از اولين فعاليت سياسي ا ت برايمان بگو؟
11 ساله که بودم در زمان جنگ خليج در مراسمي در واشنگتن شرکت کردم که در آن سناتورها دور ميز نشسته بودند. نشان صلح به لباسم بود و شروع کردم به صحبت کردن درباره جنگ و اينکه چقدر به نظرم منفور است. بعداً تلفني از شرکت ديزني داشتم و يکي از مديرانش مي خواست بداند آيا من کمونيست هستم، من فقط 11 سالم بود، پس از آن خبري از ديزني نشد در حالي که پيش از آن هميشه با من در تماس بودند.
ادامه مطلب و شرح كامل مصاحبه پايين!
دخترک خوش دل قصه هاي جزيره -سارا پلي -امسال داور شصتمين جشنواره کن بود.
هم اکنون 11 سال از پخش جهاني آخرين قسمت از سريال قصه هاي جزيره مي گذرد و هنوز بسياري از ما خاطرمان هست که جمعه شب هاي دلگير سال74را تنها مي شد با تماشاي اتوپياي سبز و شيرين پرنس ادواردز و قصه آدم هايش از سر گذراند.
بهانه اين نوشته بزرگ شدن و حضور دخترک روي فرش قرمز است تا بدانيم بعد از يک دهه جمع رفقاي جمعه شب ها، امروز کجايند؟ چه مي کنند؟ و چقدر -مثل ما - بزرگ تر يا پيرتر شده اند؟
***
سارا پلي هفت سال با مجموعه قصه هاي جزيره همکاري کرد اما از وقتي که کمپاني ديزني توزيع آن در امريکا را به عهده گرفت؛ سارا از امريکايي زده شدن مجموعه ابراز نارضايتي کرد و سرانجام هم دست از همکاري با آن کشيد و فقط در قسمت آخر حضور يافت. البته مدت کوتاهي پس از بيرون آمدن او سريال هم متوقف شد.
سارا پس از بازي در مجموعه قصه هاي جزيره در سال 1996 در سريال تلويزيوني «راست راستي؟» بازي کرد. اين سريال از شبکه سي بي سي پخش شد و تا سال 1998 ادامه يافت. سارا که در اين سريال نقش ليلي را بازي مي کرد براي ايفاي اين نقش برنده جايزه جميناي شد. سارا پس از اين سريال در سال 1997 در فيلم «شيريني جهان پس از مرگ» در نقش نيکول برنل ظاهر شد. اين فيلم توجه امريکايي ها را به وي معطوف کرد و باعث شد در فستيوال فيلم ساندنس چهره بسيار پرطرفداري باشد.
وي در سال 2000 بازي در فيلم پرهزينه «تقريباً مشهور» به کارگرداني کامرون کرو را به عهده گرفت اما سپس از اين پروژه خارج شد تا براي بازي در فيلم کم هزينه «قانون ضمايم» به کانادا برود. کامرون پس از کناره گيري سارا از فيلم نزديک بود ساخت فيلم را لغو کند. همچنين پس از کناره گيري سارا، برد پيت نيز که قرار بود در اين فيلم بازي کند و از همبازي بودن با سارا هم بسيار خوشحال بود از فيلم بيرون رفت. در سال 2003 در «زندگي من بدون من» بازي کرد و يک سال بعد براي اين فيلم جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن جيني (معادل کانادايي اسکار) را از آن خود کرد. در همين سال با بازي در نسخه بازسازي شده و موفق «سحرگاه مردگان» چهره متفاوتي از خود در سينما بروز داد.
سارا در سال 2005 در کنار تيم رابينز در فيلم «زندگي پنهان واژه ها» بازي کرد که نقش هانا در اين فيلم هم نامزدي بهترين بازيگر اروپايي در جوايز آکادمي فيلم اروپا را برايش به ارمغان آورد.
سارا سپس وارد عرصه کارگرداني شد. نخستين تجربه کارگردني اش فيلم کوتاه «دوبار فکر نکن» بود که در سال 1999 در فستيوال فيلم تورنتو شرکت کرد. اين فيلم کمدي سياهي است در مورد مردي که در انتخاب ميان عشق و خانواده با خودش درگير است. سارا پس از آن «دور از او» را ساخت که بر اساس داستان کوتاه «خرس به بالاي کوه آمد» نوشته آليس مونرو ساخته شد.
اين فيلم با بازي جولي کريستي نخستين بار درسال 2006 و در فستيوال بين المللي فيلم تورنتو به نمايش درآمد. نشريات ورايتي، هاليوود ريپورتر و روزنامه هاي تورنتو اين فيلم را به خاطر بازي کريستي و همبازي اش گوردون پاينسنت و همچنين به خاطر کارگرداني پلي تحسين کردند.
«دور از او» را کمپاني لاينزگيت به مبلغ 750 هزار دلار براي اکران در امريکا خريداري کرد و در بهار 2007 آن را در اين کشور به نمايش درآورد. انتظار مي رود اين فيلم، هم در بخش بازيگري و هم در بخش کارگرداني و نويسندگي که هر دو را خود پلي به عهده داشته است در اسکار سال آينده نامزد جايزه شود. پلي که اينک هم در عرصه بازيگري و هم کارگرداني تجربه دارد از هر دو اظهار رضايت مي کند. اما قصد ندارد اين دو را با هم بياميزد. خودش مي گويد؛ دوست دارم هر دو را جداي از هم تجربه کنم. برايم غيرقابل تصور است که در يک فيلم هم بازيگر باشم و هم کارگردان. کلاً ترجيح مي دهم بخش هاي مختلف ذهنم را جداگانه به کار بگيرم.
فعاليت هاي سياسي سارا پلي
احتمالاً اولين فعاليت سياسي سارا مربوط به سال 1991 است زماني که سارا 11 ساله بود و اولين جنگ خليج به راه افتاده بود. سارا که در آن زمان با کمپاني ديزني همکاري مي کرد در مراسم اهداي جوايز تلويزيون کودکان در واشنگتن حاضر شد و در حالي به روي سن رفت که آرم صلح را بر روي لباسش داشت. اين کمپاني از او خواست که آرم صلح را از روي لباسش بردارد اما سارا توجهي به خواسته آنها نکرد. در نتيجه کمپاني هم ديگر هيچ گاه او را دعوت به همکاري نکرد.
سارا يکي از اعضاي مهم حزب دموکرات جديد است و گفته مي شود پيتر کورماس عضو هيات قانونگذار اونتاريو کانادا مربي سياسي وي بوده است. وي در سال 1995 در يک درگيري با پليس دو تا از دندان هايش را از دست داد. وي در شورشي عليه دولت محافظه کار مايک هريس در پارک کوئين تورنتو شرکت کرده بود. پس از آن هم با ائتلاف اونتاريو عليه فقر همکاري کرد. در سال 2003 هم عضو گروه مشاوران ديويد ميلر شهردار جديد تورنتو شد.
او روز 10 سپتامبر 2003 با ديويد وارنسبي تدوينگر کانادايي سينما ازدواج کرد و از اين ازدواج کاملاً راضي است و آن را مايه افتخار خود مي داند.
از ديگر فيلم هاي سينمايي که سارا در آنها بازي کرده مي توان به آثار زير اشاره کرد؛ کريسمس جادويي (1985)، آخرين شب (1998)،دروغ هاي سفيد (1998)، برو (1999)، زندگي پيش از اين (1999)، وزن آب (2000)، من درون (2003)، بيولف و گرندل (2006)، جان ادمز (2007)، آقاي هيچ کس (2008).
جوايز سارا
برخي از جوايز سينمايي اش به شرح زير است؛
جوايز فيلم تورنتو/2006/جايزه بهترين بازي
انجمن منتقدين فيلم ونکوور/ 2004 / بهترين بازي براي فيلم زندگي من بدون من
جوايز کمدي کانادا/ 2000/ بهترين بازيگر زن براي فيلم برو
انجمن منتقدين ملي/ 1997/ بهترين بازي براي فيلم شيريني جهان پس از مرگ
انجمن منتقدين سينمايي بوستون/1997/ بهترين بازي براي فيلم شيريني جهان پس از مرگ
سارا پلي در کن
سارا امسال براي چهارمين بار به کن سفر کرد. نخستين سفر وي به کن در هفده سالگي اش بود که در مقام بازيگر فيلم «شيريني جهان پس از مرگ» ساخته اتم ايگويان در پنجاهمين سالگرد فستيوال کن شرکت کرد. اما امسال تجربه متفاوتي در کن داشت چون در کنار بزرگان سينماي جهان وظيفه داوري جشنواره به عهده اش بود.
خودش درباره اين تجربه مي گويد؛ معمولاً زياد به فستيوال هاي سينمايي مي روم و هميشه هم دو روز را به مصاحبه در اتاق هتل اختصاص مي دهم. امسال هم چهارمين باري است که در کن شرکت مي کنم اما احساسم به گونه ديگري است. انگار که اولين تجربه حضور در کن را مي گذرانم.
بسياري از بازيگران سينما روياي بردن جايزه اسکار را در سر دارند اما براي پلي اين طور نيست. براي او داور کن بودن جايزه بزرگتري محسوب مي شود. پلي در هيات داوران کن در کنار مگي چانگ بازيگر هنگ کنگي، توني کولت بازيگر استراليايي، ماريا د مديروس کارگردان و بازيگر پرتغالي، ميشل پوکولو بازيگر فرانسوي، ابدرامان سيساکو کارگردان موريتانيايي، مارکو بلوچيو کارگردان ايتاليايي و اورهان پاموک نويسنده ترک، به فعاليت پرداخت. پلي فقط يکي از آنها را از قبل مي شناخت؛ او و مديروس هردو در فيلم «زندگي من بدون او» بازي کرده اند. اما به سيساکو دورا دور بسيار علاقه مند است و او را محبوب ترين کارگردان زندگي اش مي داند.
سارا از اينکه امسال دربخش مسابقه فستيوال کن هيچ فيلم کانادايي حضور نداشت بسيار خوشحال بود چون بدين ترتيب مي توانست کاملاً عادلانه قضاوت کند. او درباره قضاوتش بسيار حساس است به گونه اي که مثلاً دو فيلم «برهان مرگ» ساخته کوئنتين تارانتينو و «منطقه البروج» ساخته ديويد فينچر از دو هفته قبل از برگزاري کن در امريکاي شمالي به نمايش درآمده بودند و سارا مي توانست آنها را زودتر ببيند اما اين کار را نکرد تا به گفته خودش همه فيلم ها را در شرايط يکسان جشنواره ببيند و شرايط محيطي متفاوت بر ديدگاهش تاثير نگذارد.
مصاحبه با سارا پلي
از اولين فعاليت سياسي ا ت برايمان بگو.
11 ساله که بودم در زمان جنگ خليج در مراسمي در واشنگتن شرکت کردم که در آن سناتورها دور ميز نشسته بودند. نشان صلح به لباسم بود و شروع کردم به صحبت کردن درباره جنگ و اينکه چقدر به نظرم منفور است. بعداً تلفني از شرکت ديزني داشتم و يکي از مديرانش مي خواست بداند آيا من کمونيست هستم، من فقط 11 سالم بود، پس از آن خبري از ديزني نشد در حالي که پيش از آن هميشه با من در تماس بودند.
از ميان شخصيت هايي که تا به حال بازي کرده اي با کدام يک بيشتر همذات پنداري مي کني؟
نيکول در «شيريني جهان پس از مرگ». لحظه اي در زندگي اش هست که مي فهمد جهان ديگر مکاني دو بعدي نيست و ناگهان همه آدم ها در نظرش جان مي گيرند و خيلي واضح خوب و بد آنها را مي فهمد. به جهاني خارج از جهان کودکي اش پرتاب مي شود جهاني که همه در آن راضي و شاد بودند. در جهان جديد همه چيز ناگهان چهره اي ديگر مي يابد و ترس و وحشت را به وي القا مي کند. چنانکه احساس مي کند پا به زمين مين گذاشته است. احساس مي کنم در زندگي من نيز لحظه اي بود که ناگهان هويت اصلي آدم ها برايم آشکار شد به شيوه اي به غايت ترسناک و مهيب.
چه چيزي بيشتر از همه نگرانت مي کند؟
اينکه ندانم کي هستم بزرگترين دغدغه و نگراني ام است اما در عين حال بزرگترين شادي ام را هم تشکيل مي دهد. بنابراين به نظرم تمام زندگي ام را صرف ساختن و شناختن چهره دروني خودم مي کنم.
دوست داري چه نقش هايي را بازي کني؟
دلم مي خواهد نقش آدم هايي را بازي کنم که رازي دارند، کساني که به طريقي خود را به انزوا کشانده اند. تنهايي چيزي است که هميشه از آن گريزانم اما گمان نکنم من تنها کسي باشم که اين احساس را دارد.
نظرت راجع به سينما چيست؟
به نظرم غيرممکن است آدم در کار سينما باشد و در لحظاتي از زندگي اش به يک احمق تمام عيار تبديل نشود. اما من چند سالي خودم را زهرزدايي کردم و نهايتاً به زمين بازگشتم.
نظرت راجع به هاليوود چيست؟
به نظرم آدم بايد از جريان رايج هاليوود فاصله بگيرد تا بتواند فرد نرمالي باشد. من آنجا کار مي کنم و دوست دارم آنجا باشم اما دوست دارم زندگي گمنامي داشته باشم.
يعني نمي خواهي مشهور باشي؟
من براي مشهور شدن ساخته نشده ام. شخصيت من اصلاً به درد چنين موقعيتي نمي خورد.
درمورد حرف هايت چطور فکر مي کني؟
شانس بزرگي است کاري داشته باشي که برايت معنايي داشته باشد و در اين صورت نياز به انتخاب ديگري نيست. مي دانم برخي از مردم اين موقعيت را ندارند اما خوشبختانه من از اين شانس بهره مند شده ام و از اين بابت خوشحالم.
بعد از اين همه سال بازيگري را چطور توصيف مي کني؟
من بازيگري را از 4 سالگي شروع کردم. اولين تجربه ام در صحنه فيلم مربوط به يک زمستان کشنده است. الان مي فهمم که تقريباً هر فيلمي که بازي کرده ام اينچنين بوده؛ آن در واقع آغاز دوره اي طولاني از مناظر سرد و تهي بود.
در کانادا چه تصويري از تو وجود دارد؟
احساس مي کنم رابطه پيچيده اي بين من و مردم اين کشور وجود دارد. وقتي بچه بودم در سريال شاد و خوش «جاده اي به اونلي» يا همان قصه هاي جزيره بازي مي کردم. بسياري از مردم اين سريال را مي ديدند و با آن بزرگ مي شدند. آنها دوست داشتند من همان سارا استنلي بمانم اما من بزرگ شدم و پا به سياست گذاشتم. احساس مي کنم مردم زياد ساراي جديد را دوست ندارند و گاهي اوقات فکر مي کنم آنها فقط دوست دارند من خفه شوم. من با بسياري از فيلمسازاني که دوست داشته ام کار کرده ام اما در کانادا فرهنگ چهره سازي وجود ندارد. وقتي فيلم جديدي کار مي کنم عکسم روي جلد مجلات است ولي در ساير اوقات زندگي گمنامي دارم.
چه چيزي باعث شد از 14 سالگي مستقل زندگي کني؟
يک راهکار عملي براي کنار آمدن با شرايطم بود. پدرم در شهر کوچکي خارج از تورنتو زندگي مي کرد در حالي که من در تورنتو به مدرسه مي رفتم. براي اينکه به مدرسه نزديک باشم بايد اين کار را مي کردم و خيلي زود مستقل شدم.
از احساسات زماني بگو که هنوز کودک بودي اما به شهرت زيادي رسيدي.
در واقع من از 9 تا 15 سالگي در دام تلويزيون و يا بهتر بگويم بازيگري افتادم. در آن سن دوست نداشتم بازيگر باشم اما قراردادم مرا مجبور کرد. در آن سن و سال برايم جالب نبود مردمي که نمي شناختم همه جا دنبالم باشند و برايم نامه هاي عجيب بنويسند، نامه هايي که در نظر من ترسناک مي نمود. هميشه مي ترسيدم. آغاز وحشتناکي در شهرت داشتم.
درباره سارا
* سارا از 14 سالگي و با درآمد خودش به طور مستقل زندگي مي کند.
* بعضي ها معتقدند او شبيه جواني اوما تورمن (بازيگر نقش اول زن بيل را بکش) است.
* از رفتن به روي صحنه تئاتر به شدت واهمه دارد.
* از طرفداران ورزش هاکي است.
* کتاب مورد علاقه اش «فراني و زويي» نوشته جي دي سالينجر است و گفته پنج صفحه آخر اين کتاب بهترين پنج صفحه آخر زندگي اش به شمار مي رود.
* طرفدار فيلم هاي زامبي است و بيشتر از همه «زامبي سفيد» و فيلم هاي رومرو را مي پسندد. خودش مي گويد اولين وآخرين اعتقادش به اسلحه فقط در دوران زامبي هاست؛ «اگر زماني زامبي ها زمين را بگيرند بايد همه مان مسلح باشيم.»
* رفتن به تئاتر فعاليت مورد علاقه اش است.
* محبوب ترين فيلمش را «خط قرمز باريک» ساخته ترنس مليک مي داند.
* در ژانويه 2007 از سوي نشريه سينمايي ورايتي در ليست 10 کارگرداني که کارشان ارزش ديدن دارند قرار گرفت.
* سارا قصد داشت اولين فيلم بلندش فيلمي باشد تحت نام «خارش دار» که فيلمنامه اش را هم خودش نوشته بود و به داستان دختر 12 ساله اي مي پرداخت که در يک سريال تلويزيوني بازي مي کرد اما نتوانست اين پروژه را پيش ببرد و فيلم «دور از او» را به جايش ساخت. اين فيلم ماجراي زني است که به آلزايمر دچار مي شود و تا حدي به مادربزرگ سارا که او هم به همين بيماري دچار شد مربوط است.
*
به رانندگي علاقه اي ندارد و هميشه از قطارهاي زيرزميني استفاده مي کند.