persian_londoner
کاربر تازه وارد
من ديدم هيچكس همراهي نميكنه گفتم حتماَ خوششون نمياد بقيه براي همين ديگه ادامه ندادم.
-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
مشاعره!!!
- شروع کننده موضوع persian_londoner
- تاریخ شروع
من ديدم هيچكس همراهي نميكنه گفتم حتماَ خوششون نمياد بقيه براي همين ديگه ادامه ندادم.
persian_londoner
کاربر تازه وارد
....و اين چنين است كه يك زن در مشاعره رو تخته ميكنه! (
آقايون شديدا به فكر شرف و آبروتون باشين!
ببینم مگه زن و مرد فرق داره،
البته راست میگیا!!!
بری باحاله
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 19 جولای 2003
- نوشته‌ها
- 41
- لایک‌ها
- 0
تن تتن تتن تنا، تن تتن تتن تنا
فاعلات فاعلن فاعلات فاعلن
راستی يه پيغام برای بروبچ شاعر مسلک گذاشته م که هر کی مرام داشت بره اونجا يه مرامی بذاره!
با "ن" بياين...
فاعلات فاعلن فاعلات فاعلن
راستی يه پيغام برای بروبچ شاعر مسلک گذاشته م که هر کی مرام داشت بره اونجا يه مرامی بذاره!
با "ن" بياين...
persian_londoner
کاربر تازه وارد
ببينم شما خودت يدونه با ث بيا بينم اگه خيلي راست ميگي!!
persian_londoner
کاربر تازه وارد
ثرو چمان من چرا / ميل چمن نميكند!
(من تو يه كتاب اينجوري ديدم!) :shock:
تا اين آقا معلمه پيداش نشده غلط املايي بگيره من ادامه بدم
!! احسان دستت درد نكنه دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
persian_londoner
کاربر تازه وارد
بابا نا سلامتي من اين شعر رو داده بودم ها!!
دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
آقا الف بدين!
بری باحاله
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 19 جولای 2003
- نوشته‌ها
- 41
- لایک‌ها
- 0
شب است و خسته مي خواند درونم يک نفر دريا
من از تو دور افتادم تو از من بی خبر دريا
سکوت اين سياهی ها منم با گوش ماهی ها
تو را هر لحظه می خوانم مرا با خود ببر دريآ
منم آن سندباد لحظه های با تو بودنها
که تنها مانده ام کو بادبانهای سفر دريا
خدايا من نمی فهمم زبان ناخدايان را
ببين!گم می شوم در موج های در بدر دريا!
× × ×
شب است و خسته می خواند درونم يک نفر دريا
من از تو دور افتادم تو از من بی خبر دريا
من از تو دور افتادم تو از من دور اما نه ...
بيا نزديکتر ... نزديـــک تر ... نزديــــــــــــــــک تر ... دريا
مخاصيم؛ با " الف "
من از تو دور افتادم تو از من بی خبر دريا
سکوت اين سياهی ها منم با گوش ماهی ها
تو را هر لحظه می خوانم مرا با خود ببر دريآ
منم آن سندباد لحظه های با تو بودنها
که تنها مانده ام کو بادبانهای سفر دريا
خدايا من نمی فهمم زبان ناخدايان را
ببين!گم می شوم در موج های در بدر دريا!
× × ×
شب است و خسته می خواند درونم يک نفر دريا
من از تو دور افتادم تو از من بی خبر دريا
من از تو دور افتادم تو از من دور اما نه ...
بيا نزديکتر ... نزديـــک تر ... نزديــــــــــــــــک تر ... دريا
مخاصيم؛ با " الف "
بری باحاله
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 19 جولای 2003
- نوشته‌ها
- 41
- لایک‌ها
- 0
تا پای گور نعش تو دنبال می شود
اينجا که زنده زنده دلت چال می شود
از عشق من چگونه بگويم که بينمان
يک لقمه نان بهانه ی جنجال می شود
پيچک شويم مردم شاعر در اين زمين
هر کس که سبزه ماند لگد مال می شود
ساکت نمی شوم نه ... من آن بچه نيستم
کز نان خشک و فرفره خوشحال می شود ...
مخلص شما؛ با "دال"
اينجا که زنده زنده دلت چال می شود
از عشق من چگونه بگويم که بينمان
يک لقمه نان بهانه ی جنجال می شود
پيچک شويم مردم شاعر در اين زمين
هر کس که سبزه ماند لگد مال می شود
ساکت نمی شوم نه ... من آن بچه نيستم
کز نان خشک و فرفره خوشحال می شود ...
مخلص شما؛ با "دال"
30yavash
Registered User
- تاریخ عضویت
- 23 دسامبر 2002
- نوشته‌ها
- 448
- لایک‌ها
- 16
<span style='color:white'>.
.</span>
:: امروز كه در دست توام مرحمتي كن <span style='color:white'>.............. </span>
تو.يه هم زبوني يه مهربوني.......براي قلب فردا آشقونه مي خوني
تو. فصل بهاري خزون نداري........تو شوره زار قلبم آرزو رو مي كاري
(اگر احيانا ابيات را رعايت نكردم ببخشيد من زياد آهنگ گوش نمي دوم
با ي