فکرشم نمی کردم به این زودی از یاد همه فراموش بشم ، حتی خانوادم هم انگار باهام غریبه شدن . دریغ از حتی یه اس ام اس .
می دونستم همچین روزی میاد . واسه همون از چند روز قبل شعر شهریار رو تو امضام گذاشتم .
دیشب تا صبح به ماه خیره شده بودم و تنها رفیقم سیگار بود و این شعر.
ای ماه امشب به درد دل من تسکینی ، آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من ، سر راحت نــنـهادی بر بالیـنی
همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند ، امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان ، گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی .
می دونستم همچین روزی میاد . واسه همون از چند روز قبل شعر شهریار رو تو امضام گذاشتم .
دیشب تا صبح به ماه خیره شده بودم و تنها رفیقم سیگار بود و این شعر.
ای ماه امشب به درد دل من تسکینی ، آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من ، سر راحت نــنـهادی بر بالیـنی
همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند ، امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان ، گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی .

مرسی داداش .تقدیم به عمو معین :دی
]
