• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
در مني و اين همه ز من جدا، با مني و ديده ات به سوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو، تو نشسته گرم گفتگوي غير
غرق غم دلم به سينه مي تپد، با تو بيقرار و بي تو بيقرار
واي از آن دمي كه بيخبر ز من ، بركشي تو رخت خويش از اين ديار
سايه توام به هر كجا روي ، سر نهاده ام به زير پاي تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز، تا كه بر گزينمش به جاي تو
شادي و غم مني به حيرتم، خواهم از تو.... در تو آوردم پناه
موج وحشيم كه بي خبر ز خويش، گشته ام اسير جذبه هاي ماه
گفتي از تو بگسلم... دريغ و درد، رشته وفا مگر گسستني است؟
بگسلم زخويش و از تو نگسلم، عهد عاشقان مگر شكستني است؟
ديدمت شبي به خواب و سرخوشم، وه.... مگر به خوابها ببينمت
غنچه نيستي كه مست اشتياق، خيزم و ز شاخه ها بچينمت
شعله مي كشد به ظلمت شبم، آتش كبود ديدگان تو
ره مبند... بلكه ره برم به شوق، در سراچه غم نهان تو
فروغ فرخزاد
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
همه شب با دلم كسي مي گفت:«سخت آشفته اي ز ديدارش
صبحدم با ستارگان سپيد مي رود، مي رود نگهدارش»
من به بوي تو رفته از دنيا، بي خبر از فريب فرداها
روي مژگان نازكم مي ريخت، چشمان تو چون غبار طلا
تنم از حس دستهاي تو داغ، گيسويم در تنفس تورها، مي شكفتم ز عشق و مي گفتم:
«هر كه دلداده شد به دلدارش، ننشيند به قصد آزارش
برود؛چشم من به دنبالش، برود؛عشق من نگهدارش»
آه اكنون تو رفته اي و غروب سايه مي گسترد به سينه راه
نرم نرمك خداي تيره غم مي نهد پا به معبد نگهم
مي نويسد به روي هر ديوار، آيه هاي همه سياه سياه
فروغ فرخزاد
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
پشت هر چهره شهري است
كوچه هايش پر رمز پر راز
آسمانش چشم
گاه باران گاه آبي
وزماني پر پرواز كبوترها
باغ اين شهر پراز قاصدك است
همه اينجا منتظرند
چشم به راه
خاك اين شهر پراز خاطره سبز مسافرهاست
نقدي بايد زد
قصه بكر شنيدن دارد
پشت هر چهره شهري است
پرشمع
پر نذر
آرزوها بادبادكهايي رقصان
در هوا سرگردان
فرصتي بايد براي دل بستن
ديدن....
پشت هر چهره شهري است
دروازه لبخند كجاست؟؟؟؟؟
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
حس همیشه داشتنت
نه عشق و دلبستگیه
نه قصه ی گسستنه
نه حرف پیوستگیه
عادت و عشق وعاطفه
هر چه لغت تو عالمه
برای حس من و تو
یک اسم گنگ و مبهمه
تو این روزای بی کسی
اگر به دادم نرسی
یه روز میای که دیر شده
نمونده از من نفسی
خواستن تو برای من
فراتر از روح و تنه
راز همیشگی شدن
همیشه از تو گفتنه
اگر تو مهلتم بدی
مهلت مرگو نمی خوام
با تو به قصه می رسم
همراه لحظه ها می آم
عادت و عشق و عاطفه
هر چه لغت تو عالمه
برای حس من و تو
یک اسم گنگ و مبهمه
تو این روزای بی کسی
اگر به دادم نرسی
یه روز می ای که دیر شده
نمونده از من نفسی
همیشه عاجزه کلام
از گفتن معنی ناب
هیچ عاشقی عاشقی رئ
یاد نگرفته از کتاب
عادت و عشق و عاطفه
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
دل بریدم از تمام زندگی
در تو گم گشتم به نام زندگی
با تو بودن شد برایم هر نفس
معنی ناب کلام زندگی
موج خواهش های تو اما کشید
عاقبت ما را به کام زندگی
به نام زندگانی حرامم شد جوانی
به نام زندگانی حرامم شد جوانی
نوشدارویم بمال ، تلخی نکن
تا ننوشم زهر جام زندگی
معنی هر دل بریدن مرگ بود
تو نبودی التیام زندگی
با تلود رنج ما آغاز شد
رنج افتادن به دام زندگی
با تو بودن شد برایم هر نفس
معنی ناب کلام زندگی
موج خواهش های تو اما کشید
عاقبت ما را به کام زندگی
کند شد شمشیر جانم کهنه شد
بس که ماندم در نیام زندگی
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
خیلی وقته از چشام ، بی تو بارون می باره
دل نا کید من، تو رو آرزو داره
دل ناامید من ،‌ تو رو آرزو داره
ای همیشگی ترین ، آه ای دورترین
سوختن کار من است ، نگرانم منشین
راست می گفتی تو ، دیگر کنون دیر است
دوستی و دوری ، آخرین تقدیر است
راست می گفتی تو ، باید از عشق برید
از چنین پایانی به سر آغاز رسید
شکستی و شکستم ، گسستی و گسستم
چه بودی و چه بودم ، چه هستی و هستم
تو رها از من باش ،‌ ای برایم همه کس
زیر آوار قفس ، مانده ام من ز نفس
تو و خورشید بلند ، من و شب های قفس
بعد از این با خود باش ، یاد تو ما را بس
شکستی و شکستم ، گسستی و گسستم
چه بودی و چه بودم ، چه هستی و هستم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
ای نازینین ، ای نازینین
در اینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها
در اینه افتاده چین
از تندباد حادثه
گفتی که جان در برده ایم
اما چه جان در بردنی
دیریست که در خود مردهایم
ای نازنین ، ای نازنین
در اینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها
در اینه افتاده چین
این جا به جز درد و دروغ
هم خانه ای باما نبود
در غربت من مثل من
هر گز کسی تنها نبود
عشق و شعور و اعتقاد
کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست
بر نارفیقان شرم باد
هجرت سرایی بود و بس
خوابی که تعبیری نداشت
هر کس که روزی بار بود
اینجا مرا تنها گذاشت
اینجا مرا تنها گذاشت
ای نازنین ، ای نازنین
من با تو گریه کرده ام
در سوگ همراهان خویش
آنان که عاشق مانده اند
در خانه بر پیمان خویش
ای مثل من در خوداسیر
لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما
این قصه می ماند به جا
هجرت سرابی بود و بس
خوابی که تعبیری نداشت
هر کس که روزی یار بو
اینجا مرا تنها گذاشت
اینجا مرا تنها گذاشت
ای مثل من در خود اسیر
لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما
این قصه می ماند به جا
ای نازنین ،‌ ای نازنین
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
به تو از تو می نویسم
به تو ای همیشه در یاد
ای همیشه از تو زنده
لحظه های رفته بر باد
وقتی که بن بست غربت
سایه سار قفسم بود
زیر رگبار مصیبت
بی کسی تنها کسم بود
وقتی از آزار پاییز
برگ و باغم گریه می کرد
قاصد چشم تو آمد
مژده ی روییدن آورد
به تو نامه می نویسم
ای عزیز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو
گم شد و به قصه پیوست
ای همیشگی ترین عشق
در حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا
تا ابد در حسرت تو
به تو نامه می نویسم
نامه ای نوشته بر باد
که به اسمت چو رسیدم
قلمم به گریه افتاد
ای تو یارم ، روزگارم ، گفتنی ها با تو دارم
ای تو یارم ، از گذشته یادگارم
به تو نامه می نویسم
ای عزیز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو
گم شد و به قصه پیوست
در گریز ناگزیرم
گریه شد معنای لبخند
ما گذشتیم و شکستیم
پشت سر پلهای پیوند
در عبور از مسلخ تن
عشق ما از ما فنا بود
باید از هم می گذشتیم
برتر از ما عشق ما بود
ای تو یارم ، روزگارم ، گفتنی ها با تو دارم
ای تو یارم ، از گذشته یادگارم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
گفتم که چرا دورتر از خواب و سرابی ... خواب و سرابی
گفتی که منم از با تو ولیکن تو نقابی ... اما نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی ، تو کجایی
گفتی که طلب کن مرا تا که بیابی
چون همسفر عشق شدی ، مرد سفر باش ، مرد سفر باش
هم منتظر حادثه ، هم فکر خطر باش ، فکر خطر باش
هر منزل این راه بیابان هلک است
هر چشمه سرابی ست که بر سینه ی خک است
در سایه ی هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماتری ست که در خواب کمین است
در هر قدمت خار ،‌ هر شاخه سر دار
در هر نفس آزار هر ثانیه صد بار
چون همسفر عشق شدی ، مرد سفر باش
مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش ،‌ فکر خطر باش
گفتم که عطش می کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمه ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه ترین ،‌ قلب تو دریاست
گفتم که در این راه ،‌ کو نقطه ی آغاز
وقتی که تویی تو ، خود پاسخ این راز
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
سر بر روی شانه های مهربانت می گذارم
عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
دوست دارمن
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای تو بودن دوست دارم
دوست دارم
خالی از خودخواهی من ،‌ برتر از آلایش تن
من تو را و.الاتر از تن ،‌ برتر از من دوست دارم
شانآهایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
دوست دارم
عشق صدها چهره دارد ،‌ دست تو ایینه دارش
عشق را در چهره ی ایینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم ما را قصه ها گفتگوهاست
من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن ، دوست دارم
بغض سرگردان ابرم ، قله ی آرامشم تو
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
دوست دارم
عمق چشمان تو این دریای شفاف غزل را
بی نیاز از این زبان لال گفتن دوست دارم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
در صحنه ی بازیگری کهنه ی دنیا
عشق است قمار من و بازیگر آنم
با آنکه همه باخته در بازی عشقند
بازنده ترین است در این جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است به جامم
دل سوخت ،‌ تن سوخت ، ماندم من و نامم
دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و حاضر به مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم با درد بسازم
در مذهب رندان این است نمازم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم ، عاشق این کهنه قمارم
من در به در عشقم و رسوای جهانم
چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف من و من کهنه حریفش
سرگرم قماریم من و او ،‌ بر سر جانم
باید که ببازم ، با درد بسازم
در مذهب رندان ، این است نمازم
عمری ست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
من از عالم و آدم
گله دارم گله دارم
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم
گله دارم گله دارم
شما که حرمت عشقو شکستین
کمر به کشتن عاطفه بستین
شما که روی دل قیمت گذاشتین
که حرمت عشقو نگه نداشتیم
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم ، گله دارم
من از دست خدا هم
گله دارم گله دارم
فریاد من شکایت
به روح بی قراره
روحی که خسته از همه
زخمی روزگاره
گلایه ی من از شما
حکایت خودم نیست
برای من که از شما
سوختم و گم شدم نیست
اگه عشقی نباشه
آدمی نیست
اگه آدم نباشه
زندگی نیست
نپرس از من چه آمد بر سر عشق
خواب من به جز شرمندگی نیست
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
من از عالم و آدم
گله دارم گله دارم
آهای مردم دنیا
آهای مردم دنیا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم
گله دارم گله دارم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
خدایم ، خدایم
آه ای خدایم
صدایت می زنم بشنو صدایم
شکنجه گاه این دنیاست جایم
به جرم زندگی این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
مرا بگذار با این ماجرایم
نمی پرسم چرا این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
گلویم مانده از فریاد و فریاد
ندارد کس غم مگ صدا را
به بغض در نفس پیچیده سوگند
به گل های به خون غلتیده سوگند
به مادر سوگوار جاودانه
که داغ نوجوانان دیده سوگند
خدایا حادثه در انتظار است
به هر سو باد وحشی در گذر است
به فکر قتل عام لاله ها باش
که خواب گل به گل کابوس خار است
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت می زنک با گریه هایم
صدایت می زنم بشنو صدایم
الهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان نگردان
عطا کن دست بخشش همتم را
خجل از روی محتاجان نگردان
الی کیفرم را می پذیرم
که از تو ذات خود را پس بگیرم
کمک تا که با ناحق نسازم
برای عشق و آزادی بمیرم
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت می زنم با گریه هایم
صدایت می زنم بشنو صدایم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
با یاد عزیزانم
این قوم پریشانم
با زخم تن و جانم
می ایم و گریانم
از خانه ی ویرانم
باحسرت پنهانم
می ایم و می دانم
من یک شبه مهمانم
گه یوسف تبعیدی
در حسرت کنعانم
گه هم نفس یعقوب
آن پیر پریشانم
تا مرهم پیراهن
بر زخم دو چشمانم
در دایره ی حسرت
می چرخم و می خوانم
من یک شبه مهمانم
من یک شبه مهمانم
ای هر نفست خورشید
در ظلمت این تبعید
ای مرهم تو امید
بر زخم تن و جانم
ای دست تو آسایش
ای پاسخ هر خواهش
تو ساحل آرامش
من موج پریشانم
آهنگ سفر کردم
رو سوی تو آوردم
اما دل من آنجاست
در جمع عزیزانم
آهنگ سفر کردم
رو سوی تو آوردم
اما دل من آنجاست
در جمع عزیزانم
بر من تو ببخش ای یار
ای بخشش تو بسیار
شاید دگری دیدار
هرگز نشود تکرار
بر من تو ببخش ای یار
ای ببخش تو بسیار
شاید دگری دیدار
هرگز نشود تکرار
آهنگ سفر کردم
رو سوی تو آوردم
اما دل من آن جاست
در جمع عزیزانم
آهنگ سفر کردم
رو سوی تو آوردم
اما دل من آنجاست
در جمع عزیزانم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
گرفتارم گرفتارم
به دست من گفتارم
در این دنیای عاشق کش
به جرم تن گفتارم
من از انسان سخن گفتم
من از عاشق شدن گفتم
به من رندانه خندیدند
مرا هرگز نفهمیدند
گرفتارم گرفتارم
به دست من گرفتارم
در این دنیای عاشق کش
به جرم تن گرفتارم
منم از دودمان عاشقان تنها به جا مانده
دلم در آرزوی کوچ و تن بین شما مانده
به من آموخت این فریادهای تلخ بی پاسخ
که هر چه در پی آنم فقط در قصه ها مانده
من از انسان سخن گفتم
من از عاشق شدن گفتم
به من رندانه خندیدند
مرا هرگز نفهمیدند
گرفتارم گرفتارم
به دست من گرفتارم
در این دنیای وانفسا
میان جمعم و تنها
کنون بگذار که با تنهایی خود همنشین باشم
رها از قید این آلودگی های زمین باشم
به جرم عاشقی رویای ام خوانند بکم نیست
به ذات خود خیانت کرده ام گر غیر ازاین باشم
من از انسان سخن گفتم
من از عاشق شدن گفتم
به من رندانه خندیدند
مرا هرگز نفهمیدند
گرفتارم گرفتارم
به دست من گرفتارم
در این دنیای وانفسا
میان جمعم و تنها
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
رو می کنم به اینه
رو به خودم داد می زنم
ببین چه قدر حقیر شده
اوج بلند بودنم
رو می کنم به اینه
من جای اینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم
این اینه س یا که منم
من و ما کم شده ایم
خسته از هم شده ایم
بنده ی خک ، خک ناپک
خالی از معنای آدم شده ایم
رو می کنم به اینه
رو به خودم داد می زنم
ببین چه قدر حقیر شده
اوج بلند بودنم
دنیا همون بوده و هست
حقارت از ما و منه
وگرنه پیش کائنات
زمین مثل یه ارزنه
زمین بزرگو باز نیست
دنیای رمز و راز نیست
به هر طرف رو می کنم
راه رهایی باز نیست
من و ما کم شده ایم
خسته از هم شده ایم
بنده ی خک ، خک ناپک
خالی از معنای آدم شده ایم
دنیا کوچک تر از اونه
که ما تصور می کنیم
فقط با یک عکس بزرگ
چشمامونو پر می کنیم
به روز ما چی اومده
من و تو خیلی کم شدیم
پاییز چه قدر سنگینی داشت
که مثل ساقه خم شدیم
من و ما کم شده ایم
خسته از هم شده ایم
بنده ی خک ، خک ناپک
خالی از معنای آدم شده ایم
رو می کنم به اینه
رو به خودم داد می زنم
ببین چه قدر حقیر شده
اوج بلند بودنم
رو می کنم به اینه
من جای اینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم
این اینه س یا که منم
رو می کنم به اینه
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
اگر چه جای دل دریای خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریایی از دل کم میارم
اگرچه روبرویی مثل اینه با من
ولی چشام بسم نیست برای سیر دیدن
نه یک دل نه هزار دل
همه دل های عالم
همه دل ها رو می خوام
که عاشق تو باشم
تویی عاشق تر از عشق
تویی شعر مجسم
تو باغ قصه از تو
سحر گل کرده شبنیم
تو چشمات خواب مخمل
شراب ناب شیراز
هزار میخونه آواز
هزار و یک شب راز
می خوام تو رو ببینم نه یک بار نه صد بار
به تعداد نفس هام
برای دیدن تو ، نه یک چشم ،‌ نه صد چشم
همه چشما رو می خوام
تو رو باید مث گل نوازش کرد و بویید
با هر چه چشم تو دنیاس فقط باید تو رو دید
تو رو باید مث ماه رو قله ها نگاه کرد
با هر چی لب تو دنیاس تو رو باید صدا کرد
می خوام تو رو ببینم نه یک بار نه صد بار
به نعداد نفس هام
برای دیدن تو، نه یک چشم ،‌ نه صد چشم
همه چشما رو می خوام
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
توی این دنیای بی حاصل بودن
با همه شکستگی های دل من
با همه تلخی قصه ی تو و من
من که حیفم میاد از گلایه کردن
ارزش گلایه ی من بیش از این هاست
نه برای اون کسی که اهل سوداست
کسی که لحظه به لحظه رنگ دنیاست
من ساده به خیالم از خود ماست
سهم من از تو چه بوده غیر آزار
تویی که دنیا برات شده یه بازار
من تو رو به چشم یاری دیده بودم
تو مرا اما به چشم یه خریدار
ارزش گلایه ی من بیش از این هاست
نه برای اون کسی که اهل سوداست
تو رو باید می شناختم که هزار تا چهره داشتی
روی احساس و دل من داشتی قیمت می گذاشتی
تو نتونستی بفهمی که وفا خریدنی نیست
چینی شکسته ی دل ، دیگه پیوند شدنی نیست
سهم من از تو چه بوده غیر آزار
تویی که دنیا برات شده یه بازار
من تو را به چشم یاری دیده بودم
تو مرا به چشم یه خریدار
توی این دنیای بی حاصل بودن
با همه شکستگی های دل من
با همه تلخی قصه ی تو و من
من که حیفم میاد از گلایه کردن
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
تو ای بال و پر من
رفیق سفر من
می میرم اگه سایت
نباشه رو سر من
تویی خود خود عشق
که بی تو نفسم نیست
کجا تو خونه داری
که هر جا می رسم نیست
اهل کدوم دیاری
کجا تو خونه داری
که قبله گاهم اونجاست
هر جا که پا می ذاری
اهل کدوم دیاری
گل کدوم بهاری
که حتی فصل پاییز
باغ ترانه داری
ای دلبرم ای دلبر
ای از همه عزیز تر
ای تو مرا همه کس
داشتن تو مرا بس
تو دوره ی شبابم
تو اومدی به خوابم
گفتی نیاز من باش
ترانه ساز من باش
یه روزی راستی راستی
همون شدم که خواستی
شدی تو سرنوشتم
برای تو نوشتم
خسته ی دین و دنیا
ملحد و بت پرستم
تویی تو مذهب من
من تو رو می پرستم
ای دلبرم ای دلبر
ای از همه عزیز تر
ای تو مرا همه کس
داشتن تو مرا بس
با همه ی وجودم
برای تو سرودم
در طلب تو هستم
در طلب تو بودم
صدامو از تو دارم
شعرامو از تو دارم
اما تو رو ندارم
وای به روزگارم
تو ای بال و پر من
رفیق سفر من
می میرم اگه سایت
نباشه رو سر من
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
عشق من ، منو صدا کن
منو از خودم رها کن
تو اجاق مرده ی دل
آتشی تازه به پا کن
تو منو از نو بنا کن
عشق من منو صدا کم
قصمو بی انتها کن
روبروت اینه بذار
ابدیتی بنا کن
عشق من ، منو صدا کن
قصه ی نگفته ام من
تو بیا روایتم کن
از عذابم راحتم کن
ای صدای تو نهایت
راهی نهایتم کن
عشق من ، منو صدا کن
تو منواز نو بنا کن
رهسپار قصه ها کن
تو به خاسکتر نگاه کن
آتشی تازه به پا کن
ای بهار انتظارم
من زمین بی بهارم
شوره زار انتظارم
چهره ی شکسته دارم
جسم و جانی خسته دارم
به در ویرانه ی دل
بغض قفل بسته دارم
عشق من ،‌ منو صدا کن
منو از خودم رها کن
تو اجاق مرده ی دل
آتشی تازه به پا کن
تو منو از نو بنا کن
عشق من ،‌ منو صدا کن
قصمو بی انتها کن
روبروت اینه بگذار
ابدیتی بنا کن
عشق من ،‌منو صدا کن
 
بالا