پایگاه پویای شعر کلاسیک

[l'avocat]

من خود از عشق لبت فهم سخن می‌نکنم ............هرچ از آن تلخترم گر تو بگویی شکرست
ور به تیـغم بزنی با تو مرا خصمی نیســت .............خصم آنم که میان من و تیغت سپرسـت

سعدی/غزلیات

 

[Persiana]

‌‌‌‌‌
ترسم که صـرفه اى نبرد روز بازخواست .................. نــان حــلال شيـــخ ز آب حـــرام ما

حــافظ ز ديده دانه اشکى همى فشان .................. باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

حافظ
‌‌‌‌‌
‌

 

[l'avocat]

ای دل چــه اندیــشــــیده​ای در عـذر آن تقصــیرها.................. زان سوی او چندان وفـا زین سوی تو چندین جــفا
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم..................زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا

مولوی/غزلیات

 

[Persiana]

‌‌‌
ای میر مجلسی که تو را عشق نام گشت ......................... این چه قیامت است که از سر گرفته ​ای

مولوى

‌‌

 

[Golzarion]

یارب آشفتگی زلف به دستارش ده ................. چشـــم بیمار بگیر و دل بیمارش ده

تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد ................. دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده

صائب تبریزی

 

[Persiana]

‌‌
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد ....................... هـر پاکروی که بود تردامن شد
گویند شــب آبستن و این است عجب ....................... کاو مرد ندید از چه آبستن شد

حافظ (رباعيات)

‌‌

 

[Golzarion]

دوش از درم آمــــد آن مه لاله نقاب ............ سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب

گفتم که : دگر کیت بخواهم دیدن؟ ............. گفتا که: به وقت ســــحر، اما در خواب

رباعیات شیخ بهایی

 

[Persiana]

‌‌
باده چو زر ده که زرم ساغر پر ده که نرم ..................... غرقه مقصود شدی تا چه کنی علم و عمل

مولوى
‌‌

 

[Golzarion]

لعل است یا لبانت؟.قند است یا دهانت ؟......... تا در برت نگیرم .نیکم یقین نگردد

سعدی

 

[King Cyrus]

لعل است یا لبانت؟.قند است یا دهانت ؟......... تا در برت نگیرم .نیکم یقین نگردد

سعدی

دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست .......... گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را.........................پروای قول ناصح و پند ادیب نیست

سعدی

 

[l'avocat]

تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم............. هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم

مولوی

 

[King Cyrus]

موج آن دریا مجو کو را مدد از جو بود ......... آن بجو کز نور جان دو پیه را دو جو کند

مولوی

 

[Golzarion]

در دیده بجای خواب آبســت مرا ............... زیرا که بدیدنت شتابســــــت مرا

گویند بخواب تا به خواب‌ش بینی .............. ای بیخبران چه جای خوابست مرا

رباعیات ابوسعید ابوالخیر

 

[maryam & m]

این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست

آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست

جانم از غم بر لب آمد، آه از این غم، چون کنم

باعث خوشحالی جان غمین من کجاست


وحشی بافقی

 

[my7xN]

تا ز خود افزون گریزم در خودم محبوستر تا گشایم بند از پا بسته بینم پای من
مولوی

 

[Ashikava]

نه دستی داشتم بر سر نه پا یی داشتم در گل

به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم

که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را



وحشی بافقی

 

[Persiana]

‌‌
ابر چشمانم اگر قطره چنین خواهد ریخت ............. بوالعجب دارم اگر سیل به دریا نرسد

سعدى

 

[Amini8511]

دست از طلب ندارم تا كام من برآيد

يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد

حافظ

 

[King Cyrus]

دلم خیال تو را ره نمای می​داند ............ جز این طریق ندانم خدای می​داند

سعدی

 

[O_o O_O o_O]

در میکده دوش، زاهدی دیدم مست
تسبیح به گردن و صراحی در دست
گفتم: ز چه در میکده جا کردی؟ گفت:
از میکده هم به سوی حق راهی هست

شیخ بهائی