reza-shayer
Registered User
يار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
يار تويي غار تويي بيش ميازار مرا
يار تويي غار تويي بيش ميازار مرا
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کردمن نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ بر هم زنم ار غیرمرادم گردد
هر کجا رفتیم داغی بر دل ما تازه شددارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
نقش پیری را زآب ورنگ ها نتوان زودودآن کیست کز این تیر نشد همچو کمان
وز زخم چنین تیر گرفتار چنان
تنی آلوده ی درد ولبریز غم دارمدر طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفائی رفت رفت