مشاعره!!!

[Bijan ...]

واجب اید چونک امد نام او
شرح کردی رمزی از انعام او

موافقم! نسبت دوست به هر بي سر و پا نتوان كرد.

همینطوره .

 

[roya7]

وفا مجوي ز دشمن كه پرتوي ندهد

چو شمع صومعه افروزي از چراغ كنشت

 

[Bijan ...]

تو را بر در نشاند او به طراری که می اید
تو منشین منتظر بر در که ان خانه دو در دارد

 

[roya7]

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم

خم مي دیدم خون در دل و پا در گل بود

 

[Chego]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

 

[f@iry]

آسمان نگاه خسته ی من خانه ی ابر های بارانزاست

نیستی و نبودنت تنها غصه ی آفتابگردانهاست

 

[Bijan ...]

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

 

[roya7]

دى شيخ با چراغ همى گشت گرد شهر

كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 

[Bijan ...]

نیستم تار که زخمه کنم پرده دریها
نیستم نی که شکایت کنم از در بدریها

 

[roya7]

آن همه شوكت و ناموس شهان آخر كار

چند سطريست كه بر صفحه ي دفتر گذرد

 

[Bijan ...]

در مثالی بسته گفتی رای را
تا ندانند خصم از سر پای را

 

[roya7]

امشب صداى تيشه از بيستون نيامد

شايد به خواب شيرين ، فرهاد رفته باشد

 

[Bijan ...]

دردیست غیر مردن انرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

 

[roya7]

نخستين باده كاندر جام كردند

ز چشم مست ساقى وام كردند

به گيتى هر كجا درد دلى بود

به هم كردند و عشقش نام كردند

چو خود كردند راز خويشتن فاش

عراقى را چرا بدنام كردند؟!

 

[Bijan ...]

دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد
عشق می گفت به شرح انچه بر او مشکل بود

 

[roya7]

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز

چه كنم سعى من و دل همه بى حاصل بود

 

[Bijan ...]

دوستی بی خرد خود دشمنیست
حق تعالی زین چنین خدمت غنیست

 

[roya7]

تا مگر يك نفسم بوى تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

 

[f@iry]

مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است ......رندان روزگار خموشی گزیده اند

 

[roya7]

دوش سوداى رخش گفتم ز سر بيرون كنم

گفت كو زنجير تا تدبير اين مجنون كنم