• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

من و فوتبال !!

Roby

کاربر فعال فوتبال<br> عضو تحریریه مجله فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,263
لایک‌ها
1,395
خب براي نتيجه گيري نهايي از بين اين سه تا يكي رو انتخاب كنيد
توپ دولايه
من و فوتبال
ياد باد آن روزاگاران ياد باد

خواهشا نفري يك نظر بديد تا بشه نتيجه گيري كرد
البته ARMF‌عزيز , مرجان خانم نظراتشون معلومه
جواد - ساسان - فرزاد و آفا يوسف عزيز لطفا يك بار ديگه قبول زحمت كنند و در مرحله دوم انتخابات هم حاضر بشند ممنون
ساير دوستان هم اگه علاقه داشتند ميتونند نظر بدند و محدود به نفرات بالا نيست
 
Last edited:

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
من و فوتبال

بیشتر به موضوع می خوره.
 

Ari@n

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
7 آگوست 2009
نوشته‌ها
2,029
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
TehrAn
خب شاید یخورده خاطره من از این دنیای چهل تیکه لعنتیه(!) دوست داشتنی عجیب و خنده دار باشه . من اولین باری که از فوتبال خوشم اومد و باهاش ارتباط بر قرار کردم بر میگرده به کارتون بی نظیر فوتبالستها !! فکر کنم 6-7 سالم بود و با شوق خاصی این کارتون رو دنبال میکردم که تا مدتها زندگیم شده بود سوبا و واکی ! و اتفاقا اون حرکت جالبی رو که فرزاد گفت که توپ رو میزد به دیوار تا بتونه برگشتش رو مهر کنه اتفاقا کار اون روزای من بعد این کارتون بود ! خلاصه بگذریم تا اینکه کم کم دیدم بد جور عاشق فوتبال شدم و دیگه نمیتونم بهش روزا فکر نکنم . خب میرسیم به بازی ایران استرالیا که من 8 سالم بود و دیگه اوج هیجان و علاقه من تو همون بازی اتفاقا بود که چند برابر و چند برابر شد... جام جهانی 98 و اولین جام جهانی من که قشنگ بی صبرانه منتظرش بودم شروع بشه بشینم ببینم !! اتفاقا قبل اینکه بازیها شروع بشه یادمه یه ویژه نامه ای گرفته بودم که تو هر صفحش اطلاعات همه تیم های شرکت کننده تو جام جهانی بود و من خیلی با حوصله اطلاعات همه تیم ها رو هر شب مینشستم میخوندم . یادش بخیر..
جام جهانی بلاخره شروع شد و تا من اولین تجربه شیرینم رو از جام جهانی تجربه کنم . بازی افتتاحیش هم بین برزیل و اسکاتلند بود اگه اشتباه نکنم.

ادامه پست بعد..
 
  • Like
Reactions: JVD

Ari@n

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
7 آگوست 2009
نوشته‌ها
2,029
لایک‌ها
1,888
محل سکونت
TehrAn
تو اون جام مکزیک یه بازیکنی داشت به اسم هرناندز که من خیلی ازش خوشم اومده بود ! :دی و اتفاقا تو اون بازی آلمان - مکزیک من شدید واسه خاطر این طرفدار مکزیک بودم که بعد از حذفشونم خیلی ناراحت بودم.
یه خاطره جالب دیگه هم که دارم اتفاقا از بازی ایتالیا - فرانسه هست بابام شدید عاشق ایتالیا و بویژه باجو بود و تو اون شب بازی وقتی ایتالیا رو پنالتی حذف شد ناراحت بود و برام اتفاقا خاطره ناکامی ایتالیا رو تو جام جهانی قبلیش و شخص خود باجو برام گفت که هنوزه هنوزه یادم میاد دلم واسه باجو واقعا از ته قلبم میسوزه ! :دی
خب کم کم برسیم به بازی های برزیل ! با هر بازی برزیل که میگذشت من بیشتر عاشق رونالدو میشدم.. تا این که دیگه اون آخرا روش تعصب عجیبی پیدا کرده بودم که اون تعصب همچنان برام باقی مونده تا به الان ! بازی لعنتی فینال برزیل - فرانسه , بازی که تا عمر دارم از یادم نمیره ! بازی که بعد از زدن سوت پایانش دو ساعت گریه کردم ! و همش به فرانسه فحش و نفرین میفرستادم !! و اتفاقا جالبیش اینه هی این مورد رو تکرار میکردم که رونالدوی من(!) تو این بازی اون رونالدوی همیشگی نبود اخه چرا ؟!! که اتفاقا بعدش حالا شایعه بود یا واقعیت که عنوان شده بود رونالدو اون شب مسموم شده بوده.. و تنفر من رو از اون فرانسه چند برابر بیشتر کرد. حالا جالبیشم اینه من دقیقا اون روزا تازه پلی استیشن 1 رو که تو دور هم بود گرفته بودم . حالا این رو میگم شاید کسی از بازی فیفا 98 اون موقع مثل من خاطره داشته باشه . چه آهنگ قشنگی هم داشت میمردم براش :دی لینک اون آهنگ هم میذارم شاید یکی تجدید خاطره ای کرد :

http://www.4shared.com/audio/YFw8aTQo/Chumbawamba_-_I_get_knocked_do.htm

خب تا اینجا کافی باشه من بازم خیلی خاطره دارم :دی به خصوص خاطره داخلی رو گذاشتم برا بعدی بگم . البته فکر کنم خیلی بد و ناقص گفتم که دیگه ببخشید به بزرگی خودتون
 
  • Like
Reactions: JVD

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
51
محل سکونت
تهران
سلام خدمت دوستان
ببخشید دیر شد.
ظاهرا اکثر دوستان نظرشون روی من و فوتبال هست. من هم تابع نظر جمع هستم.

شاد و پیروز باشید
 

Roby

کاربر فعال فوتبال<br> عضو تحریریه مجله فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,263
لایک‌ها
1,395
ساسان خان الان براي تغيير نام چه كار بايد كرد من خودم ميتونم انجامش بدم يا زحمتش با شماست؟
اگه در حيطه احتيارات شماست كه لطفا به همون من و فوتبال تغييرش بديد ممنون

از همه دوستاني كه در نظر سنجي شركت كردند و براي بنده و اين تاپيك احترام قائل شدند صميمانه تشكر مي كنم
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
51
محل سکونت
تهران
ساسان خان الان براي تغيير نام چه كار بايد كرد من خودم ميتونم انجامش بدم يا زحمتش با شماست؟
اگه در حيطه احتيارات شماست كه لطفا به همون من و فوتبال تغييرش بديد ممنون

از همه دوستاني كه در نظر سنجي شركت كردند و براي بنده و اين تاپيك احترام قائل شدند صميمانه تشكر مي كنم

استاد انجام شد . فقط 2 تا علامت تعجب هم گذاشتم جلوش تا بیشتر جلب نظر کنه. :)

شاد و پیروز باشید
 

Roby

کاربر فعال فوتبال<br> عضو تحریریه مجله فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,263
لایک‌ها
1,395
ممنون
فقط ميخواستم اينو بگم كه اين تاپيك از الان ديگه صرفا تاپيك بنده نيست و اميدوارم كه بازهم شاهد مطالب خوب دوستان باشيم
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
درود

خب پس شد من و فوتبال!!
دست رئیس هم درست.
مبارک باشه/ چرخش برامون بچرخه:دی

روبی جان نگران نباش من اونقدر پر چونه هستم که تو بورس میمونه :lol:
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
سلام
اسم جدید خورد به ورزن جدیده کلا همه چیز بهم ریخت :دی
وقتی شانس رو مینوشتم و بعدا تو مجله گفتم که درباره اون بازی بنویسم. فینال 2000

یورو 2000 من 16-17 سالم بود فکر کنم. اوج اشتیاق فوتبالی و جوش و شور برای کسب موفقیت های تیمهای محبوب و محبوب شخصی خودم دلپیرو. شماره ده واقعی من اون سالها ده لاجوردی رو هم به تن داشت . و بی رقیب در کشور ایتالیا. به قولی جوان اول و امید اول بود. بازیها فوق العاده بود و ایتالیا این بار بدشانسیش رو همراه نداشت. من اون تابستون رو بخاطر سپری کردن یه تابستان کاملا فوتبالی و ... به شهرستان رفته بودم و البته منزل پدربزرگم هم اونجا بود. شور قوتبالی خودم و شور یورو تابستونی رو رقم زده بود پر از احساس.
از شانس بد من اون روزها بخاطر کارایی که تو بروز کردن و یا هر چی دیگه تقویت کنندهای سیگنال اون استان انجام میشد شبها و درست سر اکثر بازیها تلویزیون برفکی میشد و وا مصیبت ها. خوشبختانه بازیهای ایتالیا خیلی به مشکلی نخورد. خیلی دوس دارم اشاره کنم به اون بازی با سوئد و تو مرحله حذفی با هلند و خدایا اون شب چقدر تولدو رو دوست داشتی. گرفتن دو پنالتی در جریان بازی و همینطور درخشش تو ضیافت پنالتی ها و اون عکس قشنگی که از اون بازی هست و همه دیدیم و حتی رو جلد کتاب روزی روزگاری فوتبال هم رفت. واقعا اون شب بازی فوتبال واقعا بازی بود و واقعا فوتبال. همه چی داشت. زیبایی. استرس و بی رحمی. و اون استادیوم که چه زیبا واقعا زیبا یکدست نارنجی پوش بود و من دلم برای هلند خیلی میسوخت که ما میخواستیم ببریمشون. هلند رو همیشه با دید دیگه ای میبینم و برام اهمیت خاص خودش رو داره.
بازی فینال ولی اصل حرف هست و ناکام موندن ستاره من. نمیتونم باور کنم که اون بازی چی شد. گل دلوکیوو درست بعد از به زمین اومدن الکس و دو تا موقعیت گل الکس که یکیش خیلی صد در صد نبود ولی یکیش چرا بود. اون صحنه که بارتز چطوری مثل رزمی کارها با استوک رو سر الکس اومد و یا اون خوش شانسی بارتز و بد شانسی الکس. همه چیز میرفت جلو در حالی که نتیجه بود ولی ترس هم بود. و اخرش شد اونچه نباید میشد. ترزگه که هنوزم خیلی دوسش دارم ما رو بخاک سیاه نشوند همونطور که چند دقیقه قبلترش ویلتورد (که بعد از اون گل ازش متنفر بودم همیشه) گل مساوی رو زده بود.
همیشه ترزگه رو با ارفاق مقصر نمیدونستم و ویلتورد رو مسبب اون اتفاق میدونستم . و البته پیش خودم دلپیرو رو به خاطر اینکه تعویضی اومده بود ملامت کمتری میکردم ولی هیچ گاه اون دو تا صحنه خطرناک شانس گل رو از یاد نمیبرم و اون نشستن مات گونه الکس روی زمین در اخر بازی و همینطور قدم زدنهاش و ... از تلخترین خاطرات فوتبالی من بود اون شب و میتونم اعتراف کنم که وقت خواب بالشم از اشکهام خیس بود. یه گریه بی صدا برای این که کسی نفهمه و به هر ویژگی خوب یا بدی وصل نشم. واقعا وقتی قهرمان گریه کنه طرفدارش باید چی کار کنه؟ دلم خون شد اون شب.
 
Last edited:

Roby

کاربر فعال فوتبال<br> عضو تحریریه مجله فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,263
لایک‌ها
1,395
جواد جان واقعا اون بازي يكي از تلخ ترين بازيهاي فوتبالي هست كه بياد دارم حتي بدتر از فينال 1994
در بازي با برزيل انصافا اونها تيم برتر بودند و آدم ميتونست خودش رو قانع كنه اما بازي با فرانسه برعكس بود. بعد از اون شب ديگه كلا از فرانسه و ترزه گه و زيدان و بارتز و هرجي متعلق به اون نسل فوتبال فرانسه بود متنفر شدم بخصوص كه 2 سال قبلترش هم در پنالتي ها به همين تيم باخته بوديم
تنها فرانسوي اون نسل كه ازش متنفر نيستم دشان هست

اما بدتر از اون باخت براي من رفتن دينوزوف كبير بود مردي كه هميشه با ديدنش خاطرات سال 82 براي آدم زنده ميشد. من واقعا سبك فوتبالي رو كه ايتالياي زوف بازي مي كرد خيلي دوست داشتم حتي بيشتر از فوتبال ساچي و ليپي . فوتبال زوف از جنس فوتبالي بود كه من بهش مي گم فوتبال ناب ايتاليايي
هيچ وقت نتونستم بفهمم كه چرا عليرغم شايستگي اون تيم به زوف كه اون جهره عبوسش باعث ميشد بيشتر بهش علاقه مند بشم ، فرصت بيشتري داده نشد ولي به يك احمقي ( ببخشيد اينجور ميگم) مثل تراپ اونقدر فرصت دادند
بعد از اون شب ديگه زوف رو زياد بخاطر نميارم الانم كه ديگه سنش خيلي بالا رفته سال 82 فكر كنم بالاي 40 سال سن داشته الان كه تقريبا 30 سال گذشته از اون موقع
از اون نسل82 فقط زوف تا سطح مربيگري تيم ملي بالا اومد


پ.ن : راستي يادته بازي با هلند همون نيمه اول با اخراج زامبروتا ( اگه اشتباه نكنم) ده نفر شديم واقعا از چه جهنمي پيروز بيرون اومديم بيشتر شبيه معجزه بود چيزي كه براي ايتاليا خيلي كم اتفاق ميفنه
 
Last edited:
  • Like
Reactions: JVD

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
واقعا

منم زوف رو خیلی دوست داشتم. به نظرم خیلی مظلومانه رفت و یاد حرف سیمن می افتم: مردم همیشه فقط بازی اخر رو بیاد دارن. // تصویرش برام همیشه ایستاده کنار نیمکت جاودان خواهد بود.

تراپ واقعا به نظرم بی دانش ترین مربی ایتالیا بود و هست. کسی که اون افتضاح رو قبل از داور تو 2002 رقم زد. از معدود ادمهایی هست که تو دنیای فوتبال ازش متنفرم.

من از اون تیم زیدان رو هم دوست داشتم . و دلداریش به الکس رو از یاد نمیبرم. حتی با رفتنش به رئال اصلا ازش ناراحت نشدم و یه مهر سیاه زدم رو اسم رئال. اینها ما ما بودن و رفتن برای دیگران.
دشام رو منم خیلی دوست داشتم و همیشه میگشتم دنبال یکی مثل اون تو ایران :دی

بازی با هلند فکر کنم خود خدا تیم رو برد بالا.
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
پ.ن : راستي يادته بازي با هلند همون نيمه اول با اخراج زامبروتا ( اگه اشتباه نكنم) ده نفر شديم واقعا از چه جهنمي پيروز بيرون اومديم بيشتر شبيه معجزه بود چيزي كه براي ايتاليا خيلي كم اتفاق ميفنه

اقا خاطرات بد تعریف نکید:دی
خو از تیم های دیگه که بردید اسم ببرید:( چیکار هلند من دارید:(
دلتون میاد؟:(
مظلوم ترین تیم دنیاس:دی
 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
کاری که جواد شروع کرد خیلی خوبه
بیایید ما هم از زیباترین بازی های فوتبالی که دیدم هم یاد کنیم

من برای شروع بازی هایی که توی ذهنم دارم از فینال لیگ اروپا سال 2005 شروع میکنم

لیورپول و میلان

همون دقیقه یک میلانیها با یک ضربه ایستگاهی در جناج چپ لیورپول که پیرلو ساخت و مالدینی زد تو گل! یک هیچ جلو افتادن
پنج دقیقه مونده بود نیمه اول تموم شه که میلان گل دوم رو هم زد!
من منتظر بودم نیمه اول تموم شه و برم یک دستی به آب برسونم که همون دقیقه آخر میلان یکی دیگه هم زد!
من و میگی! متنفر از میلان و اعصاب خط خطی! واقعا اون لحظه همون حسی رو داشتم که زمان بازی ایران و استرالیا وقتی دو هیچ عقب بودیم داشتم!
نیمه اول کذایی با همون سه گل تموم شد و من حتی نمیتونستم تصور کنم لیور به بازی برگرده. با اینکه اصلا طرفدار لیورپول نیستم و هیچ منچستری ای دوست نداره سر به تن لیورپولی ها باشه اما نفرتم از میلان به حدی بود که نمیتونستم برای لیورپول باخت بخوام!
ده دقیقه از نیمه دوم شروع شده بود و من ناامیدانه به تی وی نگاه می کردم که جرارد زد و دیدا رو سوراخ کرد!
هنوز هم ناامیدی توی تماشاگرها بیداد می کرد
دو سه دقیقه نگذشته بود که با شوت یک لیورپولی (اسمیچر بود اگه اشتباه نکنم) گل دوم رو هم لیورپول زد و من در پوست خودم نمی گنجیدم وقتی گل خوردن این میلانی ها رو میدیدم
چند دقیقه بعد هم که آلونسو با پنالتی گل تساوی رو زد و شادی ما دو چندان گشت
یعنی نمیشد باور کرد که لیورپول توی پنج دقیقه سه گل زده باشه
کلا میلانی ها نا نداشتن و بهت زده بودن
نیمه دوم که تموم شد هر دو تیم با احتیاط وقت های اضافه رو شروع کردن و بعد از 120 دقیقه رفتن توی ضربات پنالتی
ضربان پنالتی هم که کلا دودک یک طرف بود و میلان یک طرف و بازی با نتیجه 3 1 به نفع لیورپول تموم شد
و من هیچ وقت اون بازی رو یادم نمیره
رویایی بود واقعا
یکی از بازی های فوتبال که باید اون رو جزو ده بازی قرن ذکر کرد
 
  • Like
Reactions: JVD

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
امروز 8 آذر بود
روزی که بی شک نه تنها در تاریخ فوتبالو ورزشمون بلکه در کل زندگیمون فراموش نخواهد شد
خاطره ای که یاد اوریش و دیدن تصاویرش هنوز ان شور و شوق و استرس را در ما زنده می کند
متنی خوندم که واقعا با خوندنش بغض کردم؛برای شما هم می زارمش تا بخونید



پ.ن:ببخشید ،فکر کردم جاش این تاپیک باشه اگر اشتباه فکر کردم منو ببخشید:)

آن دیوانه را خدا فرستاده بود...

به بهانه سالگرد حماسه ملبورن / 8 آذر 14 ساله شد

مرجع خبری پرسپولیس : گاهی با خودمان فکر می کنیم دیوانه ای که تور دروازه ایران را پاره کرد و مانع از حملات بی امان شاگردان تری ونه بلز شد هدیه ای بود از جانب خدا برای نسلی که تا ابد در قلب ها ماندگار خواهد بود.



باورمان نمی شود ، 14 سال از حماسه ملبورن گذشت. حالا برای پیدا کردن باقی مانده نسل تاریخساز فوتبال ایران باید با ذره بین در میان ستاره نماهای این روزهای فوتبال با روزهای پایانی دوران بازیگری مهدی مهدوی کیا سر کنیم!

اول آذر ماه 76 ، 128 هزار نفر ایرانی برای تماشای مسابقه رفت مرحله پلی آف مقدماتی جام جهانی 98 به استادیوم آزادی رفتند تا در روزی که تری ونه بلز ایران را کشور خطرناک خوانده بود و حتی در اقدامی توهین آمیز آب آشامیدنی شاگردانش را از استرالیا به ایران آورده بود، شاهد تساوی یک بر یک دو تیم باشند.



نتیجه ای که شاید در خوشبینانه ترین حالت هیچ کس در سراسر ایران چنین پایان تاریخی را برای آن پیش بینی نمی کرد. روزها به سرعت گذشت و 8 آذر ماه 76 فرا رسید. خوب خاطرم هست که خیابان های پایتخت در آن روز مثل سرزمین ارواح بود، سرد و بی روح!



بازی به وقت ایران ظهر برگزار می شد و در میان سکوت رعب آور خیابان های تهران ، تاریخی ترین بازی فوتبال ایران در حضور 80000 هزار تماشاگر استرالیایی در ورزشگاه کریکت ملبورن آغاز شد.



در روزی که جواد خیابانی بعد ها فاش کرد به علت اشکالاتی که در دریافت تصاویر وجود داشت، بازی با سرعت فراتر از حد طبیعی برای بینندگان ایرانی پخش می شد، استرالیایی ها با محوریت هری کیول ، ویدوکا و ویدمار از همه جهات به سمت دروازه عابدزاده هجوم می آورند.



ارسال مورب لازاریدیس از سمت چپ که با حرکت امیدبخش عابدزاده و مهار توپ با یک دست از سوی او همراه شد نخستین شوک را به مردم ایران و ملی پوشان وارد کرد.



هر چند در نهایت هری کیول در دقیقه 32 دروازه ایران را گشود ، اما درخشش وصف ناپذیر عقاب در چهارچوب دروازه تا ابد از ذهن مردم ایران پاک نخواهد شد. در نیمه دوم با ثبت گل دوم استرالیا، پیتر هور چهره شناخته شده استرالیایی که بارها در روند برگزاری مسابقات اختلال ایجاد کرده بود ناگهان وارد زمین شد و تور دروازه ایران را پاره کرد.



این حرکت دیوانه استرالیایی پایانی بود بر حملات دامنه دار استرالیا بر دروازه ایران. پایانی که با حرکات آکروباتیک و روحیه بخش احمدرضا عابدزاده روند بازی را به کلی تغییر داد.



چند دقیقه بعد عابدزاده با زیرکی داور مسابقه را مجاب کرد برای خطایی که به وضوح انجام نشده بود به هری کیول کارت زرد نشان دهد. اتفاقی که بازیکنان استرالیا را از نظر روحی بیش از پیش تحت فشار قرار داد.



سومین هافبک گلزن تاریخ فوتبال جهان با گلی که وارد دروازه مارک بوسنیج کرد اختلاف را به حداقل رساند تا از آن لحظه بعد دست ها رو به آسمان بلند شود ، خوب یادم هست تسبیح مادربزرگ و بی تابی پدر در لحظاتی که امیدها برای صعود ایران به صفر میل می کرد.



علی دایی اما این بار همه را غافلگیر کرد و با پاس زمینی و در عمق خداداد عزیزی را در موقعیت تک به تک با بوسنیج قرار داد:



«کریم باقری، دایی ، یه توپ پشت مدافعان... خداداد عزیزی، خداداد عزیزی ، توی دروازه ، توی دروازه ، گل برای ایران... گل برای ایران... بازهم روی زمین ، خداداد عزیزی دروازه استرالیا رو باز می کنه»



فریاد های جواد خیابانی در روزی که گویی او هم ستاره بود و گزارش آدم را دق نمی داد! آغوش هایی که یکی بعد از دیگر به سویت باز می شد و سجده شکر ... از زمان به ثمر رسیدن گل ایران تا پایان آن 8 دقیقه وقت اضافه جهنمی که ما را تا سر حد مرگ برد و با درخشش عقاب به رستگاری رساند تا سوت پایان مسابقه ، اشک های استیلی و دور افتخار عابدزاده با پرچم ایران، تصویری است که هرگز از ذهن نگارنده پاک نخواهد شد.



همه لحظه هایی که از ذهنمان پاک نمی شوند، سیگاری که والدیر ویرا از روی زمین برداشت و دوباره پک زد، پشتک های عقاب ، تاخیر نمایش ابراهیم تهامی برای خروج از زمین ، چهره مغرور مارک بوسنیج و هری کیول ، اشک های حمید و...



8 آذر 76 روزی بود که مردم استرالیا آن را تلخ ترین روز تاریخ ورزش کشورشان نامیدند و گزارشگر استرالیایی پس از سوت پایان مسابقه آشکارا به گریه افتاد. پس از بازی از قول والدیر ویرا سرمربی تیم ملی ایران تنها یک نقل قول منتشر شد: من فقط روی نيمكت نشستم و دعا می‌كردم. البته وقتی صعود كرديم، دلم واقعا برای استراليايی‌ها سوخت. چون در آن لحظات می‌دانستم چه غم سنگينی در دل دارند، به ويژه كودكان استراليايی كه می‌گريستند و می‌پنداشتند تيمشان بايد برنده اين بازی می‌شد.



حالا گاهی با خودمان فکر می کنیم دیوانه ای که تور دروازه ایران را پاره کرد و مانع از حملات بی امان شاگردان تری ونه بلز شد، هدیه ای بود از جانب خدا برای نسلی که تا ابد در قلب ها ماندگار خواهد بود.



امروز 8 آذر ماه 90 ، حماسه ملبورن 14 ساله شد ولی ملبورن هنوز برای ما مثل خواب و رویاست. هنوز وقتی تصاویر بازی را می بینیم نگران می شویم که مبادا توپ خداداد گل نشود! مبادا عقاب بالاخره زیر فشار استرالیایی ها اشتباه کند!



ترکیب ایران: احمدرضا عابدزاده، محمد خاکپور، مهدی پاشازاده، نعیم سعداوی، افشین پیروانی، حمید استیلی، کریم باقری، مهدی مهدوی کیا، خداداد عزیزی ، رضا شاهرودی و علی دایی


لبنک
 

Roby

کاربر فعال فوتبال<br> عضو تحریریه مجله فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
20 ژوئن 2005
نوشته‌ها
1,263
لایک‌ها
1,395
عالي بود دستتون درد نكنه
واقعا خوندنش احساس عجيبي به ادم ميده
تك تك لحظات اون بازي در حين خوندن اين متن جلو چشمم بود
يادش بخير
چه روزگاري بود
من اون موقع تازه از دانشگاه فارغ التحصيل شده بودم

بايد آهي كشيد و گفت
پير شدم
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
سلام

همین چند دقیقه پیش تو پی ام یاهو یکی از دوستان خبر گلزنی ترزگه برای ریورپلات رو بهم داد. یادم افتاد که چیکار ها با این عشق لاجوردی ما کرده این پسر و چه کارایی برای عشق تورینی! بعد یاد این افتادم که روبی جان اینجا نظرش رو درباره اون بازی تلخ گفته بود و خلاصه یاد اینجا افتادم.
خب از فینال 2000 تو یورو که به فرانسه باختیم گفتم و احوالاتم ! :دی ولی خب دنیا خیلی کوچیکه. شش سال بعد با تقریبا همون تیم یقه همون فرانسو رو گرفتیم اونم تو یه فینال دیگه و البته مهمتر.

کلی تر بگم. خونه دانشجویی بود و دیار غربت. بهرحال برای پسر ها مخصوصا این دوران صفایی داره بس وصف ناشدنی. و سهم فوتبال البته توش زیاده اگه اهلش باشند. من به واسطه همین فوتبال خیلی زود بین همرشته ای ها و رفقای سال اولی جا افتادم . شاهدم دارم همینجا :دی زیاد حرف نزنم. خلاصه کلام اینکه یه دوستی داشتم که از اولم یکی از همخونه ای هام بود و این پسر تو عمرش و به گفته خودش تنها چند تا بازی فوتبال دیده بود اونم در حد بازی ایران و امریکا و ایران و استرالیا . حالا حساب کنید من تو این رفاقت و در زمینه فوتبال چه پایه ای داشتم! :دی / کم کم رو حساب علاقه من و پیگیری های من از تیمها یه مقداری علاقمند شد. از تیمهایی که من خوشم میومد اونم خوشش اومد کم کم و همینطور از بازیکنهای منفورم ..... داستان داشتیم خلاصه. وسط بازی بیا و شرح قانون بده و چرا مربی اینطوری کرد و ....

شب فینال 2006 شده بود. تو امتحانا بود و جو درسی و فوتبالی که گره میخورد. یه رفیق فوتبالی دیگه داشتم که اومده بود پیشمون و یه جورایی به من امید هم میداد.
بازی که بازی بود. اونها زیدان داشتند و ما بوفون! تیممون خوب بود ولی این ایتالیا اذیت میکنه دیگه لامصب. ایتالیا ست و این ستم هاش!
از احساسات زمان گل زدن و خوردن و اینها چی بگم دیگه. همه دیدیم و میدونیم.
بریم تو وقت اضافه و پنالتی ها و اون رفیقمون. بهش میگفتیم حاجی!

من دل تو دلم نبود و این پنالتی ها از راه رسیدند. حاجی هم بنده خدا دلش میخواست همونی بشه که جواد میخواد! فقط چند ثانیه بود. پنالتی نوبت به الکس رسید و همه کابوسهای ایتالیایی از جلو چشمم رژه میرفت. دست و پام یخ کرده بود. حاجی دستشو رو شونه من فشار میداد و اون رفیقمون هم میگفت گله. بهت قول میدم. یاد روبی باجو بودم که توپش رفت اون بالا. تسلیم شدم. میگفتم خدا اگر قراره ببازیم بذار اله گل کنه و ببازیم. اینو خراب نکن خدا.
پیش خودم میگفتم نترس. هر چی شده شده دیگه. حداقل ده پانزده ثانیه اخلاف تصویره. الان یا الکس تو المان خوشحاله یا ناراخت. تو این لحظه اون زده ضربه شو ولی تو هنوز ندیدی!

همه چیز از ذهنم پاک بود. فاصله ام تا تی وی شاید یه متر بود. توپ و که برد بکاره دیگه نیم خیز بودم. واقعا طاقت دیدنش رو نداشتم.
بازی استقلال و انیانگ پنالتی نوازی رو تو اون استخر آزادی ترجیح دادم نبینم و گل نشد. (استادیوم بودم اون رو اتفاقا)
میخواستم اینم نبینم. یهو یاد اون دفعه افتادم. گفتم اونبار ندیدی و گل نشد پس نگاه کن. حاجی میگفت چی میگی؟ (از ذهن من خبر نداشت خوب)
نمیدونم چی شد. تقریبا وایساده بودم دیگه. وقتی الکس حرکت کرد به سمت توپ نمیدونم چی شد! انگار گفتم این طلسم و میشکنم. چشمام و بستم! از داد حاجی و رفیقمون (مصطفی بود . اینم بگم خب :دی) فهمیدم گل شده. گفتم چی شد گل شد تا نگاه کنم فهمیدم و خیالم راحت شد. نشستم اهسته اش رو ببینم.
واقعا تو اون لحظه گل کردن پنالتی الکس برام از برد مهمتر شده بود. نمیخواستم اگر قراره ببازیم با خراب کردن این پنالتی ببازیم.

چند دقیقه بعد گروسو پنالتی اخر و گل کرد و من مات مونده بودم. از خوشحالی واقعا خشکم زده بود. حاجی بهم فحش میداد و داد میزد لامصب چرا هیچی نمیگی؟؟
من مات به صفحه تلویزیون و خوشحالی ایتالیا. پیش خودم میگفتم خوب شد ایتالیایی نیستم یهو قلبم وا میستاد.

خلاصه بعد از چند دقیقه از جام بلند شدم و راه میرفتم. باز این حاجی کلید کرد : جواد پس تو مگه خوشحال نیستی. چرا ساکتی. / یواش بهش گفتم حاجی تو حالیت نیس! :lol:

حاجی بهترین رفیق من بود البته . به قول معروف گوشش سوت بکشه!
 

سوگل سرخ

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 دسامبر 2012
نوشته‌ها
65
لایک‌ها
223
این تاپیک الان دیدم. عجب تاپیکی هست یه حس و حال عجیبی توش هست .حیف که این مدت این تاپیک پست نخورده. برای من فوتبال تازه از 98 شروع شد. با فرانسه و با اون تیم رویایی . یادش به خیر . در عالم باشگاه طرفدار یوونتوس هستم. بازیکن اولی هم که دوستش داشتم و دارم آلکس دل پیرو بوده و بعد هم زیدان و بارتز . وای که چه تیمی بود 98 فرانسه.با امه ژاکه عالی بودیم .بعد امه ژاکه همه از ریمون دومنک بدشون میومد ولی برای من اون یه آدم رویایی بود یه آدمی که شکل مربی فوتبال نبود یه چیزی شبیه یه ریاضیدان بود یا شاید یه موسیقیدان . به هر حال با رفتن زیزو و اون نسل طلایی فعلا فرانسه جون به لبمون کرده ولی خدا رو چه دیدی یه وقت دوباره هازارد و دوستانش تونستن یه فرانسه رویایی تولید کنن. ولی همیشه افسوس فرانسه 98 میخورم. یادش به خیر
 
بالا