شاعری در وسط كوچه‌ی دل
عشق را گيج و هراسان می‌ديد
آن طرف‌تر امّا
تاجری -حبّه قندی در دست-
از هجوم پشه‌ها سان می‌ديد!
عشق را گيج و هراسان می‌ديد
آن طرف‌تر امّا
تاجری -حبّه قندی در دست-
از هجوم پشه‌ها سان می‌ديد!
-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
هايكو...كاريكلماتور... و طرح
- شروع کننده موضوع sinama_sina
- تاریخ شروع
شاعری رفت به ده
بركت از گندم آبادی رفت
كدخدا شاعر شد!
بركت از گندم آبادی رفت
كدخدا شاعر شد!
شاعري در چنته هيچ نداشت
بوستان طبعش
جز كدوتنبل و كاهو و كلم پيچ نداشت!
روح بي معرفتش لق ميزد
اهل فن مي گفتند:مهره شخصيتش پيچ نداشت
بوستان طبعش
جز كدوتنبل و كاهو و كلم پيچ نداشت!
روح بي معرفتش لق ميزد
اهل فن مي گفتند:مهره شخصيتش پيچ نداشت
شاعری عشقش را
به زبان اصلی
مو‌به‌مو ترجمه کرد!
دل‌آرام
به زبان اصلی
مو‌به‌مو ترجمه کرد!
دل‌آرام
شاخه ای گل برداشت،
به شقایق نگریست
شاعری در دل خود سخت گریست ..
انکراتیک
به شقایق نگریست
شاعری در دل خود سخت گریست ..
انکراتیک
شاعری مکانیک می‌خواند اما
دلش در برق بود!
نیوتن
دلش در برق بود!
نیوتن
شاعری در صنعات ادبی
خودکفا شد دیروز!
دل‌آرام
خودکفا شد دیروز!
دل‌آرام
باد پاييز برگها را رنگ مي‌زند
آيا او مي‌نشاند بر سرم
اولين موي سپيد را
*
چهار ديوار عريان
تنها يك چراغ
براي دلپذير ساختن اتاق يخ‌زده
*
ميان برگ‌هاي نيلوفر
يك انعكاس
مردمك‌هاي گربه
*
گل‌ها باريده‌اند
گلبرگ‌هاي پاره‌پاره را باد با خود برده
تا سايه
*
سايه روي علف نرم
رؤياي سگ خوابيده بالا مي‌رود
چون مه‌اي سبك
----
سوزوكي ناتسوم (۱۹۱۶ـ ۱۸۶۷)
ترجمه‌ی اصغر نوري
آيا او مي‌نشاند بر سرم
اولين موي سپيد را
*
چهار ديوار عريان
تنها يك چراغ
براي دلپذير ساختن اتاق يخ‌زده
*
ميان برگ‌هاي نيلوفر
يك انعكاس
مردمك‌هاي گربه
*
گل‌ها باريده‌اند
گلبرگ‌هاي پاره‌پاره را باد با خود برده
تا سايه
*
سايه روي علف نرم
رؤياي سگ خوابيده بالا مي‌رود
چون مه‌اي سبك
----
سوزوكي ناتسوم (۱۹۱۶ـ ۱۸۶۷)
ترجمه‌ی اصغر نوري
1
نشسته زیر دانه های ریز باران
نگاه سرد
خیره به جایی نا معلوم
2
انتهای شب
شیشه ی بخار گرفته ی ماشین
و مقصدی گنگ و وهم آلود
3
به تماشای آب
رو به خط سیر قایق ها
سایه ی غمگین تو را می خواند!
سید محمد صدرالغروی
نشسته زیر دانه های ریز باران
نگاه سرد
خیره به جایی نا معلوم
2
انتهای شب
شیشه ی بخار گرفته ی ماشین
و مقصدی گنگ و وهم آلود
3
به تماشای آب
رو به خط سیر قایق ها
سایه ی غمگین تو را می خواند!
سید محمد صدرالغروی
رو به آسمان
ایستاده بر آرمان
درخت
گرد می شوند
قطره های شبنم سپید
بی هیاهو
جویبار کوچک
پنهان می شود
در علف های خزان بدرود گوینده
ایستاده بر آرمان
درخت
گرد می شوند
قطره های شبنم سپید
بی هیاهو
جویبار کوچک
پنهان می شود
در علف های خزان بدرود گوینده
اشک انسان، به خاطر مرگ و جدایی
عزیزی است .
اشک دریا، برای زندگی و
در آغوش گرفتن
ماهی
[FONT="]قباد جلی زاده؛ شاعر معاصر عراق - برگردان به فارسی: بابك صحرانورد[/FONT]
عزیزی است .
اشک دریا، برای زندگی و
در آغوش گرفتن
ماهی
[FONT="]قباد جلی زاده؛ شاعر معاصر عراق - برگردان به فارسی: بابك صحرانورد[/FONT]
گه گاه
ابر ها استراحتی می دهند
نظاره گان ماه را
شکوه صبح
آشکاره است امروز
عمر کوتاه من
ابر ها استراحتی می دهند
نظاره گان ماه را
شکوه صبح
آشکاره است امروز
عمر کوتاه من
1
دنبال شب‌تاب‌ها می‌گردد
لای بوته‌ها
باد روز اول خزان
2
باد در هیاهوست
چنار ِ حیاط
در روز نخست پاییز!
3
غم برگریزان
شادی شروع مدرسه
شهر در تضاد!
4
برگ های نارنجی
جارو می شوند
رفتگر نارنجی پوش
5
سیب، خرمالو، انار
پاییز
در میوه فروشی
6
صدای خش خش برگها
گم می شود
در سرفه های پیرمرد
عباس حسین‌نژاد
دنبال شب‌تاب‌ها می‌گردد
لای بوته‌ها
باد روز اول خزان
2
باد در هیاهوست
چنار ِ حیاط
در روز نخست پاییز!
3
غم برگریزان
شادی شروع مدرسه
شهر در تضاد!
4
برگ های نارنجی
جارو می شوند
رفتگر نارنجی پوش
5
سیب، خرمالو، انار
پاییز
در میوه فروشی
6
صدای خش خش برگها
گم می شود
در سرفه های پیرمرد
عباس حسین‌نژاد
1
آی می چسبد زمستان
به صرف ِ
کلمه آغوش!
2
چه ذوقی دارم
که حتا یک دقیقه بیشتر
در خواب منی!
3
از تو
شبی جا مانده در من
که صبح نخواهدشد!
4
نمی‌آیی
که این‌همه را
از پیش پای من برداری!
آی می چسبد زمستان
به صرف ِ
کلمه آغوش!
2
چه ذوقی دارم
که حتا یک دقیقه بیشتر
در خواب منی!
3
از تو
شبی جا مانده در من
که صبح نخواهدشد!
4
نمی‌آیی
که این‌همه را
از پیش پای من برداری!
شاخه ای گل برداشت،
به شقایق نگریست
شاعری در دل خود سخت گریست ..
انکراتیک
به شقایق نگریست
شاعری در دل خود سخت گریست ..
انکراتیک
شاعری مکانیک می‌خواند اما
دلش در برق بود!
نیوتن
دلش در برق بود!
نیوتن
شاعری در صنعات ادبی
خودکفا شد دیروز!
دل‌آرام
خودکفا شد دیروز!
دل‌آرام
باد پاييز برگها را رنگ مي‌زند
آيا او مي‌نشاند بر سرم
اولين موي سپيد را
چهار ديوار عريان
تنها يك چراغ
براي دلپذير ساختن اتاق يخ‌زده
ميان برگ‌هاي نيلوفر
يك انعكاس
مردمك‌هاي گربه
گل‌ها باريده‌اند
گلبرگ‌هاي پاره‌پاره را باد با خود برده
تا سايه
سايه روي علف نرم
رؤياي سگ خوابيده بالا مي‌رود
چون مه‌اي سبك
سوزوكي ناتسوم (۱۹۱۶ـ ۱۸۶۷)
ترجمه‌ی اصغر نوري
آيا او مي‌نشاند بر سرم
اولين موي سپيد را
چهار ديوار عريان
تنها يك چراغ
براي دلپذير ساختن اتاق يخ‌زده
ميان برگ‌هاي نيلوفر
يك انعكاس
مردمك‌هاي گربه
گل‌ها باريده‌اند
گلبرگ‌هاي پاره‌پاره را باد با خود برده
تا سايه
سايه روي علف نرم
رؤياي سگ خوابيده بالا مي‌رود
چون مه‌اي سبك
سوزوكي ناتسوم (۱۹۱۶ـ ۱۸۶۷)
ترجمه‌ی اصغر نوري
1
نشسته زیر دانه های ریز باران
نگاه سرد
خیره به جایی نا معلوم
2
انتهای شب
شیشه ی بخار گرفته ی ماشین
و مقصدی گنگ و وهم آلود
3
به تماشای آب
رو به خط سیر قایق ها
سایه ی غمگین تو را می خواند!
سید محمد صدرالغروی
نشسته زیر دانه های ریز باران
نگاه سرد
خیره به جایی نا معلوم
2
انتهای شب
شیشه ی بخار گرفته ی ماشین
و مقصدی گنگ و وهم آلود
3
به تماشای آب
رو به خط سیر قایق ها
سایه ی غمگین تو را می خواند!
سید محمد صدرالغروی
رو به آسمان
ایستاده بر آرمان
درخت
گرد می شوند
قطره های شبنم سپید
بی هیاهو
جویبار کوچک
پنهان می شود
در علف های خزان بدرود گوینده
ایستاده بر آرمان
درخت
گرد می شوند
قطره های شبنم سپید
بی هیاهو
جویبار کوچک
پنهان می شود
در علف های خزان بدرود گوینده