برگزیده های پرشین تولز

معرفي هنرمندان حوزه هنرهاي ترسيمي

*Aram*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2005
نوشته‌ها
333
لایک‌ها
114
محل سکونت
Tehran
کمال الدين بهزاد بزرگ ترين و مشهورترين نقاش مينياتوريست ايران است. وی در هرات زاده شد. در جوانی به دربار سلطان حسين ميرزا بايقرا راه يافت و مورد توجه بسيار سلطان و وزيرش امير عليشير نوايی قرار گرفت. شاه اسماعيل صفوی هنگام تصرف هرات بهزاد را که، در نقاشی شهرتی داشت، با خود به تبريز آورد. در اين شهر، در خدمت شاه اسماعيل و پسرش شاه طهماسب، بهزاد به اوج شکوفايی هنری رسيد و شهرتش از مرزهای ايران تا دوردست های دربار بابر پادشاه مغولی هند رسيد. سلطان حسين او را مانی ثانی می ناميد و استادی بی چون وچرای او زبان زد همگان بود.

بهزاد در تاريخ هنر ايران نخستين نقاشی است که آثارش را امضا کرده است. نقاشی های وی تصوير صحنه هايی از کتاب های برجسته ادب فارسی است که در آغاز خوش نويسان برجسته آن را می نوشتند، تذهيب کاران فاصله خط ها را با طرح های گوناگون پر می کردند و آن گاه نقاش در بخش هايی که با اين منظور خالی گذاشته بود تصاويری مناسب نقش می کرد.
شاهکار کمال الدين بهزاد مجموعه شش صحنه نقاشی بر بوستان سعدی است.
در نخستين تصوير کتاب سلطان حسين بايقرا در مجلس جشن و ميهمانی ديده می شود. در اين نقاشی ها، بناها، مناظر طبيعی و صحنه هايی از زندگی روستايی با واقع بينی کم نظيری به نمايش درآمده است. هنر ويژه بهزاد را در شيوه به کار گرفتن رنگ های درخشان می دانند. وی بيشتر به رنگ های سرد در مايه های سبز و آبی تمايل داشته، اما با به کار بردن رنگ های گرم، چون نارنجی تند، در آثار خود تعادلی مطبوع ايجاد کرده است. تناسب يک يک اجزا، صحنه يا مجموعه تصوير نيز در آثار بهزاد شگفت انگيز است. شاخه های پرشکوفه، نقش های کاشی ها و فرش های زيربافت پرزيور، همه نمودار کمال هنرمندی و ذوق و ظرافت بی مانند کار اوست
واقع بينی در هنر بهزاد بيشتر در تصويرهايی به چشم می خورد که تنها جنبه درباری ندارد و از زندگی مردم عادی سرچشمه می گيرد. آن چه بهزاد را از ديگر نقاشان هم زمانش برجسته می کند حالت چهره ها در کارهای اوست. هر صورت نمودار شخصيتی و حالتی خاص است که از زندگی و حرکت سرشار است و با صورت های عروسکی و يک نواخت نقاشی های پيش از او تفاوت دارد.
تاثير کمال الدين بهزاد در نقاشان پس از او به حدی است که گاه شناخت آثار او را دشوار می کند. بسياری از نقاشان سرشناس و نام آور زمان صفويه از شاگردان بهزاد بوده اند. از آن جمله آقاميرک است که، اگرچه روش بهزاد را به کار برده، هنرمندی اش در نقش چهره ها کمتر از استاد نيست. از زيباترين آثار آقا ميرک نقاشی های کتاب خمسه نظامی است، و از ميان آن ها مراسم تاج گذاری خسروپرويز شاهنشاه ساسانی شهرت بسيار دارد.
 

*Aram*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2005
نوشته‌ها
333
لایک‌ها
114
محل سکونت
Tehran
رافائل سانتسيو نقاش ایتالیایی و معمار دوره رنسانس به خاطر تابلوهای حضرت مریم و ترکیب‌های نقاشی بزرگ مقایس در اتاق‌های واتیکان معروف است. و آثارش به خاطر وضوح تصویر و سهولت ساختاری و موفقیتش در انتقال عقیده فلاسفه افلاطونی جدید در مورد شکوه و جلال بشری مورد تحسین قرار گرفته‌است. او در ششم آوریل سال 1483 در اوربینو (Urbino) متولد شد و رافائلو سانتسيو (Raphaello Sanzio) نام گرفت. گفته شده‌است که رافائل
Sistine_Madonna.jpg
فوق‌العاده زیبا و متفکر بود و از همان ابتدا خوش قریحه می‌نمود.او هنر را نزد پدرش جیووانی سانتی (Giovanni Santi) فرا گرفت. مادرش ماجیادی باتیستا کایرلا (Magia de Battista Ciarla) در 1491 از دنیا رفت اما پدرش که نقاش قرن شانزدهم و شرح حال نویس جورجیو وازاری (Giorgio Vasari) – نقاشی با شایستگی نه چندان زیاد – بود دستورات اولیه نقاشی را به پسرش یاد داد و او را تحت حمایت خود قرار داد. سانتی مردی با فرهنگ بود که ارتباطی پیوسته با عقاید هنری پیشرفته رایج در دربار اوربنیو داشت و قبل از مرگش در سال 1494 وقتی که رافائل یازده ساله بود پسرش را با فلسفه بشر دوستانه در دربار آشنا کرد. اگر چه رافائل تحت تأثیر هنرمندان بزرگ فلورانس، رم واوربنيو قرار گرفت اما گذشته از این شاید قدرت سرزندگی فرهنگي آن شهر پیشرفت سریع و استثنایی نقاش جوان را به همراه داشت. در حالی‌که در آغاز قرن شانزدهم زمانی که هفده سال او تمام نشده‌بود استعداد و ذوق شگفت‌آوری از خود داد. او تکنیک‌های جدید نقاشی را از لئوناردو داوینچی (Leonardo da vinci) و مایکل آنجلو (Michelangelo) آموخت و عناصر زیبایی و آرامش از موضوعات احساسی و عمده آثارش بودند. رافائل در سال 1499 در اوربنيو به نزد پروجینو (Perugino) رفت و هنرجو و دستیار او شد. پروجینو نقاش سال‌های 1520-1478 به کشیدن مناظر زیبا در نقاشی‌هایش عشق می‌ورزید و کارهای اولیه سانتسيو به آثار پروجنیو شباهت بسیاری داشت به طوری که آثاری از قبیل عیسی مصلوب در کنار مریم (Crucifixion With Virgin)، یوحنای مقدس (Saint John) و جرمه مقدس (Saint Gerome) و مریم مقدس (Saint Mary Magdalene ) تصور می‌شد که متعلق به سانتسيو باشد تا اینکه کلیسای سن جیمینگ نیانو(Chruch of san Giming niano) ثابت کرد که در حقیقت تمام آن آثار توسط پروجینو کشیده شده‌است. رافائل در پاییز سال 1504 به طور حتم به فلورانس رفت اما مشخص نشده‌است که آیااین اولین ملاقاتش از فلورانس بوده یا نه اما به گواهی آثارش در حدود سال 1504 اولین ارتباط اساسی را با این تمدن هنری داشت که در تقویت تمام افکاری که او تا آن زمان کسب کرده‌بود تأثیر بسزایی گذاشت و همچنین افق‌های جدید و وسیعی را پیش روی او باز کرد. عمده آثاری را که او در بین سال‌های 1507 -1505 به‌وجود آورد به طور قابل ملاحظه‌ای از سوی آثار مردم مقدس بودند که تحت تأثیر لئوناردو قرار داشتند که نوآوری بزرگی را از سال 1480 در نقاشی به‌وجود آورده‌بود. مخصوصاً این تأثیر بیشتر از تابلوهای حضرت مریم (Madonna) و بچه‌ای به طرف خیابان (Child With St) گرفته شده‌است. در این موقع رافائل به یادگیری چگونگی ترکیب‌های ساختاری تابلوهایش مشغول شد و یگانگی جدیدی از ترکیب و منع از وجه تمایزات غیرضروری در آثارش از جمله تغییرات تابلوهای او در فلورانس بود که بیش‌تر مدیون تکنیک نور لئوناردو است و نقاشی سیاه قلم را نیز نزد داوینچی یاد گرفت که متأثر از سبک اسفاماتو (Sfumato) – سبک لئوناردو در استفاده از سایه نرم و نازک‌ به جای خط گذاشتن در شکل‌ها و چهره‌ها – بود. تابلوهای پرتوان رافائل با لطافت و توازن درون آن نظیر مریم کوچک (Small Cauper Madonna) بدون شک تأثیر گرفته از مایکل آنجلو است. در مدت زمانی که رافائل در فلورانس بود دوک گایدوبالدو (Duke Guidobaldo) او را برای کشیدن تابلویی برای هنری هفتم پادشاه انگلستان به خدمت گرفت. در این تابلو به اسم جرج مقدس و اژدها (Saint George and The Dargon) رافائل پرتره جرج را به عنوان یک جنگجوی دلیر که در مقابل قسمت بیرونی و راست کنام اژدها می‌جنگد، نشان می‌دهد. در تقابل با نبرد درون تابلو، در پس زمینه آن وضع آرام بی‌سروصدایی دیده می‌شود. در داستان جرج مقدس بعد از این‌که اژدها کشته می‌شود تمام شهر به دین مسیحیت برگردانده می‌شوند که سمبل پیروزی مسیحیت بر همه است. در حوالی سال‌های 1509-1508 وقتی که 25 ساله بود توسط پاپ جولیوس دوم (Pope Julius II) به رم فرا خوانده شد تا برای تزئین تک‌تک اتاق‌های کاخ واتیکان به آن‌ها کمک کند. او اولین اتاقی را که در کاخ واتیکان کامل کرد اتاق امضا بود و او در این زمان فرصتی داشت که هنر کلاسیک خود را در اندازه مجلل و بزرگ به کار گیرد . رافائل دیوارهای کاخ را به‌صورت تجلیل از چهار جنبه فضیلت بشری مصور کرد. الهیات، فلسفه، هنر و قانون و ترکیب شدن این چهار نمود نشان دهنده انتقال قرون وسطی به دنیای نوین بود. در این مدت رافائل تنها کمی در رم شناخته شده‌بود اما در زمان اندکی هنرمند جوان تحت قدرت جولیوس و دربار روز به روز رشد کرد و سرانجام بسیار معروف شد به گونه‌ای که او را شاهزاده نقاشان نامیدند. سانتسيو دوازده سال آخر عمر کوتاهش را در رم گذراند که این سال‌ها، سال‌های پرکار و پراز شاهکارهای موفق او بودند. در سال 1508 رافائل به کار بر روی اثر استشهاد مسیج (Deposition of Christ) پرداخت که هم اکنون در گالری برگسه (Borghese) در رم است. در این تابلو مشخص است که رافائل خودش را وقف احتمالات اشاره کننده به آناتومی انسانی کرده‌است ولی با آثار لئوناردو و مایکل آنجلو تفاوت دارد چون هر دوی آن‌ها از نیرومندی و هیجان می‌گفتند در حالی‌که او وسعت آرامش و برون‌گرایی را برای ایجاد یک جامعه محبوب و دست‌یافتنی آرزو می‌کند. رافائل سانتسيو در سال 1509 به روی یک مجموعه آپارتمان‌های پاپی سخت کارکرد و با در نظر گرفتن ارتباط بین تصاویر پیکره‌ها و هنر معماری تولیدی در آن‌ها و حتی در بین تابلوهای ابتدایی او کاملاً روشن است که احساس رافائل از احساسات معلم‌هایش فرق دارد. در سال 1515 در رم اولین مدیر موسسه روزگار باستان شد و در سال‌های 1516-1515 تابلوهایی را در دو مقیاس مختلف نقاشی کرد. در این سال‌ها او به روی طرح فلسفی به شیوه نقاشی آبرنگ کار می‌کرد. این طرح شامل توجیه تاریخی قدرت کلیسای کاتولیک رومی به واسطه فلسفه افلاطونی بود و از مهم‌ترین نقاشی‌های آبرنگ او دیسپیوتا(Disputa) ومدرسه آتن‌ها(The School of Athens) هستند دیسپیوتا نشان‌دهنده رویایی الهی از خدا و پیامبران و فرستاده شدگانش در بالای جمعی از نمایندگان در زمان حال و گذشته است که پیروزی کلیسا را در برابر پیروزی حقیقت قرار می‌دهد. مدرسه آتن‌ها مجموعه‌ای از دانش دنیوی یا فلسفه است که
2.jpg
نمایش‌گر افلاطون و ارسطو است که توسط فلاسفه گذشته و حال در یک محیط معماری شد و مجلل احاطه شده‌اند که پیوستگی تفکر افلاطونی را در طول تاریخ نشان می‌دهد. مدرسه آتن‌ها شاید معروف‌ترین نقاشی آبرنگ رافائل باشد که یکی از بزرگ‌ترین آثار هنری در دوره رنسانس محسوب می‌شود حدوداً در همان زمان موضوعات عام‌تری را برای نقاشی انتخاب می‌کرد و پیروزی گالاتیا در فارنسینا (Famesina) در رم اثری از اوست که شاید موفق‌ترین یادگار دوره زندگی معنوی دوران باستان باشد آخرین شاهکار رافائل، تبدیل صورت (Transfiguration) است که تصویر یک محراب بزرگ است که با مرگش ناتمام باقی ماند و توسط دستیارش جولیو رمانو (Givilio Romano) کامل شد و در حال حاضر در موزه واتیکان وجود دارد. این تابلو مجموعه اثری است از ترکیب ظرافت کاری فوق‌العاده و زیبایی در اجرای آن که وحشت و فشار گروهی پرجمعیت را نشان می‌دهد و بیان‌گر درکی جدید از جهانی پویا و آشفته است که به پیش‌بینی جهان جدید پرداخته‌است. رافائل در ششم آوریل 1520 پس از تحمل رنج بیماری پانزده روزه در روز تولدش در سی‌وهفتمین سال زندگی خود از دنیا رفت و همراه با سوگ و تحسین جهانی در پانتئون (معبد خدایان) به خاک سپرده شد در حالیکه آخرین تابلوی او در بالای تابوتش جای گرفته بود. رافائل تابلوهای تصویر حضرت مریم بانوی گراندوکا (Madonna dell Granduca)، مریم کوچک (The small Couper Madonna) و (The Alba Madonna) را کشیده‌است. او همچنین انیسندیوی جوان (Stanza dall incendio) و چهار تابلوی بزرگ مقیاس با نام‌های ازدواج زن عفیف ( Marriage of the Virgin)، عیسی مصلوب با مادر عیسی (The crucified with christ) و مقدسین و فرشتگان (Saints and Angels) را خلق کرده‌است. او پرتره درباری (The Courtier) را در سال 1515 نقاشی کرد و
altoviti.jpg
علاقه زیادی را به پرتره‌نگاری نشان می‌داد او پرتره‌های معروف بیندوآلتوویتی (Bindo Altoviti) بالداساری کاستیلیونه(Baldassare Castiglione) و لادنا ولاتا (La Donna Velata) را به تصویر کشیده‌است. به مدت طولانی تاریخ نویسان معتقد بودند که پرتره بیندوآلتوویتی در واقع خود رافائل می‌باشد زیرا به تمام مشخصات ظاهری او شباهت بسیاری داشت اما اکنون به توافق رسیدند که این تابلو تصویر آلتوویتی را در سن بیست و دو سالگی نشان می‌دهد و تابلوی بالداساری مربوط به پرداخت احساسی به یک نویسنده بشر دوست خوشنام دوره رنسانس است. و پرتره لادنا ولاتا نیز احتمالاً به چندین زنی که در تابلوهای مریم مقدس دیده می‌شد شباهت عجیبی دارد و تصور می‌شود که معشوقه خودش باشد و هر سه پرتره نمونه‌های عالی از سبک و احساس دوره رنسانس هستند. رافائل سانتسيو هنرمند کلاسیکی بود که اعتقاد داشت که انسان در اخلاق و دیانت می‌تواند به حد کمال برسد او تابلوهایی را نیز با استفاده از روغن بر روی چوب کشیده‌است او روی آثار لئوناردو، مایکل آنجلو و فرابارت دنیئو (Fra Bart Doinneo) مطالعه کرد و سایه روشن، آناتومی و ایجاد هیجان در بیننده، را از آ‌ن‌ها آموخت در سال 1514 رافائل رییس معماری سین پیترز باسیلیکا (Saint Peters Basilica) شد و یک سال بعد از آن به عنوان رییس حفاری‌های موسسه روزگار باستان در داخل و در نزدیکی رم منصوب شد. رافائل از جمله نابغین نقاشان دوره رنسانس است و بزرگ‌ترین طراح دوره رنسانس است به طوری‌که تا سال 1900 نقاشان را تحت تأثیر خود قرار داده‌بود. او مردم را وادار کرد که وقتی به نقاشی‌هایش نگاه می‌کنند به فکر هویت وجودی خویش بیفتند. رافائل احساسات واقع‌گرایانه را وارد کار نقاشی‌اش کرد و دید مردم را به هنر تغییر داد. رافائل زندگی را می‌کشید. او نقاشی است که پرتره‌ها را با کوچک‌ترین جزئیاتش به روی صفحه می‌آورد. او شیوه فکری مردم را نسبت به مریم مقدس تغییر داد. او به کشیدن موضوعات احساسی می‌پرداخت و بدین گونه دنیای هنر را دچار تحول کرد به طوریکه اگر یک بررسی کلی بر روی آثار هنری رافائل داشته باشیم، نشانه‌هایی را از هارمونی و روشن‌بینی واقع‌گرایانه در آثارش می‌بینیم. رافائل نگاهی به عقب به سبک معماری روم باستان در نقاشی ساختمان‌ها داشت. موضوعاتی را انتخاب می‌کرد که به روزگار باستان مانند زمان افلاطون و سقراط برمی‌گشت. چهره‌های کشیده‌شده در تابلوهای اوعضلانی و خیالی و پر از احساس و حرکات اشاره کننده بودند که در کنار حقیقت‌گرایی به چشم می‌خورد او در مدت زندگی کوتاه سی‌ساله خود دوره کاملی از نوع دوستی ایتالیایی را به‌صورت خلاصه و منسجم بیان کرد بسیاری از مورخین هنر بر این اعتقاد هستند که آثار او فقدان آن نیروی پویایی آثار لئوناردو یا مایکل آنجلو است ولی به هر حال با وجود این‌که به اندازه مایل آنجلو و لئوناردو زندگی نکرد اما در تمام اوقات همرده آن‌ها و در زمره‌ی یکی از بزرگ‌ترین نقاشان جهان جای گرفت
 

*Aram*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2005
نوشته‌ها
333
لایک‌ها
114
محل سکونت
Tehran
۱ - نام :جنتيله دا فابريانو
«Gentile da Fabriano»
۲ - تولد: فابريانو ۱۳۷۰ / وفات: رم ۱۴۲۷
۳ - سبك نقاش: گوتيك (اين سبك از سال ۱۱۵۰ آغاز و تا سال ۱۵۵۰ طرفداران فراواني داشت. هنرمندان پيرو اين سبك از طبيعت، گياهان و حيوانات نقاشي مي كردند. اين سبك بيشتر كشورهاي اروپا را تحت تاثير قرار داد. بيشتر محراب هاي كليساها به اين سبك نقاشي شده است.)
۴ - درباره هنرمند: زادگاه فابريانو شمال ايتاليا بود، اما در شهرهاي مختلفي كار مي كرد. آثار او نمونه بارزي از سبك گوتيك است. هنرمندان در آ ثار خود از تذهيب هاي زيبا و اغلب از مواد گرانقيمت مثل «طلا» استفاده مي كردند. «فابريانو» به زيبايي آثاري از حيوانات، پرندگان و گياهان مي آفريد.
۵ - نام تابلو و مشخصات تابلو: ستايش مسيح (ع) / ۱۴۲۳ / تمپرا (رنگ روغن + تخم مرغ) روي چوب / ۲۲۰*۱۷۳ سانتي متر سه بزرگ زاده و در تعابيري سه اسير را درحال اداي احترام به مسيح كوچك مي بينيم. هر سه نفر به جهت لباس هاي گرانقيمتي كه بر تن دارند، به طبقه اشراف تعلق دارند. اين اثر به درخواست خانواده «استروزي» براي تزئين كليساي خانوادگي شان در محراب كليسا نقاشي شده است.
اين كليسا «سن ترينيتا» نام دارد. در شهر فلورانس فقط اشراف زادگان كليساي اختصاصي داشتند و از هنرمندان بزرگ براي تزئين كليساهايشان دعوت مي كردند و از اين كار هدفي جز نشان دادن ثروت و دارايي شان نداشتند. توجه كنيد به رنگ هاي زيباي به كار رفته مخصوصا رنگ هاي آبي كه با آب طلا تزئين داده شده است.
 

فایل های ضمیمه

  • gentile1.jpg
    gentile1.jpg
    37.4 KB · نمایش ها: 1

*Aram*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2005
نوشته‌ها
333
لایک‌ها
114
محل سکونت
Tehran
۱- دومنيكو زامپيري معروف به «دومنيكينو»
۲- تولد: بولونا ۱۵۸۱ / وفات: ناپل ۱۶۴۱
۳- سبك نقاش: باروك (اين سبك در «رم» از سال ۱۶۰۰ آغاز و تا اواسط قرن هجدهم ادامه داشت. نام اين سبك از كلمه Baracco به معني «ابله» يا «مسخره» گرفته شده. مشخصه سبك «غلو و تكلف» در نقاشي است).
۴- زندگينامه نقاش: «دومنيكينو» تحصيل كرده «دانشگاه كاراچي» در «بولونا» بود. او يكي از معروف ترين هنرمندان در زمينه طراحي و دكوراسيون مكان هاي مختلفي مثل: ويلاها و كليساها در اطراف «رم» بود. اگرچه از نقاشان دوره باروك بود؛ اما از سبك كلاسيك نيز در آثارش بسيار استفاده مي كرد. همين مسئله باعث خصومت هنرمندان سبك باروك در «ناپل» شد و دمنيكينو مجبور به ترك «ناپل» شد و بسياري از آثارش نيمه كاره ماند.
۵- نام تابلو و مشخصات تابلو: قرباني كردن / ۲۱-۱۶۲۰ / رنگ روغن روي بوم / ۱۴۰*۱۴۷ سانتي متر. خداوند براي سنجش ايمان ابراهيم(ع) به او دستور مي دهد تا فرزندش را قرباني كند. فرزند ابراهيم را زانوزده بر روي تخته سنگ و بدون پوشش مي بينيم. او شجاعانه تن به اراده پروردگار داده است. ابراهيم را با رداي قرمز و آبي شمشير كشيده است. اما فرشته اي بر او نازل شده و «گوسفندي» را هديه مي آورد تا به امر پروردگار؛ گوسفند را ذبح كند
250px-DomenichinounicornPalFarnese.jpg
 

*Aram*

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2005
نوشته‌ها
333
لایک‌ها
114
محل سکونت
Tehran
الكسي فون جاولنسكي »Alexei Von Jawlensky«
۲. تولد: كاسلوف ۱۸۶۴ ‎/ وفات: ويس بادن ۱۹۴۱
۳. سبك هنرمند: فوويسم (نام سبك از كلمه فوو يا جانور وحشي گرفته شده است چرا كه هنرمندان پيرو اين سبك نوعي افسارگسيختگي در آثارشان ديده مي شد. رنگ ها تند و قوي و طرح ها روياگونه و عجيب بود. اين سبك از سال ۱۹۰۵ در پاريس آغاز شد)
۴. درباره هنرمند: جاولنسكي متولد روسيه بود اما بيشتر عمر خود را در آلمان گذراند اما هنر اصيل روسي در ذهن و روحش ريشه دوانده بود. او سبك فوويسم و هنر روستايي روسيه را با عرفان و تصوف روسي درهم آ ميخته بود و با سبكي عجيب كه تلفيق اين سه روش بود. نقاشي مي كرد. اگرچه او را پيرو سبك فوويسم مي دانستند اما در واقع او به سبك ذهن خويش خلق اثر مي كرد. از آثار برجسته او مي توان به «سرها» و «انديشه ها» اشاره كرد كه سري آثار او به نام «انديشه ها»، سمبل يك تراژدي تكان دهنده و زيباست.
۵. نام تابلو و مشخصات تابلو: شوكو / ۱۹۱۰/ رنگ روغن روي چوب ثابت شده روي بوم / ۶۵ * ۷۵ سانتي متر زني را با چهره اي عبوس مي بينيم كه گويي ماسك بر چهره دارد. خطوط طراحي و رنگ ها تند، واضح و پررنگ است. نكته مهم رنگ قرمز تند است كه غالب رنگ تصوير را در بر گرفته. شايد منظور هنرمند نشان دادن شكست احساسي - عشقي اين زن در زندگي است. عنوان اصلي اثر «يك فنجان شكلات داغ مي خواهد» بوده كه به نام مخفف «شوكو» معروف است.
 

sinama_sina

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
18 آگوست 2007
نوشته‌ها
96
لایک‌ها
0
محل سکونت
B612 Star
ممنون از همه.. خيلي حال كردم ............
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
کمال الملک

کمال الملک یا محمد غفاری در تهران زاده شد ولی سال‌های کودکی خود را در کاشان گذراند. در نوجوانی به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون زیر نظر علی اکبر خان مزین الدوله آغاز به هنرآموزی کرد. ناصر الدین شاه به هنگام بازدید از این مدرسه کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند. دیری نگذشت که شاه به او لقب «نقاش باشی و پیشخدمت حضور همایونی» داد. (۱۲۶۱ ش) فعالیت مستمر او در مقام نقاش دربار و معلم شاه بسیار مقبول افتاد و از این رو لقب «کمال الملک» گرفت. پرده معروف به تالار آینه از جمله مهم‌ترین آثاری بود که در این سال‌ها به وجود آورد. پس از کشته شدن ناصر الدین شاه کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت. (۱۲۷۶ ش) مدتی بیش از سه سال را در فلورانس، رم و پاریس گذرانید؛ و در موزه‌ها به رونگاری از آثار استادانی چون رامبراند و تیسین پرداخت. در پاریس با فانتن لاتور آشنا شد. سفر اروپا تأثیری مثبت در اسلوب کار و حتی طرز دید او گذاشت. او به دستور مظفر الدین شاه به ایران بازگشت (۱۲۷۹ ش) و کار در دربار را ادامه داد، ولی عملاً نتوانست با خواست‌های شاه جدید کنار بیاید. به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذرانید. (۱۲۸۰ تا ۱۲۸۳ش) پرده‌های زرگر بغدادی (۱۲۸۰ ش) و میدان کربلا (۱۲۸۱ ش) را به هنگام اقامتش در عراق نقاشی کرد. او اگرچه به مشروطه خواهان متمایل بود (پرده علیقلی خان بختیاری (سردار اسعد) گواه آن است) در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت. در سال‌های بعد مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در این مدرسه با کوشش فراوان به پرورش شاگردان همت گماشت که زبده‌ترین شان خود استادانی در مکتب او شدند. سرانجام به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید (۱۳۰۶ ش) و به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچید. (۱۳۰۷ ش) در آنجا بر اثر حادثه‌ای از یک چشم نابینا شد؛ اما تا سال‌های آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد. کمال الملک از همان آغاز فعالیت هنری اش تمایلی قوی و آشکار به روش و اسلوب طبیعت گرایی اروپایی داشت. با ظهور کمال الملک وظیفه‌ای جدید برای نقاش دربار معین شد. او می‌‌بایست رویداد ها، اشخاص، ساختمان ها، باغ‌ها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادی‌ترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد. بی سبب نیست که کمال الملک در این دوره اغلب پرده هایش را با افزودن شرحی درباره موضوع رقم می‌‌زد. (مثلاً: طبیعت بیجان با گلدان و پرنده شکار شده، ۱۲۷۳خ) با این زمینه فکری و هنری کمال الملک به اروپا رفت. هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنی اش بود. ولی در موزه‌ها آثار استادان رنسانس و باروک را دید و شیفته آنها شد. منطقاً او به لحاظ فرهنگی، ذهنی و سابقه هنری آمادگی رویارویی و احتمالاً بهره گیری از جنبش‌های دریافتگری (امپرسیونیسم) و پسا-دریافتگری را نداشت. اما زیبایی‌شناسی کلاسیسیسم رنسانس و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبراند را نیز به درستی درک نکرد (چنان که مثلاً در هیچ یک از نقاشی‌های کمال الملک و شاگردانش نشانی از آشنایی با اسلوب لعاب رنگ کاری به چشم نمی‌خورد.) با این حال آکادمی گرایی در او قوت گرفت؛ و هنگامی که به ایران بازگشت بیش از پیش به هنر دانشگاهی سده نوزدهم وابسته شده بود. حتی بعداً در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوع‌های اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت. او اساساً چهره نگار و منظره نگار بود؛ و در تک چهره‌هایی چون «سید نصرالله تقوی» قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت. کمال الملک با کوشش‌های خود در مقام نقاش و معلم پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اش به ضرورت تحول هنری جامعه داد. بازتاب این کوشش‌ها در ذهن مردم خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کور شدنش از او یک مرد افسانه‌ای ساخت. از جمله دیگر آثارش: دورنمای صفی آباد (۱۲۵۳ ش)؛ عمله طرب؛ حوضخانه صاحبقرانیه (۱۲۶۱ ش)؛ منظره آبشار دوقلو (۱۲۶۳ ش)؛ مرد مصری (۱۲۷۵ ش)؛ فالگیر یهودی؛ دهکده مغانک (۱۲۹۳ ش)؛ تک چهره خود هنرمند (۱۲۹۶ ش)؛ تک‌چهره صنیع الدوله؛ نیمرخ هنرمند (۱۳۰۰ ش)؛ منظره کوه شمیران (۱۳۰۱ ش). سرانجام محمد غفاری (کمال الملک) در ۲۷ مرداد سال ۱۳۱۹ درگذشت. نسخه اصل تعدادی از تابلوهای مشهور کمال الملک در کاخ گلستان در معرض نمایش قرار دارد



آثار کمال‌الملک از سال 1290خ تا زمانی که چشمش آسیب دید:
1- مرد برهنه 2- دورنمای دماوند 3- دورنمای دیگری از دماوند 4- آخوند رمال 5- تصویر نیم‌تنه ناصرالدین‌شاه 6- تصویر مشهدی ناصر 7- زن پای چراغ 8- خانه سنگی 9- خانه دهاتی 10- دورنمای دیگری از باغ مهران 11- کپیه از تابلوی مزین‌الدوله (تابلو میوه) 12- سن ماتیو 13- کپیه تیسین 14- رمال بغدادی 15- تصویر عضدالملک 16- دورنمای مغانک 17- پیرمرد (ناتمام) 18- مصری 19- تصویر دیگر مصری 20- فانتن لاتور 21- کبک بی‌جان 22- تصویر نیم‌تنه اتابک 23- صورت جوانی کمال الملک 24- رمال 25- تصویر کمال‌الملک در حال تبسم 26- زرگر 27- صورت کمال‌الملک با کلاه 28- بن‌زور 29- پرتیه 30- صورت دیگری از کمال‌الملک با شنل 31- تصویر زن(مداد) 32- زری یراقی‌های جهود 33- صورت دیگری از جوانی کمال‌الملک 34- زنجیری 35- تصویر زن (که با همکاری گوردیجانی کشیده شده) 36- تصویر مرحوم ذکاء الملک 37- تصویر رامبراند 38- تصویر دیگری از کمال‌الملک 39- دورنمای چراغ‌برها 40- بازار مرغ فروش‌ها 41- صورت سردار اسعد 42- قالیچه صورت رامبراند 43- قالیچه صورت کمال الملک 44- قالیچه دورنمای منظره‌ای از شمیران 45- تصویر مرحوم حاج نصرالله تقوی 46- قالیچه دورنمای یاخچی‌آباد 47- کپیه رافائل 48- کپیه تابلوی دیگری از تیسین 49- کپیه ونوس 50- تصویر مظفرالدین شاه 51- تصویر احمد شاه 52- تصویر کمال‌الملک (آبرنگ) 53- تصویر مولانا (آبرنگ) 54- عرب خوابیده (آبرنگ) 55- حوض صاحبقرانیه 56- تکیه دولت 57- دورنمای پس قلعه 58- دورنمای زانوس 59- تالار آیینه 60- دورنمای لار 61- صورت ناصرالملک 62- تصویر پسر ناصرالملک 63- تصویر مشیرالدوله 64- تصویر وثوق‌الدوله 65- تصویر ضیع‌الدوله 66- پرنده الوان (آبرنگ) 67- دورنمای شهر از پشت‌بام صاحبقرانیه 68- دورنمای کوه شمیران از پشت‌بام مدرسه (ناتمام) 69- قالیچه منظره خیابان شمیران 70- زن 71- کپیه باسمه فرنگی (به دستور احمدشاه) 72- کپیه باسمه‌ای دیگر (به دستور احمدشاه) 73- نوازنده‌ها 74- تصویر ایستاده یکی از پیشخدمت‌های دربار 75- نیم‌تنه یکی از درباریان (آبرنگ) 76- بازار کربلا 77- منظره آبشار دوقلو 78- منظره حوض و فواره قصر گلستان 79- تصویر میرزاعلی‌اصغر خان اتابک (نیم تنه) 80- تصویر میرزا علی‌اصغرخان (تمام قد) 81- تصویر آقاعلی‌معین‌الحضور (آبرنگ)
 

K i IVI i K

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 ژانویه 2007
نوشته‌ها
185
لایک‌ها
2
رامبراند، نقاش‌ سبك‌ كلاسيك‌


دوران‌ كودكي‌

(هارمنس‌ زئون‌ فان‌ رين‌)، ملقب‌ به‌ رامبراند در15 جولاي‌ سال‌ 1606 در (ليدن‌) هلند و دريك‌ خانواده‌ تقريبا فقير متولد شد، پدرش‌ يك‌آسيابان‌ و مادرش‌ دختر يك‌ نانوا بود.
علي‌رغم‌ اينكه‌ خانواده‌ او در تنگدستي‌ به‌ سرمي‌بردند، اما آرزوي‌ پدر و مادر، تحصيل‌فرزندان‌ بود. لذا رامبراند را به‌ مدرسه‌ (لانين‌)در ليدن‌ فرستادند، تا در آنجا به‌ كسب‌ علم‌بپردازد. رامبراند هوش‌ زيادي‌ در آموختن‌داشت‌ و در 14 سالگي‌ توانست‌
140-m-16-3.jpg
دوران‌ مدرسه‌ رابه‌ پايان‌ برساند. مادر و پدر از او خواستند كه‌ به‌دانشگاه‌ برود، اما رامبراند علاقه‌اي‌ به‌ درس‌خواندن‌ نداشت‌ و احساس‌ مي‌كرد از يك‌ قلم‌مو وجعبه‌اي‌ از رنگ‌ و تكه‌اي‌ كاغذ، لذت‌ بيشتري‌مي‌برد; اما به‌ اصرار والدين‌، مجبور به‌ ثبت‌نام‌ دردانشگاه‌ ليدن‌ شد. همان‌طور كه‌ انتظار مي‌رفت‌در دانشگاه‌ پيشرفتي‌ نداشت‌ و درس‌ را نيمه‌ كاره‌رها كرد و رو به‌ هنر نقاشي‌ آورد.
در ابتدا شاگرد (جكوب‌ ون‌ اسوانبراش‌) شد.سپس‌ به‌ آمستردام‌ رفت‌ و زير نظر اساتيدي‌ چون‌(پيتر لاستمان‌) به‌ آموزش‌ تكنيك‌ رنگ‌ و بازي‌ بانور و سايه‌ شد. البته‌ (پيتر لاستمان‌) علاوه‌ برآموزش‌ نقاشي‌ به‌ او درباره‌ زندگي‌ اسطوره‌ها،تاريخ‌ اديان‌ و علوم‌ تاريخ‌ مطالب‌ زيادي‌ آموخت‌و به‌ او ياد داد از اين‌ نمادها در نقاشي‌ استفاده‌كند.
همچنين‌ رامبراند تحت‌ تاثير (كار واژيو) نقاش‌بزرگ‌ ايتاليايي‌ قرار گرفت‌. اين‌ نقاش‌ ايتاليايي‌ درآثارش‌ از نور و سايه‌ استفاده‌ مي‌كرد و همين‌تكنيك‌ به‌ اصلي‌ترين‌ نقطه‌ كار رامبراند تبديل‌ شد.رامبراند بعد از تعليم‌ در آمستردام‌ به‌ ليدن‌بازگشت‌ و در زادگاهش‌ به‌ يادگيري‌ و تمرين‌نقاشي‌ پرداخت‌. او مي‌خواست‌ كار خود را به‌بهترين‌ نحو ارائه‌ دهد و در اين‌ راه‌ هم‌ موفق‌ بود.

ورود به‌ عرصه‌ هنر نقاشي‌

رامبراند در 22 سالگي‌ به‌ يك‌ استاد در زمينه‌نقاشي‌ تبديل‌ شد و پذيراي‌ شاگردان‌ نقاشي‌ بود،در اين‌ زمان‌ حدود 100 پرتره‌ از چهره‌ خود وديگران‌ نقاشي‌ كرد و در كارنامه‌ هنري‌اش‌ ثبت‌شد. رامبراند در سال‌ 1631 براي‌ آموزش‌ بيشترنقاشي‌ به‌ آمستردام‌ رفت‌ و سعي‌ كرد به‌ عنوان‌ يك‌پرتره‌ نگار به‌ شهرت‌ و ثروت‌ برسد و در همان‌ زمان‌بود كه‌ آثاري‌ چون‌ (قرباني‌ كردن‌ ايزاك‌) و اثراسطوره‌ (داني‌) را كشيد. وي‌ در همان‌ سال‌ با(ساسكيا ون‌ يولنبراگ‌) دختري‌ زيبا و برادرزاده‌يك‌ دلال‌ ثروتمند تابلوهاي‌ هنري‌ آشنا شد وچندين‌ پرتره‌ از صورت‌ وي‌ كشيد و به‌ او هديه‌داد، در اين‌ ميان‌ عاشقي‌ و دلدادگي‌ ميان‌ اين‌ دومنجر به‌ ازدواج‌ شد.
رامبراند در اين‌ دوران‌ مي‌كوشيد تا از برخي‌نمادهاي‌ ديني‌ در كار خود استفاده‌ كند. بسياري‌از آثار او در زمينه‌ نمادهاي‌ مذهبي‌ ماندگاري‌بيشتري‌ نسبت‌ به‌ ديگر كارهاي‌ وي‌ پيدا كرد.تابلوي‌ (ساختمان‌ سامسون‌) در سال‌ 1636يكي‌ از آثار مذهبي‌ اوست‌.
در طول‌ اين‌ دهه‌ آتليه‌ نقاشي‌ رامبراند مملو ازدانشجويان‌ و هنرجويان‌ رشته‌ نقاشي‌ بود و او ازاين‌ راه‌ كسب‌ درآمد مي‌كرد. رامبراند از سال‌1637 به‌ دنبال‌ تكنيك‌ خاصي‌ بود كه‌ درطراحي‌ پرتره‌هايش‌ به‌ خوبي‌ مشاهده‌ مي‌شد.
رامبراند مردي‌ ولخرج‌ بود و يك‌ كلكسيونر بزرگ‌به‌ حساب‌ مي‌آمد و همين‌ شيوه‌ زندگي‌ او را سال‌1641 به‌ ورشكستگي‌ كشاند. آن‌ سال‌ها براي‌رامبراند دوراني‌ نكبت‌ بار بود. مرگ‌ سه‌ فرزندش‌غمي‌ بزرگ‌ بر دلش‌ گذاشت‌. در سال‌ 1643همسر دوست‌ داشتني‌اش‌ بعد از زايمان‌ چهارمش‌كه‌ پسري‌ به‌ دنيا آورد، چشم‌ از جهان‌ فروبست‌.رامبراند نام‌ پسرش‌ را (تيتسو) نهاد.
او براي‌ پرستاري‌ فرزندش‌، زني‌ بيوه‌ به‌ نام‌(هندريكي‌ استوفل‌) را استخدام‌ كرد كه‌مدل‌هاي‌ نقاشي‌ وي‌ نيز مي‌شد. چندي‌ بعد اين‌دو با هم‌ ازدواج‌ كردند، اما او هرگز جاي‌ همسراول‌ رامبراند را پر نمي‌كرد. رامبراند در فقر به‌ سرمي‌برد، حتي‌ پولي‌ نداشت‌ تا به‌ كسي‌ بدهد تامدلش‌ شود. لذا مجبور بود پرتره‌ خودش‌ راترسيم‌ كند.
مرگ‌ همسر دومش‌ در سال‌ 1663 و مرگ‌ تنهاپسرش‌ كه‌ 27 سال‌ بيشتر نداشت‌، در سال‌1668، حوادثي‌ بودند كه‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌دادند تا كارهاي‌ رامبراند در سال‌هاي‌ بعد مملو ازغم‌ و اندوه‌ باشد. وضعيت‌ مالي‌ و ورشكستگي‌ او
140-m-16-2.jpg
تاسال‌ها به‌ درازا كشيد، اما او با اعتماد به‌ نفس‌ وقدرت‌ كار مي‌كرد. بسياري‌ از آثار رامبراند در آن‌دوران‌ مورد تحسين‌ قرار گرفت‌.
بالاخره‌ 11 ماه‌ بعد از مرگ‌ فرزندش‌، رامبراند در14 اكتبر سال‌ 1669 در آمستردام‌ چشم‌ ازجهان‌ فرو بست‌.

آثار اين‌ نقاش‌ بزرگ‌

حدود 600 اثر از تابلوهاي‌ نفيس‌ رامبراند بجامانده‌ است‌. البته‌ او بيش‌ از اين‌ تعداد نقاشي‌كشيد، اما با گذر زمان‌ و بروز جنگ‌ جهاني‌ اول‌ ودوم‌ و همچنين‌ تاثير بد تغييرات‌ آب‌ و هوايي‌،بسياري‌ از پرتره‌ها و نقاشي‌هاي‌ رنگ‌ و روغن‌رامبراند از بين‌ رفته‌ است‌. هم‌ اكنون‌ تعدادي‌ ازتابلوهاي‌ اين‌ نقاش‌ معروف‌ در موزه‌ هنري‌ (سائوپائولوي‌) برزيل‌، (لوور) فرانسه‌ و (ريجكس‌)آمستردام‌
نگهداري‌ مي‌شود.
معروف‌ترين‌ تابلوهاي‌ وي‌ (يعقوب‌ و پسرانش‌)،(سنت‌ پائول‌ آزاد شده‌ از زندان‌)، (دختر جوان‌در آستانه‌ در نيمه‌ باز)، (آسياب‌)، (خانواده‌)،(درس‌ تشريح‌)، (سامري‌ طوبيا و خانواده‌اش‌) و(نگاه‌ شب‌) مي‌باشد.

رامبراند تنبلي‌ چشم‌ داشت‌

پژوهشگران‌ دانشگاه‌ پزشكي‌ (هاروارد)، اعلام‌كردند با بررسي‌ برروي‌ پرتره‌هاي‌ رامبراند كه‌ ازصورتش‌ كشيده‌ بود، اين‌ طور بر مي‌آيد كه‌ اودچار تنبلي‌ چشم‌ بوده‌ است‌.
به‌ گفته‌ اين‌ پزشكان‌، احتمالا اين‌ نقص‌ در رامبراندسبب‌ شده‌ بود كه‌ دنيا را به‌ شكل‌ تصويري‌ تخت‌ ومسطح‌ ببيند. ميزان‌ بودن‌ چشم‌ها به‌ افراد اين‌توان‌ را مي‌دهد كه‌ همه‌ چيز را سه‌ بعدي‌ ببينند،اما پژوهشگران‌ باتحقيق‌ برروي‌ 24 نقاشي‌رامبراند به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدند كه‌ در همه‌ اين‌ آثاربجز يكي‌، چشم‌ سمت‌ راست‌ تابلو به‌ جلو خيره‌شده‌ و چشم‌ ديگر به‌ سمت‌ بيرون‌ از تابلو متمايل‌است‌.
پژوهشگران‌ بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ چشم‌ چپ‌ اومشكل‌ داشته‌، چرا كه‌ او با نگاه‌ كردن‌ در آينه‌ ازخود نقاشي‌ مي‌كرده‌ است‌. به‌ گفته‌ پژوهشگران‌نتايج‌ اين‌ تحقيق‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ معلوليت‌هاهميشه‌ هم‌ به‌ ضرر انسان‌ نيستند و مي‌توانند درزمينه‌ و رشته‌هاي‌ ديگر به‌ سود او تمام‌ شوند.

يكي‌ از تابلوهاي‌ ربوده‌ شده‌ رامبراند با پست‌ پس‌فرستاده‌ شد
يكي‌ از تابلوي‌ نقاشي‌ رامبراند كه‌ در سال‌ 1939ميلادي‌ توسط نازي‌ها ربوده‌ شده‌ بود، از طريق‌پست‌ به‌ كلكسيون‌ آثار هنري‌ غارت‌ شده‌ در اروپاعودت‌ داده‌ شد.
در پي‌ تهاجم‌ آلمان‌ نازي‌ به‌ كشور چكسلواكي‌،نازي‌ها 700 اثر هنري‌ را دزديده‌ بودند. در اين‌ميان‌ تابلوي‌ سنت‌ پائول‌ در زندان‌، اثر رامبراند به‌چشم‌ مي‌خورده‌ كه‌ اكنون‌ توسط شخص‌ ناشناسي‌با يك‌ بسته‌ پستي‌ به‌ كلكسيون‌ آثار هنري‌ غارت‌شده‌، در اروپا واقع‌ در شهر لندن‌ ارسال‌ شد. اين‌شخص‌ در ازاي‌ باز پس‌ دادن‌ تابلو هيچ‌ تقاضايي‌نكرده‌ و با ميل‌ خود، آن‌ را باز پس‌ داده‌ است‌.

كشف‌ پرتره‌ تازه‌ رامبراند

پرتره‌ تازه‌اي‌ از چهره‌ رامبراند، نقاش‌ بزرگ‌هلندي‌ كشف‌ شد. متخصصان‌ توانسته‌اند اين‌پرتره‌ را از زير لايه‌هاي‌ رنگي‌ كه‌
140-m-16-4.jpg
چهره‌ يك‌اشراف‌زاده‌ روس‌ را نشان‌ مي‌داد بيرون‌ آوردند.اين‌ متخصصان‌ با دقت‌ و ظرافت‌ لايه‌هاي‌ مختلف‌اين‌ نقاشي‌ را برداشتند، تا چهره‌ رامبراند با چانه‌گرد و چشمان‌ دلنشين‌ از زير آن‌ پيدا شود. اين‌چهره‌ كاملا به‌ پرتره‌هاي‌ ديگر اين‌ نقاش‌ شبيه‌است‌. اين‌ پرتره‌ در سال‌ 1634 وقتي‌ رامبراند28 ساله‌ بود، توسط او كشيده‌ شده‌ است‌. احتمالاچند سال‌ بعد يكي‌ از شاگردان‌ او با افزودن‌گوشواره‌، ريش‌ كوچك‌، موي‌ بلند و كلاه‌ مخملي‌روسي‌، آن‌ را به‌ چهره‌ يك‌ اشراف‌زاده‌ روسي‌بدل‌ كرده‌ است‌. هم‌اكنون‌ با برداشتن‌ لايه‌هاي‌اضافي‌ اين‌ نقاشي‌، پي‌ به‌ اصليت‌ آن‌ برده‌اند.
 

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
هانيبال الخاص هنرمندي است كه چندين نسل از هنرمندان نقاش ايران خود را مديون او مي‌دانند چرا كه در كلاس‌هاي او اولين درس‌هاي نقاشي را ياد گرفتند.

الخاص از جمله هنرمنداني است كه سال‌هاي سال تلاش كرد تا بيان هنري خود را حفظ كند و همين نكته را به شاگردان خود نيز آموزش دهد. يكي از معروف‌ترين جملات او اين گفته است كه « غرب را بي‌فرهنگانه تقليد نكنيد، آخرين ايسم مهم‌ترين يا بادوام‌ترين شيوه نيست.»

هانيبال الخاص سال ۱۳۰۹ از پدر و مادري آشوري در كرمانشاه به دنيا آمد. او نقاشي را از سنين نوجواني و در كلاس درس استاداني اغاز كرده كه ادامه‌دهنده راه كمال الملك در هنر نقاشي بودند. اولين استاد حرفه‌اي او جعفر پتگر بود كه به‌عنوان يك نقاش واقعگرا شهرت دارد. تحت‌تأثير همان آموزش‌ها بود كه الخاص به سمت نقاشي پرتره گرايش پيدا كرد و در دوران جواني آثار بسياري را با اين شيوه خلق كرد.

الخاص پس از آن سال‌ها راه آمريكا را در پيش گرفت تا طبيب شود اما گردش روزگار چنين بود كه باز هم او را در راه هنر قرار داد و موجب شد از « آرت انستيتو» سر دربياورد و به يادگيري هنر نقاشي به سبك و سياقي كاملا متفاوت از آنچه در ايران يادگرفته بود بپردازد. او بيش از يك دهه را در آن كشور سپري كرد و علاوه بر تحصيل به كار نيز پرداخت و حضور در فضاي حرفه‌اي را تجربه كرد اما پس از آن به ايران بازگشت و انتقال تجربيات خود به نسل‌هاي بعدي را آغاز كرد.

الخاص در مجموع ۳۵ سال به تدريس مشغول بود. او پنج سال در هنرستان پسران، شش سال در دانشكده مانتيسلو ايالت ايلينوي آمريكا با سمت مديرگروه و دانشيار، ۱۷ سال در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و سال به‌طور موقت در دانشگاه آزاد اسلامي تدريس كرد.

خيلي‌ها اين هنرمند را به‌عنوان آغازگر طراحي فيگوراتيو در نقاشي نوگرا ايران مي‌شمارند. او ساليان سال به نقاشي به همين شيوه ادامه داد و بسياري از هنرمندان نسل‌هاي بعدي خود را تحت‌تأثير قرار داد. تا كنون بيش از ۱۰۰ نمايشگاه اختصاصي و بيش از ۲۰۰ نمايشگاه گروهي در ايران، اروپا، كانادا آمريكا و استراليا داشته ‌است. او سال گذشته در گفت‌وگويي درباره آخرين موضوع‌هايي كه براي نقاشي‌هاي خود انتخاب كرده، گفت:« من گاهي اوقات به موضوعي گير مي‌دهم؛ اين موضوعات كلي هستند مثلاً تاريخ يا مينياتور. تازگي‌ها مي‌خواهم كمي روي جنگ‌هاي زشت جهاني كار كنم. من در مورد حلبچه قبلاً كار كرده بودم.

حالامي خواهم به ناكازاكي، هيروشيما و همه جاهايي كه در آن جنگ رخ داده، بپردازم. اين قرار نيست با يك ديد تلخ باشد؛ با اين ديد كه مثلاً چطور آدمي تصميم مي‌گيرد كه عده‌اي را بكشد. حتي روي اتفاقات طبيعي‌اي كه مي‌افتد؛ سيل يا توفاني كه آدم‌هاي زيادي را مي‌كشد.

روي اين موضوعات دارم كار مي‌كنم. مقداري هم روي يك اسطوره آشوري به نام اينانا كه الهه عشق است كار كرده ام. روي موضوع رستم و سهراب هم دارم كار مي‌كنم. به نوعي آن را دستكاري كرده ام، چون دلم نمي‌خواهد رستم پسرش را بكشد. دوست دارم با هم آشتي كنند. روي موضوع كودكان ناقص الخلقه كه با حالت‌هاي خاصي به دنيا مي‌آيند هم مي‌خواهم كار كنم.»

الخاص به غيراز كار در دنياي نقاشي در عالم ادبيات نيز حضور دارد. او از سال 53 تا 57 به نوشتن نقد هنري در روزنامه‌ها مشغول بود و آثار بسياري درباره نمايشگاه‌هاي آن زمان در ايران نوشت. علاوه بر آن تا كنون براي ده‌ها كتاب روي جلد كشيده و براي اشعار بسياري دست به تصوير‌سازي‌ زده است. خود او در طول دوران فعاليتش چهار كتاب در آموزش هنري تاليف كرده‌است. علاوه بر اين به زبان آشوري، هزاران بيت، دوبيتي، هايكو، قصيده، منظومه و غزل سروده و ۱۵۰ غزل حافظ را به زبان آشوري، با حفظ وزن و قافيه و معنا و طنز، ترجمه كرده‌است. از نيما يوشيج، ايرج ميرزا، ميرزاده عشقي و پروين اعتصامي نيز آثاري را به آشوري برگردانده‌است.

يكي ديگر از فعاليت‌هاي الخاص در سال‌هاي پيش از انقلاب تاسيس گالري گيلگمش بود. در آن گالري آثار بسياري از هنرمندان نوگرا و مدرن ايراني به نمايش گذاشته شد. اين گالري به‌مدت دو سال فعال بود.

الخاص در نمايشگاه‌هايش با طنز و ابتكارهاي مختلف مانند: برپايي هپنينگ‌ها، انتخاب محيط انبار براي نمايشگاه، نمايش نقاشي‌هاي پر از هزليات عبيد زاكاني و مولوي كوشيده تا سليقه مخاطبان هميشگي و جزم‌انديش گالري‌ها را به هم بزند.

الخاص تاكنون به جز هزاران تابلوي كوچك و بزرگ، ۳۰۰ متر مربع نقاشي ديواري و سه پرده ۱۵ قطعه‌اي و ۴ پرده ۸ قطعه‌اي آفريده‌ و يكي از مهم‌ترين آثار هانيبال تابلوي ۱۵ قطعه‌اي آفرينش است.
 

فایل های ضمیمه

  • HANIBAL981-SCOTOPIA.jpg
    HANIBAL981-SCOTOPIA.jpg
    37 KB · نمایش ها: 4
  • HANIBAL984-SCOTOPIA.jpg
    HANIBAL984-SCOTOPIA.jpg
    294.7 KB · نمایش ها: 4
  • HANIBAL986-SCOTOPIA.jpg
    HANIBAL986-SCOTOPIA.jpg
    63.8 KB · نمایش ها: 4
  • HANIBAL988-SCOTOPIA.jpg
    HANIBAL988-SCOTOPIA.jpg
    58.1 KB · نمایش ها: 3

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
هرچند هانری کارتیه بیشتر یک عکاس بوده اما به علت دینی که به گردن این هنر داره و ریشه های نقاشی اون یک مطلب رو اینجا میذارم

هانری کارتیه برسون که برخی او را برجسته‌ترین عکاس قرن بیستم دانسته‌اند صد سال پیش در ۲۲ اوت ۱۹۰۸ در شهرک شانتلوپ نزدیک پاریس به دنیا آمد.
این عکاس نامی از کودکی عاشق نقاشی بود، و پيش از روی آوردن به عکاسی، به تحصیل هنر پرداخت و به ویژه به تأثیر از مکتب کوبیسم، که گرایش اصلی روزگار بود، آثاری پدید آورد.

کارتیه برسون (Henry Cartier-Bresson) بی‌گمان در پاسداشت جایگاه عکاسی به عنوان هنری مدرن نقش مهمی داشته است. او تردیدی باقی نگذاشت که عکاسی تنها بازنمایی فنی و ماشینی جهان بیرون نیست، بلکه هنری خلاق است که بر نگرش انسان مدرن تأثیری ژرف باقی می‌گذارد.

برای کارتیه برسون عکاسی در جایی میان نقاشی و سینما قرار دارد. از سویی اجزا و ترکیب هر عکس با دقت و ظرافت یک تابلوی نقاشی چیده شده است. از سوی دیگر هر عکس از بازنمایی یک آن یا لحظه‌ای ثابت و گذرا فراتر می‌رود و در بستر زمان جاری می‌شود.

یک قطعه عکس به فشرده‌ترین و گویاترین شکلی، سرشت و گوهر یک فرایند یا جریان واقعی را به نمایش می‌گذارد، که برای بازنمایی آن معمولا به رشته‌ای از عکس‌های متوالی، یا به عبارت بهتر به یک نوار فیلم نیاز هست.

کارتیه برسون با چیره‌دستی یک جادوگر، لحظه‌ای یکه و "نامعین" را بر می‌گزیند که به قول خودش برای عکاسی "تعيين کننده" است، زیرا یک فراگرد زنده را در لحظه‌ای ثابت "فیکس" می‌کند، بدون آنکه معنای درونی آن را از دست بدهد.

در عکس‌های کارتیه برسون، در نگاه اول همه چیز عادی است، اما با اندکی دقت، رازی پنهان از گوشه‌ای ظاهر می‌شود و ذهن تماشاگر را تسخیر می‌کند. تصویر هرگز نمایه یا نمودگاری مجرد نیست، بلکه حتما ایده‌ای حسی و عاطفی در بر دارد.

در کارهای کارتیه برسون، زیبایی بصری یا ترکیب هماهنگ عکس، همه چیز نیست؛ ریتم واقعی زندگی از آن هم مهمتر است. در هر عکس جنبش و جوشش زندگی خود را نشان می‌دهد. نگاه او به صحنه‌های زندگی ناآرام است و توأم با تردیدی رندانه؛ و این شاید در جهان‌بینی این هنرمند ریشه داشته باشد که همیشه خود را آنارشیست دانسته بود.

از رؤیاها و دلهره‌های زندگی

برخی از منتقدان برای کارنامه هانری کارتیه برسون نوعی دوره‌بندی قائل شده اند:

در کارهای نیمه اول دهه ۱۹۳۰ که او با محافل سوررئالیستی ارتباط داشت، حال و هوای همین سبک مدرن دیده می‌شود. برای نمونه عکسی به عنوان "جهش مردی از روی تالاب‌ها جلوی ایستگاه قطار سن لازار" اثری بدیع است، که به خواب و خیال می‌ماند. وسوسه‌ی دایمی سوررئالیست‌ها در به تصویر کشیدن عالم رؤیا و ضمیر ناخودآگاه در این کار دیده می‌شود، و برخی از کارهای دالی یا شیریکو را به یاد می‌آورد.

در اواخر دهه ۱۹۳۰ کارتیه برسون به سینما علاقه پیدا کرد و از دستیاران ژان رنوار سینماگر بزرگ فرانسوی شد. "واقعیت شاعرانه" سینمای رنوار، با تمام رگه‌های امپرسیونیستی، در رشته‌ای از کارهای او جلوه‌گر شد. تابلوی "پیک نیک در کنار رود مارن" نمونه درخشانی از این کارهاست و یادآور برخی از کارهای کلود مونه یا ژرژ سورا.

عکس ظاهری عادی دارد، اما از فضاسازی و کادربندی دقیق آن، آرامشی مرموز می‌تراود که خیره‌کننده است و چشم برداشتن از آن دشوار.

اما بعد وحشت جنگ از راه رسید و این شادی و سرخوشی بر باد رفت. کارتیه برسون به اسارت اشغالگران نازی در آمد. در بازداشتگاه آرام و قرار نداشت، سه بار دست به فرار زد و در بار سوم سرانجام موفق می شود، و این فرصت را به دست آورد که در کنار هم‌میهنانش آزادی پاریس را از اشغال ارتش نازی جشن بگیرد.

استاد عکاسی خبری

جنگ جهانی دوم به تفنن‌جویی و ذوق‌آزمایی کارتیه برسون پایان داد. پس از جنگ او خود را وقف عکاسی خبری کرد و در طول سه دهه از آشوب‌های دوران معاصر گزارش داد.

او در کنار روبرت کاپا، دیوید سیمور و جورج راجر در سال ۱۹۴۷ از پایه گذاران آژانس معروف مگنوم بود.

کارتیه برسون با دوربین خود به کشورهای ناآرام قاره آسیا رفت و یکی از اولین شاهدان جنبش ضداستعماری خاورزمین شد. او شیفته آسیای توفانی بود که از هر گوشه آن جوشش و خروش انقلاب بلند بود.

کارتیه برسون سه دهه در کانون‌های بحرانی آسیا به سر برد و معتبرترین گزارش‌های تصویری را به سراسر جهان فرستاد: جنبش استقلال هند تا مرگ مهاتما گاندی پیشوای بزرگ آن، جنگ داخلی چین و پيروزی مائو تسه دونگ و جنبش استقلال اندونزی و...

برخی از عکس‌هایی که از هند گرفته، حالت پرده‌های شمایل‌گون دارد. در این عکس‌ها رمز و رازی هست که جانمایه قدسی و نیروی معنوی شبه قاره را بازتاب می‌دهد.

سبک کار

هانری کارتیه برسون اصالت و سندیت تصویر عکاسی را پاس می‌داشت. تمام عکس‌های سیاه و سفید او ساده و طبیعی هستند. در عکس های او از شگردها و ترفندهای غریب خبری نیست. تمام عکس‌های او با دوربین ساده و سبک لایکا و با عدسی معمولی (فاصله کانونی ۵۰ میلیمتری) گرفته شده‌اند. او از نورپردازی و دستکاری (رتوش) و برش دادن عکس‌هایش پرهیز داشت.

هانری کارتیه برسون که در چهارم اوت ۲۰۰۴ درگذشت، در بیست سال آخر زندگی کمتر عکاسی کرد و بیشتر به طراحی پرداخت. به گفته منتقدان او همواره به آزمون‌ها و چالش‌های هنری تازه نیاز داشت. در عکاسی دیگر عرصه‌ای نمانده بود که او فتح نکرده باشد.

20050518140103cartier_bresson203x152.jpg


دو نمونه از عکس هاش رو اتچ کردم
 

فایل های ضمیمه

  • 8.jpg
    8.jpg
    29 KB · نمایش ها: 2
  • 1.jpg
    1.jpg
    20.7 KB · نمایش ها: 3

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
اوژن دلاکروا در26 آوریل1798به دنیا آمد .نام کاملش فردیناند- ویکتور- اوژن دلاکروا بود .او از هنرمندان برجسته سبک رمانتیک بوده.

220px-Eugene_Delacroix-Nadar.jpg


او چهارمین فرزند کارلوس دلاکروا وزیر امور خارجه حکومت مارسی بود.به دلایلی بعضی معتقدند پدر واقعی او تالیارد(1745-1838)میباشد.دیپلمات مشهوری که دلاکروا از نظر شخصیتی و ظاهر شبیه او بود.

اودرسال 1816وارد مدرسه هنرهای زیبا شد,جاییکه با پیرت و بوننتون دوست گردید.در 1822 تابلویThe Barque Of Dante اوبرای لوور پاریس پذیرفته شد و متعاقبا توسط دولت خریداری شد.
اوژن دلاکروا در زمره بزرگترین و با نفوذترین نقاشان فرانسه به شمار می رود.او اغلب در گروه نقاشان مکتب رومانتیک طبقه بندی می شود.استفاده قابل توجه او از رنگ بعدها بر نقا شان اکسپر سیونیست اثر گذا شت او حتی بر نقاشان مدرنی نظیر پابلو پیکاسو اثر گذاشت.

سبك آموزشي نئو كلاسيك با توجه ونكته سنجي وي به كارهاي ازقبيل اوبن، ميكل آنژ، موسس و مدرس ونيز و بعدها كانستيل،بونيگتون و نقاشان آبرنگ انگليسي غني شده است. زمانيكه اولين وبزرگترين كارهاي او The Barque of Dante درسال 1822 به نمايش گذاشته شد و بوسيله دولت فرانسه خريداري شد.اودرتعجب ازاين موضوع بود كه متوجه شد به عنوان سرگروه و در جبهه مخالف آنچه كه در فرانسه باب بود،درمدرسه نئو كلاسيك ديديد قبول شده است.وي درانتخاب موضوع وطبيعت يك خيال پرداز به شمار مي آمد.وي بطورواضح وروشن درنمايش ازصحنه هاي افسانه پردازي ،ادبيات، سياست ،مذهب،ادبيات تاريخي همه چيز را آشكارمینمود.

درسال ۱۸۲۴دلاكروا بيشترين نقاشي هايش را انجام داد. كشتاردر chios(لوور) ساردانا پالوس (1827- لوور) که به خاطر خشونت نشان داده شده در نقاشی بوسيله برخي ازمنتقدين محكوم گشت.در 1825 او چند وقتي را درانگليس سپري ومطالعات زيادي نيز برروي اسبها در آنجا انجام دادو درستايش از جنگ بايرون Missolonghi را نقاشي كرد

وي درسال 1832 نيز4 ماه را در مراكش گذراندو خودرا براي ديدن موضوعاتي كه تا آخرحيات خويش روي آنها كاركرده،جایي كه او 7 دفترچه يادداشت پربرگ را با زمينه آبرنگ درخشان و نكاتي كه يادداشت برمي داشت پركرد. دلاكروا این جمله را در یكی از یادداشت‌هایش نوشته : «نطفه اصلی یك اثر، در اولین خطی كه طراح زبر دست اندیشه اش را با آن بیان می‌كند، نهفته است.»

از کارهای دیگر او میتوان به زن الجزايري (1834)وعروسي يهوديان (1839)اشاره کرد. قدرتمندي وي درنقاشي ورود جنگجويان جنگ صليبي درقسطنطيه (1844)كارحماسي-تاريخي كه كاري اجباري نيزبه حساب مي آمدنيزنامبردني است. ازديگرمنابع عمده دلاكروا به تصويركشيدن زندگي و كار اشخاص ادبي بود.در1820 او17 اثرخارق العاده و مهيج براي فاوست گوته؛ حكاكي كرد.او غالباًبه طرق مختلف ازآثارشكسپير بهره مي بردمانند Hamlet and Horatio in the Graveyard در سال 1839ميتوان اشاره كرد.
وي همچنين ازصحنه هاي بازي وشعرهاي ياغيان بايرون الهام گرفت مثلاً جنگ گيوروپاشا 1827ازرمان اسكات وتعدادي ديگرازآثارادبي ديگر.اوهمچنين چندين آثارنقاشي برجسته باموضوعات مذهبي نيز خلق كرد.
اوهمچنين چندین پرتره ازاشخاص برجسته معاصرخويش را به تصويركشيده است.شامل پگانيني(1832)ودر1838 chopinدوست نزديكش وجرج سندهمچنين ازحيوانات درحال حركت مانندببردرحال خمله به اسب(1825)شكارشير(1861)
نقاشي كه دلاكروا ازخودش كشيده است(1835)قيافه وي را فردي لاغر،پرانرژي،خوددارنشان مي دهد.

درطي 3 دهه آخرين عمر وي درمجامع عمومي به وسيله مامورين خاص محافظت مي شد.مدالهاي وي دركاخ بوربون پاریس وكاخ لوگزامبورگ1846-1841 ودركليساي saint sulice موجود است.و نمونه هایي از كارهاي وي به عنوان يكي از نقاشان ديواري كسي كه روي ديوار هم نقاشي مي كند موجودمي باشد.كارهاي وي درلوور به بهترين وجهي نمايش داده مي شود.

دلاکروا در سیزدهم آگوست1863 در سن 65 سالگی درگذشت.


در مورد Eugène Delacroix در ویکی پدیا بخوانید.

چند تا از نقاشیهای دلاکروا رو اتچ کردم ولی برای دیدن نقاشیهای بیشتر از دلاکروا بهabcgallery بروید.چند تا از
آثار معروف دلاکروا رو هم در تاپیک جهان به روايت بوم میذارم.
 

فایل های ضمیمه

  • delacroix.jpg
    delacroix.jpg
    16 KB · نمایش ها: 4
  • delacroix13.JPG
    delacroix13.JPG
    15.6 KB · نمایش ها: 4
  • delacroix46.JPG
    delacroix46.JPG
    33.2 KB · نمایش ها: 4
Last edited:

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
خوان میروJoan Miró یكی از بزرگترین نقاشان سوررئالیست جهان است.وی در 20 آپریل 1893 در اسپانیابه دنیا آمد.

200px-Portrait_of_Joan_Miro%2C_Barcelona_1935_June_13.jpg


سبک کودکانه و بی پیرایه اش کاملا شخصی و متمایز است.
خوان در کنار نقاشی مجسمه‌ساز و سفالگر برجسته ای هم بود. مجسمه‌ها و تابلوهای او در بسیاری از شهرها و موزه‌های جهان نصب شده و هواخواهان بسیاری دارد.
در بارسلن آموزش دید (1915-1907) .در اوان هنر جویی شیفته نقاشی قرون وسطایی و هنر مردمی اسپانیایی و صور آرنوو در معماری گائودی شد.در آثار اولیه اش تحت تاثیر سزان و فووها بود.طی جنگ جهانی اول با دلنه به پرتغال رفت.سپس در پاریس اقامت گزید (1920),تاثیراتی از پیکاسو و گریس گرفت و نیز از طریق اینان به نقاشی هانری روسو جلب شد.
در دهه 1920 با سورئالیستها همکاری نزدیک داشت .برتن آثار او را سوررئالیست تر از تمامی نقاشیهای سورئالیست دیگر خواند.
در سال 1925به اتفاق مارکس ارنست طراحی صحنه و لباس برای باله "رومئو و ژولیت" به کارگردانی دیا گلیف را بر عهده گرفت.
سادگی رنگها و نمادهای بیانگر نقاشیهایش در دهه 1930 بر کاندیسکی و شاید پیکاسو اثر گذاشتند.
در سال 1940 به بارسلن بازگشت و به نقطه اوج خلاقیت خود دست یافت .
پس از آن گرکی,کالدر و بسیاری دیگر از معاصران تحت تاثیر آثارش قرار گرفتند.او چندین نقاشی دیواری و طرح کاشیکاری برای بناهای عمومی در آمریکا و فرانسه اجرا کرد.(مثل خورشید و ماه برای بنای یونسکو در پاریس)
در اغلب آثار میرو نوعی بیخیالی شادمانه و متانت جدی در هم آمیخته اند.این خصوصیت را حتی در نخستین نقاشیهای پیکر نمای او نیز میتوان باز شناخت.
سورئالیسم راه به سوی بیان کامل ذهنیت وی گشود,ولی لو رفتار عقلانی نسبت به عناصر کارش را ازدست نداد.
ترکیب بندی پرده مزرعه که از برجسته ترین نقاشیهای اولیه سورئالیست او به شمار می آید نمایانگر تلفیقی دقیق میان برخورد آزادانه و محاسبه پیچیده است.
به تدریج زبان نشانه یی شوخ و شاعرانه ی خود را پیدا کرد که با رنگهای شاد و درخشان و شکلکهای اندام وار پیچان مشخص می شد .( مثل نقاشی کارناوال دلقک)
خوان همواره از محیط -فرهنگ و میراث هنری زادگاه خود کاتالنیا مایه میگرفت.در زمان جنگ داخلی اسپانیا همدردی خویش را با مردم میهن اش در اثری تحت عنوان طبیعت بیجان با کفش کهنه نشان داد که اشاره ای شاعرانه و غم انگیز به فقر ملت اسپانیا بود.
طی سالهای بعد بیش از پیش به صور انتزاعی و بدوی گرایید ولی همچنان خیالپردازی و شوخ طبعی و بیان استعاری خود را حفظ کرد.
از جمله دیگر آثارش:چشم انداز یک مزرعه(1918)-اندرونی هلندی(1928)-زن(1931)-زنان و پرنده مهتاب(1949)-آبی شماره 2 (1961)
خوان میرو در 25 دسامبر 1983 در اثر بیماری قلبی در پالما دی مایورکا درگذشت.

چند اثر از خوان میرو:

miro5.jpg



Upload Ringtones


smiro9.jpg


منبع دایره المعارف هنر -پاکباز- صفحه 559
 

Adagio

Registered User
تاریخ عضویت
13 دسامبر 2007
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
4
سلام. اطلاعاتي راجع به گورمه لن (كاريكاتوريست ) دارين؟
 

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
سلام. اطلاعاتي راجع به گورمه لن (كاريكاتوريست ) دارين؟


در پايان جنگ جهاني دوم، هنرمندان كاريكاتوريست به دو شيوه به بيان تصويري، دل مشغولي ها و پرسش هاي خود روي آوردند. بعضي از اين آثار به صورت كميك استريپ در مطبوعات منتشر شد كه به كاريكاتورهاي سياه شهرت يافتند. یکی از این هنرمندان معروف ژان گورملن بوده است.

2lj1a80.jpg


ژان گورملنJean Gourmelin تصویرگر فرانسوی در 23 نوامبر 1920 در شهر پاریس به دنیا آمد.وی برای طراحیهای بدبینانه اش در مضمون انسان گرفتار در موقعیتهای تهدید آمیز شهرت دارد.
آثار او در بسیاری از مطبوعات فرانسه-به خصوص مجله پلانت –چاپ میشدند.او در شیشه نگاری و صحنه آرایی نیز فعالیت داشته.از جمله آثارش طرح روی جلد مجموعه بهترین آثار هراس انگیز.

چند نمونه از آثارGourmelinرو در زیر مشاهده می کنید:


Free Image Host


Image host


Image hosting
 

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
به سبب نو آوری و وسعت تاثیر بر دیگران یکی از شخصیتهای برجسته در تاریخ نقاشی ایران به شمار می آید.او برخی از اسلوبهای طبیعت پردازی را به کار گرفت و کوشید شیوه ی خاصی از تلفیق عناصر نقاشی ایرانی اروپایی و هندی به وجود آورد.
او فرزند حاج یوسف قمی بود و آثار متعددی با امضای "محمد زمان"-"یا صاحب الزمان"-"زمان" یا بدون امضا از خود به جای گذاشت .برادر بزرگتر او محمد ابراهیم (کاتب السلطان)-در خوشنویسی و تذهیب دست داشت و برادر دیگرش -حاجی محمد- به نقاشی گل و مرغ می پرداخت.پسران او محمد علی و محمد یوسف نیز نقاش بودند و از شیوه ی پدر پیروی میکردند.
در شرح احوال او نوشته اند که وی به فرمان شاه عباس دوم صفوی برای هنر آموزی به ایتالیا فرستاده شد و در آنجا به دین مسیح گروید.پس از بازگشت به ایران از ترس شاه و روحانیان به دربار امپراطور گورکانی هند گریخت.سپس دوباره به ایران آمد ودر مقام نقاش دربار به فعالیت پرداخت.
براساس تحقیق کریم زاده ی تبریزی -هنر شناس ایرانی- محمد زمان نه هرگز از ایران خارج شد و نه دین خود را تغییر داد.
در قم و اصفهان آموزش دیدو احتمالا شاگرد استادانی چون معین مصور و شیخ عباسی بود.
به استناد قلمدانی که با رقم "یا صاحب الزمان" و مورخ1659 /1070ق, از او به جای مانده است میتوان وی را نخستین قلمدان نگار ایرانی محسوب کرد.همچنین او از اولین نقاشان ایرانی بود که به موضوع گل و مرغ پرداخت.علایم مشخصه ای چون ابر های پنبه ای -درخت شکسته-پوسته ترک دار درختان تنومند و تپه های سنگی در اکثر آثارش چه تصاویری که از کارهای اروپایی رونگاری یا برداشت کرده و چه در قلمدانها و تصاویری که برای نسخه های خطی ساخته است میتوان دید.سه تصویری که محمد زمان بر کتاب خمسه تهماسبی(محفوظ در کتابخانه ی بریتانیا)افزود(1675 /1086ق)-مجالس پیکار بهرام گور با اژدها-فتنه گاو بر دوش در برابر بهرام گور-بزم بهرام گور و شاهزاده خانم هندی-نمایانگر ویژگیها و کمال سبک اویند.
از جمله دیگر آثارش:ظاهر شدن سیمرغ به هنگام تولد رستم(در نسخه ی شاهنامه محفوظ در کتابخانه چستر سیتی)(1675 /1086ق);پادشاه در حمام (1677 /1088ق);نزول روح القدس برمسیح(1682 /1094ق);شکوفه بادام(1693 /1105ق);قلمدان منظره و شکارچیان(1697 /1109ق)
در مورد چگونگی آشنایی او با روش طبیعتگرایی میتوان چنین فرضی را پذیرفت که وی با نقاشان اروپایی مقیم اصفهان ارتباط داشته و شگردهای برجسته نمایی و ژرفنمایی را از آنان آموخته است.
علاوه بر این احتمالا او بادقت در آثار تصویری اروپایی و هندی- که در آن زمان به ایران می رسیدند - و حتی از طریق رونگاری این نوع تصاویر توانسته است مسایل فنی مورد علاقه خود را حل کند.
نتیجه ی این نوع هنر آموزی تجربی و غیر منسجم را در آثار التقاطی او میتوان دید.
اگر سکونت ارمنیان در جلفای نو,فعالیت تجاری اروپاییان در اصفهان,پذیرش مبلغان مسیحی از سوی شاه سلیمان صفوی و رواج نمونه های نقاشی اروپایی و نقاشی گورکانی در ایران را مورد توجه قرار دهیم به علت وجود موضوعهای غربی در برخی آثار مرقوم محمد زمان پی خواهیم برد.به سخن دیگر تصاویر او از موضوعهای مسیحی و موضوعهای اساطیری که به سفارش ساه سلیمان کشیده شده اند دلیلی بر سفر محمد زمان به ایتالیا و احیانا گرویدن به دیانت مسیح نمی تواند باشد(او مجالس مذهبی دیگری چون جلوگیری از ذبح اسماعیل را نیز به روش اروپایی نقاشی کرده است)
در واقع بازسازی کارهای اروپایی و از جمله تصاویر مذهبی یا اساطیری امری معمول در آن روزگار بود و دیگر نقاشان هندی و ایرانی نیز برای نشان دادن مهارت خود دست به چنین تجربه هایی می زدند.
از سوی دیگر حضور عناصر نقاشی گورکانی در برخی آثار محمد زمان چنان قوی و بارز نیست که دلیلی براقامت وی در هند و اثر پذیری مستقیم از شیوه ی نقاشی دربار گورکانیان تلقی شود.
به هرحال هنوز نکات نا روشنی درباره ی زندگی محمد زمان و چگونگی هنر آموزی او وجود دارد ولی بر اساس آثارش میتوان به این نتیجه رسید که وی با هدف ایجاد تحولی در سنت نگارگری ونه صرفا به منظور طبع آزمایی و یا به پیروی از سلیقه ی رایج به نقاشی اروپایی روی آوردو این تکته عمده ترین وجه تمایز او از دیگر نقاشان "فرنگی ساز" هم عصرش بود.
محمد زمان در طرز دید و در شیوه و اسلوب نقاشی ایرانی تغییری مهم ایجاد کرد ولی کوشش آگاهانه ی او در پاسخگویی به ضرورت تحول در این عرصه ی هنری چندان پر بار نبود.

در زیر چند نمونه از آثار محمد زمان رو براتون گذاشتم:









فرهنگ معاصر دایره المعارف هنر-پاکباز-صفحه 518
 

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
رونالد سیرل Ronald Searle تصویرگر و کاریکاتوریست پرکار انگلیسی روز سوم مارس سال 1920 در کمبریج انگلستان بدنیا آمد.

ux067s0ruf3bzmghny0b.jpg


پدرش یک کارگر بود اما سیرل توانست از 15 سالگی به شکلی کم و بیش حرفه ای وارد کار شود و تا امروز که پیرمرد سن و سال داری است,کارهای زیادی در تصویرسازی و کاریکاتور کرده است.

تازه توانسته بود ستون ثابتی در نشریه "لیلیپوت"برای خودش دست و پا کند ...

8xsglz5iuw00aes5ykjr.jpg

اولین سری از کارتونهای "ترینیان" در سال 1941 در نشریه "لیلیپوت" به چاپ رسید .از آن موقع تا حالا کتابهای زیادی از این مجموعه به چاپ رسیده و چندین فیلم بر اساس داستانهای جذاب آن ساخته شده است .نفوذ تصویرگری سیرل در ادبیات انگلیسی غیر قابل انکار است.کاراکترها و فضای آثارش حالا دیگر بخشی از ادبیات ملی انگلستان به حساب می آیند.طراحی های مجموعه ترینیان گرچه ساده به نظر می رسند اما بسیار دقیق و قوی هستند.
سیرل برای خلق شخصیتهایش به شدت مطالعه میکند.


...که خبرش کردند تا برود سربازی.وقتی پرسید:"کجا؟"گفتند:"سنگاپور".
از انگلیس که به سنگاپور رسید ,ژاپنی ها اسیرش کردند .او خبر نداشت که تا پایان جنگ جهانی دوم در حبس خواهد ماند.
در تاریکی و تنهایی سلولش شروع به طراحی روی چند برگ کاغذ کرد .او تفاوتهای بسیاری با مردم عادی داشت,در حالیکه زندانی بود و داشت برای ساخته شدن خط آهن پونگ برمه بیگاری میداد,فکر و ذکرش طراحی بود.
از اسارت که برگشت یک کتاب از طراحیهای زمان اسارتش چاپ کرد و این در سال 1946 اتفاق افتاد.در سال 1951 به مجله معروف "پانچ" رفت و هنوز چند سال نگذشته بود که قرار شد یکی از اعضای تحریریه باشد.
اگر او در کارش بهترین نباشد بی شک یکی از بهترینهاست و تاثیرش بر تصویرگران و کاریکاتوریستهای معاصر قابل انکار نیست.
دیدن آثار او در عین اینکه مضطربمان میکند,لذت بخش,نشاط آور و سرگرم کننده است.

در زیر چند تا از آثار سیرل رو به همراه توضیحات براتون گذاشتم:

عکس زیر مربوط به کتاب Big Fat Cat Book از آثار رونالد سیرل هستش:
id7kvthgqgrusin2p4uk.jpg

عده ای براین عقیده هستند که حیوانات سیرل در واقع خود ما انسانها هستیم.اوحیواناتش را در موقعیتهای انسانی قرار میدهد و با این کار حرکات احمقانه انسانها را مسخره می کند.در میان حیواناتی که به آثار سیرل راه پیدا کرده اند گربه ها جایگاه ویژه ای دارند-تا جاییکه چندین کتاب سیرل را پر کرده اند.گربه های او بد جنس -مهربان و گاهی توطئه گر وگاهی ابله هستند اما آنچه مسلم است اینکه همه شان در دسته گربه های ملوس طبقه بندی میشوند.


u9mqx8ffj48ssils5sqh.jpg

جشن های حیوانی مجموعه ای از اشعار کودکانه سروده رابرت ال.فوربس است که در سال 2007 به چاپ رسید.سیرل به خوبی حیوانهای سر به هوا و سرزنده فوربس را به تصویر کشیده است و باید بپذیریم یکی از دلایل استقبال از این کتاب تصویرسازیهای شاد و پر انرژی رونالد سیرل است.


txne2m3gusuzxm147u2u.jpg

سیرل جهانگرد کهنه کاری است.او به ایتالیا -فرانسه-آلمان-آمریکا و لهستان سفر کرده و از بیشتر این گشت و گذارها سفرنامه های ترسیمی طنز آمیزی را به ارمغان آورده است.
او همچون جامعه شناسی خبره ,به بررسی زندگی,فرهنگ ,خلق و خو وآداب و رسوم مردمانی که با آنها مواجه شده پرداخته و بسیاری از نشانه های قومی شان را ثبت کرده است.

همشهری جوان -شماره180 |2شهریور87 -صفحه ی 68

رونالد سیرل در ویکی پدیا

سایت رونالد سیرل
 

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
نقاش هاي قهوه خانه به يك نوع نقاشي ذهني و خيالي متكي بر احساس و برداشت هاي هنرمند از درونمايه هاي داستان هاي حماسي و ملي ايرانيان و داستان هاي مذهبي و وقايع تاريخي روز عاشورا در صحراي كربلا است.
اين هنرمندان نقاش در تجسم احساس و طرز نگارگري و تصويرپردازي قيد و بندهايي را نيز به كار مي بردند. قيد و بند اين نقاشان در نقش پردازي ها پاسخ به خواست توده مردم و پاسداري از الگوهاي رفتاري و **** هاي ديني و عقيدتي مردم در جامعه سنتي بوده كه در آن زندگي كرده و مي كنند. دوره رونق و شكوفايي اين هنر نقاشي عامه در قاجاريه به ويژه سال هاي آخر سلطنت و در قهوه خانه هاي شهرهاي بزرگ بوده است. از اين رو شيوه نقاشي به نقاشي قهوه خانه معروف شده است. اكثر نقاشان اين مكتب در خدمت قهوه خانه دارها بودند و به سفارش آنها نقاشي مي كردند. آثار اين هنرمندان را از لحاظ موضوع كلي مي توان به دو دسته نقاشي هاي مذهبي و نقاشي هاي غيرمذهبي تقسيم كرد.
نقاشي هاي مذهبي مجموعه اي از چهره هاي پيشوايان و بزرگان دين و مذهب و صحنه هايي از جنگ ها و نبردهاي معروف پيامبر اسلام(ص) و حضرت علي(ع) و وقايع كربلا را در بر مي گيرد. نقاشي هاي غيرمذهبي مجموعه اي بزرگ از داستان هاي رزمي و بزمي ايراني را شامل مي شود كه حاوي رخدادهاي افسانه اي و حماسي و تاريخي و چهره هايي از شاهان و قهرمانان شاهنامه و صحنه هايي از ميدان هاي نبرد و عرصه هاي عشق ورزي و دلدادگي قهرمانان و بزمگاه هاي پادشاهان است.
پيشكسوتان نامدار نقاشي قهوه خانه اي دو نقاش به نام هاي استاد حسين قوللر آغاسي، فرزند استاد عليرضا نقش انداز روي كاشي و پارچه و محمد مدير بوده است. پس از ايشان شاگردانشان مانند فتح الله قوللر آغاسي- پسر خوانده حسين قوللر آغاسي- و عباس بلوكي فر و حسن اسماعيل زاده و حسين همداني و شاگردان اين گروه نقاش، سبك و شيوه كار اين دو استاد را در نقاشي هاي مذهبي و غيرمذهبي روي پرده بوم ادامه داده و زنده نگه داشته اند.


استاد حسن اسماعيل زاده كه تخلص هنري خويش اسماعيل زاده را از نام پدر اسماعيل وام گرفته است، در سال 1301 در زنجان چشم به جهان گشود. ليكن پيش از به دنيا آمدن او، پدرش رخت از جهان بربست. وي با مدد از استعداد خدادادي از همان اوان كودكي به دليل شور و شوق و علاقه اي كه به هنر نقاشي داشت، تجربه هاي نخستين نقش آفريني را كسب كرد.
در كودكي همراه خانواده اش به تهران مهاجرت كرد و در سن 8 سالگي، مادر كه علاقه وافر فرزند را به نقاشي دريافته بود، مرحوم استاد محمد مدبر را به جهت تعليم به او برگزيد. اشتياق بي اندازه شاگرد و تبحر استاد چنان كرد كه حسن اسماعيل زاده، هنرمندي خلاق و نقاشي صاحب قلم شد. وي 10 سال نزد استاد رمز قلم كشيدن و هنر رنگ آميزي را آموخت؛ چنان كه نقاشي هاي او خط و سبك و رنگ قلم استادش مدبر را مي نمود. اين همكاري از يك سو موجب گرايش نقاش مستعد و جوان به شيوه و شگرد استادش محمد مدبر شد و از سوي ديگر عامل رونق نقاشي هاي خيالي ساز مذهبي و شاهنامه اي نزد عامه مردم شد. شگفتا كه او چه در دوران حيات استاد محمد مدبر و چه پس از مرگ ايشان، چنان تشابهاتي از نظر رنگ و طرح با مدبر آشكار ساخت كه بسياري هنگام داوري تابلوهاي آن دو در تشخيص صاحب آن دچار حيرت و ترديد مي شدند. چنان كه امروز هم او را مدبر زنده نام نهادند.
استاد حسن اسماعيل زاده هنر و ذوقش را بيشتر در نقشينه كردن موضوعات مذهبي و به خصوص وقايع كربلا متمركز كرد.
وي در ميان رنگ ها، رنگ هاي تلخ و تيره مانند قهوه اي را بيش از رنگ هاي ديگر دوست داشت. در پس زمينه نقاشي هاي تابلوهايش اين رنگ ها به خوبي نمايان است.
استاد حسن اسماعيل زاده تابلوهاي زيادي در زمينه حماسه هاي مذهبي و ملي و موضوع هاي رزمي و بزمي و آداب و سنن زندگي مردم كشيده است. از جمله نقاشي هاي وي خيمه گاه سيد الشهدا، جنگ هاي حضرت علي(ع)، شمايل اميرالمؤمنين علي(ع)، آتش رفتن سياوش، كشته شدن ديو سفيد به دست رستم، بهرام و گلندام، پرده هاي درويشي؛ و در ارتباط با آداب و سنن مردم تابلوهايي با موضوعات شب عقد كنان، شب حنابندان، شب يلداي زمان قديم، خواستگاري و... طراحي كرده است.
وي يكي از چهره هاي مطرح و از ستون هاي پايدار نقاشي خيالي ساز قهوه خانه اي به حساب مي آيد. برخي از تابلوهاي مرحوم در مجموعه موزه سعدآباد و موزه كندلوس و موزه رضا عباسي نگهداري مي شود.وي مدت ها بود به خاطر ضعف بينايي در خانه اش طراحي مي كرد و تا پايان حياتش، برپايي نمايشگاه هاي متعدد انفرادي و شركت در چند نمايشگاه جمعي داخلي و خارجي از جمله نمايشگاه هايي در خانه آفتاب، موزه هنرهاي معاصر تهران، نگارخانه سعدآباد، فرهنگسراي ارسباران، خانه هنرهاي ايراني، موزه نقاشي پشت شيشه، فرهنگسراي نياوران، مجموعه فرهنگي هنري صبا، فرهنگسراي بهمن، فرهنگسراي خاوران و يك نمايشگاه جمعي در آلمان را در كارنامه كاري اش ثبت كرد.
اين هنرمند در سن 82 سالگي به دليل عوارض ناشي از كهولت سن در تهران دارفاني را وداع گفت.

چند نمونه از آثار استاد رو در زیر با هم می بینیم:

r05ctdg7qln8chqbcnxh.jpg
1ytboete51ntfdl70f9q.jpg
jis9wgg4d3iy6hgdnb2l.jpg
 

Scotopia

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2008
نوشته‌ها
542
لایک‌ها
12
محل سکونت
ABBEY
فرا بارتلمئو نقاش ایتالیایی در28 مارچ سال 1472 در Soffignano نزدیک فلورانس به دنیا آمد.درکودکی علاقه ی زیادی به نقاشی داشت .
از هنرمندان مکتب فلورانس بود و به دوره ی گذار از رنسانس پیشین به اوج رنسانس تعلق داشت.
او به هنگام هنرآموزی در کارگاه کزیمو رسلی با آلبرتینلی آشنا شدو بعدها با او همکاری نزدیک داشت.
بارتلمئو در اوایل کارش به عرفان گرایید و حتی بسیاری از کارهایش را در ملا عام سوزانید.
در سال 1500به پیروی از آنجلیکو وارد دیر مقرس قدیس شد و در سال 1504 نقاشی را از سر گرفت و با رافائل دوستی صمیمانه برقرار کرد.
همکاری او با آلبرتینلی در فلورانس چند سالی ادامه داشت (1512-1509)و بعد به رم رفت.
در واتیکان چنان تحت تاثیر آثار میکلانژ و رافائل قرار گرفت که فروتنانه هیچ درخواستی را برای کار مشترک نپذیرفت.
آثار بارتلمئو با ترکیب بندی بغرنج و در عین حال سنجیده و با طراحی دقیق و رنگ آمیزی لطیف مشخص می شوند.
در اواخر عمر ظرافت اجرای کارش را تا حدی از دست داد ,وی در سال 1517 درگذشت.


معرفی کزیمو رسلی ROSSELLI
نقاش ایتالیایی(1507-1439).از نقاشان معتبر مکتب فلورانس بود و آثاری آرام و ایستا پدید آورد.
بخشی از دیوارهای جانبی نمازخانه ی سیستین را با نقاشی آراست.در فلورانس نیز دیوارنگاری کرد.بارتلمئو از شاگردان او بود.
از جمله آثارش بشارت(1473) و صف بقایا(1486-1484)

معرفی ماریوتو آلبرتینلی ALBERTINIELLI

نقاش ایتالیایی (1515-1474).نقاش ایتالیایی که موضوعهای مذهبی نقاشی میکرد و به هنگام هنرآموزی با بارتلمئو دوست شد.این دو تا مدتها با یکدیگر همکاری داشتند.
اسلوب کارش گاه از اسلوب کار بارتلمئو قابل تشخیص نیست .مهمترین اثر مستقل او دیدار(1503) بوده است.


معرفی فرا آنجلیکو ANGELICO

نقاش ایتالیایی(1455-1387) .استثنایی در میان نقاشان ایتالیایی نیمه ی نخست سده ی پانزدهم به شمار می آید.
از دوره ی هنر آموزی او اطلاعات چندانی در دسترس نیست ولی تاثیر نقاشان گوتیک بین المللی چون مناکو در آثارش به چشم میخورد.در جوانی به صومعه ی قدیس دمینیکو در فیه زله(نزدیک فلورانس ) داخل شد .معروفیتANGELICOبه سبب نقاشیهایی بود که بر دیوارهای دیر مرقس قدیس در فلورانس کشید.
از جمله آثارش پایین آوردن جسد مسیح(حدود1435)-به من دست نزن(دیوار نگاره1442)

معرفی میکل آنجلو بوئونارتی(میکلانژ) MICHELANGELO BUONARROTI
نقاش، پیکرتراش، معمار و شاعر ایتالیایی. در 6 مارس 1475 در توسکانا به دنیا آمد. یکی از مهمترین شخصیتهای دوران رنسانس و نیز از پیشگامان منریسم به شمار می آید.
از جمله آثارش:پرده ی خاکسپاری(حدود 1500 )-مجسمه ی زندانی (حدود 1534)
وی در تاریخ 18 فوریه 1564 در رم درگذشت.


معرفی RAPHAELLO SANZIO|رافائل سانتسيو|نقاش و بنا آرای ایتالیایی

رافائل سانتسيو نقاش ایتالیایی و معمار دوره رنسانس به خاطر تابلوهای حضرت مریم و ترکیب‌های نقاشی بزرگ مقایس در اتاق‌های واتیکان معروف است. و آثارش به خاطر وضوح تصویر و سهولت ساختاری و موفقیتش در انتقال عقیده فلاسفه افلاطونی جدید در مورد شکوه و جلال بشری مورد تحسین قرار گرفته‌است.
او در ششم آوریل یا بیست و هشتم مارچ سال 1483 در اوربینو (Urbino) متولد شد و رافائلو سانتسيو (Raphaello Sanzio) نام گرفت. گفته شده‌است که رافائل فوق‌العاده زیبا و متفکر بود و از همان ابتدا خوش قریحه می‌نمود.
210px-Raphael_missing.jpg

او هنر را نزد پدرش[جوانی سانتی (Giovanni Santi) فرا گرفت. مادرش ماجیادی باتیستا کایرلا (Magia de Battista Ciarla) در 1491 از دنیا رفت اما پدرش که نقاش قرن شانزدهم و شرح حال نویس جورجیو وازاری (Giorgio Vasari) – نقاشی با شایستگی نه چندان زیاد – بود دستورات اولیه نقاشی را به پسرش یاد داد و او را تحت حمایت خود قرار داد. سانتی مردی با فرهنگ بود که ارتباطی پیوسته با عقاید هنری پیشرفته رایج در دربار اوربنیو داشت و قبل از مرگش در سال 1494 وقتی که رافائل یازده ساله بود پسرش را با فلسفه بشر دوستانه در دربار آشنا کرد.
اگر چه رافائل تحت تاثیر هنرمندان بزرگ فلورانس، رم واوربنيو قرار گرفت اما گذشته از این شاید قدرت سرزندگی فرهنگي آن شهر پیشرفت سریع و استثنایی نقاش جوان را به همراه داشت. در حالی‌که در آغاز قرن شانزدهم زمانی که هفده سال او تمام نشده‌بود استعداد و ذوق شگفت‌آوری از خود داد.
او تکنیک‌های جدید نقاشی را از لئوناردو داوینچی (Leonardo da vinci) و مایکل آنجلو (Michelangelo) آموخت و عناصر زیبایی و آرامش از موضوعات احساسی و عمده آثارش بودند. رافائل در سال 1499 در اوربنيو به نزد پروجینو (Perugino) رفت و هنرجو و دستیار او شد.
پروجینو نقاش سال‌های 1520-1478 به کشیدن مناظر زیبا در نقاشی‌هایش عشق می‌ورزید و کارهای اولیه سانتسيو به آثار پروجنیو شباهت بسیاری داشت به طوری که آثاری از قبیل عیسی مصلوب در کنار مریم (Crucifixion With Virgin)، یوحنای مقدس (Saint John) و جرمه مقدس (Saint Gerome) و مریم مقدس (Saint Mary Magdalene ) تصور می‌شد که متعلق به سانتسيو باشد تا اینکه کلیسای سن جیمینگ نیانو(Chruch of san Giming niano) ثابت کرد که در حقیقت تمام آن آثار توسط پروجینو کشیده شده‌است.
رافائل در پاییز سال 1504 به طور حتم به فلورانس رفت اما مشخص نشده‌است که آیااین اولین ملاقاتش از فلورانس بوده یا نه اما به گواهی آثارش در حدود سال 1504 اولین ارتباط اساسی را با این تمدن هنری داشت که در تقویت تمام افکاری که او تا آن زمان کسب کرده‌بود تأثیر بسزایی گذاشت و همچنین افق‌های جدید و وسیعی را پیش روی او باز کرد. عمده آثاری را که او در بین سال‌های 1507 -1505 به‌وجود آورد به طور قابل ملاحظه‌ای از سوی آثار مردم مقدس بودند که تحت تأثیر لئوناردو قرار داشتند که نوآوری بزرگی را از سال 1480 در نقاشی به‌وجود آورده‌بود. مخصوصاً این تأثیر بیشتر از تابلوهای حضرت مریم (Madonna) و بچه‌ای به طرف خیابان (Child With St) گرفته شده‌است.
در این موقع رافائل به یادگیری چگونگی ترکیب‌های ساختاری تابلوهایش مشغول شد و یگانگی جدیدی از ترکیب و منع از وجه تمایزات غیرضروری در آثارش از جمله تغییرات تابلوهای او در فلورانس بود که بیش‌تر مدیون تکنیک نور لئوناردو است و نقاشی سیاه قلم را نیز نزد داوینچی یاد گرفت که متأثر از سبک اسفاماتو (Sfumato) – سبک لئوناردو در استفاده از سایه نرم و نازک‌ به جای خط گذاشتن در شکل‌ها و چهره‌ها – بود. تابلوهای پرتوان رافائل با لطافت و توازن درون آن نظیر مریم کوچک (Small Cauper Madonna) بدون شک تأثیر گرفته از مایکل آنجلو است.
در مدت زمانی که رافائل در فلورانس بود دوک گایدوبالدو (Duke Guidobaldo) او را برای کشیدن تابلویی برای هنری هفتم پادشاه انگلستان به خدمت گرفت. در این تابلو به اسم جرج مقدس و اژدها (Saint George and The Dargon) رافائل پرتره جرج را به عنوان یک جنگجوی دلیر که در مقابل قسمت بیرونی و راست کنام اژدها می‌جنگد، نشان می‌دهد. در تقابل با نبرد درون تابلو، در پس زمینه آن وضع آرام بی‌سروصدایی دیده می‌شود.
در داستان جرج مقدس بعد از این‌که اژدها کشته می‌شود تمام شهر به دین مسیحیت برگردانده می‌شوند که سمبل پیروزی مسیحیت بر همه است. در حوالی سال‌های 1509-1508 وقتی که 25 ساله بود توسط پاپ جولیوس دوم (Pope Julius II) به رم فرا خوانده شد تا برای تزئین تک‌تک اتاق‌های کاخ واتیکان به آن‌ها کمک کند. او اولین اتاقی را که در کاخ واتیکان کامل کرد اتاق امضا بود و او در این زمان فرصتی داشت که هنر کلاسیک خود را در اندازه مجلل و بزرگ به کار گیرد .
رافائل دیوارهای کاخ را به‌صورت تجلیل از چهار جنبه فضیلت بشری مصور کرد. الهیات، فلسفه، هنر و قانون و ترکیب شدن این چهار نمود نشان دهنده انتقال قرون وسطی به دنیای نوین بود. در این مدت رافائل تنها کمی در رم شناخته شده‌بود اما در زمان اندکی هنرمند جوان تحت قدرت جولیوس و دربار روز به روز رشد کرد و سرانجام بسیار معروف شد به گونه‌ای که او را شاهزاده نقاشان نامیدند. سانتسيو دوازده سال آخر عمر کوتاهش را در رم گذراند که این سال‌ها، سال‌های پرکار و پراز شاهکارهای موفق او بودند. در سال 1508 رافائل به کار بر روی اثر استشهاد مسیج (Deposition of Christ) پرداخت که هم اکنون در گالری برگسه (Borghese) در رم است. در این تابلو مشخص است که رافائل خودش را وقف احتمالات اشاره کننده به آناتومی انسانی کرده‌است ولی با آثار لئوناردو و مایکل آنجلو تفاوت دارد چون هر دوی آن‌ها از نیرومندی و هیجان می‌گفتند در حالی‌که او وسعت آرامش و برون‌گرایی را برای ایجاد یک جامعه محبوب و دست‌یافتنی آرزو می‌کند. رافائل سانتسيو در سال 1509 به روی یک مجموعه آپارتمان‌های پاپی سخت کارکرد و با در نظر گرفتن ارتباط بین تصاویر پیکره‌ها و هنر معماری تولیدی در آن‌ها و حتی در بین تابلوهای ابتدایی او کاملاً روشن است که احساس رافائل از احساسات معلم‌هایش فرق دارد. در سال 1515 در رم اولین مدیر موسسه روزگار باستان شد و در سال‌های 1516-1515 تابلوهایی را در دو مقیاس مختلف نقاشی کرد. در این سال‌ها او به روی طرح فلسفی به شیوه نقاشی آبرنگ کار می‌کرد. این طرح شامل توجیه تاریخی قدرت کلیسای کاتولیک رومی به واسطه فلسفه افلاطونی بود و از مهم‌ترین نقاشی‌های آبرنگ او دیسپیوتا(Disputa) ومدرسه آتن‌ها(The School of Athens) هستند دیسپیوتا نشان‌دهنده رویایی الهی از خدا و پیامبران و فرستاده شدگانش در بالای جمعی از نمایندگان در زمان حال و گذشته است که پیروزی کلیسا را در برابر پیروزی حقیقت قرار می‌دهد.
مدرسه آتن‌ها مجموعه‌ای از دانش دنیوی یا فلسفه است که نمایش‌گر افلاطون و ارسطو است که توسط فلاسفه گذشته و حال در یک محیط معماری شد و مجلل احاطه شده‌اند که پیوستگی تفکر افلاطونی را در طول تاریخ نشان می‌دهد. مدرسه آتن‌ها شاید معروف‌ترین نقاشی آبرنگ رافائل باشد که یکی از بزرگ‌ترین آثار هنری در دوره رنسانس محسوب می‌شود حدوداً در همان زمان موضوعات عام‌تری را برای نقاشی انتخاب می‌کرد و پیروزی گالاتیا در فارنسینا (Famesina) در رم اثری از اوست که شاید موفق‌ترین یادگار دوره زندگی معنوی دوران باستان باشد آخرین شاهکار رافائل، تبدیل صورت (Transfiguration) است که تصویر یک محراب بزرگ است که با مرگش ناتمام باقی ماند و توسط دستیارش جولیو رمانو (Givilio Romano) کامل شد و در حال حاضر در موزه واتیکان وجود دارد. این تابلو مجموعه اثری است از ترکیب ظرافت کاری فوق‌العاده و زیبایی در اجرای آن که وحشت و فشار گروهی پرجمعیت را نشان می‌دهد و بیان‌گر درکی جدید از جهانی پویا و آشفته است که به پیش‌بینی جهان جدید پرداخته‌است. رافائل در ششم آوریل 1520 پس از تحمل رنج بیماری پانزده روزه در سی‌وهفتمین سال زندگی خود از دنیا رفت و همراه با سوگ و تحسین جهانی در پانتئون (معبد خدایان) به خاک سپرده شد در حالیکه آخرین تابلوی او در بالای تابوتش جای گرفته بود.
رافائل تابلوهای تصویر حضرت مریم بانوی گراندوکا (Madonna dell Granduca)، مریم کوچک (The small Couper Madonna) و (The Alba Madonna) را کشیده‌است. او همچنین انیسندیوی جوان (Stanza dall incendio) و چهار تابلوی بزرگ مقیاس با نام‌های ازدواج زن عفیف ( Marriage of the Virgin)، عیسی مصلوب با مادر عیسی (The crucified with christ) و مقدسین و فرشتگان (Saints and Angels) را خلق کرده‌است. او پرتره درباری (The Courtier) را در سال 1515 نقاشی کرد و علاقه زیادی را به پرتره‌نگاری نشان می‌داد او پرتره‌های معروف بیندوآلتوویتی (Bindo Altoviti) بالداساری کاستیلیونه(Baldassare Castiglione) و لادنا ولاتا (La Donna Velata) را به تصویر کشیده‌است. به مدت طولانی تاریخ نویسان معتقد بودند که پرتره بیندوآلتوویتی در واقع خود رافائل می‌باشد زیرا به تمام مشخصات ظاهری او شباهت بسیاری داشت اما اکنون به توافق رسیدند که این تابلو تصویر آلتوویتی را در سن بیست و دو سالگی نشان می‌دهد و تابلوی بالداساری مربوط به پرداخت احساسی به یک نویسنده بشر دوست خوشنام دوره رنسانس است و پرتره لادنا ولاتا نیز احتمالاً به چندین زنی که در تابلوهای مریم مقدس دیده می‌شد شباهت عجیبی دارد و تصور می‌شود که معشوقه خودش باشد و هر سه پرتره نمونه‌های عالی از سبک و احساس دوره رنسانس هستند.
رافائل سانتسيو هنرمند کلاسیکی بود که اعتقاد داشت که انسان در اخلاق و دیانت می‌تواند به حد کمال برسد او تابلوهایی را نیز با استفاده از روغن بر روی چوب کشیده‌است او روی آثار لئوناردو، مایکل آنجلو و فرابارت دنیئو (Fra Bart Doinneo) مطالعه کرد و سایه روشن، آناتومی و ایجاد هیجان در بیننده، را از آ‌ن‌ها آموخت در سال 1514 رافائل رییس معماری سین پیترز باسیلیکا (Saint Peters Basilica) شد و یک سال بعد از آن به عنوان رییس حفاری‌های موسسه روزگار باستان در داخل و در نزدیکی رم منصوب شد.
رافائل از جمله نابغین نقاشان دوره رنسانس است و بزرگ‌ترین طراح دوره رنسانس است به طوری‌که تا سال 1900 نقاشان را تحت تأثیر خود قرار داده‌بود. او مردم را وادار کرد که وقتی به نقاشی‌هایش نگاه می‌کنند به فکر هویت وجودی خویش بیفتند. رافائل احساسات واقع‌گرایانه را وارد کار نقاشی‌اش کرد و دید مردم را به هنر تغییر داد. رافائل زندگی را می‌کشید. او نقاشی است که پرتره‌ها را با کوچک‌ترین جزئیاتش به روی صفحه می‌آورد. او شیوه فکری مردم را نسبت به مریم مقدس تغییر داد. او به کشیدن موضوعات احساسی می‌پرداخت و بدین گونه دنیای هنر را دچار تحول کرد به طوریکه اگر یک بررسی کلی بر روی آثار هنری رافائل داشته باشیم، نشانه‌هایی را از هارمونی و روشن‌بینی واقع‌گرایانه در آثارش می‌بینیم. رافائل نگاهی به عقب به سبک معماری روم باستان در نقاشی ساختمان‌ها داشت.
موضوعاتی را انتخاب می‌کرد که به روزگار باستان مانند زمان افلاطون و سقراط برمی‌گشت. چهره‌های کشیده‌شده در تابلوهای اوعضلانی و خیالی و پر از احساس و حرکات اشاره کننده بودند که در کنار حقیقت‌گرایی به چشم می‌خورد او در مدت زندگی کوتاه سی‌ساله خود دوره کاملی از نوع دوستی ایتالیایی را به‌صورت خلاصه و منسجم بیان کرد بسیاری از مورخین هنر بر این اعتقاد هستند که آثار او فقدان آن نیروی پویایی آثار لئوناردو یا مایکل آنجلو است ولی به هر حال با وجود این‌که به اندازه مایل آنجلو و لئوناردو زندگی نکرد اما در تمام اوقات هم رده آن‌ها و در زمره‌ی یکی از بزرگ‌ترین نقاشان جهان جای گرفت.
چند تا از نقاشی های زیبای رافائل رو در پایین می بینید:
تصاویرزیر مربوط به سایتهای arts-oilpaintings.com و artlex.com وrussellmcneil.blogspot.com هستن
vry86rthkgwuqe1fbs6m_thumb.jpg

943ag6uazxlz39yd50hn_thumb.jpg

9fgkzjwr8k3973tzwmrp_thumb.jpg

رافائل سانتسیو در ویکی پدیا

چند تا از آثار Fra bartolomeo رو در زیر میبینید:



برای دیدن آثار بیشتری از Fra bartolomeo میتونید به این سایتهاabcgallery.com,artcyclopedia.com,wga.hu,wikimedia.org سری بزنید.عکسها رو از همین سایتها براتون گذاشتم .
 
بالا