مشاعره!!!

[L.i.o.N]

دلا دلالــت خیـرت کنم به راه نجــات***مکن به فسـق مباهـات و زهـد هم مفـروش

 

[kiarashiiii]

شبی کردم بر ایفون نزاره***فردا شب جستم بغل گلاره
اون گفت جون همتا نداره***گفتم مال خودت ای بیچاره

 

[kyle]

هر كجا مي نگرم جلوه كند نقش نگار
كاش يك بوسه دهد زينهمه رخسار امشب

 

[eershab]

هر از گاهی اگر کاری بر آن دستت بدادند*** مکن کاری که مردم ، زِ آن دستت بنالند

 

[kyle]

دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیـــــای دنی بی اعتباره

بابا طاهر

 

[bortez]

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم
چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد

 

[mistermaster]

دانمت مهر و وفادار دانیّم چشمان بیمار
چون که از حق بگذرد ره گوییم عاشق دلدار

 

[kyle]

رفتم که ببینم کیست تا یادم کند

یک غزل مهمانی حال پریشانم کند

رفتم و غافل از اینکه من زتنها ترخودم

خواب هم نیست کزین کابوس بیدارم کند

 

[bortez]

در دل مردان شیرین جمله تلخی‌های عشق
جز شراب و جز کباب و شکر و حلوا نبود

این شراب و نقل و حلوا هم خیال احولست
اندر آن دریای بی‌پایان بجز دریا نبود

یک زمان گرمی به کاری یک زمان سردی در آن
جز به فرمان حق این گرما و این سرما نبود

 

[kyle]

در اوج عطش تجلّی باران باش

از درد اگر خمیده ای خندان باش

گردوی برهنه زودتر می شکند

در پوستۀ سبز خودت پنهان باش

 

[ibest]

شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.
بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!
چه غم دارم که این زهر تب‌آلود،
تنم را در جدایی می‌گدازد

فریدون مشیری

 

[kyle]

درخت خرد و کهن پیش اره یکیست
که نزد باداجل ،کوه و کاه هر دو یکی است

 

[bortez]

تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده
هر زمان گويد که چوني اي دل بي چون شده
دم به دم او کف خود را از دلم پرخون کند
تا ز دست دست او خون دلم جيحون شده
نام عاشق بر من و او را ز من خود صبر نيست
عشق معشوقم ز حد عشق من افزون شده

 

[bortez]

هزاران قرن می باید که این دولت به پیش آید
کجا یابم دگربارش اگر این بار بگریزم

نه رنجورم نه نامردم که از خوبان بپرهیزم
نه فاسد معده‌ای دارم که از خمار بگریزم

 

[ibest]

مژه‌ها و چشم یارم به نظرچنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه روهمیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

 

[kyle]

یکباره کسی درون من پیدا شد

یکباره زمین ادامۀ دریا شد

یکباره کلید چرخ زد، قفل پرید

یکباره در این سو، درِ آن سو وا شد

 

[bortez]

دلم بی وصل ته شادی مبیناد
زدرد و محنت آزادی مبیناد

خراب آباد دل بی مقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد

 

[kyle]

ديوانه دل مسكين باور نكند اين بخت
حق دارد اگر دارد صد چون و چرا امشب

 

[helia999]

بهرکام دوستان و بهر طبع دشمنان
در مقام خویش‌، چون شهد و شرنگ آماده شو

 

[kyle]

وصل من با تو همین بس که در آن کو شب تار

کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا