدودی احساساتی و شکننده تر بود. فراموش کردنی نیست که به خاطر یک مساله کوچک، مدت کوتاهی را از شاهین دل کند و به دارایی رفت و در دارایی همبازی جلال طالبی و پورحیدری و قلیچ خانی و اکبر افتخاری شد. بعد هم که شاهین منحل شد و پرسپولیس در زمستان سال 1346 تشکیل شد، همراه یاران قدیمی خود در شاهین به پرسپولیس رفت تا در ذهن اهالی فوتبال تداعی شود عامل جدایی او از تیم شاهین دکتر عباس اکرامی بود چرا که اینجا در تیم پرسپولیس ، دیگر دکتر اکرامی نبود تا محراب به خاطر حضورش بین دوستان قدیمی و پای قلیونی خود نباشد. به او بمب افکن سیاه می گفتند. بمب افکن سیاه و احساساتی پرسپولیس، یکباره آنقدر دلش گرفت که آن تصمیم عجیب را که دوست نداریم یادی از آن کنیم به ذهن رساند؛ پایان زندگی ، آن هم با دستان خودش ، محراب را نجات دادند اما 10 سال بعد یک بار دیگر مرد، این بار روی پرده سینما، فیلم سینمایی علف های هرز را با بازی فرزان دلجو، شب پره، آیلین، جلال پیشواییان، مرحوم آرمان و... خیلی ها به یاد دارند. محراب در اولین و آخرین فیلم سینمایی زندگی نقش جوانی را بازی می کرد که عشق وجودش را فرا گرفته بود؛ جوانی که در پایان فیلم، به خاطر بیماری می مرد و عشقش ناکام می ماند. خیلی ها از مرگ عمومحراب در علف های هرز گریستند؛ همه با بغض. وقتی یاد خوبی های محراب می افتادند و اینجا مرگ سینمایی اش را می دیدند تاسف می خوردند. اما 16 سال بعد، مرگ سوم امانش نداد؛ یک سکته مغزی و دیگر هیچ. محراب شاهرخی، یکی از قدیمی ترین و تاثیرگذارترین عناصر فوتبالی تاریخ پرسپولیس، در 12 بهمن سال 71 به رحمت خدا رفت، امروز 20 سال از آن روز تلخ و سیاه می گذرد. امروز صبح در قطعه 20 بهشت زهرا مراسم پانزدهمین سالمرگ عمومحراب برگزار می شود و مثل همیشه همایون بهزادی در رثای یار قدیمی می گوید و می گرید و دوستان همه جمعند. از حمید جاسمیان و اکبر افتخاری و ناظم گنجاپور و جعفر کاشانی و بیوک وطنخواه تا رقیبانی مثل فرامرز ظلی، اکبر کارگرجم، غلامحسین فرزامی و...اما محراب آنچنان که گفتیم یکی از تاثیرگذارترین عناصر تاریخ فوتبال پرسپولیس بود، رفتن او از پرسپولیس سال 60، پایه های قدرت علی پروین را تحکیم کرده و حضور قدرتمندانه علی پروین در پرسپولیس و تاثیرگذاری بسیار زیاد او در ارکان این مجموعه طی دو دهه 60 و 70، از زمانی شروع شد که محراب پرسپولیس را ترک کرد.گفتیم که محراب در اسفند سال 53 ، به خاطر بالا رفتن سن از پرسپولیس کنار گذاشته شد. پرسپولیس لیگ سوم تخت جمشید به طور کل جوانگرایی کرد. همایون بهزادی سرمربی بزرگسالان و بیوک وطنخواه سرمربی جوانان شدند. کلانی از تیم جدا شد و به شهباز رفت. جعفر کاشانی هم کناره گیری کرد تا به کارش در وزارت امور خارجه بپردازد. چند نفر از عناصر قدیمی دیگر تیم هم توسط مسوولان وقت کنار گذاشته شدند؛ نفراتی مثل هادی طاووسی، محراب شاهرخی و هنریک سرکیسیان. در این میان طاووسی و هنریک بازنشسته شدند و محراب به تیم فوتبال شهباز رفت و مدتی بازی و مربیگری را در این تیم تجربه کرد. حالا بشنوید از آن سوی کار یعنی پرسپولیس، در این مجموعه همایون بهزادی سرمربی شد. اختلاف با مسوولان باشگاه بهزادی را وادار به کناره گیری کرد. بعد از بهزادی، بیوک وطنخواه سرمربی تیم شد و پرسپولیس را در لیگ سوم تخت جمشید به عنوان قهرمانی رساند. با این حال مسوولان تیم هنوز به او بی اعتماد بودند، بنابراین بیوک 33 ساله را با یک مربی روس به اسم ایوان کونوف، به ادامه کار واداشتند. بیوک که خودش را در اندازه های سرمربیگری پرسپولیس می دانست در اواسط لیگ چهارم تخت جمشید در سال 1355 از پرسپولیس جدا شد، کونوف به سختی پرسپولیس را تیم دوم لیگ کرد. بعد از او ، مسوولان پرسپولیس اقدام به استفاده از یک عنصر خوشنام و کاربلد به اسم منصور امیرآصفی کردند. امیرآصفی یک مربی بزرگ و یک انسان فرهیخته در فوتبال ما بود اما زود از پرسپولیس کناره گیری کرد، امیرآصفی رفت و محراب شاهرخی 34 ساله جای او را گرفت. عمو محراب در مربیگری، کمی با انعطاف تر بود، اما بعضی ها از انعطاف او سوءاستفاده می کردند. او به قدری مهربان و باگذشت بود که برخی اوقات زشت ترین دشنام ها و نسبت های کثیفی را که به او می دادند می شنید و از گوش مخالف به در می کرد. محراب چهار سال سرمربی پرسپولیس ماند. چهار سال مربیگری ، بیشترین دوره مربیگری را در تاریخ فوتبال پرسپولیس تا آن سال تشکیل می دهد . با محراب شاهرخی ، پرسپولیس در لیگ سال 56 به عنوان دوم رسید. با محراب شاهرخی، پرسپولیس در لیگ سال 57 روی پله دوم بود که مسابقات نیمه کاره ماند. با محراب شاهرخی ، تیم در جام شهید مهدی اسپندی که اولین دوره مسابقات رسمی تهران بعد از انقلاب بود به قهرمانی رسید و با او ، تیم در مسابقات سال 60 باشگاه های تهران بعد از تیم هما و در مسابقات سال 60 حذفی تهران بعد از شاهین به رتبه دوم رسید . بعد از این مسابقات ، دیگر هیچ گاه محراب شاهرخی سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس نبود. می گویند در اردوی کوتاه مدت پرسپولیس در شهرهای بندرعباس و شیراز اتفاقی در خانه علیرضا حیدری مهاجم پرسپولیس در شیراز رخ داد که بهانه به دست بدخواهان داد ، فرصت فراهم آمده بود. به محراب گفتند تا آب ها از آسیاب نیفتاده در خانه بمان و بیرون نیا تا همه چیز تمام شد . در این فاصله ، دادکان که به پرسپولیس برگشته بود، با نظر خودش ، سوت را در تمرینات پرسپولیس به علی پروین داد و از او خواست رسماً تمرینات را اداره کند . محراب رفت اما سه سال بعد به عنوان سرمربی تیم فوتبال شاهین به فوتبال برگشت. این بار با عنوان مربیگری تیم فوتبال شاهین ، او حضوری کوتاه مدت داشت؛ اختتامیه یی بر یک دفتر پرخاطره... و او رفت . و او رفت تا هشت سال دیگر که خبر بیاورند محراب 49 ساله بعد از یک بازی تمرینی ، در تنهایی خانه اش دچار سکته مغزی شده است. آخرین کسی که قبل از مرگ محراب را دید ، بیوک وطنخواه بود ، پس اگر حس می کرد در آن شب سرد زمستانی محراب نورانی تر از گذشته بوده ، خیال خام در سرش نبوده است ، آری محراب 15 سال قبل در چنین شبی عجیب نورانی شده بود .
... و گذشت‌، آن روزهاي ياسمني و شب‌هاي نسترني
كه دلت نخواست يك‌دم
دل ما شكفته باشد!

گذشت آن روزهاي ياسمني. گذشت آن روزها كه بچه‌ها خودشان را مي‌كشتند براي يك سفر خارجي با تيم‌ملي. گذشت آن روزها كه پول قطار تيم‌ملي را از جيب‌شان مي‌دادند. گذشت آن روزها كه خانم فرامرز، دلمه درست مي‌كرد كه بچه‌ها بعد از تمرين، بزنند به بدن و ضعف نكنند. گذشت آن روزها كه محراب وقتي رفت توي وزارت كشاورزي استخدام شود 45‌نفر آدم آس و پاس را هم با خود برد كه الّا و بلّا يا مرا با اين‌ها يكجا استخدام مي‌كنند يا من هم نيستم. دقت كنيد: 45‌نفر! الله‌اكبر!
بچه موفرفري بندر شاپور چه دل گنده‌اي داشت. الله‌اكبر! شايد به خاطر همين زندگي در بندر بود كه اهل كتاب هم شد. كودكي و نوجواني‌اش در شهري فسقلي گذشت كه پر از نظامي‌هاي انگليسي بود و تاثيرش اين شد كه پسرك موفرفري عاشق ياد گرفتن زبان لاتين باشد. چه كسي باور مي‌كند محراب، رمان‌هاي انگليسي ترجمه كند؟
روزي كه علي در بيمارستان مهر به دنيا آمد، محراب داد زد: «رستم به دنيا آمد». پرستارها گفتند آقا ساكت لطفا.
بعدش هم مونا متولد شد. اما دنيا خيلي نامردتر از اين حرف‌ها بود كه بگذارد محراب با جوجه‌كفترهايش يك‌دل سير صفا و لوتي‌گري كند. وقتي «بمب‌افكن سياه» مرد، همه ما گمان مي‌كرديم او در تنگدستي مرده است. يادم هست يك مجله درپيت نوشت كه بعد از مرگ قهرمان، فرزندان او د‌ر كوچه و خيابان‌ها سرگردان هستند و كسي مراقب آنها نيست! مونا وقتي اين سطرها را خواند قاطي كرد. زنگ زد مجله كه بگويد: «آخر اي نامسلمان‌، اين يك‌ذره آبروي باباي ما را هم مي‌خواهيد تاراج كنيد؟ كدام كوچه، كدام خيابان؟ ما پيش مامان‌مان هستيم به كوري چشم شما.» حتي در مجلس ختمش هم يك كاغذي دادند دست مداح كه نفرين كند پروين خانوم را كه چرا بچه‌ها را تنها گذاشته و رفته؟! اما پروين همان‌جا توي قسمت زنانه داشت زينت سيني حلوا را تدارك مي‌ديد.
نمي‌دانم هنوز آن «كبابي‌ عمو» هست يا نه؟ ما فكر مي‌كرديم محراب از همه‌چيز بريده و كبابي زده. نه كه هر وقت او را ديديم توي كبابي بود و يا بسته بزرگي از نان و كباب داغ را بغل زده بود و داشت مي‌برد؟ گمان مي‌كرديم بمب‌افكن‌ ما كباب‌فروشي وا‌كرده آخر عمري.
بعدها ديديم كه نه بابا، سفره محراب هميشه پر از مهمان است. سفره محراب هميشه دو‌ر تا دورش آدم است. همچون عارفي باستاني كه مي‌گفت اگر كسي در سراي من آمد، نانش دهيد و آبش دهيد و از ايمانش هيچ مپرسيد، محراب هم كباب‌شان مي‌داد و ‌آب و دون‌شان را مي‌داد و از ايمان‌شان هيچ نمي‌پرسيد. من نمي‌دانم چقدر بدهي بالا آورده بود در دفتر و دستك آن كباب‌فروشي، اما دست به جيب بودن قهرمانان ما حكايت امروز و ديروز نيست. خيلي‌هايشان تنگدستي را به روي خود نياوردند و از تهيدستي دق كردند. دستي گرفتند كه دستي خرج كنند اما جلوي دوست و دشمن، دست از جيب نكشيدند. به قول عنايت گل‌فروش: هيچ‌چيز براي تختي و محراب، صعب‌العبورتر از آن دوران نبود كه با وجود آن‌همه دور و بري، بي‌پول باشند. هيچ‌چيز مثل بي‌پولي‌، ‌خراب‌شان نمي‌كرد. توي رستوران كريم‌خان هم كه عبده، مديريت‌اش را به محراب سپرده بود دائم مهمان داشت. جلوي مهمان هم كه هميشه بايد مي‌خنديد. همچنان كه جلوي زن و بچه مي‌خنديد. در آن روزها كه بعضي از اسطوره‌‌نماهاي سرخپوش، زير‌آبش را زدند، دلش پكيده بود اما تا وارد جمع مي‌شد مي‌خنديد. الله‌اكبر از اين همه توداري و بخشش! هميشه اين شعر را هم با صدايي زنگ‌دار مي‌خواند: «همه عمر، غنچه مانديم و تبسمي نكرديم/ كه دلت نخواست يك‌دم دل ما شكفته باشد!»

دفترچه خاطرات محراب، تاريخ شفاهي فوتبال ايران است. مخصوصا آن دفترچه‌اي كه از سفر تيم‌ملي فوتبال ايران در شهريور 1345 به اروپاي شرقي‌، باقي مانده و احتمالا اكنون پيش مونا در ‌آمريكاست. دستخط‌هاي همه بچه‌هاي همسفر توي آن هست. لبريز از احساساتي عجيب و غريب و بكر. حتي دل‌نوشته‌هاي آقا‌فكري هم آن تو هست. معلوم است كه بچه‌ها يك عمر چشم انتظار سفر با تيم‌ملي بوده‌اند در همان ايستگاه راه‌آهن طهران احساسات متضادي دارند. از يك طرف در پوست خود نمي‌گنجند كه چشم مردم براي بدرقه قهرمان ملي، لبريز از غرور است و از طرف ديگر، ‌جدايي از خانواده براي برخي از آنها، وحشتناك است!
توي قطار تهران-جلفا شيري و همايون و رنجبر و حسن‌آقا در يك كوپه‌اند و فكري، حاجيان، صدقيان و ملكشاهي در كوپه‌اي ديگر. جلال و طالبي و محراب و مصطفي هم كه در يك كوپه‌، سر به سر هم مي‌گذارند.
در كوپه‌ها،‌ صحبت‌ گل انداخته. از سياست، از عشق، از فوتبال، ‌از مد، از ‌آداب معاشرت. نصفه‌شب در يكي از كوپه‌ها شيري و رنجبر و حسن‌آقا و همايون و فرامرز دارند بازي مي‌كنند.
محراب مي‌نويسد: صبح وقتي قطار به تبريز رسيد بچه‌ها داشتند سر‌به‌سر همديگر مي‌گذاشتند. شيري مي‌خواست همه را سياه كند غافل از اينكه همه بچه‌ها دست او را خوانده بودند. گويا در همان دقايق توقف در ايستگاه راه‌‌آهن تبريز كه بايد قطار عوض مي‌كردند قرار مي‌شود بچه‌ها نرمش مختصري بكنند. محراب در دفترچه‌اش تعريف مي‌كند: «قليچ داشت توي چمن محوطه راه‌‌آهن نرمش مي‌كرد كه ديدم يكي دارد به يكي مي‌گويد: باخ بو نقدر اششك دير! (ببين اين چقدر خره!) بچه‌ها روده‌بر شدند. حالا پسر «مش‌آراز» آواره ينگه دنيا شده است.

در راه ايروان بود كه آوازهاي دسته‌جمعي بچه‌ها شروع شد: «آمد نوباهار‌...» جلال و شيري و اكبر از انتهاي اتوبوس در آواز بچه‌ها پارازيت مي‌انداختند. نعره‌هاي گوشخراش مصطفي و جلال و محراب، گوش فلك را كر مي‌كرد. بچه‌هاي تخس سر به سر استاد صدقياني مي‌گذاشتند. هميشه كارشان اين بود كه با وجود علاقه وحشتناكي كه به ساده‌دلي و نجيب‌زادگي و حس پدروارگي او داشتند عاشق اين بودند كه محترمانه سر‌به‌سرش بگذارند. توي راه ايروان بود كه اتوبوس حامل چمدان‌هاي بچه‌ها جوش آورد و تسمه پروانه پاره كرد. تسمه يدكي را كه انداختند اتوبوس به غيش‌غيش در‌آمد اما بعد از طي مسافتي، باز از حركت ايستاد. اين بار دينام كار نمي‌كرد. آخرش آن را يدكي بستند به اتوبوس حامل تيم و كشيدند تا ايروان. بچه‌ها بدجور نگران اتوبوس يدكي بودند. حاضر بودند اتوبوس خودشان خراب شود ولي در ماشين عقبي، ‌خال نيفتد. بالاخره هر‌چه باشد در چمدان آنها كلي خرت و پرت بود كه گذاشته بودند توي مسكو، آب‌اش كنند (از صابون بگير تا دمپايي و ساعت و حنا و آدمس و جوراب و تريكو!) بايد با پول آن سوغاتي مي‌خريدند.
حتي وقتي بچه‌ها ساعت يك نصفه‌شب به ايروان رسيدند و هتل محل اقامت را با جيغ و ويغ‌هاي‌شان به گرمابه زنونه و بازار مسگرها تبديل كردند، هنوز فكر و ذكر بچه‌ها درپي چگونگي آب كردن اجناس خود بود. حتي وقتي با آن بدن‌هاي خسته و كوفته، ساعت‌11 صبح در استاديوم ايروان، ‌نيم‌ساعت نرمش كردند فكر و ذكرشان آب كردن جنس‌هاي‌شان بود. خدا رحمتش كند آقا‌فكري را؛ وقتي اين همه دلشوره اقتصادي را در چشم‌هاي بچه‌ها كشف كرد سريع چند‌نفري را كه خبره و زبان‌باز و اين‌كاره بودند به عنوان فروشنده انتخاب كرد و گفت ببرند مظنه بگيرند. همين فريبرز كه چند‌سال پيش فوت كرد و در سال‌هاي آخر عمرش،‌ اگر كسي او را مي‌ديد عمرا باورش نمي‌شد كه توپچي قابلي است و در همين اول بازي با كلني ارمنستان،‌ همه دفاع‌هاي ايرواني را با توپ رقصاند و البته توپ را به تير زد،‌ در بازي اول درخشيد و به محض اينكه بازي تمام شد و بچه‌ها در سرموني رئيس فدراسيون ارمنستان شركت كردند و ساعت‌هاي اهدايي رئيس، ‌چشم‌شان را گرفت،‌ سريع در‌رفتند خيابان بلكه جنس‌هاي خود را آب كنند. حالا مدل فروشندگي بچه‌ها ديدن داشت. فريبرز هر‌چي جوراب و تريكو برده بود با يك خلاقيت عجيب، ‌ريخته بود توي دوتا پاچه شلوار گرمكن‌اش و آن را از گردنش آويزان كرده بود. حسين و ميرزا، هر‌چي جنس داشتند ريخته بودند توي پيراهن يك گرمكن و از بس سنگين بود هر كدام‌شان يكي از آستين‌هاي لباس گرمكن را در دست گرفته و حمل مي‌كردند. بعضي‌ها هم كه چمدان و ساك داشتند. شب آقا‌فكري ديد كه بچه‌ها دست از پا درازتر به هتل برگشته‌اند و دمق‌اند: «آقا معامله‌مون نشد.»
ساعت 30/5 صبح بود كه بچه‌ها رفتند فرودگاه ايروان و سوار طياره‌هاي دو‌موتوره‌اي شدند كه آدم را از بس مي‌لرزاند بالا مي‌آورد. بيشتر بچه‌ها، پاكت‌هاي آماده تهوع در دست‌شان بود. توي همين حيص و بيص بود كه رئيس پرواز، هر‌چه مسافران ليست سفر را مي‌شمرد با تعداد مسافران حاضر در طياره، مساوي در‌نمي‌آمد! آخرش وقتي بچه‌ها ديدند دارند زيادي معطل مي‌شوند يكي‌شان اعتراف كرد كه از فرط «ديوانه‌بازي»، وقتي در سالن فرودگاه، ‌يك مرد خل و چل و دلقك را ديده كه داشته بهش الكي الكي مي‌خنديده چسبيده بهش كه بيا ببرمت مفتكي سوار طياره بشو، ببين چه حالي داره! و حالا بايد او را پياده مي‌كردند تا هواپيما به راه افتد.
در تفليس بود كه وقتي بچه‌ها فهميدند كسي به استقبال‌شان نيامده «افندي» را ديدند كه دارد به مترجم و راهنماي تفليسي فحش مي‌دهد كه دعا كنيد پايم به مسكو نرسد، ‌و‌گرنه چغلي شما را به «رئيس فدراسيون اتحاد جماهير شوروي» خواهم كرد.
بچه‌ها تا پاي‌شان به تفليس رسيد باز خرت و پرت‌هايشان را ورداشتند و سرازير شدند سمت ميدان‌هاي شلوغ شهر. البته نديد بديدي و زل‌زدن‌شان به مترو هم باعث شد سوار اين كرگدن‌هاي آهني شوند تا ببينند چه لعبتي است و برگشتني پزش را بدهند كه ما مترو هم سوار شديم دل‌تان بسوزد!
روز مسابقه فرا‌رسيده و آقا‌فكري دستور داده هيچكس حق خروج از هتل را ندارد. بچه‌ها دارند لطيفه تعريف مي‌كنند. جلال مي‌گويد: «علي جواهر‌كلام داشت تو راديو مي‌گفت در زمان قديم ميدان توپخانه توي كرج بود و حالا بعد از صد‌سال، آن را ورداشته‌اند و به تهران آوردند!»
اينجا بود كه شلوغي عمو‌محراب هم گل كرد. به محض ديدن يك خوش تيپ گرجي،‌ رفت سمتش، سلام عرض كرد و شروع كرد به مصاحبه. طرف هاج و واج مانده بود، اما وقتي دوربين حاجيان شروع به كار كرد، فهميد كه محراب لابد بايد خبرنگار باشد. محراب كه انگليسي‌اش از بقيه بهتر بود گفت مصاحبه را توي مجله‌هاي مد ايران چاپ مي‌كنم و برايت مي‌فرستم!
ساعت 7 عصر بود كه بازي شروع شد. بچه‌ها عين شير مي‌جنگيدند. همين اكبر‌آقا كه حالا دارد در خيابان‌هاي لامروت تهران، ‌روي تاكسي فكسني‌اش كار مي‌كند و آدم فكر نمي‌كند عمرا به پشت گربه لگد زده است! آن روز با شوقي وحشتناك، گلي به تيم‌ملي گرجستان زد كه دهان همه عين غار باز ماند.

بچه‌ها بازي را 1-2 باخته‌اند به گرجي‌ها و حالا با جنس‌هاي‌شان آمده‌اند توي خيابان معروف تفليس ولو شده‌اند. آنقدر پياده راه رفته‌اند كه رمقي براي‌شان نمانده است. يكي مي‌گويد كارد و چنگال بخريد،‌ تو طهرون گرونه. يكي مي‌گويد ادكلن و كريستال بخريد،‌ منفعت داره. يكي ‌مي‌گويد دوربين بخريد، بدجور مشتري داره تو طهرون. امروز اول شهريور 1345 است.
راستش توي تفليس هم جنس‌ها فروش نرفت و بچه‌ها 23ساعت توي ترن نشستند تا به شهر اروپايي‌نشين «رستف» برسند. تماشاي نسترن‌ها و ريحان‌هاي روييده در دو سمت ريل، بچه‌ها را رمانتيك ولي بي‌قرار كرده بود. اينجا هم هيچكس به استقبال بچه‌ها نيامد. بعد از نيم‌ساعت سر و صورت سرمربي تيم رستف و چند تا از بازيكنانش آفتابي شد كه به استقبال ملي‌پوشان ايراني آمده بودند.
محراب مي‌گويد اينجا عين شهر مردگان است. شيري مي‌گويد يعني چه؟ محراب مي‌گويد: ببين چقدر بي‌هياهوست. هيشكي با هيشكي كار ندارد.
بچه‌ها شام را توي هتل «اين‌توريست» مهمان‌اند. گارسون‌ها دارند يك‌جوري نگاه بچه‌ها مي‌كنند. محراب مي‌گويد: بدبخت گارسون‌ها تا آمدند بجنبند شماها تمام نان‌ها و سالادها را آب كرديد. و ريختيد بد خندق. اينجا تنها شكايت بچه‌ها كمبود آب خوردني است. شيري مي‌گويد قربون طهرون‌مون برم كه همه‌جا آب است. بعد از شام،‌ محراب و قليچ براي ساعت 12‌شب با چند از بچه‌هاي رستف «گرم» گرفته‌اند. عد مي‌زند آقا فكري هم مي‌آيد. سه چهارتا جوان دارند گيتار مي‌زنند وسط چهارراه. محراب از مربي‌اش اجازه مي‌گيرد و مي‌پرد وسط و بشكن‌زنان شروع مي‌كند كه يك‌دفعه پليس سر مي‌رسد و گيتار جوان‌ها را مي‌گيرد.
محراب و قليچ مي‌پرند وسط به پليس‌ها مي‌گويند كه گيتار مال ماست و اين‌ها دارند واسه ما مي‌نوازند. اند رفاقت‌اند حتي توي غربت! پليس رضايت مي‌دهد. گيتار‌زن‌ها تشكر مي‌كنند. بچه‌ها دارند برمي‌گردند هتل كه محراب در خيابان‌هاي خلوت «رستف» ياد كوچه‌هاي قديمي طهرون مي‌افتد و شروع مي‌كند كوچه‌باغي خواندن. رهگذران شاخ در‌آوردند از دست اين بمب‌افكن سياه كه زده به سيم آخر و سكوت شهر اموات را درهم پيچيده است. محراب مي‌رود توي رختخواب اما نم اشكي بر چشمش نشسته است. تابلوست كه او بدجور هوس طهران و عزيزانش را كرده. تابلوست. لحاف را روي سرش مي‌كشد كه شيري نبيند. شب به‌خير عزيزم! بازيكن ايراني هميشه زنجير شده به خاطرات دلدادگي‌هايش.

مسكو را از قلم آقا‌فكري روايت مي‌كنيم پيرمردي وحشتناك دوست‌داشتني كه البته از جواني دست به قلم بود و مقاله تاريخي‌اش درباره مرگ تختي (غلامرضا، تاج سر محله ما بود) بدجور تركاند. آقا‌فكري درباره اقامت سه‌روزه در شهر مسكو روايت جالبي دارد. از توصيف ميدان سرخ و قبر لنين و كاخ كرملين و دانشگاه لومومبا و زمين ورزش زير دانشگاه و مترو و فروشگاه بزرگ ميدان سرخ (گوم) حكايت‌هايي پر از استعاره و نوستالژي دارد. از تماشاي برج بلند (با 522متر ارتفاع) كينو و موشك در حال صعودش مي‌گويد. از رونق گردشگري در اين شهر تحليل‌ها دارد. از فرهنگ مردم كه وقتي سوار اتوبوس مي‌شوند برخلاف تهران! هيچ بليت پاره‌كني حضور ندارد و آدم‌ها بايد خودشان چهار كوپك داخل ماشين بليت‌فروشي بياندازند و بليت‌شان را بردارند. آقا‌فكري در اين سفرنامه، ناراحت است از اينكه بچه‌هايش هيچ علاقه‌اي به تماشاي نمايشگاه بي‌نظير كينو ندارند. مي‌گويد خيلي‌ها پا توي نمايشگاه نگذاشتند، خيلي‌هاي‌شان هم سرك كشيدند و خوش‌شان نيامد، خيلي‌هاي‌شان هم البته وسط بازديد از نمايشگاه، منصرف شدند و دويدند بازار!

ميرفندرسكي سفير وقت ايران در شوروي كه با طياره، خودش را به شهر رستف رسانده تا بازي تيم‌ملي ايران را تماشا كند توي اتاق غذا، رو كرده به افندي (صدقياني –سرپرست تيم) و مي‌پرسد‌: استاد عزيز، ‌اين چه تلگرافي بود كه از بوداپست براي ما فرستادي؟
استاد مي‌گويد: مگر چه‌‌ش بود؟ ميرفندرسكي مي‌گويد: «والله مستشار ما ده مرتبه تلگراف شما را خواند ولي آخرش نفهميد كه شما سه گل به مجارها زده‌ايد يا مجارها سه گل به شما زده‌اند؟»
بچه‌ها شكم‌شان را از خنده گرفتند. افندي طفلكي تا پيشاني لبو شده از خجالت. آخرش ته قضيه درآمد كه خزانه‌دار فدراسيون به خاطر صرفه‌جويي،‌ چند تا واژه كوچك مثل «در» و «از» را از متن تلگراف حذف كرده است!
وقتي سر‌به‌سر گذاشتن‌هاي صميمانه تمام شده سفير و اعضاي سفارت پا به غذاخوري گذاشته‌اند اما از تعجب هاج و واج مانده‌اند: بچه‌ها ته قيمه پلو و خورشت مرغ چاشني‌دار و ماهي‌پلو به سه سوت درآورده‌اند!
حالا ميرفندرسكي و اعوان و انصارش كه مجبورند خود را از تك و تا نيانداخته و به روي بچه‌ها نياورند! هر كدام‌شان بشقاب‌شان را گرفته‌اند توي دست‌شان و الكي الكي دارند خرده‌ريز‌هاي ديس‌ها را توي بشقاب‌شان مي‌گذارند: الله‌اكبر به اين اشتها. احسنت به اين همه «تغذيه علمي»!
مير‌فندرسكي فرمان نظامي «آزاد‌باش» مي‌دهد و بچه‌ها راحت مي‌شوند. آقا‌فكري سفارت ايران در مسكو را به يك موزه آنتيك تشبيه مي‌كند و سفير كبير به او توضيح مي‌دهد كه پدرش در زمان تزار، ‌سفير ايران در روسيه بوده و اين عمارت را با تمام لوازم از يكي از آدم‌هاي متشخص روس خريده است ولي آنجا اكنون طبق قانون روسيه، متعلق به دولت شوروي است و فقط هر زمان كه دولت ايران خواست مي‌تواند از آن استفاده كند. آقافكري با ديدن اشياي آنتيك،‌ جاي آقا محب (مدير باشگاه دارايي) عتيقه‌باز را خالي مي‌كند و تابلويي رنگ و روغن از لباس وصله‌خورده بچه‌هاي فقير را اثر نقاشي معروف روسي نشان مي‌دهد اما افندي چشمش به تابلويي از دختري ماه‌چهره خيره شده كه بي‌اعتنا به گدايان سر راهش از بوم عبور مي‌كند!
(اين‌ها تفاوت‌هاي ظريف در جهان‌بيني اين دو مرد بزرگ نسل اول فوتبال ايران است كه يكي به شدت چپ‌گراست و ديگري به دليل سال‌ها حضور در فوتبال اتريش و بلژيك، تمايلات غربي دارد)

حرفي كه ميرفندرسكي بعد از شام در سخنراني‌اش خطاب به بچه‌ها گفت هنوز درد فوتبال ايران است. پنج دهه پيش هم ظاهرا سياستمداران ما، دردهاي فوتبال را مي‌فهميدند ولي كسي به علاج آن فكر نمي‌كرد و نمي‌كند. به اين حرف‌ها دقت كنيد:
«باخت در اروپا يا شوروي زياد مهم نيست. آنها در اين فن، ‌سال‌ها از ما جلوتر هستند. ما براي اينكه به آنها برسيم بايد امكانات‌مان را ترقي دهيم. بايد لااقل براي 12باشگاه دسته اولي، زمين فوتبال تهيه ‌كنيم. فوتبال را بايد به دست خود مردم بسپاريم و آنها را به بازي بگيريم. خودشان ترتيب كارها را خواهند داد. نبايد بي‌خودي در كارهاي فوتبال دخالت كنيم. دخالت‌هاي بيجا و ناروا به ورزش صدمه خواهد زد.»

توي راه برگشت از مسكو به طهران،‌ بچه‌ها فقط يك جمله مي‌گفتند: «پس كي‌ مي‌رسيم؟» آقا‌فكري داشت توي دفترچه محراب، ‌خاطره شب‌هاي بوداپست را مي‌نوشت و چشمانش كمي خيس شده بود. رئيس فدراسيون فوتبال مجارستان با دبير و خزانه‌دارش، مهماني مفصل شام به افتخار بچه‌ها برپا كرده بودند. در يك اتاق بزرگ در داخل رستوران با سالاد فصل و كاهوي سكنجبين‌زده، منتظر بچه‌ها بود. سه نوازنده بر سن ويولون مي‌نواختند. مستر سوچ (مربي مجاري تيم‌ملي ايران) همه‌‌ا‌ش داشت از سوپ مهماني تعريف مي‌كرد: «اين آب گوسفنده؟»
عمو محراب از ويولونيست‌ها تقاضاي يك آهنگ كرد. حميد شيري، موسيقي موزون خواست. بچه‌ها دو انگشتي ‌«زنگ» گرفته بودند. صدقياني از بچه‌ها خواست دسته‌جمعي ترانه گل نراقي را بخوانند. وقتي تصنيف در هوا گل انداخت استاد صدقياني با قاشق به عنوان رئيس اركستر بچه‌ها را همراهي مي‌كرد. آقا‌فكري هم تاب نياورد و دم گرفت:
«از برق نگاه تو‌... اشك بي‌گناه تو...»
در آن شب پرخاطره، آقا‌فكري ياد دخترش «ايران» بود. كه نمي‌دانم حالا كجاست و افندي به ياد فريده كهنمويي بود كه الان لابد توي آسايشگاه سالمندان ولنجك، دارد براي نوه‌اش هايده،‌ كاموا مي‌بافد... آن شب اما؛ چه گريستن،
چه توفان‌...!
.........................................
منبع: دست نوشته های مهدی حدادپور
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
دکتـــر عبــاس اکــرامــی؛ بنیانگذار پرهوادارترین و مردمی ترین باشگاه آسیا. شاهین سابق - پرسپولیس
تولــد و وفات (۱۲۹۴ در تهران – ۱۳۸۰ در لندن)

1469870_620965787956143_1164817862_n.jpg

شعار شاهین، «اول اخلاق، دوم درس، سوم ورزش» بود. اکرامی به حدی به تحصیلات اهمیت می‌داد که شرط عضویت در باشگاه شاهین را دانشگاه رفتن و درس‌خواندن قرار داده بود.
همایون بهزادی، از شاگردان اکرامی در شاهین نقل میکند: «اولین باری که به تمرینات شاهین رفتم، به خاطر رفتن به مدرسه دیر رسیده بودم. فردای آن روز زودتر از مدرسه آمدم، اکرامی در مواجهه با من سیلی محکمی به گوشم نواخت و فریاد زد: چه کسی به تو گفت مدرسهات را رها کنی؟!
عباس اکرامی در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۸۰ در بیمارستانی در لندن درگذشت. با هماهنگیهای انجامشده، جنازه وی به ایران انتقال یافت و در تاریخ ۲۶ بهمن پس از تشییع از مقابل ورزشگاه شیرودی (امجدیه) در قطعه ۸ بهشت زهرا به خاک سپردهشد.
شاهين باشگاهي بود که در سال 1321 به دست يک معلم به نام دکتر عباس اکرامي با همکاري و همراهي گروهي از بهترين جوانان کشور که عمدتاً دانشجو بودند ، بنا نهاده شد و مفاخر بزرگي چون اميرمسعود برومند ، امير عراقي ، شکيبي ، فاخري ، انصاري ، دکتر نادر افشار ، مرحوم پرويز دهداري ، حسينعلي کلاني ، جعفر کاشاني ، هميون بهزادي ، حميد شيرزادگان ، و ... تربيت کرده و به جامعه فوتبال يران تقديم نمود.

شاهين داراي 402 تيم جوان با 62 شعبه در سطح کشور بود که دکتر اکرامي ين تيم را بر پيه 3 اصل ( اخلاق ، تحصيل و علم و ورزش ) استوار ساخته بود
در اين سالها دكتر عباس اكرامي بهمراه چند نفر از شاگردانش در كالج البرز تهران، دفتر كوچكي در ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي كنوني) اجاره كردند. اين گروه از همان سالهاي اول، اهداف خود را مشخص كرد. قهرماني و برد و باخت هدف اول اين تيم نبود، بلكه اخلاق و اهداف شرافتمندانه درجه اول اهميت را در اين مجموعه داشت.
اهداف شاهين از ابتدا در سه شعار اول اخلاق، دوم تحصيل علم و سوم ورزش فوتبال نهفته بود. اين شعارها و ابعاد علمي اين شعائر كه دكتر اكرامي به آن همت گماشت فوتبال شاهين را بصورت مكتبي در آورد كه بشدت در دل مردم ريشه دوانيد و در واقع قوي ترين و پرطرفدارترين تيم تهران در كمتر از يك دهه با تعاليم دكتر اكرامي شكل گرفت. مكتبي كه ابعاد علمي جوانمردي را به همگان آموزش مي داد. جذب نفرات در باشگاه شاهين، يك جذب گزينشي بود، يعني جذب نفرات جوان و با اخلاقي كه در حال تحصيل علم بودند در اولويت و درجه اول بود. بهمين جهت مي بينيم كه آن گروه ابتدايي شاهين، همگي صاحب تحصيلات عاليه شدند و مدارج علمي را درنورديدند. مكتب فوتبالي كه در آن مربي فوتبال بگوش شاگردانش بجرم فرار از مدرسه سيلي مي زد و مكتب نويني كه بازيكنانش براي بازي خودشان هم بليط تهيه مي كردند، يك مكتب آسماني و معنوي در رداي فوتبال بود!
نام باشگاه شاهين بدين گونه شكل گرفت كه دكتر اكرامي در سفري به شهر شيراز و مقبره روح نواز حافظ به اين شعر برخورد كرد؛
در هوا چند معلق زني و جلوه نمايي
اي كبوتر نگران باش كه شاهين آمد
و با تأثير از اين بيت حافظ نام باشگاه شاهين مي شود. در باشگاه شاهين فوتبال براي اولين بار بصورت تئوري در ايران آموزش داده شد. این باشگاه بری اولین بار آموزش فوتبال را به صورت کتابی و از روی اصول ، شروع کرد و نخستین جزوه آموزشی را که در بر گیرنده اصول ورزش فوتبال بود ، و با استفاده از منابع جهانی تهیه و تنظیم گشته بود ، جهت یادگیری در اختیار اعضای خود قرار داد. محل باشگاه اتاق كوچكي در قسمتي از امجديه ( ورزشگاه شهيد شيرودي كنوني) بود كه دكتر اكرامي از ابوالفضل صمدي اجاره كرده بود.
در سال 1323 تعدادی از دوچرخه سواران با سابقه که عناوین قهرمانی کشوری را در اختیار داشتند، تصمیم گرفتند با ایجاد مرکزی برای گردهمایی دوستانه، پایه های یک تشکل صنفی را برپا کنند. این مرکز، مکان تصمیم گیری و سازماندهی در مورد امور مرتبط به دوچرخه سواری بود. اغلب این دوچرخه سواران نظامی و دانشجو بودند و نام دفتر مرکزی خود را "کلوپ دوچرخه سواران" انتخاب کردند. فعالیتهای کلوپ دوچرخه سواران از سال 1324 هجری شمسی وارد مرحله تازه ای شد و این در شرایطی بود که باشگاه "تور" که توسط مرحوم دانایی فرد تشکیل و هدایت می شد، پس از شکست دادن تیم کارگر آبادان مورد توجه مسئولان دوچرخه سواران قرار گرفت و طی مذاکراتی موافقت شد که تیم "تور" با نام دوچرخه سواران وارد عرصه رقابتها شود.
در ابتدا تنها رشته فعال باشگاه، دوچرخه سواری بود. اما در مدت زمان بسیار کوتاهی ورزشهای والیبال، بسکتبال، وزنه برداری، کشتی، پینگ پنگ، شنا و فوتبال نیز فعالیت خود را در باشگاه دوچرخه سواران آغاز کردند. هنوز چهار سال از تشکیل تیم فوتبال دوچرخه سواران نگذشته بود که پرویز خسروانی از سران و نظامیان دربار شاه که درصدد ایجاد صدی از محبوبیت روزافزون باشگاه دکتر اکرامی (شاهین) که تیمی مردمی بود و عاشقانش از دل مردم عادی جامعه به سرعت افزایش می یافت در سال 1328 امتیاز باشگاه دوچرخه سواران را به نام خود به ثبت رساند و این تیم به "تاج" تغییر نام پیدا کرد. طبق سوابق وا اسناد موجود، تاریخ تغییر نام باشگاه دوچرخه سواران (استقلال کنونی) به "تاج"، اول اسفندماه سال 1328 هجری شمسی می باشد.

شاهين فكورانه عمل كرد و تا سال 1325 در هيچ مسابقه اي شركت نكرد و فقط به جذب نيرو ها و گزينش افراد پرداخت تا به ساختاري مستحكم و باثبات دست يابد. باشگاهي كه در سالهاي بعد تبديل به فرهنگي ترين تشكل ورزشي در ايران شد و بازيكنان براي رفتن به ورزشگاه شخصاً بليط تهيه مي كردند. مكتبي كه بعد ها بر روي مجموعه تيمي پرافتخارترين تيم تاريخ فوتبال ايران يعني پرسپوليس هم اثر گذار بود. شاهين براي اولين بار در سال 1325 در مسابقات تهران حاضر شد و عليرغم شايستگي هاي فراوانش بعد از تيم سرباز و دوچرخه سواران، بعنوان سوم مسابقات تهران دست يافت. شايد جالب باشد بدانيد كه نتيجه ديدار دو تيم شاهين و دوچرخه سواران در اين سال 1-1 شد. شاهين و دوچرخه سواران بعدها در قالب پرسپوليس و تاج (استقلال) استحاله شدند و امروز همچنان تنور فوتبال را داغ نگه داشته اند. شاهين در سال 1327 براي اولين بار با شكست عقاب قهرمان جام حذفي تهران شد. شاهين متعاقباً جام حذفي تهران را در سالهاي 1328 و 1329 نيز برد و در سال 1330 براي اولين بار قهرمان جام باشگاههاي تهران شد.
افتخارات دهه 1320 كه توسط شاهين كسب شد:
3 دوره قهرمان جام حذفي تهران
يك دوره قهرمان جام باشگاههاي تهران
در اين زمان شاهين با توجه به همان شايستگي هاي فرهنگي خود بدل به محبوبترين تيم پايتخت شده بود و رقابت اين تيم با تاج تبديل به رقابتي مثال زدني شده بود. شاهيني ها در دهه 30 نفرات معروف ديگري را بخدمت گرفتند و با همان فرهنگ خلق شده در دهه 20 به حيات خود ادامه دادند. این تیم به جهت سیستم و قدرت عجیبی که بازیکنانش در کار حمله داشتند به ندرت اجازه میداد حریفانش (حتی بزرگترین آنها) خود را از شکست نجات دهند. لیکن بی درایتی و عدم دور اندیشی مدیران وقت باشگاه و کج سلیقگی و انفعال دستگاه ورزش وقت کشور ، دست به دست هم داد و باعث شد بدلیل پاره ای مسائل بعد از بازی ین تیم با تهرانجوان در هفته دهم (در تاریخ 16/4/1346) این باشگاه منحل گردد و سرانجام با کوچ دسته جمعی بازیکنان شاهین در اواخر همان سال 1346 به پرسپولیس روح شاهین در پرسپولیس زنده ماند و مردمی ترین تیم اسیا را بنا نهاد.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
19 تیر 1366 لیگ باشگاههای تهران
پـرسپـولیـس 6 همـا 0

Perspolis 6 - 0 Homa - YouTube

گلها: فرشاد پیوس 3 گل، علی پروین 2 گل و مرتضی کرمانی مقام.
پاسور ترین مدافع تاریخ ایران محمد پنجلعلی در این بازی و گل ششم رو دقت کنید. هما استقلال را در یک چهارم نهایی حذفی تهران حذف کرد اما در فینال به پرسپولیس باخت. کاشته سلطان آخرین گلش برای پرسپولیس در سن 40 سالگی. همه آبروی پرسپولیس = علی پروین.
پرسپولیس در این فصل در یک رکورد تاریخی؛ فراموش نشدنی و تکرار نشدنی؛ هر 3 جام رسمی باشگاهی تهران و ایران که مهمترین مسابقات باشگاهی در سطح ایران بودند را به نام خود کرد. در تصویر فرشاد پیوس دو مدافع هما را بهم گره زده است و آماده یک تک ضربه دقیق مانند همیشه برای گلی دیگر در برابر احمد سجادی دروازبان ملی پوش هما می باشد. این آخرین گلهای پروین برای پرسپولیس بود و چند هفته بعد در بازی با دارایی بدون هیچ اطلاعی آخرین بازی اش را با پرسپولیس برگزار کرد. فرشاد در دهه 1360 و اوایل دهه 1370 در تمام مسابقات رسمی که شرکت کرد حتی لیگ کشورهای خلیج فارس؛ آقای گل شد؛ حتی با تیم ملی. فرشاد همیشه آقای گل. اگر لیگ در دهه 1360 و اواخر دهه 50 برگزار شده بود بدون تردید پرسپولیس با بیش از 20 قهرمانی در لیگ دست نیافتنی بود و فرشاد پیوس بدون تردید با بیش از 200 گل رکوردی تاریخی بر جای می گذاشت. او با سن بالا در لیگ 1373 از 20 بازی 20 گل زد که رکوردی است دست نیافتنی در تاریخ فوتبال ایران. اگر در دهه 60 لیگ برگزار شده بود خیلی چیزها ثابت می شد اما پرسپولیس در این قضیه هم ضرر کرد و دهها قضیه دیگر. گرفتن 3 قهرمانی لیگ هم توسط فدراسیون باید به آن اضافه شود و تعطیلی 15 ساله تورنمنت آسیایی که پرسپولیس حداقل می توانست 4 قهرمانی از آن دشت کند میزبانی آسیا در سال 1351 که به پرسپولیس و ایران رسیده بود اما کشورهای عربی بخاطر حضور نماینده اسراییل تحریمش کردند و قهرمانی پرسپولیس به همین راحتی بر باد رفت؛ 3 قهرمانی در حذفی تهران که دست کمی از حذفی ایران نداشت هم دیگر دیده نمی شود و یک قهرمانی و یک فینال در جام حذفی باشگاههای آسیا که در جام باشگاههای آسیا ادغام و لیگ قهرمانان را تشکیل دادند هم با تبلیغ گسترده رسانه های ایران قهرمانی محاسبه نمی شود و اما رسانه های ایران قهرمانی استقلال در دو تورنمنت آسیا را قهرمانی آسیا و لیگ قهرمانان قلمداد می کنند و قهرمانی پرسپولیس و نایب قهرمانی اش را نادیده می انگارند؛ که این حقیقت نداشته و در سایت ای اف سی چیز دیگری را می بینید و قهرمانی لیگ قهرمانان تا کنون به هیچ تیم ایرانی نرسیده است. 3 قهرمانی در باشگاههای تهران در نیمه اول دهه 1360 هم با آراء فدراسیون از پرسپولیس سلب شد و یکی به همه و 2 تای آن به استقلال رسید. مظلومیت پرسپولیس به حدی است که در این مقال نمی گنجد با این حساب و این که افتخارات شاهین را هم که حذف کنیم پرسپولیس با 20 سال قدمت کمتر از استقلال لقب پرافتخارترین تیم ایران را سالها با خود داشته است. تاریخ فوتبال ایران را بررسی کنید و ببینید پرسپولیس حتی به 30 درصد حقش در این فدراسیون های بی نظم ایران و کنفدراسیون مسخره آسیا نرسیده است.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
22 شهریور 1362 هفته ششم جام باشگاههای تهران - گروه دوم - پرسپولیس 4 پیـام 1 گلها: ناصر نورایی، علی پروین، ناصر محمدخانی و حمید درخشان

1455862_621331081252947_1061355444_n.jpg

در تصویر ناصر محمدخانی از تکل دوپای حمید شافعی مدافع پیام گریخته است. باز هم رأی فدراسیون و بریدن سر پرسپولیس با چوب پنبه. پرسپولیسی که به حق قهرمان 1362 بود نه استقلال. این پنجمین برد پرسپولیس از 6 بازی نخست بود و به 7 برد از 8 بازی نیز افزایش یافت. در سال 1362 پرسپولیس که در بازی با شاهین که دوهفته قبل از بازی با پیام بود؛ 5-2 به برتری مطلق رسیده بود؛ بعد از بازی با شاهین محمد صالحی با گزارش عجیب و غریبی که بر علیه پرسپولیس ارائه کرد، فدراسیون آبشناسان و دبیر هیئت تهران و شرکاء را متقاعد کرد تا بازی را تجدید نمایند. پرسپولیس در اعتراض به حکم جدید در این بازی حضور نیافت و به راحتی 3-0 بازنده محسوب شد آن هم در بازی که 5-2 پیروز شده بود تا همان رأی فدراسیون فوتبال در 3-0 بازنده اعلام کردن پرسپولیس در برابر شاهین تأثیر مستقیمی بر قهرمانی استقلال در جام باشگاههای تهران سال 1362 داشته باشد بدین دلیل که با لحاظ برد 5-2 پرسپولیس بر شاهین این تیم با 13 برد، 2 تساوی، 2 باخت، 38 گل زده و 13 گل خورده و 28 امتیاز و با تفاضل گل بهتر نسبت به استقلال قهرمان می شد. این دومین قهرمانی بود که با تأثیر مستقیم فدراسیون فوتبال از دستان پرسپولیس خارج و به استقلال رسید.
استقلال برای این قهرمانی باد آورده 6 سال بعد از قهرمانی جام حدفی ایران در سال 1356 به انتظار نشسته بود اما پرسپولیس 3 قهرمانی و 2 نایب قهرمانی را 5 سال پس از انقلاب به دست آورده بود و در این بین آراء فدراسیون چندین بار قهرمانی را از این تیم گرفت و به تیم های دیگر (هما 1360 و استقلال 1362) داده بود.
جالب اینکه در پایان فصل ناصر محمدخانی و حمید علی دوستی با به ثمر رساندن 13 گل آقای گل شدند. در حالی که اگر 3 گل ناصر در بازی برابر شاهین محاسبه می شد، ناصر محمد خانی با 16 گل در 17 بازی و میانگین 93% گل در هر بازی رکورد سالهای قبل (1361) را که در دست علی پروین در جام باشگاههای تهران بود را می شکست.
با این توصیف تمام دهه 1360 پرسپولیس می توانست قهرمان بی چون و چرای فوتبال ایران باشد بجز سال 1362 و قهرمانی بحق استقلال که همان هم بر اثر تغییر بدون دلیل برد 5-2 پرسپولیس بر شاهین به نتیجه 3-0 به سود شاهین توسط فدراسیون شکل گرفت که با آن نتیجه 5-2 قهرمان عوض می شد؛ پرسپولیس در سال 60 و 63 و 64 اگر آراء و دخالت های نا بحق فدراسیون نبود بدون شک قهرمان می شد و به همراه سالهای 61 – 65 -66 – 67 -68 – 69 می توان به راحتی پرسپولیس را قهرمان بالاترین سطح باشگاهی ایران در 9 سال از 10 سال دهه 1360 دانست که به همراه جام حذفی تهران 1361 و 66 و جام حذفی ایران1366 تعداد قهرمانی پرسپولیس به عدد 12 در یک دهــه می رسید اما با از دست رفتن 3 قهرمانی این عدد به 9 قهرمانی در دهه 1360 تقلیل یافت.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
"محمد بوقی" اولین بوق زن تاریخ فوتبال ایران

1453465_574871909232974_692694639_n.jpg

سالهای پیش در فوتبال ایران محمد بوقی بود که به عشق پرسپولیس و فوتبال ایران، لیدر تماشاگران بود و استادیوم را با حضور خودش گرمایی می داد.
پاتوق طرفداران این تیم، قهوه خانه ای بود در میدان بهارستان که دور هم جمع می شدند و شعارهای بازی را آماده می کردند.
خود محمد بوقی دکه سیگار فروشی داشت که از آن امرار معاش می کرد و مثل حالا حقوقی دریافت نمی کرد و فقط و فقط عاشق فوتبال بود و پرسپولیس!
او از سمبل های فوتبال داغ آن روزها بود که با تعدادی بوق در جایگاهی که متعلق به تیم محبوبش بود، می نشست و به همراه دیگر هواداران با نواختن بوق های ممتد و توأم با دست افشانی هواداران همان تیم، به تشویق بازیکنان می پرداخت. آن وفت که تیم ملی ایران در مسابقه ای شرکت داشت محمد بوقی سنگ تمام می گذاشت و بوق او که گاهی تعدادش از ده تا تجاوز می کرد ولوله ای در استادیوم امجدیه و بعدها صدهزار نفری برپا می کرد و در ایجاد طوفان هیجان تماشاگران و در نتیجه تشویق بازیکنان ایران، سهم ارزنده ای پیدا می کرد.

ممد بوقی اون زمان انقدر معروف و محبوب دوستداران فوتبال بود که در یک فیلم به همراه زنده ایرج قادری بنام عمو فوتبالی ایفای نقش کرد.
www.google.nl/url?sa=t&rct=j&q=&esr...GC4XET5dnyULJNPrqdTH70Q&bvm=bv.56146854,d.d2k

و زنده یاد شهپر خواننده مشهور قدیمی و کوچه بازاری و بازیگر پرطرفدار تئاترهای لاله ‌زار و سینمای که یک ترانه برای حضور ایران در جام جهانی 1978 خوانده بود، در این ترانه بارها اسم ممد بوقی میاره.
https://www.facebook.com/video/video.php?v=1099132975416

خاطره ای از سهراب بوقی بوق زن استقلال درباره محمد بوقی و علی مانگا و 6 تای 1352
How Mohamad Boughi surprised Sohrab after Persepolis beat Taj 6-0 - YouTube
 
بالا