مشاعره!!!

[Sir Pendar]

ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دل نشان دوست

 

[kyle]

تر توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت ​

 

[ibest]

تا نیست نگردی، ره هستت ندهند
این مرتبه با همت پستت ندهند
چون شمع قرار سوختن گر ندهی
سر رشتهٔ روشنی به دستت ندهند​

 

[somayeh60]

دیدم شبی به شکل کبوتر تو را به خواب
تا آمدم به سمت تو دیدم پریده ای

 

[-mey3am-]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت *** در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

 

[Sir Pendar]

تا بود بار غمت بر دل بی هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

 

[dantes angelo]

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولامگه توست

عرض خود میبری و زحمت مامیداری​

 

[kyle]

یک ســخن کز دل برآید برلب اینــــقوم نیســــــت
-----
گرچه از بانگ اذان گوش فلک کر میــکنند

 

[Sir Pendar]

درویش را که نام برد پیش پادشاه
هیهات از افتقار من و احتشام دوست

 

[kyle]

ا در نظر خلق نگردی کافر

در مذهب عاشقان مسلمان نشوی​

++++++++++
جدی محمد میگردی ازقصد حرف "" ت"" رو نصیب من میکنی؟؟؟:blink:
من دیگه بازی نمیکنم
هههههههههه:lol:

 

[david_violaw]

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان‌بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
​

 

[kyle]

در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

 

[Sir Pendar]

در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم
به امید کرمت روی به راه آوردیم

//

مقصر من نیستم
غزلیات استاد سخن که من موجود دارم اینگونه است:king:

 

[kyle]

متن خبر كه یك قلم بــــی تو ســـیاه شد جهان ----- حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه كردنســت

 

[Sir Pendar]

تا با توام، از تو جان دهم آدم را
وز نور تو روشنی دهم عالم را

:evo:

 

[kyle]

آزمودم آشنایان را فغان از آشنایی
آرزومندم که با هر آشنا بیگانه باشم

 

[Sir Pendar]

می رفت خیال تو ز چشم من و می گفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست

 

[kyle]

تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت
رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت

 

[poorya0014]

تا زهره و ناهید در آسمان گشت پدید..........بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان کیشان..........به زانچه فروشند، چه خواهند خرید

 

[Sir Pendar]

در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم​