مموش
بر اساس تحقيقات دانشمندان بين 10_6 هزار سال پیش همه مردم چشمان سياه داشتند. چشم آبى نتیجه تحول ژنتیکی در ساکنین نزدیک دریای سیاه است......چشم آبی مثل افتک جونم
اگه میشه ساقیتون به منم معرفی میکنید تا منم بتونم کالبد تو خالی زندگی ببینمبه نظرم اگرچه اعتقاد پوچی داری ولی معتقد بودن به چنین اعتقادی میتونه زندگی شخص را آسانتر کنه و مصائب زنده بودن را کمتر. به نظرم سعی نکن دنبال نقض این اعتقاد بری از طریق مطالعه و فکر کردن و... چون ممکنه نتونی با پوچی بعد از عبور از این نقطه بدون بازگشت کنار بیای. منم سعی میکنم در حق اطرافیانم این خیانت را نکنم و بگذارم در این دنیای زیبا ولی پوچ، خوش باشند. مثلا پدرم معتقد است بعد از مرگ وارد دنیایی دیگر میشه. خب چرا این رویای شیرین را خراب کنم؟ پس میذارم در همین عوالم باقی بمونه. در واقع مشکل من اطرافیانم و اعتقاداتشون نیست، مشکل من کنار اومدن با بیاعتقادی و جهانبینی خودمه چون من با کنجکاوی و کنکاش بیجا از اون نقطه بدون بازگشت عبور کردم و پشت جلد و کالبد توخالی زندگی را دیدم.
ایشان شومایید؟نمی دانم 17 سالم بود، 18 سالم بود، ولی دبیرستانی بودم. آن زمان خیلی Racist بودم و تو انجمن های نازیسم هم تازه عضو شده بودم. یک کارهایی می کردم که عجیب بود. مثلا وقتی می خواستم سوار ماشین خط بشوم، اگر راننده رنگ پوستش سفید بود سوار می شدم، اگر نبود نمیشدم. راننده بنده خدا تنها یک مسافر کم داشت اما می گفتم سوار ماشین تو نمی شوم می رفتم سوار آن یکی ماشین می شدم. خلاصه غصب رانندگان نسبت به خودم را حس می کردم.
یا برای حمایت از کالای آریایی نخستین گوشی ام را ویندوز فون نوکیا خریدم که هرچند به گاج رفتم اما حاضر نشدم بروم برند آسیایی سامسونگ بخرم.
در احمقانه ترین کار ممکن، با مشخصات واقعی ام وارد سایت leader.ir شدم و هرچی از دهنم در آمد به شخص اول مملکت گفتم. تهش هم نوشته بودم زیبنده نیست که در این ملک آریایی، سیده زاده ای چون تو حکم رانی کند مشاهده پیوست 1235321 حالا نمی دانم فرم contactخراب بود یا دلشان به حال من سوخت. ولی به خیر گذشت، بعدها وارد بسیج شدم مشاهده پیوست 1235321
اگر پافشاری داری بر فهمیدن، اولین کاری که باید بکنی درک این مساله است که هر پدیده مربوط به عوام به صورت پیشفرض پتانسیل بالایی برای لاطائل و جفنگ و مهمل بودن دارد. این "ساقی..." مزهپرانیهای از این دست هم ترند این روزهای جامعه ایران و فضای مجازی و اینستاگرام فارسیه. یه نشانههای در رفتار و گفتار افراد مختلف هست که میشه خیلی از جنبههای شخصیتی و معرفتی را ازش استنباط کرد. اصولا نپسندیدن و بیاطلاع بودن از چیزهایی که عامه مردم میپسندند و ازش اطلاع دارند؛ میتونه خودش نوعی ارزش به حساب بیاد. طرز تفکر عوامانه نمیتونه کمکی بهت بکنه پس باید ازین فاز عبور کنی. دومین کاری که باید انجام بدی اینه که از پیشفرضهایی که سنت، جامعه، سیستم آموزشی، رسانه و... بر فضای فکری جامعه مستولی میکنه، خودت را رها کنی. اگر میخوای یک جهانبینی مبتنی بر ادراک خودت داشته باشی، مهمترین گام حذف پیشفرضهاست. ذهنت را خالی کن. سومین مورد مهم درک این مساله است که صرف باور میلیاردها نفر به یک پدیده اشتباه، تغییری در واقعیت ایجاد نمیشه و باور غلط میلیاردها نفر هم نباید خلل و خدشهای بر باورهای ذهنی تو وارد کنه. اگر نمیتونی این استقلال عقیده را بدست بیاری و حفظش کنی، بیخیال کنکاش در چیستی و فهوای زندگی بشو و همون پیشفرضهای اون میلیاردها نفر دیگه را دنبال کن و این باعث میشه زندگی راحتتر بگذره همونطور که گفتم.اگه میشه ساقیتون به منم معرفی میکنید تا منم بتونم کالبد تو خالی زندگی ببینم
ماشروم؟
کاری به کسی ندارم،مزه پرونی هم نکردم ،تجربه گفتم چون تو کارم زیاد از این قشر آدما هست،مواد میزنن(اسید و ماشروم و...) میرن تو دل جنگل و بیابون بک دراپ(پارچه ها طرح دار) اویزون میکنن باهاش ی سری توهمات میزنن تو مایه های همون کالبد خالی دنیا میبینن و ادم فضایی میبینن و ....
اگر پافشاری داری بر فهمیدن، اولین کاری که باید بکنی درک این مساله است که هر پدیده مربوط به عوام به صورت پیشفرض پتانسیل بالایی برای لاطائل و جفنگ و مهمل بودن دارد. این "ساقی..." مزهپرانیهای از این دست هم ترند این روزهای جامعه ایران و فضای مجازی و اینستاگرام فارسیه. یه نشانههای در رفتار و گفتار افراد مختلف هست که میشه خیلی از جنبههای شخصیتی و معرفتی را ازش استنباط کرد. اصولا نپسندیدن و بیاطلاع بودن از چیزهایی که عامه مردم میپسندند و ازش اطلاع دارند؛ میتونه خودش نوعی ارزش به حساب بیاد. طرز تفکر عوامانه نمیتونه کمکی بهت بکنه پس باید ازین فاز عبور کنی. دومین کاری که باید انجام بدی اینه که از پیشفرضهایی که سنت، جامعه، سیستم آموزشی، رسانه و... بر فضای فکری جامعه مستولی میکنه، خودت را رها کنی. اگر میخوای یک جهانبینی مبتنی بر ادراک خودت داشته باشی، مهمترین گام حذف پیشفرضهاست. ذهنت را خالی کن. سومین مورد مهم درک این مساله است که صرف باور میلیاردها نفر به یک پدیده اشتباه، تغییری در واقعیت ایجاد نمیشه و باور غلط میلیاردها نفر هم نباید خلل و خدشهای بر باورهای ذهنی تو وارد کنه. اگر نمیتونی این استقلال عقیده را بدست بیاری و حفظش کنی، بیخیال کنکاش در چیستی و فهوای زندگی بشو و همون پیشفرضهای اون میلیاردها نفر دیگه را دنبال کن و این باعث میشه زندگی راحتتر بگذره همونطور که گفتم.
فکر خود توکاری به کسی ندارم،مزه پرونی هم نکردم ،تجربه گفتم چون تو کارم زیاد از این قشر آدما هست،مواد میزنن(اسید و ماشروم و...) میرن تو دل جنگل و بیابون بک دراپ(پارچه ها طرح دار) اویزون میکنن باهاش ی سری توهمات میزنن تو مایه های همون کالبد خالی دنیا میبینن و ادم فضایی میبینن و ...
فکر من مگه چیه؟میگم ی پراید زپرتی خلاصه ی سیستمی خلقش کرده،فکر خود تو
توهم نیست؟!
نهاین توهمه؟
کسی مگه حرف حوری و این اراجیف زد؟مضخرف ترین چیز دنیا دینهنه
ولی حوری و... توهمه
اگه بری تو نخش، خیلی چیزا مسخره هستن. میدونی مسخرهتر از همه چیه؟ اینکه این چیزا، هر چقدر هم مسخره باشن، باز هم احتمال واقعی بودنشون صفر نیست.زندگی پس از مرگ و رستاخیز همونقدر مضحک و مسخرهس که حوریان چشم آبی کمر باریک و جویباران شیر و عسل و انگبین بهشتی.
بله البته همه چیز نسبی و هیچ چیز مطلق نیست. میزان علم کنونی بشر است. با اون بخش بینظم و بی بنیاد و دیوانهوار زندگی موافقم اونقدر که حتی یک شبیهساز کامپیوتری بودن تمام چیزی که از دنیا میشناسیم هم نمیشه با قطعیت رد کرد و خیلی دلایل منطقی میتونه داشته باشه. یعنی تمام زندگی میتونه یک واقعیت مجازی باشه. قوانین محدود کننده فیزیک مثل سرعت نور و ... میتونه توضیحدهنده عدم امکان سفر به نقاط دور کیهان باشه که میتونه تدبیری برای کاهش رزولوشن ناشی از محدودیت سرعت پردازش در این دنیای مجازی باشهاگه بری تو نخش، خیلی چیزا مسخره هستن. میدونی مسخرهتر از همه چیه؟ اینکه این چیزا، هر چقدر هم مسخره باشن، باز هم احتمال واقعی بودنشون صفر نیست.
این دنیا به قدری دیوانهوار هست که هرچیزی توش ممکن خواهد بود. ما هنوز هیچی از دنیا و ابعاد مختلفش نمیدونیم. وقتی چیزی نمیدونیم، دیگه نمیتونیم فرق بین افسانه و واقعیت رو تشخیص بدیم. نمیتونیم با قاطعیت حرف بزنیم.
قطعیت، خندهدارتره؛ وقتی همهچی نسبیه.
اگر حتی به عنوان فرضیه پوچ هم بهش فکر کنیم این فرضیه از بیخ دچار مشکله و ناچارن روبرو میشیم با میلیاردها دنیای مجازی دیگه که باز میشه همون خلقت و میلیارها خالقشیک شبیهساز کامپیوتری بودن تمام چیزی که از دنیا میشناسیم هم نمیشه با قطعیت رد کرد و خیلی دلایل منطقی میتونه داشته باشه. یعنی تمام زندگی میتونه یک واقعیت مجازی باشه
بیزی مشخصه حالت خوب نیست بیا تا خوب بکنمتبازنشسته (یک موجود مفت خور و خ***مال)