• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

"وقایع اتفاقیه" تالار فوتبال

mooZmar

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
9 نوامبر 2004
نوشته‌ها
7,633
لایک‌ها
156

giba-iran30

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 آگوست 2007
نوشته‌ها
895
لایک‌ها
209
سن
55
محل سکونت
My TeH
سلام
من هم تبریک میگم به دو دوست خوبمون که فعال شدن...
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام
من هم تبریک میگم به دو دوست خوبمون که فعال شدن...
سلام دوست من ممنونم
persiana4you_flower.gif
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
تبریک مرجان عزیز
rose3.gif

و با آرزوی موفقیت .





چقدر مودبانه شد :دی
 

Wiseman

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
29 ژوئن 2007
نوشته‌ها
3,677
لایک‌ها
138
سن
37
محل سکونت
Meet Me in St. Louis
الان در سطح فروم دیدم مرجان خانوم کاربر فعال شدن
square.gif
.. به هر حال شاید دیر باشه ولی تبریک میگم
balloony.gif
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
تبریک مرجان عزیز
rose3.gif

و با آرزوی موفقیت .





چقدر مودبانه شد :دی

مرسی زهرا جونم:blush:
اره مودب بودن بهت نمیاد:happy:
الان در سطح فروم دیدم مرجان خانوم کاربر فعال شدن
square.gif
.. به هر حال شاید دیر باشه ولی تبریک میگم
balloony.gif

ممنون امیر جان:blush:مرسی:blush:
 

Bhrzk

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 آگوست 2005
نوشته‌ها
10,561
لایک‌ها
2,968
محل سکونت
توی جیب کوچولوت
تبریک می گم مرجان :D

پ ن : داشتم رد می شدم , گفتم یه بار دیگه تبریک بگم , ایجاد زحمت کنم ... حال میده :p
 

nedi

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2007
نوشته‌ها
892
لایک‌ها
5
محل سکونت
shiraz
تبریک می گم مرجان :D

پ ن : داشتم رد می شدم , گفتم یه بار دیگه تبریک بگم , ایجاد زحمت کنم ... حال میده :p
:D:D:D
ميدوني يادم افتاد به چي؟؟؟ شب چهارشنبست براي غافلگيري اموات صلوات:blush:

منم مجداد تبريك و تهنيت عرض ميكنم. مرجان اميدوارم اقبالت به بلندي اقبال هموني باشه كه توي گروپ گفتم

الفرار
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
51
محل سکونت
تهران
سلام خدمت دوستان
جناب 1408 امروز به مدت 10 روز توسط بنده بن شد . علیرغم کلیه تذکرات من به ایشان مبنی بر اینکه قوانین تالار فوتبال رو رعایت کنند و همچنین بی احترامی به کاربران و مدیران نداشته باشند متاسفانه رعایت نکردند.
خیلی تلاش کردم در این تالار کسی بن نشه و تقریبا 3 ماه رو هم بدون بن کردن در ایام مدیریت گذروندم ولی ایشون با رفتارشون شدیدا علاقه داشتند چند وقتی از فروم دور بشوند.
لازمه اینجا خدمت دوستان عرض کنم هدف من به عنوان یک دوست ( نه یک مدیر) که در اینجا وظیفه ای رو به عهده گرفته اینه که فضا،فضایی دوستانه و پر نشاط باشه، نگرش اولیه درباره دوستان اینه که اگر اتفاقی می افته ، توجیه نیستند و من به عنوان مسوول این بخش اول باید مطمئن بشم طرف قصد و غرضی نداره ، اگر چیزی خلاف این ثابت شد اونوقت زمانی هست که با شخص برخورد میشه.
لازمه توضیح بدم روند کاری بعضی از دوستان بعضا مخالف قوانین تالار فوتبال بود ولی با صحبت و بحثهایی که پیرامون زدن پستهای بهتر با هم داشتیم این دوستان هم با تعامل در ارتقای وضعیت فروم کمک شایان توجهی کردند که جا داره از همشون تشکر کنم.

الان هم امیدوارم ایشون توجه داشته باشند که هر جایی قوانین خودش رو داره و بعد از این با رعایت قوانین در کنار سایرین به فعالیت مثبت بپردازند . شاد و پیروز باشید
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
51
محل سکونت
تهران
سلام خدمت دوستان
مطلبی در روزنامه ایران ورزشی خوندم که بد ندیدم در اینجا برای اطلاع دوستان قرار بدم . خیلی جالب به مناسبات موجود در فوتبال باشگاهی کشور خصوصا وضعیت خصوصی سازی دو باشگاه پر طرفدار قرمز و آبی پرداخته.


يادداشتي از رضا اميرخاني پيرامون زندگي نفتي در ورزش

كدام استقلال كدام پيروزي؟

مقدمه : بچه‌هاي حوزه ادبيات- مخصوصا دفاع مقدسي‌ها- رضا اميرخاني را خوب مي‌شناسند؛ نويسنده جواني كه فارغ‌التحصيل رشته مكانيك از دانشگاه شريف است و مدرك خلباني شخصي (پي. پي. ال) دارد اما وقتش را گذاشته پاي نويسندگي.
اميرخاني در زمره نويسندگان نسل جديد قرار مي‌گيرد كه نگاهي اجتماعي، سياسي به مسائل ايران داشته و مخاطبان فراواني را مجذوب نوشته خود كرده است. به عنوان نمونه مي‌توانيم به رمان «من او» يا «بي وتن» اشاره كنيم كه در سال‌هاي اخير مورد توجه قرار گرفته است. اميرخاني علاوه بر نويسندگي، به شدت فوتبالي است و همين مساله باعث شده تا در بسياري از نوشته‌هايش، گريزي به فوتبال هم داشته باشد.
مدتي قبل، قول داده بود كه براي ما مطلب بنويسد؛ يك روز به واسطه دوستي مشترك رفتيم دفترش و لابلاي كتاب‌ها و كاغذها، چند ساعتي با هم گپ زديم. سر آخر لپ‌تاب خود را باز كرد و بخشي از يك كتاب را براي ما خواند كه به زندگي نفتي مردم ايران مي‌پرداخت. قرار شد اين بخش كتاب را براي ما بفرستد البته با در نظر گرفتن خط قرمزهاي ما در روزنامه ايران‌ورزشي. چند ماه دنبالش بوديم؛ يا آقا رضا مسافرت بود يا ايميل نمي‌رسيد و خلاصه چند ماهي طول كشيد تا ديروز با يك تماس، همه چيز حل شد و مطلب آقا رضا به دست ما رسيد. تلاش كرديم تا رسم‌الخط او را حفظ كنيم و چيزي از آن كم و كسر نشود. تا آنجا كه خط قرمزها اجازه مي‌داد و به محتواي مطلب آسيب نمي‌رسيد، به مطلب دست نزديم، البته با اجازه آقا رضا.
مطلبي كه پيش روي شماست، حاصل بخشي از كتاب در دست كار رضا اميرخاني است كه درآمدي دارد بر زندگي نفتي جامعه ايراني كه در بخشي از آن به فوتبال با عنوان هنر هشتم پرداخته شده است؛ مطلب
قشنگي است كه حيف است با دقت نخوانيد.





رفيقِ شاعرِ ما، مرتضا اميريِ اسفندقه، سال‌ها پيش شعري گفته بود با مضموني اجتماعي به اسمِ «كدام استقلال، كدام پيروزي؟!». شايد اين سوال خارج از مضمونِ موردِ نظر شاعر كه برمي‌گشت به چشم‌اندازِ عدالتِ اجتماعي، در اين نوشته نيز مطلعي باشد براي تقربي ديگر از سمتِ اجتماعيات
به مديريتِ نفتي.
فوتبال، خارج از خوش‌آيند و بدآيندِ ما، هنرِ هشتمِ روزگارِ ماست و چونان باقيِ هنرها چاره‌اي ندارد الا اين كه مردم‌نهاد باشد و تا اينگونه نباشد، هنر نمي‌شود اصالتا. پس فوتبال نيز آينه‌اي است براي شناختِ جامعه.
در اسپانيا، باسكيِ جدايي‌طلبِ انقلابيِ نزديك به آنارشيست‌ها و دورِ از فاشيست‌ها، مي‌رود به سمتِ بارسلونا به عنوانِ يك نماد و طرف‌دارِ دولتِ مستبدِ سلطنتيِ فاشيستي، مي‌رود به سمتِ رئالِ مادريد؛ كه رئال همان رويالِ سلطنتي باشد و مادريد هم پاي‌تخت ****ِ مستقر.
پس در نظامي سياسي، دو تيمِ فوتبال، دو تيمِ هدف مي‌شوند و با تغييرِ ساختارهاي ****ِ سياسي، هر زمان نو مي‌شوند و خود را بازسازي مي‌كنند در تعاريفِ جديد.
هنوز هم بارسلونايي با نظمِ مستقر مشكل دارد و رئالي طرف‌دارِ كهكشاني منظم از ستاره‌هاي گران‌قدر است در جهانِ كاپيتاليست‌ها.
هنوز هم بارسلونا جريمه مي‌شود براي بي‌حرمتي به سرودِ ملي و رئال بيش‌ترين سهم را مي‌گيرد در تيمِ ملي.
صنعتِ قانونيِ شرط‌بندي با حواشيِ فراوانِ جذاب و غيرقانوني‌ش و البته سودِ بالايش -بعد از تجارتِ موادِ مخدر- در ايتاليا پاي مافيا را باز مي‌كند به مستطيلِ سبز و اگر چه تيم‌ها به قدرت و ثروت متصل شده‌اند، مثلِ يوونتوس به فياتِ آنيلي و ميلان به قدرتِ سياسيِ برلوسكُني اما رقابت‌شان رقابتي مي‌شود واقعي.
امكانِ دست‌رسيِ هر تيم به منابعِ ثروت و قدرت، با متغيرِ كوچك‌تري به نامِ ورزشِ فوتبال، كمك مي‌كند تا رقابت شكل بگيرد.
در اماراتِ خودمان هم پاي شيوخ به عنوانِ گره‌هاي متمركزِ قدرت و ثروت باز مي‌شود به باش‌گاه‌داري و كم‌كم عرب رساند به جايي كار را كه ورزش‌گاهِ امارات بسازند وسطِ لندن براي آرسنال...
رقابتِ واقعيِ عشيره‌ها و قبيله‌ها در قالبِ شيوخ باعث مي‌شود تا باز هم رقابتي واقعي شكل بگيرد، ميانِ گره‌هاي متمركزِ قدرت و ثروت.
* * *
برسيم به وضعِ فوتبالِ كشورِ خودمان. با تعدادِ طرف‌داراني كه مايه‌ي رشكِ همه‌ي جوامعِ فوتبالي است. برسيمِ به دوقطبي كه همين استقلال و پيروزي باشند كه دعواها و حاشيه‌هاشان به طورِ طبيعي –به دليلِ تاثير‌گذاري عميق روي قشرِ وسيعي از جامعه- بايستي از كلان‌‌ترين پرونده‌هاي امنيتي و اطلاعاتيِ كشور باشد، كه نيست...
بنا بر همان ساخت‌مانِ فوتبالِ ماتادورهاي اسپانيايي، عقلي در ايرانِ پيش از انقلاب پيدا مي‌شود و باش‌گاهي مي‌سازد به نامِ تاجِ تهران كه همان رئالِ مادريد باشد.
با توجه ويژه به تيم‌هاي پايه، رفتارِ حرفه‌اي و ****‌مند با بازي‌كنان، آداب و اخلاقِ نظامي، جوري كه در يك ****ِ مستبدِ سلطنتي، سرهنگ‌ها مديريتِ تاج را به عهده مي‌گيرند، و البته پولِ فراوان كه به دليلِ نزديكيِ باش‌گاه با قدرتِ متمركز دست‌يافتني است.
باش‌گاهِ تاج در ميانِ قشرِ فرهيخته‌تر جامعه، دانش‌جويانِ غيرِ سياسي، كارمندانِ ****ِ دولتي و سلطنتي طرف‌دار پيدا مي‌كند.
از آن سو، در يك سيستمِ زنده، شاهين كه نمونه‌ي يك تيمِ مردميِ اخلاقي است، مجبور مي‌شود آرام آرام پيراهنِ سرخِ پرسپوليس را بپوشد. باش‌گاهي مهاجم‌تر و رقيب‌تر براي تاج. باش‌گاهي به شدت مردمي؛ با ستاره‌هايي كه براي پول بازي نمي‌كنند، زنده‌گي‌هاي سالم‌تري دارند، با رنج و شاديِ مردم هم‌راهي مي‌كنند؛ جوري كه مشهورترين خواننده‌هاي مردمي مجبور مي‌شوند براي‌شان تصنيف بخوانند كه پروينِ پاطلايي، هنوز اميد مايي...
پس باش‌گاهِ پرسپوليس تبديل مي‌شود به تيمي كه حتما به انگيزه‌هاي سياسيِ مخالفانِ سلطنت نزديك مي‌شود، در ميانِ قشرِ جنوبِ شهريِ تهران و شهر‌هاي بزرگ، طرف‌دار پيدا مي‌كند و مخالفت‌ش با تاج، مهم‌تر مي‌شود از يك رقابتِ ورزشي.
پاي دست‌گاه‌هاي امنيتي وسط مي‌آيد و محبوبيتِ ستاره‌هاي قرمز موجباتِ هراسِ ايشان را فراهم مي‌آورد. مبادا كه اتفاقي تختي‌وار رخ دهد...
پس مثلا عليِ پروين كه محبوب‌ترين ستاره‌ي مردميِ فوتبالِ ايراني است، در تيمي كه روبه‌روي تيمي سلطنتي مي‌ايستد، بايستي لقبي پيدا كند كه دهه‌ها بعد بر سرِ زبان‌ها بيافتد: «سلطان»... كنايه‌اي روشن از اوضاعِ تاجي‌ها...
پس هم او بايستي پنهاني در دهه‌ي پنجاه، با تيم‌ش به قم برود و با تيمِ جوانانِ حوزه‌ي علميه بازي كند. خودش درونِ دروازه بايستد و فاصله‌اي معقول داشته باشد با دفاعِ تيمِ مقابل كه در آن سيداحمدِ خميني بكِ وسط بازي مي‌كند و علي‌اكبرِ محتشمي بكِ چپ! و راستي در دهه‌ي شصت، همين عليِ پروين از آشناييِ قديمي با حاج احمد آقا استفاده مي‌كند و از امام استفتاء مي‌كند بازيِ باش‌گاهي را در ميانه‌ي جنگِ جوانان در جبهه‌ها و پاسخِ هوش‌مندانه‌ي امام را مي‌گيرد به اين مضمون كه جبهه‌ي شما همان زمين است و نشاطي كه شما به مردمِ پشتِ جبهه مي‌دهيد، اجر جنگِ رزمنده‌گان را دارد...
و همين عليِ پروين است كه مجبور مي‌شود به دليلِ خاست‌گاهِ مردمي‌ش با شادي‌ها و رنج‌هاي مردمان‌ش هم‌راه شود، جوري كه با فتواي نهاييِ امام براي دفاعِ سراسري –به نقلِ از داوودِ اميريانِ نويسنده- خود را با بي‌.ام.دبل‌يوي آخرين مدل‌ش مي‌رساند به دوكوهه، كنارِ بچه‌هاي جنگ...
حالا همين عليِ پروين، عاقبت بعد از سه دهه از گذشتِ انقلابِ اسلامي مي‌فهمد دولت بازي را در دست گرفته است. نه پرسپوليسي مانده است و نه تاجي. و از همه بيش‌تر خودِ او و امثالِ او را در اين ميان بازي نمي‌دهند.
شايد براي يك تاجيِ قديمي اتصالِ به دولت چندان امرِ عجيبي نباشد، اما براي كسي مثلِ علي پروين روشن است كه چنين اتصالاتي، چه اتفاقاتي به بار خواهد آورد.
علي پروين به خوبي و با عمقِ جان متوجه شعرِ اميري اسفندقه، از زاويه‌اي ديگر مي‌شود. مي‌فهمد كه حالا ديگر بايستي بلند فرياد كشيد:
- كدام استقلال، كدام پيروزي؟!
* * *
كدام استقلال و كدام پيروزي وقتي هر دو متصل مي‌شوند به شيرِ نفتي كه دستِ رئيسِ ورزشِ كشور است؟! و رئيسِ ورزشِ كشور، خودش با خودش رقابت مي‌كند، البته زيرِ نظرِ داورِ خارجي! كدام استقلال و كدام پيروزي زماني كه سياستِ نفتي، به خيالِ خامِ رايِ هواداران، در مديرانِ اين دو باش‌گاه اعمالِ نظر مي‌كند؟
وضعِ آبي هم به‌تر از اين نيست. مديرِ دولتي به‌دستور و به‌فرموده مي‌آيد و مي‌رود و هيچ هويتي براي اين دو تيمِ باهويت باقي نمي‌ماند. فقط عبارتي ژورناليستي باقي مي‌ماند به نامِ دو باش‌گاهِ مردمي! كه مردم در آن‌ها هيچ نقشي ندارند...
و راستي اگر مردم نقش داشتند، مگر مي‌شد مديرِ موفق را به‌فرموده جابه‌جا كرد؟!
بعد مي‌آييم كميته‌ي انضباطي درست مي‌كنيم و مچ‌گيري مي‌كنيم از بازي‌كنِ فوتبال با شش كلاس سواد و مدام بيانيه مي‌دهيم...
وقتي مديرِ فوتبالي به‌فرموده و شش ماه يك‌بار، تغييرات مي‌كند، به طورِ طبيعي بازي‌كن‌سالاري به وجود مي‌آيد. مديري كه نه سرمايه‌دار بوده است، نه سرمايه‌ساز بوده است، نه اعتبارِ ورزشي دارد و نه اعتبارِ مديريتي، با طولِ دوره‌ي شش ماه به صورتِ متوسط كجا مي‌تواند به ستاره‌اي با طولِ دورانِ بازي‌گريِ لااقل ده سال و دست‌مزدي لااقل بيست برابر، امر و نهي كند؟! بازي‌كن‌سالاري معلولِ طبيعيِ مديريتِ ورزشيِ دولتي در كشورِ ماست.
* * *
كدام استقلال و كدام پيروزي؟!
علي پروين بعد از سي سال متوجهِ اين معنا مي‌شود. برآمدنِ خود و محبوبيتِ خود را ريشه‌يابي مي‌كند و بر همين اساس تمامِ وجهه‌ي همتِ خود را بر اين قرار مي‌دهد تا دوباره تيمي خصوصي بسازد. آذربايجان را مي‌گيرد و با يك شركتِ خصوصي هم‌راه مي‌شود و... در رقابت با دولتي‌ها كم مي‌آورد. سالِ بعد مي‌رود سراغِ تيمِ ديگر. اين بار نيز با همين اسلوب، تيمي صنعتي درست مي‌كند به نامِ استيل‌آذين... صعودِ استيل‌آذين به ليگِ برتر مي‌توانست شروعي باشد براي دوره‌ي خصوصي‌سازي و طليعه‌اي باشد براي افقِ سندِ چشم‌اندازِ اصلِ چهل و چهار در ورزش... تيم به نحوِ خوبي سازمان پيدا مي‌كند و به‌ترين بازي‌كنان، اخراجي‌هاي تيم‌هاي دولتي، دست به دستِ هم مي‌دهند و... تيم مي‌رسد به يك قدميِ ليگِ برتر در بهارِ 87!
اما از آن‌سو... همه‌ دست به دست هم مي‌دهند تا استيل‌آذين صعود نكند. قوانينِ فدراسيون، سال‌ها پيش، هوش‌مندانه و در جهتِ منافعِ گروهي، جوري تغيير كرده است تا تيمِ صعودكرده، تكليف‌ش در يك بازيِ حذفيِ رفت و برگشتي روشن شود. اين تك بازي امكان مي‌دهد تا در صورتِ لزوم انواعِ مداخلات انجام شود. تيمِ روبه‌رويي را بزرگ‌ترين صنعتِ دولتيِ كشور، پشتي‌باني مي‌كند و عاقبت استيل صعود نمي‌كند. در عوض تيمي صعود مي‌كند كه حتا همان صنعتِ دولتي حوصله‌ي نگه‌داري‌ش را ندارد، پس امتيازش را مي‌فروشد... به تيمي حكماً دولتي، حتماً غير از استيل! و عاقبت وقتي استيل صعود مي‌كند كه بپذيرد در هيات مديره‌اش افرادي موافقِ را و از آن‌طرف هم ريشِ سرمايه‌گذار گرو باشد در جايي ديگر در فوتبالِ دولتي.
عدمِ صعودِ استيلِ پروين، به معناي شكستِ سلطانِ پيرِ فوتبالِ ايران نيست. عدمِ صعودِ استيل يعني شكستِ بخشِ خصوصي از نفت.
حالا ليگي داريم كه شماره‌ي پيراهن‌هاش را به لاتين مي‌نويسند، در آسيا سهميه‌ي خوبي دارد و فدراسيون‌ش هم به لطفِ نفت برترين فدراسيونِ قاره مي‌شود و باش‌گاه‌هاش هم قيافه‌‌ي باش‌گاه‌هاي خصوصي و حرفه‌اي دارند و...
اما... حقيقت تلخ آن است كه نفت با نفت بازي مي‌كند و اين وسط بخشِ خصوصي هيچ‌كاره‌حسن است. حتا اگر پاي بخشِ خصوصي هم به ليگ باز شود، باز هم در مقابلِ شيرِ نفتي كه مي‌تواند بي‌حساب و كتاب باز شود، چه قدرتي مي‌تواند داشته باشد؟!
واي به حال مديريتي كه نتواند از بيست ميليون هوادار، سالي يك دلار بگيرد و يك تيم را با بيست ميليون دلار درآمدِ آسانِ سالانه اداره كند...
رقابتِ شيوخ در قالبِ باش‌گاه‌هاي امارات را نوشتم، رقابتِ مافيا در ايتاليا را نيز، رقابتِ سياسي در اسپانيا را نيز، رقابتِ اقتصادي در انگليس را نيز؛ در اين ملك معاونِ تربيت بدنيِ رئيس جمهور وقت، با دستِ چپ، دست راست را مي‌گيرد و خودش با خودش مچ مي‌اندازد و چهل ميليون نفر مي‌نشينند و اين مچ‌اندازيِ نفس‌گير را مي‌بينند و كف مي‌زنند...
 
Last edited:

SABZSEFIDSORKH

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2009
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
135
سلام خدمت دوستان
مطلبی در روزنامه ایران ورزشی خوندم که بد ندیدم در اینجا برای اطلاع دوستان قرار بدم . خیلی جالب به مناسبات موجود در فوتبال باشگاهی کشور خصوصا وضعیت خصوصی سازی دو باشگاه پر طرفدار قرمز و آبی پرداخته.


يادداشتي از رضا اميرخاني پيرامون زندگي نفتي در ورزش

كدام استقلال كدام پيروزي؟

مقدمه : بچه‌هاي حوزه ادبيات- مخصوصا دفاع مقدسي‌ها- رضا اميرخاني را خوب مي‌شناسند؛ نويسنده جواني كه فارغ‌التحصيل رشته مكانيك از دانشگاه شريف است و مدرك خلباني شخصي (پي. پي. ال) دارد اما وقتش را گذاشته پاي نويسندگي.
اميرخاني در زمره نويسندگان نسل جديد قرار مي‌گيرد كه نگاهي اجتماعي، سياسي به مسائل ايران داشته و مخاطبان فراواني را مجذوب نوشته خود كرده است. به عنوان نمونه مي‌توانيم به رمان «من او» يا «بي وتن» اشاره كنيم كه در سال‌هاي اخير مورد توجه قرار گرفته است. اميرخاني علاوه بر نويسندگي، به شدت فوتبالي است و همين مساله باعث شده تا در بسياري از نوشته‌هايش، گريزي به فوتبال هم داشته باشد.
مدتي قبل، قول داده بود كه براي ما مطلب بنويسد؛ يك روز به واسطه دوستي مشترك رفتيم دفترش و لابلاي كتاب‌ها و كاغذها، چند ساعتي با هم گپ زديم. سر آخر لپ‌تاب خود را باز كرد و بخشي از يك كتاب را براي ما خواند كه به زندگي نفتي مردم ايران مي‌پرداخت. قرار شد اين بخش كتاب را براي ما بفرستد البته با در نظر گرفتن خط قرمزهاي ما در روزنامه ايران‌ورزشي. چند ماه دنبالش بوديم؛ يا آقا رضا مسافرت بود يا ايميل نمي‌رسيد و خلاصه چند ماهي طول كشيد تا ديروز با يك تماس، همه چيز حل شد و مطلب آقا رضا به دست ما رسيد. تلاش كرديم تا رسم‌الخط او را حفظ كنيم و چيزي از آن كم و كسر نشود. تا آنجا كه خط قرمزها اجازه مي‌داد و به محتواي مطلب آسيب نمي‌رسيد، به مطلب دست نزديم، البته با اجازه آقا رضا.
مطلبي كه پيش روي شماست، حاصل بخشي از كتاب در دست كار رضا اميرخاني است كه درآمدي دارد بر زندگي نفتي جامعه ايراني كه در بخشي از آن به فوتبال با عنوان هنر هشتم پرداخته شده است؛ مطلب
قشنگي است كه حيف است با دقت نخوانيد.





رفيقِ شاعرِ ما، مرتضا اميريِ اسفندقه، سال‌ها پيش شعري گفته بود با مضموني اجتماعي به اسمِ «كدام استقلال، كدام پيروزي؟!». شايد اين سوال خارج از مضمونِ موردِ نظر شاعر كه برمي‌گشت به چشم‌اندازِ عدالتِ اجتماعي، در اين نوشته نيز مطلعي باشد براي تقربي ديگر از سمتِ اجتماعيات
به مديريتِ نفتي.
فوتبال، خارج از خوش‌آيند و بدآيندِ ما، هنرِ هشتمِ روزگارِ ماست و چونان باقيِ هنرها چاره‌اي ندارد الا اين كه مردم‌نهاد باشد و تا اينگونه نباشد، هنر نمي‌شود اصالتا. پس فوتبال نيز آينه‌اي است براي شناختِ جامعه.
در اسپانيا، باسكيِ جدايي‌طلبِ انقلابيِ نزديك به آنارشيست‌ها و دورِ از فاشيست‌ها، مي‌رود به سمتِ بارسلونا به عنوانِ يك نماد و طرف‌دارِ دولتِ مستبدِ سلطنتيِ فاشيستي، مي‌رود به سمتِ رئالِ مادريد؛ كه رئال همان رويالِ سلطنتي باشد و مادريد هم پاي‌تخت ****ِ مستقر.
پس در نظامي سياسي، دو تيمِ فوتبال، دو تيمِ هدف مي‌شوند و با تغييرِ ساختارهاي ****ِ سياسي، هر زمان نو مي‌شوند و خود را بازسازي مي‌كنند در تعاريفِ جديد.
هنوز هم بارسلونايي با نظمِ مستقر مشكل دارد و رئالي طرف‌دارِ كهكشاني منظم از ستاره‌هاي گران‌قدر است در جهانِ كاپيتاليست‌ها.
هنوز هم بارسلونا جريمه مي‌شود براي بي‌حرمتي به سرودِ ملي و رئال بيش‌ترين سهم را مي‌گيرد در تيمِ ملي.
صنعتِ قانونيِ شرط‌بندي با حواشيِ فراوانِ جذاب و غيرقانوني‌ش و البته سودِ بالايش -بعد از تجارتِ موادِ مخدر- در ايتاليا پاي مافيا را باز مي‌كند به مستطيلِ سبز و اگر چه تيم‌ها به قدرت و ثروت متصل شده‌اند، مثلِ يوونتوس به فياتِ آنيلي و ميلان به قدرتِ سياسيِ برلوسكُني اما رقابت‌شان رقابتي مي‌شود واقعي.
امكانِ دست‌رسيِ هر تيم به منابعِ ثروت و قدرت، با متغيرِ كوچك‌تري به نامِ ورزشِ فوتبال، كمك مي‌كند تا رقابت شكل بگيرد.
در اماراتِ خودمان هم پاي شيوخ به عنوانِ گره‌هاي متمركزِ قدرت و ثروت باز مي‌شود به باش‌گاه‌داري و كم‌كم عرب رساند به جايي كار را كه ورزش‌گاهِ امارات بسازند وسطِ لندن براي آرسنال...
رقابتِ واقعيِ عشيره‌ها و قبيله‌ها در قالبِ شيوخ باعث مي‌شود تا باز هم رقابتي واقعي شكل بگيرد، ميانِ گره‌هاي متمركزِ قدرت و ثروت.
* * *
برسيم به وضعِ فوتبالِ كشورِ خودمان. با تعدادِ طرف‌داراني كه مايه‌ي رشكِ همه‌ي جوامعِ فوتبالي است. برسيمِ به دوقطبي كه همين استقلال و پيروزي باشند كه دعواها و حاشيه‌هاشان به طورِ طبيعي –به دليلِ تاثير‌گذاري عميق روي قشرِ وسيعي از جامعه- بايستي از كلان‌‌ترين پرونده‌هاي امنيتي و اطلاعاتيِ كشور باشد، كه نيست...
بنا بر همان ساخت‌مانِ فوتبالِ ماتادورهاي اسپانيايي، عقلي در ايرانِ پيش از انقلاب پيدا مي‌شود و باش‌گاهي مي‌سازد به نامِ تاجِ تهران كه همان رئالِ مادريد باشد.
با توجه ويژه به تيم‌هاي پايه، رفتارِ حرفه‌اي و ****‌مند با بازي‌كنان، آداب و اخلاقِ نظامي، جوري كه در يك ****ِ مستبدِ سلطنتي، سرهنگ‌ها مديريتِ تاج را به عهده مي‌گيرند، و البته پولِ فراوان كه به دليلِ نزديكيِ باش‌گاه با قدرتِ متمركز دست‌يافتني است.
باش‌گاهِ تاج در ميانِ قشرِ فرهيخته‌تر جامعه، دانش‌جويانِ غيرِ سياسي، كارمندانِ ****ِ دولتي و سلطنتي طرف‌دار پيدا مي‌كند.
از آن سو، در يك سيستمِ زنده، شاهين كه نمونه‌ي يك تيمِ مردميِ اخلاقي است، مجبور مي‌شود آرام آرام پيراهنِ سرخِ پرسپوليس را بپوشد. باش‌گاهي مهاجم‌تر و رقيب‌تر براي تاج. باش‌گاهي به شدت مردمي؛ با ستاره‌هايي كه براي پول بازي نمي‌كنند، زنده‌گي‌هاي سالم‌تري دارند، با رنج و شاديِ مردم هم‌راهي مي‌كنند؛ جوري كه مشهورترين خواننده‌هاي مردمي مجبور مي‌شوند براي‌شان تصنيف بخوانند كه پروينِ پاطلايي، هنوز اميد مايي...
پس باش‌گاهِ پرسپوليس تبديل مي‌شود به تيمي كه حتما به انگيزه‌هاي سياسيِ مخالفانِ سلطنت نزديك مي‌شود، در ميانِ قشرِ جنوبِ شهريِ تهران و شهر‌هاي بزرگ، طرف‌دار پيدا مي‌كند و مخالفت‌ش با تاج، مهم‌تر مي‌شود از يك رقابتِ ورزشي.
پاي دست‌گاه‌هاي امنيتي وسط مي‌آيد و محبوبيتِ ستاره‌هاي قرمز موجباتِ هراسِ ايشان را فراهم مي‌آورد. مبادا كه اتفاقي تختي‌وار رخ دهد...
پس مثلا عليِ پروين كه محبوب‌ترين ستاره‌ي مردميِ فوتبالِ ايراني است، در تيمي كه روبه‌روي تيمي سلطنتي مي‌ايستد، بايستي لقبي پيدا كند كه دهه‌ها بعد بر سرِ زبان‌ها بيافتد: «سلطان»... كنايه‌اي روشن از اوضاعِ تاجي‌ها...
پس هم او بايستي پنهاني در دهه‌ي پنجاه، با تيم‌ش به قم برود و با تيمِ جوانانِ حوزه‌ي علميه بازي كند. خودش درونِ دروازه بايستد و فاصله‌اي معقول داشته باشد با دفاعِ تيمِ مقابل كه در آن سيداحمدِ خميني بكِ وسط بازي مي‌كند و علي‌اكبرِ محتشمي بكِ چپ! و راستي در دهه‌ي شصت، همين عليِ پروين از آشناييِ قديمي با حاج احمد آقا استفاده مي‌كند و از امام استفتاء مي‌كند بازيِ باش‌گاهي را در ميانه‌ي جنگِ جوانان در جبهه‌ها و پاسخِ هوش‌مندانه‌ي امام را مي‌گيرد به اين مضمون كه جبهه‌ي شما همان زمين است و نشاطي كه شما به مردمِ پشتِ جبهه مي‌دهيد، اجر جنگِ رزمنده‌گان را دارد...
و همين عليِ پروين است كه مجبور مي‌شود به دليلِ خاست‌گاهِ مردمي‌ش با شادي‌ها و رنج‌هاي مردمان‌ش هم‌راه شود، جوري كه با فتواي نهاييِ امام براي دفاعِ سراسري –به نقلِ از داوودِ اميريانِ نويسنده- خود را با بي‌.ام.دبل‌يوي آخرين مدل‌ش مي‌رساند به دوكوهه، كنارِ بچه‌هاي جنگ...
حالا همين عليِ پروين، عاقبت بعد از سه دهه از گذشتِ انقلابِ اسلامي مي‌فهمد دولت بازي را در دست گرفته است. نه پرسپوليسي مانده است و نه تاجي. و از همه بيش‌تر خودِ او و امثالِ او را در اين ميان بازي نمي‌دهند.
شايد براي يك تاجيِ قديمي اتصالِ به دولت چندان امرِ عجيبي نباشد، اما براي كسي مثلِ علي پروين روشن است كه چنين اتصالاتي، چه اتفاقاتي به بار خواهد آورد.
علي پروين به خوبي و با عمقِ جان متوجه شعرِ اميري اسفندقه، از زاويه‌اي ديگر مي‌شود. مي‌فهمد كه حالا ديگر بايستي بلند فرياد كشيد:
- كدام استقلال، كدام پيروزي؟!
* * *
كدام استقلال و كدام پيروزي وقتي هر دو متصل مي‌شوند به شيرِ نفتي كه دستِ رئيسِ ورزشِ كشور است؟! و رئيسِ ورزشِ كشور، خودش با خودش رقابت مي‌كند، البته زيرِ نظرِ داورِ خارجي! كدام استقلال و كدام پيروزي زماني كه سياستِ نفتي، به خيالِ خامِ رايِ هواداران، در مديرانِ اين دو باش‌گاه اعمالِ نظر مي‌كند؟
وضعِ آبي هم به‌تر از اين نيست. مديرِ دولتي به‌دستور و به‌فرموده مي‌آيد و مي‌رود و هيچ هويتي براي اين دو تيمِ باهويت باقي نمي‌ماند. فقط عبارتي ژورناليستي باقي مي‌ماند به نامِ دو باش‌گاهِ مردمي! كه مردم در آن‌ها هيچ نقشي ندارند...
و راستي اگر مردم نقش داشتند، مگر مي‌شد مديرِ موفق را به‌فرموده جابه‌جا كرد؟!
بعد مي‌آييم كميته‌ي انضباطي درست مي‌كنيم و مچ‌گيري مي‌كنيم از بازي‌كنِ فوتبال با شش كلاس سواد و مدام بيانيه مي‌دهيم...
وقتي مديرِ فوتبالي به‌فرموده و شش ماه يك‌بار، تغييرات مي‌كند، به طورِ طبيعي بازي‌كن‌سالاري به وجود مي‌آيد. مديري كه نه سرمايه‌دار بوده است، نه سرمايه‌ساز بوده است، نه اعتبارِ ورزشي دارد و نه اعتبارِ مديريتي، با طولِ دوره‌ي شش ماه به صورتِ متوسط كجا مي‌تواند به ستاره‌اي با طولِ دورانِ بازي‌گريِ لااقل ده سال و دست‌مزدي لااقل بيست برابر، امر و نهي كند؟! بازي‌كن‌سالاري معلولِ طبيعيِ مديريتِ ورزشيِ دولتي در كشورِ ماست.
* * *
كدام استقلال و كدام پيروزي؟!
علي پروين بعد از سي سال متوجهِ اين معنا مي‌شود. برآمدنِ خود و محبوبيتِ خود را ريشه‌يابي مي‌كند و بر همين اساس تمامِ وجهه‌ي همتِ خود را بر اين قرار مي‌دهد تا دوباره تيمي خصوصي بسازد. آذربايجان را مي‌گيرد و با يك شركتِ خصوصي هم‌راه مي‌شود و... در رقابت با دولتي‌ها كم مي‌آورد. سالِ بعد مي‌رود سراغِ تيمِ ديگر. اين بار نيز با همين اسلوب، تيمي صنعتي درست مي‌كند به نامِ استيل‌آذين... صعودِ استيل‌آذين به ليگِ برتر مي‌توانست شروعي باشد براي دوره‌ي خصوصي‌سازي و طليعه‌اي باشد براي افقِ سندِ چشم‌اندازِ اصلِ چهل و چهار در ورزش... تيم به نحوِ خوبي سازمان پيدا مي‌كند و به‌ترين بازي‌كنان، اخراجي‌هاي تيم‌هاي دولتي، دست به دستِ هم مي‌دهند و... تيم مي‌رسد به يك قدميِ ليگِ برتر در بهارِ 87!
اما از آن‌سو... همه‌ دست به دست هم مي‌دهند تا استيل‌آذين صعود نكند. قوانينِ فدراسيون، سال‌ها پيش، هوش‌مندانه و در جهتِ منافعِ گروهي، جوري تغيير كرده است تا تيمِ صعودكرده، تكليف‌ش در يك بازيِ حذفيِ رفت و برگشتي روشن شود. اين تك بازي امكان مي‌دهد تا در صورتِ لزوم انواعِ مداخلات انجام شود. تيمِ روبه‌رويي را بزرگ‌ترين صنعتِ دولتيِ كشور، پشتي‌باني مي‌كند و عاقبت استيل صعود نمي‌كند. در عوض تيمي صعود مي‌كند كه حتا همان صنعتِ دولتي حوصله‌ي نگه‌داري‌ش را ندارد، پس امتيازش را مي‌فروشد... به تيمي حكماً دولتي، حتماً غير از استيل! و عاقبت وقتي استيل صعود مي‌كند كه بپذيرد در هيات مديره‌اش افرادي موافقِ را و از آن‌طرف هم ريشِ سرمايه‌گذار گرو باشد در جايي ديگر در فوتبالِ دولتي.
عدمِ صعودِ استيلِ پروين، به معناي شكستِ سلطانِ پيرِ فوتبالِ ايران نيست. عدمِ صعودِ استيل يعني شكستِ بخشِ خصوصي از نفت.
حالا ليگي داريم كه شماره‌ي پيراهن‌هاش را به لاتين مي‌نويسند، در آسيا سهميه‌ي خوبي دارد و فدراسيون‌ش هم به لطفِ نفت برترين فدراسيونِ قاره مي‌شود و باش‌گاه‌هاش هم قيافه‌‌ي باش‌گاه‌هاي خصوصي و حرفه‌اي دارند و...
اما... حقيقت تلخ آن است كه نفت با نفت بازي مي‌كند و اين وسط بخشِ خصوصي هيچ‌كاره‌حسن است. حتا اگر پاي بخشِ خصوصي هم به ليگ باز شود، باز هم در مقابلِ شيرِ نفتي كه مي‌تواند بي‌حساب و كتاب باز شود، چه قدرتي مي‌تواند داشته باشد؟!
واي به حال مديريتي كه نتواند از بيست ميليون هوادار، سالي يك دلار بگيرد و يك تيم را با بيست ميليون دلار درآمدِ آسانِ سالانه اداره كند...
رقابتِ شيوخ در قالبِ باش‌گاه‌هاي امارات را نوشتم، رقابتِ مافيا در ايتاليا را نيز، رقابتِ سياسي در اسپانيا را نيز، رقابتِ اقتصادي در انگليس را نيز؛ در اين ملك معاونِ تربيت بدنيِ رئيس جمهور وقت، با دستِ چپ، دست راست را مي‌گيرد و خودش با خودش مچ مي‌اندازد و چهل ميليون نفر مي‌نشينند و اين مچ‌اندازيِ نفس‌گير را مي‌بينند و كف مي‌زنند...

واقعا عاليه ! عين حقيقته. مضافا كه چرا يك عده مربي كه معلوم نيست از كدوم ناكجا آباد آمدن و-------- مثل بخخخخخختتتتكككك افتادن روي فوتبال ما و ادعاي 3ساله قهرمان ميكنم 2ساله آسيا ميبرم ....مث آب خوردن تيم ملي رو جام جهاني ميبرم...دارند ----- كل ليگ و فوتبال رو در انحصار خودشون گرفتن و يكهو ميشن پرافتخارترين مربي تاريخ ايران (بدون هيچ معيار درستي)و.......
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
51
محل سکونت
تهران
سلام خدمت دوستان
تبریک به sJaguar عزیز کاربر فعال جدید فوتبال
امیدوارم که همچون گذشته فعالیت خوبشون رو در تالار فوتبال ادامه بدن. شاد و پیروز باشید
 

H-C

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 مارس 2008
نوشته‌ها
4,734
لایک‌ها
414
سن
35
محل سکونت
Tehran
انتخاب بسیار خوبی بود. تبریکات شدید
persiana4you_flower.gif
 

sJaguar

کاربر فعال موبایل و فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2007
نوشته‌ها
11,526
لایک‌ها
1,591
سن
37
محل سکونت
Old Persian Empire
سلام خدمت دوستان
تبریک به sJaguar عزیز کاربر فعال جدید فوتبال
امیدوارم که همچون گذشته فعالیت خوبشون رو در تالار فوتبال ادامه بدن. شاد و پیروز باشید

ممنون ساسان جان لطف كرديد.

انتخاب بسیار خوبی بود. تبریکات شدید
persiana4you_flower.gif

ممنون حسام جون
 

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
سلام و درود

تبریک فراوان خدمت sJaguar عزیز و با امید موفقیت های روزافزون
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
39
محل سکونت
اهواز
به رفیق خودم:happy:
مبروک باشه:happy:
 

sasan s

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,842
لایک‌ها
3,123
سن
51
محل سکونت
تهران
سلام خدمت دوستان
چون اینجا به نوعی دفتر کار من به حساب میاد ناگزیر هستم پاسخ هر کسی که سوالی داره بدم که این جناب 1408 هم مستثنی نیستند. فقط قابل ذکره علیرغم اینکه از ایشون خواسته شد صحبتهاشون رو در تاپیک پرسپولیس ادامه ندن ولی ایشان در همون تاپیک ادامه دادند که ناگزیر به منتقل کردن پستهای ایشان به این تاپیک شدم.


خوب شما که مدعی قانون مداری هستید و خود را به عنوان یک مدیر لایق !! فرض می کنید :

قانون شماره 7 : از زدن پستهای خبری موردی در تاپیکها حتی الامکان خودداری نمایید . در صورتی که از نظر شما خبری ارزش گذاشتن در تاپیک را داشت حتما نام منبع خبر را با لینک خبر ذکر نمایید.

* همین امروز صبح جنابعالی یک مطلب رو به صورت کپی و پیست در یکی از تاپیک ها آورده بودید که من به شما گفتم که آخر ما این مطالب رو لینک بزاریم و یا کپی و پیست کنیم یا تو اسپویلر بزاریم ؟!
که جنابعالی به جای اینکه جواب بنده رو بدین با یک کلیک ساده پست رو حذف نمودین .

خب بالاخره مثل اینکه زحمت خواندن قوانین رو به خودتون دادید. در پاسخ اینکه چرا به جای جواب به شما با یک کلیک ساده پستتون حذف شد : چون دلیلی نداره هر جا که شما دوست داشتید سوال کنید ( بدون دقت به موضوع تاپیک) و من هم پاسخ بدم. در این تاپیکهر سوال مرتبطی داشته باشید پاسخگو خواهم بود.

پس خود شما هم نمی دونی که بالاخره کپی و پیست کنید یا اینکه لینک بزارین یا اینکه اسپویلر بزارین

جناب لطف کنید بر اساس گمان و حدس خودتون به سوالهاتون پاسخ ندید . اگر قراره خودتون بپرسید و خودتون هم پاسخ بدید دیگه چه لزومی داره من پاسخ بدم .
اما در جواب این سوالتون هر کسی مختاره به نوعی که علاقمند هست پستهای خبری مهم رو قرار بده . اگر روش پست گذاشتن خبر من بهتون کمکی میکنه باید بگم که اصولا من خبرهایی که زیاد صفحه رو اشغال نکنند کامل قرار می دم و منبع خبر رو هم زیر خبر قید می کنم . برای اخباری که بسیار زیاد هست تیتر خبر رو بولد می کنم و بقیه خبر رو در اسپویلر قرار می دم و منبع خبر رو در زیر خبر قید می کنم . معمولا من عادت به لینک دادن ندارم . ولی خیلی از دوستان این روش رو دوست دارند و انجام هم می دهند.

در مورد این که شما می فرمایید تو کلوب پرسپولیس باید فقط به تعریف و تمجید و بحث و گل و بلبل و به به چه چه کنیم این از دیدگاه شماست
خوب پس اگه اینطوریه می تونیم یک تاپیک باز کنیم به نام " اخبار و رویدادهای تیم پرسپولیس " که تمام اخبار اونجا کپی پیست بشن و گذاشته باشن

بله دوستانی که در تاپیک پرسپولیس هستند با اوضاع آشنا هستند و صحبتهای شما بیشتر به نوعی انتقاد بی ریشه شبیه هست.
درباره قسمت دوم :مطمئنا اینجا قرار نیست هر تاپیکی باز بشه چون شما اینطور فکر کرده اید ،بنابراین اگر چنین تاپیکی بزنید قطعا بسته خواهد شد.

ولی من با مدیریتی که از شما می بینم بعید بدونم که تاپیک اخبار پرسپولیس هم به سرانجامی برسه به طور مثال
دیروز بنده تاپیک " اخبار عمومی لیگ برتر انگلستان فصل 2010-2009 " رو جداگانه گذاشتم که شما بلافاصه مدیریت بسیار قوی !! خود را نشان دادید
و آن تاپیک را با تاپیک" کلوب هواداران تیم ملی و لیگ برتر انگلیس " !!! ترکیب کردید !!

اتفاقا درست متوجه شدید ، در قسمت قبلی پاسخم هم خدمتتون عرض کردم که حتما اینگونه تاپیکها بسته خواهند شد ( به مرامنامه مراجعه کنید)

اصلا ماهیت تاپیک اخبار عمومی لیگ برتر انگلستان فصل 2010-2009 یعنی اینگه تمام اخبار این فصل انگلستان بطور جداگانه در تاپیک بحث و گفتگو شود

این نظر شماست و نظر بنده با شما تفاوت داره.

شما که خودتون از طرفداران بحث و گفتگو هستین !!

نظر لطف شماست. به نظرم این خیلی خصیصه خوبی هست . مخصوصا برای آدمی که باید تصمیم گیری بکنه.

خوب اگر اینطوری بود پس تاپیک " لیگ نهم 88-89 " هم باید با تاپیک های "تیم ملی ایران " و " بحث و تبادل نظر در مورد اتفاقات روز فوتبال و حواشی ِ آن " ترکیب کنید
شما که خوب ترکیب و تجریه رو بلدین !!

بله فکر می کنم ما یک استعداد فوق العاده پیدا کردیم در زمینه ارتباط تاپیکها با هم :دی

مرد مومن خودت که خوب می دونی لیگ ها و فصل ها خودشون یه بحث جداگانه دارن پس چرا با تاپیک " کلوب هواداران تیم ملی و لیگ برتر انگلیس " ترکیب می کنی ؟!!

قبلا دلیلش گفته شد

با این رفتار مدیریت می خواهین نشان بدهید که بالاتر از دیگران هستین . فورم یعنی چه ؟ یعنی اینکه بحث و تبادل نظر آزاد اما در ضوابط قانون و مقررات خود فوروم

این برداشت شماست و من کاری نمی تونم برای شما در این خصوص انجام بدم.

شما می خواهی تاپیک های فوتبال رو به سمت نظرات خودت ببری....

قبلا هم گفتم تمام تلاشم اینه که نظرات بچه های فعال رو اینجا لحاظ کنم

به کاربرا میگی این کار رو کن .... اون کار رو کن ... این رو طوری بزار ... اون طوری بزار

به کاربرا یا به افرادی مثل شما که هنوز بلد نیستند در یک محیط باز فعالیت کنند؟

مگه خودت تا چند وقت پیش کاربر عادی نبودی . تو هم مثل همه خبر می گذاشتی . نظر می دادی . کپی و پیست می کردی

جناب مگه الان چیزی بیشتر از یک فرد عادی هستم ؟ در پست قبلی هم بهتون گفتم الان هم خبر میزارم و کپی پیست هم می کنم . جواب قبلی رو کامل نخوندید؟

در مورد پ . ن که شما گفتی :
من باید به شما بگم که خودتون که دم از قانون مداری و قانون مندی می دونین . می تونستین جواب این همه تو تاپیک وقایع اتفاقیه بزارین و همونجا هم پاسخ بدین .
پس شما هم خودتون نمی دونین که کجا جواب بدین

بله شما در تاپیک پرسپولیس حرفتون رو زدید و من میومدم در وقایع جواب میدادم ؟ از شما خواهش کردم بعد از پاسخ من موضوع رو در تاپیک ادامه ندید که باز هم وقعی نزاشتید به حرف من که اجبارا پستتون رو منتقل کردم.

در مورد بن کردن و بن نکردن و تهدید به بن کردن مشکلی نداره . اگه بنده بن بشم به لطف جنابعالی ! می تونم راحت یه آی دی دیگه مثلا 1409 و یا 1410 بسازم که همون راه 1408 هست

و البته اگر بن بشید و آی دی های 1409 و 1410 رو هم بسازید یا با هر اسم دیگه ای بیایید اگر این روشتون باشه باز هم به مشکل خواهید خورد و بن خواهید شد.

به جای اینکه با دیگران باشید و به من تهدید کنین و من رو بن کنین
خودتون رو اصلاح کنین . این صندلی مدیریت دوام نداره . تا چند وقت می خوای اینطوری مدیریت کنی ؟ یک ماه ؟ سه ماه ؟ شش ماه ؟ یک سال ؟ دو سال ؟ عمر می گذره و همونی که هستی خواهی بود

ممنون . این نصیحت شما یادم میمونه .

تو پیام هم بهت گفتم من تو روزنامه البرز ورزشی نویسنده و عضو هیئت تحریریه هستم و می تونیم با هم ملاقاتی داشته باشیم

تبریک میگم به روزنامه البرز ورزشی که چنین نیروی خلاقی رو داره .

اما : من هم باید یک توضیحاتی بدم تا شما بیشتر متوجه موقعیت خودتون باشید :
قبل از اینکه اولین بار بن بشید باهاتون کلی مدارا کردم . در پی ام تهدید کردید که ال می کنم و بل می کنم ، گفتم اینطوری صحبت نکنید و باعث نشید برخلاف میلم دسترسیتون رو محدود کنم . به همکار انجمن یعنی فرزاد توهین کردید ، همون موقع می خواستم باهاتون برخورد کنم که خود فرزاد گفت بگذرم از مساله.
قبل از بن شدن وقتی پستهای شما رو از تاپیکها ( به دلیل عدم رعایت قوانین و توهین) پاک می کردم بلافاصله دوباره پست جدید با همان مضمون می زدید و در همین تاپیک وقایع اتفاقیه حداقل من 6 بار پست شما رو پاک کردم و شما مجددا همون پست رو ارسال کردید .
بعد از بن شدن تاپیک کلوپ هواداران شهرداری تبریز رو زدید و همین تاپیک انگلستان رو ؛ میشه بپرسم چرا در این دو تاپیک و تاپیک تاریخچه جام جهانیتون به غیر از شما هیچ کسی حتی یک پست هم نداده ؟ این هم حتما بخاطر این هست که من مدیر اینجا هستم ؟ این کل فعالیت مفید شماست که در هر پستتون هم سعی در زیر سوال بردن نحوه اداره تالار دارید . فکر می کنم با توجه به اینکه چه استقبالی از پستها و تاپیکهای شما در این تالار میشه جواب مشخص باشه .

شاد و پیروز باشید
 
بالا