-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
پایگاه پویای شعر کلاسیک
- شروع کننده موضوع Golzarion
- تاریخ شروع
در این شب سیاهم گمگشته راه مقصود.........از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
"حافظ"
"حافظ"
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
حافظ
حافظ
مخسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری............... به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را
"پروین اعتصامی"
"پروین اعتصامی"
دبیر پژوهنده را پیش خواند ............... سخنهای آگنده را برفشاند
"فردوسی"
"فردوسی"
دل عالـــمی بســــوزی چو عـــــذار برفروزی تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پــــــــیام آشـــــنایان بنوازد آشـــــنا را
حافظ
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پــــــــیام آشـــــنایان بنوازد آشـــــنا را
حافظ
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست............... منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
"حافظ"
"حافظ"
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
حافظ
حافظ
از کوزه گری کوزه خریدم باری..........آن کوزه سخن گفت زهر اسراری
"خیام"
"خیام"
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟............این عمر به خوشدلی گذارم یا نه؟
"خیام"
"خیام"
اینکه خاک سیهش بالین است.............اختر چرخ ادب پروین است
"پروین اعتصامی"
"پروین اعتصامی"
آدمی هر چه توانگر باشد.............چون بدین نقطه رسد,مسکین است
"پروین اعتصامی"
"پروین اعتصامی"