مشاعره!!!

[imanbaraty]

دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم بخدا قسم خدارا

Sent from my LT29i using Tapatalk 2

ای ساره بان آهسته ران کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود

 

[somayeh60]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

 

[Mehdi14]

سر سبز باد تاک که زهاد خشک را
سيلي زنان ز سايه خود دور مي کند
غير از سپند سوخته جان در حريم او
ديگر که ياد صائب مجهور مي کند

 

[core i5]

دران شهری که مردانش عصا ازکورمیدزدند
من از ناباوری انجا محبت ارزوکردم


Sent from my LT29i using Tapatalk 2

 

[-BaHaRe-]

منم عاشق مرا غم سازگار است
تو معشوقی تو را با غم چه کار است ؟

 

[davod.]

تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر

 

[-BaHaRe-]

رخ زیبای تو را خال زنم بر بدنم
تا بماند یادگار کفنت در بدنم

 

[Old Ali]

رخ زیبای تو را خال زنم بر بدنم
تا بماند یادگار کفنت در بدنم

این شعر از کیه؟ ضمنا فکر کنم مصرع دوم باید اینطوری باشه:

تا بماند یادگار بدنت در کفنم

و این هم شعر من:

مگر نسرین تنی داری در آغوش
که کردی صحبت ما را فراموش

از عارف نامه اثر ایرج میرزا

حرفی هم با دوستانم دارم. در خصوص وبلاگم، من برای بعضی از شما پیام داده‌ام، در صورتی که علاقه‌ای به این کار یا آن نوشته‌ها ندارید، برایم بنویسید که نام شما را از فهرستم خارج کنم. تمنا می‌کنم اصلاً تعارف نکنید

 

[احسانبزرگي]

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست​

 

[david_violaw]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
​

​

 

[------------------------]

در مسجد اگر چه از روی نیاز آمده ام

حقا که نه از بهر نماز آمده ام

اینجا روزی سجاده ای دزدیدم
آن کهنه شده است،باز باز آمده ام

خیام

 

[davod.]

من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

 

[david_violaw]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست
​

​

 

[احسانبزرگي]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام​

 

[david_violaw]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
​

​

 

[------------------------]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟!!

 

[Old Ali]

من چند بار برای نوشته های دوستان، مطلبی نوشته‌ام. اما به نظر این موضوع چندان برایتان جالب نیست. مثلاً به کلمهٔ اشتباهی اشاره کردم (که آن اشتباه هم چنان به جای خودش باقی مانده) یا سؤالی پرسیدم که آن هم بی جواب مانده است. حالا یک‌بار دیگر هم به این رول ادامه می‌دهم، اما شاید بهتر باشد که از این اشارات صرف‌نظر کنم.

در مسجد اگر چه از روی نیاز آمده ام
حقا که نه از بهر نماز آمده ام

اینجا روزی سجاده ای دزدیدم
آن کهنه شده است،باز باز آمده ام
خیام

من تقریباً محال می‌دانم که خیام چنین رباعی گفته باشد. در کدام چاپ یا با تصحیح چه کسی این رباعی را دیده‌اید؟

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟!!

و این هم بیت من:

تو با این حسن اگر در گلشن آیی
نهد پیش رخت رو بر زمین گل

اگر با من نشینی عیب نبود
که دایم خار دارد همنشین گل

سیف فرغانی

دوستان اگر اشتباهاً در خصوص وبلاگم دو بار برایتان نامه ارسال کرده‌ام، لطف کنید و خبرم کنید.در صورتی که علاقه‌ای به آن نوشته‌ها ندارید، برایم بنویسید که نام شما را از فهرستم خارج کنم. تمنا می‌کنم اصلاً تعارف نکنید

 

[kyle]

و این هم بیت من:

تو با این حسن اگر در گلشن آیی
نهد پیش رخت رو بر زمین گل

اگر با من نشینی عیب نبود
که دایم خار دارد همنشین گل

سیف فرغانی

لب بسته ای ز گفتن راز نهان رهی
غافل که از زبان تو گویاتر است اشک

 

[wonnin]

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد

 

[F A R Z A D]

داریم دلی، صاف تر از سینه صبح
در پاکی و روشنی، چو آیینه صبح