Fereydoon74
Registered User
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد.
آن يار كه عشق او بود يارم و بس
مى آمدو داشت قصد آزارم و بس