منت سدره و طوبي ز پي سايه مكش ××××× كه چو خوش بنگري اي سرو روان اين همه نيست
Aliennation کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 21 دسامبر 2002 نوشتهها 59 لایکها 6 سن 42 2 سپتامبر 2003 #141 منت سدره و طوبي ز پي سايه مكش ××××× كه چو خوش بنگري اي سرو روان اين همه نيست
P Parastoo کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 15 دسامبر 2002 نوشتهها 35 لایکها 3 2 سپتامبر 2003 #142 تا كي به تمناي وصال تو يگانه اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
Aliennation کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 21 دسامبر 2002 نوشتهها 59 لایکها 6 سن 42 2 سپتامبر 2003 #143 هوا خواه تو ام جانا و ميدانم كه ميداني ××××× كه هم ناديده ميبيني و هم ننوشته ميخواني
P Parastoo کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 15 دسامبر 2002 نوشتهها 35 لایکها 3 2 سپتامبر 2003 #144 يكي از عقل مي لافد يكي طامات مي بافد بيا كاين داوريها را به پيش داور اندازيم
M Mazyar_Kh کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 26 آگوست 2003 نوشتهها 53 لایکها 0 2 سپتامبر 2003 #145 من بي مي ناب زيستن نتوانم ... بي باده كشيد بار تن نتوانم من بنده آن دمم كه ساقي گويد ... يك جام دگر بگير و من نتوانم
من بي مي ناب زيستن نتوانم ... بي باده كشيد بار تن نتوانم من بنده آن دمم كه ساقي گويد ... يك جام دگر بگير و من نتوانم
P Parastoo کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 15 دسامبر 2002 نوشتهها 35 لایکها 3 2 سپتامبر 2003 #146 ما نگوييم بد و ميل به ناحق نكنيم جامه كس سيه و دلق خود ازرق نكنيم
M Mazyar_Kh کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 26 آگوست 2003 نوشتهها 53 لایکها 0 2 سپتامبر 2003 #147 مسلمانان مرا وقتي دلي بود كه با وي گفتمي گر مشكلي بود
P Parastoo کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 15 دسامبر 2002 نوشتهها 35 لایکها 3 2 سپتامبر 2003 #148 دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
M Mazyar_Kh کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 26 آگوست 2003 نوشتهها 53 لایکها 0 3 سپتامبر 2003 #149 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
Aliennation کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 21 دسامبر 2002 نوشتهها 59 لایکها 6 سن 42 3 سپتامبر 2003 #150 درونم خون شد از ناديدن دوست الا تعساً لِايام الفراق
M Mazyar_Kh کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 26 آگوست 2003 نوشتهها 53 لایکها 0 3 سپتامبر 2003 #151 قد بلند تو را تا به بر نمي گيرم درخت كام و مرادم به بر نمي آيد
Aliennation کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 21 دسامبر 2002 نوشتهها 59 لایکها 6 سن 42 3 سپتامبر 2003 #152 در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد وقت است كه همچون مه تابان به در آيي
M Mazyar_Kh کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 26 آگوست 2003 نوشتهها 53 لایکها 0 3 سپتامبر 2003 #153 يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت باز آيد و برهاندم از بند ملامت
Aliennation کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 21 دسامبر 2002 نوشتهها 59 لایکها 6 سن 42 3 سپتامبر 2003 #154 تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه انديشه كند راي صوابت
M Mazyar_Kh کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 26 آگوست 2003 نوشتهها 53 لایکها 0 3 سپتامبر 2003 #155 ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود وين راز سربه مهر به عالم سمر شود
Aliennation کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 21 دسامبر 2002 نوشتهها 59 لایکها 6 سن 42 3 سپتامبر 2003 #156 دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
M Mazyar_Kh کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 26 آگوست 2003 نوشتهها 53 لایکها 0 3 سپتامبر 2003 #157 تا نگردي آشنا زين پرده رمزي نشنوي گوش نامحرم نباشد جاي پيغام سروش
P Parastoo کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 15 دسامبر 2002 نوشتهها 35 لایکها 3 3 سپتامبر 2003 #158 شراب تلخ مي خواهم كه مردافكن بود زورش كه تا يكدم بياسايم ز دنيا و شر و شورش
kami مدیر بازنشسته کاربر قدیمی پرشین تولز تاریخ عضویت 24 دسامبر 2002 نوشتهها 1,144 لایکها 2 سن 42 محل سکونت تهران 3 سپتامبر 2003 #159 شهريست پر كرشمه حوران ز شش جهت چيزيم نيست ور نه خريدار هر ششم
P Parastoo کاربر تازه وارد تاریخ عضویت 15 دسامبر 2002 نوشتهها 35 لایکها 3 3 سپتامبر 2003 #160 مسلمانان مسلمانان مسلماني ز سر گيريد كه كفر از شرم يار من مسلمان وار مي آيد