• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مشاعره!!!

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
ما را که درد عشق و بلای خمار هست
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
 

david_violaw

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
1,028
محل سکونت
Binev
در کــوی تو پا را کســی از سـر نشــناسد
پــا را ز ســر و بـال خــود از پـر نشــناسد

هرکس که در این کوی نهد گام، تو راهیچ
بی خـون دل و اشــگ و رخ تــر نشــناسد
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام​

مونس و غمگسار من نيست بجز خيال او

گر نبود خيال او با که دمی بسر برم

فیض کاشانی
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
مونس و غمگسار من نيست بجز خيال او

گر نبود خيال او با که دمی بسر برم

فیض کاشانی
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانست این و دیگر گون نخواهد شد
...
مجال من همین باشد که پنهان مهر او ورزم
کنار و بوس وآغوشش چه گویم چون نخواهد شد
 

david_violaw

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
1,028
محل سکونت
Binev
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانست این و دیگر گون نخواهد شد
...
مجال من همین باشد که پنهان مهر او ورزم
کنار و بوس وآغوشش چه گویم چون نخواهد شد

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود

"به یاد استاد شجریان"

 

Old Ali

کاربر افتخاری موسیقی
تاریخ عضویت
3 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
874
لایک‌ها
3,530
محل سکونت
Tehran
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود

"به یاد استاد شجریان"

مکن ای دوست مکن
این همه بیداد مکن

مبر از یاد مرا
وز دیگران یاد مکن

فکر می کنم از علي اكبر شيدا
 

david_violaw

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
1,028
محل سکونت
Binev
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود / وعده ی فردای زاهد را چرا باور کنم؟!

حضرت حافظ


مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد


"ایضا حافظ!"
 

david_violaw

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
1,028
محل سکونت
Binev
در این مملکت که غرش شیران بگذشت و رفت / این عوعوی سگان شما نیز بگذرد !

سيف الدين محمد فرغانی

در کنج قفس پشت خمی دارد شیر

گردن به کمند ستمی دارد شیر

در چشم ِ تَرَش سایه ای از جنگل دور

ای وای خدایا،چه غمی دارد شیر

-ه.الف.سایه-
 

david_violaw

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
1,028
محل سکونت
Binev
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان‌بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
در عین گوشه گیری عشقم ز رَه بینداخت
وکنون شدم چو مستان بر ابروی تو مائل
 

david_violaw

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2007
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
1,028
محل سکونت
Binev
لااله اندر پی الالله است
همچو لا ما هم به الا می رویم

ما درس سحر در سر میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

"به یاد شهرام ناظری و اجرای بی نظیر این شعر"
 
بالا