wonnin
مدیر بازنشسته
دوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم
با کافران چه کارت گربت نمی پرستی
با کافران چه کارت گربت نمی پرستی
یک حس عجیب در دلم زنده شدهدوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم
با کافران چه کارت گربت نمی پرستی
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیستدردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
یک سحر زلف تورا در خواب خوش
با نوازش های باران شانه کرد
کاش میشد بی کسی را چاره کرد
دفتر دلواپسی را پاره کرد
یک سحر زلف تورا در خواب خوش
با نوازش های باران شانه کرد
در پس دیوار این شهر عجیب
در کنارت عاشقانه خانه کرد
کاش میشد دست در دست تو داد
دیده با اهل جهان بیگانه کرد.