kyle
مدیر بازنشسته
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش
او زاده ی غم بود زغم های جهان گشت فراموش
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش
او زاده ی غم بود زغم های جهان گشت فراموش
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی
خیام
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تودوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو
نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو
مولوی
آب و رنگ زندگی زیباست در قصـر خیال
جلوه این نقش جز بر پرده پندار نیست