مسابقه: نوشتن بهترین شرح برای یک عکس (قوانین در پست اول)

[S.M.H]

میدانی چرا همه دوست دارند به گذشته برگردند؟
دوست دارن بچه شوند بدوند بخندند بازی کنند؟
بچگی با تمام کوچکی اش وسعتی بی کران داشت
نیاز نبود هر چیزی را داشته باشی
کافی بوذ چشمانت را ببندی و آندم هر چه را که دوست داشتی کنارت داشتی
حتی غیر ممکن ترین ها را

 

[mahi58]

الامتیاز! الامتیاز!

seashore: 9

e4lyas: 9

silverstar292: 8

S.M.H: 10

bitcomet: 8

 

[bitcomet]

هنوز به یادت هستم ای پسر کوچه پشتی و هیچ وقت اون خاطره غم انگیز از یادم نمیره...
تو تنها شریک تمام بازیهای کودکیم بودی و درست وسط همین خیابون بود که بادکنک بدست می دویدیم که اون اتفاق تلخ رخ داد
و تو رو واسه همیشه از دست دادم و تنها چیزی که از تو دارم همین نقاشیه

 

[bitcomet]

آخ دیر شد انگار:wacko:

 

[mahi58]

آخ دیر شد انگار:wacko:

عیبی نداره، امتیازت رو اضافه کردم وحید جان.

ولی اگر یه موقع کس دیگه ای غیر از من امتیاز داده بود بهتره بعد از امتیازات شرح (یا عکس) نذاری...

 

[seashore]

seashore: 0

e4lyas: 8

silverstar292: 9

S.M.H: 9

bitcomet: 8

 

[silverstar292]

0: silverstar292

e4lyas: 8

8.5: seashore

S.M.H: 8

bitcomet: 9.5

 

[S.M.H]

seashore: 8.5

e4lyas: 9

silverstar292: 9

S.M.H: 0

bitcomet: 8

 

[mahi58]

بچه ها امروز آخرین مهلت امتیازدهیه. فراموش نشه یه وقت...

با عرض معذرت از دیر خبر دادن (به دلیل گرفتاری). :دی

 

[bitcomet]

همه 10....

 

[mahi58]

این هم از جدول این هفته:

	seashore	e4lyas	silverstar292	S.M.H	bitcomet
seashore	0	8	9	9	8
e4lyas		0
silverstar292	8.5	8	0	8	9.5
S.M.H	8.5	9	9	0	8
bitcomet	10	10	10	10	0
mahi58	9	9	8	10	8
	36	امتیاز ندادند	36	37	33.5

تبریک میگم به سید محمد که با شرح قشنگی که نوشت برنده این هفته بود.

سید جان یه گشتی بزن یه عکس مناسب و باحال پیدا کن واسه هفته بعد. موتوشکرم!

 

[S.M.H]

سید جان یه گشتی بزن یه عکس مناسب و باحال پیدا کن واسه هفته بعد. موتوشکرم!

در موردش فکر میکنم

 

[hossein137]

تبریک میگم سید

 

[S.M.H]

 

[bitcomet]

با عرض تبریک به سید عزیز این هم شرح من:

سالهاست که در این بیابان به انتظارت نشســته ام... بیابانی که اسم آن غــــــــــــربت است
............بیابان ریشه هر درختی را می خشکاند و غــــــــــــربت روح مرا خشکاند
.........همه آرزویم این بود که از این غــــــــــــم دوری رها شوم و به خانه برگردم ولی...
...................................تو که پریدی گویی تمام آرزوهایم پرید

 

[Bvafa]

تبریک سید:happy:


وقت هایی هست که میخکوب میشوی
یخ میزنی و هیچ آفتابی آبت نمی کند
به آن وقت ها....می گویند دیر شدن
دیر شده است
دیر شدنی به وسعت زمان
صدای ِ اشک های باد می آید
آخر مگر باد اشک میریزد؟...مگر اشک صدا هم دارد؟!
می دانید؟آدم های جا مانده ؛
به همه ی نشدنی ها ایمان دارند!
وقتی کسی که همه امیدش رسیدن است، جا بماند
میخواهید باد اشک نریزد؟!
.
.
.
.
+بین خودمان باشد
من اشک های تک تک ثانیه هایی که گذشتند و مرا جا گذاشتند را هم دیده ام!

 

[silverstar292]

راهم دور است
دورتر از خانه ی مادرم
پاهایم انتقام راه را از من میگیرند
حس دویدن تازه است اما...
راه دور است
دور است که به سراب رسیده ام
دست هایم نیز زنگ خستگی می نوازند
اما چه کنم که راه دور است و میترسم
از تنهایی بیابان
از سکوت خاک های شب
و اینکه بیابان سر دراز دارد...

 

[e4lyas]

چرا تنها ای همراه تنها , دستانم به سوی توست . . .
مرا دست گیر !
راه طولانیست , تنهایی قدرتش را ندارم .
تنها مرو !
من آماده با تو آمدن بودم , چرا تنها ؟!

 

[hossein137]

سلام
اگر چند دقیقه تاخیر من مشکلی نداره من این رو نوشتم
این دو هفته خیلی سرم شلوغ بود و برای همین نتونستم زودتر از این بیام

مرا از اسارتم وارهان به هر شکلی که هست.که شاید شکل سفر به خود بگیرد و شاید شکل ماندن.مرا از این ریشه های چسبیده به خاک جدا کن تا نفسی هم باشد که بدون تقاضای جسمم کشیده شود.هم نوا با روح درد کشیده ام و شاید رو به پایانم.
سفری باید باشد پیش رویم از خاطر فراموش کردن.سفری باید باشد از جانب یک رنگ نبودن.سفری که بتوانم درون آن!رنگ آسمان شهر های دیگری را هم ببینم.رنگ خورشید های سرزمین دور را هم آوا با استحاله ی نور ببینم.علت بی علت بودن مغزم درون این خاک.جنبه ی بی جنبه ی جسمم درون این آبادی.خار کشیدن در مقابل گل از برای نقض ویران شدنش.همه این ها.به اضافه ی هزاران حرف نگفته.همه ی این ها به همراه هزاران احساس نداشته.میشود که روزی بار سفر ببندد از این زندگی یک رنگ و روزهای تکرار شده.
لام تا کام حرف نمیزنم که کامم شیرین شود از سخنان تو ای راهنمای سفر.لال میشوم تا لاله ی سرخ سرزمینی دور را ببینم.دور میشوم که دوری از خاک را نظاره کنم.نظاره میکنم در لحظات آخر این آسمان را.
و خواب!که هر چقدر هم طولانی باشد بالاخره روزی تمام میشود.از خواب پریده ام دیگر.مرا پای سفر کردنی نیست انگار.

 

[mahi58]

سلام
اگر چند دقیقه تاخیر من مشکلی نداره من این رو نوشتم
این دو هفته خیلی سرم شلوغ بود و برای همین نتونستم زودتر از این بیام

یک روز دیگه هم وقت بود حسین جان. الان تازه سه شنبه شروع شده.